• وبلاگ : کلبه بصيرت
  • يادداشت : باستان گرايان به چه دين و آئيني اعتقاد دارند؟
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شايان 
    بنام خداوندگار نيک
    درود به پيشگاه مقدس حضرت وليعصر عج
    برادر عزيز اميدوارم سکوتتان به منزله ي درک حقيقت و رهايي از افراط
    وارد شدن به راهي نو باشد..
    اميدوارم از اين پس که مطالب وبلاگت را مي خوانم به جاي آنکه تعجب کنم و خنده ام بگيرد استفاده کنم و لذت ببرم ..

    پاسخ

    سلام. ميتونم از شما بپرسم به چه دين و آئيني اعتقاد داريد؟
    + شايان 
    بنام خداوندگار نيک
    درود مي فرستم به پيشگاه مقدس حضرت وليعصر عج

    برادر عزيز گمان مي کردم يک بار بحث خداي زرتشت با خداي اسلام را برايت بيان کرده بودم ولو بي ثمر ماند اما کساني که بيدارند ميفهمند.
    شما که ادعاي مسلمان بودن شيعه بودن مي کنيد شيعه علي به درايت هوش و تيز بيني اش در تمام دنيا شهرت دارد (به جز عربستان)
    شگفت انگيز که تفاوت زرتشت و اسلام را در جمله ابتدايي سخنان هر کدام مي دانيد پس شعورتان کجاست؟ که بنام خداوندگار نيک همان معادل پارسي جمله بسم الله .. است؟ اينجاب تنها صرف پاسداري از زبان سرزمينم با اين جمله سخنانم را آغاز ميکنم .
    همين شما افراطيون هستيد که زبان شيرين پارسي را به يک لهجه از زبان عربي تبديل کرده ايد
    در پاسخ به بخش دوم حرف هايتان بايد بگويم که کوروش بزرگ تنها پادشاه ،حکمران،شهريار،امير،خليفه اي بود که يک زن داشت وتا اخرين نفس با ايشان همراه بود و هرگز زن ديگري را اختيار نکرد.
    داريوش بزرگ هم پادشاهي بود که يک همسر آن هم بانو آتوسا دختر کوروش بزرگ را اختيار کرد .و اين دو شاه هرگز حرمسرايي نداشتند . .
    سومين پاسخ : گفتيدکه کوروش و داريوش و تمام زرتشتيان که نياکان و پدران ما ايرانيان اند با محارم خود ازدواج مي کردند؟؟ !!! با اين اوصاف اکنون همه ايرانيان به جز سادات بزرگوار حرام زاده اند ؟ اين حرفتان را پاي نادانيو بي خردي شما ميگذارم نه چيز ديگري،چرا که اگر دانا بوديد با اين حرف خونتان حلال ميشد%
    در پايان رويدادي از يکي از روزهاي تابستان در زمان کوروش بزرگ :روزي دخترکي زيبا با جسارت و شجاعت خود را به در هاي ورودي قصر مي رساند پس از زجه زدن و التماس فراوان اجازه شرفيابي کوروش بزرگ را ميگيرد ..پس از ورود با لحني عاجزانه به کوروش ميگويد:شهريارا من دختر يکي از حاکمان شهر هاي مرزي هستم از آن روزي که شما را ديدم شيفته شما شدم ..اينحرف باعث ناراحتي سران شد و خواستند که دخترک را از کاخ بيرون کنند اما کوروش بزرگ مانع شد رو به دخترک کرد وگفت:برادري دارم که از من زيباتر دليرتر است و اکنون در پشت سر توست! دخترک از کوروش رو بر مي گرداند و به پشت سر خود خيره ميشود ! کوروش ميگويند :که تو اگر شيفته من بودي هرگز رو بر نمي گرداندي...

    + ج 
    سلام.
    اگر کسي به حقيقتي ايمان داشته باشد،هيچگاه بحث را تمام نمي‌داند.
    گويا اين پرنويسي‌هاي بنده شما را خسته کرده.
    فقط يک سطر مي‌نويسم:
    اسلام دين پاکي است.امّا چه «کسي» آن را پذيرفته‌است؟

    کاش مطالبم را دقيق تر مي‌خوانديد.بارها گفتم ظرف درکنار مظروف. امّا باز مي‌گوييد مظروف مهم‌تر است؟!

    يک ايراني بايد بافرهنگ بوده باشد تا بتواند دين اسلام را به راحتي بپذيرد.

    والسّلام.

    پاسخ

    سلام. پاسخ خود را در اين آدرس پيگيري فرماييد ممنون!فرهنگ باستاني و نقش آن در مليت و هويت ايرانيhttp://erfaneha.parsiblog.com/Posts/332/
    + ج 
    سلام.
    بحث اصلاً فدا کردن چيزي نيست برخلاف شما که اسلام را اصل و هويّت ملّي را فرع دانستيد ، بنده هر دو را اصل مي‌دانم چراکه اصلاً تمام حرف من تناسب اين دو است.
    گذشته از آن تأکيد مي‌کنم که اصل‌اعتقاد ايرانيان باستان موردنظر است.در اصل امکان ندارد که ثنويّت ، ارزشي دروني بوده باشد.امّا تصريح مي‌کنم که موبدان زرتشتي در زمان ساسانيان متأسّفانه باعث انحراف اعتقادات شدند و ما شاهد اين انحرافات هستيم.
    ولي ريشه‌ي خداپرستي در ايران وجود داشته است.
    يک فرضيّه‌ي ديگر هم است که البتّه خيلي با آن موافق نيستم.ولي پاسخ گوي شما مي‌باشد.و آن که هر ديني در يک سطحي براي مردم ارائه مي‌‌شده‌است.لذا طبيعي است که دين زرتشتي در سطح پايين تري نسبت به اسلام باشد.حتّي اگر فرض کنيم که ثنويّت در اين دين بوده است،باز اين دين به اسلام نزديک تر است تا اديان و اعتقادات ديگري که چندين خدا و الهه داشته اند.
    پس هردوصورت ، شرک در ارزش‌هاي ايران ردّ مي‌شود.
    امّا تأکيد من بر قسمت آخر است.من متوجّه نمي‌شم که چرا اصرار داريد توانمندي‌هاي ايران باستان را ردّ کنيد!
    من نمي‌گويم ايران باستان 100 بود.حتماً ضعف‌هايي داشت و اصلاً همين ضعف‌ها دلزدگي‌ها موجب گرايش به اسلام شد.
    حرف‌ما همين است.دين زرتشتي منحرف شد؛پس ايرانيان حقّ‌جو به اسلام آمدند. ايرانيان "حقّ‌جو" بوده اند و سعي مي‌کردند ظرف خود را با مظروفي نيک پر کنند.زماني زرتشتي و زماني اسلام.
    نهايتاً اينکه در پهلوي تلاش زيادي براي برجسته کردن ايران باستان صورت گرفت؛امّا اين به معناي بيزاري ايرانيان از ايران باستان نيست.خنده‌ام مي‌گيرد که مي‌گوييد بيزاري ايرانيان از فرهنگ باستان. فرهنگ امروز ما مخلوطي از ايران باستان و اسلام است.و الّا چرا کشورهاي مسلمان با هم تفاوت دارند؟هر ديني لامحاله آميخته با مليّت خود است.اعتقادات ايران باستان داشت به تاريکي مي‌رفت که ايرانيان به خاطر "فرهنگ بالا"ي خود آمدند و نقاط خالي را با اسلام پر کردند. اين همان فرهنگ غنيّ ايراني که شما بيزاري را مطرح کرديد.
    باز تأکيد مي‌کنم.نظرات من را دقيق تر بخوانيدبارها گفته‌ام ظرف و مظروف. امّا شما متوجّه منظور بنده نيستيد و مي‌گوييد که ايرانيان از ظرف بيزار شدندو عاشق مظروف شدند.حال آنکه محال است.


    پاسخ

    سلام. مي فرماييد اصل براي من هم دين است و هم هويت ملي! جالب است چگونه تعارضها و تضادها بين آموزه هاي دين و خرافاتي و بدعتهاي غير ديني چون پريدن از روي آتش و چهارشنبه سوري و ...قابل جمع است؟ بسيارذي از اين اعمال بر خلاف دستورات دين و حتي به شدت مورد سرزنش قرار گرفته! و حتي شرک دانسته شده. اگر بگوييد استثناءي هست مي خواهيد کدام يک را استثاناء قائل شويد همه يا هيچ کدام؟ مگر هويت مجموعه اي از آموزه ها و عناصر مختلف نيست يک شکل و يک رنگ به نام هويت ملي يافته اند؟ از کجا مي خواهيد اثبات کنيد کدام اصل است و کدام فرع؟ آيا اعتقادات ديني شما عم عرض هويت ملي شماست؟ پس چگونه مي خواهيد محبت و دوستي بين پادشاهان مشرک ايران باستان و آموزه هاي آئين زرتشت را با محبت رهبران موحد دين اسلام جمع کنيد؟ از کجا مي گوييد: هر دو اصل هستند؟ بر اساس دستورات دين؟ کدام ايه و روايت و کدام عالم دين چنين گفته؟ نه بر اساس اعتقادات کساني خارج از دين. در اينجا ديگر بحث بنده با شما تمام است. بنده همه چيز را در چارچوب دين مي بينم نه يک کلمه بيشتر و نه يک کلمه کمتر. چيزي غير از کلام خدا و معصوم قابل ارزش گذاري در حد وحي نيست اگر هست دليل بياوريد که امام معصوم و پادشاهي که قرآن از تعبير به طاغوت کرده و کفر به آن را لازمه ايمان دانسته چگونه مساوي هستند؟ فرمود افتخارات ايران باستان! کدام افتخار و کدام دست آورد در يک پاراگراف بلکه در يک سطر بشماريد!
    + ج 
    خواهش مي‌کنم.
    به هرحال خوش‌حال مي‌شم پاسخ تفصيلي‌تان را بشنوم.
    پاسخ

    با سلام مجدد!بيشتر اختلاف بين بنده و شما و سايرين در اين است که موضوع بحثمان را تنقيح مناط نمي کنيم. يعني ابتدا بايد ملاکها و معيارهاي و مباني طرف مقابل را بدانيم بعد بايد ببينم ايا نقاط وحدت و اشتراکي وجود دارد يا نه به قول معروف بايد ببينيم سر چه کسي را مي تراشيم در غير اينصورت بحث کردن چيزي افزودن تنش و اختلاف سودي نخواهد داشت. بنده اعتقادم بر اين است اين بحث ها زماني فايده خواهد داشت و به ثمر خواهد نشست که طرفين به نقاط اشتراکي برسند و به آن پايبند باشند براي مثال بنده و شما بر سر اصول و اعتقاداتي از جمله تشيع و امامت و ولايت معتقد و پايبنديم لذا نبايد در حين بحث اين اصل را فداي فرع ديگري بکنيم هر چند برايمان بسيار مهم و با ارزش جلوه کند( مثل فرهنگ و تمدن ايران باستان) براي مثال: طبق مباني معرفت شناسي و جهان بيني توحيدي اصل در اسلام توحيد و خدا پرستي و در درجه پايين تر رسالت و نبوت و امامت است حال وقتي ملتي با وجود داشتن مباني تمدني ريشه دار و کهن و متفاوت و فاحش از جمله اعتقاد به دوگانه پرستي و شرک و اطاعت محض و برده گونه از پادشاهان حتي اگر خونريز و فاسق و فاجر هم بوده اند(که براي پادشاهان مقام خداي و فر ايزدي قائل بوده اند و نبوت و امامت در آن هيچ جايگاه و تعريفي ندارد) چگونه به راحتي دست از آن شسته اند و قرنهاست که به اسلام گرويده اند و اتفاقا به متعصب ترين و دانشمندترين طرفداران اسلام از آن کشور برخواسته اند؟ بر خلاف تصور ما تا قبل از حکومت پهلوي به جز شاهنامه ( که آن هم از يادها رفته بود و گوشه موزه ها و کتابخانه ها خاک مي خورد) هيچ نشاني از توجه و علاقه مردم به فرهنگ و آئين تمدن باستاني به چشم نمي خورد و اين تنها تلاش و سرمايه گذاري پهلوي بود که دوباره آن دوران را احياء کردند! سوال آيا اين فراموشي و حتي بنا به روايات تاريخي نابود کردن معدود اثار مکتوب آن دوران به دست ايرانيان مسلمانان دليل بر اين نيست که مردم از آن فرهنگ بيزار بودند و با فرهنگ و تمدني بهتر و مترقي تر مواجه شده اند و با آغوش باز آن را پذيرفته اند؟
    دوست من مي‌دانستي که اتّهام ، شخصيّت افراد را از بين مي‌برد؟
    من چه ترسي بايد داشته باشم که نظر شما را در وبلاگم نمايش ندهم؟
    دوست ناديده‌ي من!
    شما نظرتان را به صورت «خصوصي» فرستاده بودي.تأکيد مي‌کنم «خصوصي».
    و پيام خصوصي هم که اسمش روي خودش است.من اصلاً توان انتشار اين نظر را ندارم.يعني بلاگفا اصلاً گزينه‌اي براي نمايش پيام‌هاي خصوصي ندارد!
    تأسّف به حال ميهن که به جاي تفکّر و تأمّل ، مدام به دنبال محکوم کردن هستيم.جالب آن‌جا که مرا به تعصّب محکوم مي‌کنيد.افسوس...
    به هرحال من منتظر پاسخ روشنفکرانه‌تان خواهم بود.


    نظرتان را هم save کرده بودم.حالا که اصرار داريد چشم.آن را دستي نمايش مي‌دهم.
    پاسخ

    سلام. بنده قصد متهم کردن شما را نداشتم. بنده نظر خصوصي هم نداده بودم احتمالا به اشتباه تيکهاي پايين ارسال نظر علامتدار شده و بنده حواسم نبوده. قصد جسارت نداشتم.
    سلام.
    در مورد بحث اوّل مثل گذشته حرفتان را قبول دارم.
    امّا باز تأکيد مي‌کنم که ظرف و مظروف را با هم اشتباه نکنيم.
    آري.اسلام آن‌قدر متعالي بود که توانست انديشمندان ايران اسلامي را بپروراند.به عبارتي اسلام چونان بذري متعالي بود.منتها همان بذر نيز بايد در زمين کشت شود.اگر اين عامل را ناديده بگيريم،بايد بپرسيم که پس چرا کشور‌هاي ديگر مسلمان نتوانستند به اندازه‌ي ايران به فلسفه‌ي اسلامي خدمت کنند؟اکثريّت فلاسفه‌ي مسلمان در سراسر جهان مشّايي و پيرو ابن سينا اند.البتّه منظور ما نژادپرستي نيست.منتها ايرانيان ظرفيّت‌هاي پذيريش اسلام را از قبل داشته اند.
    لطفاً کتاب خدمات متقابل اسلام و ايران را بخوانيد.اگر ايران توانست صدها فيلسوف،متکلّم،عارف،دانشمند و ... به اسلام ارائه دهد، اين به دليل حاصل خيز بودن همان زمين کشاورزي بود که توانست بذر اسلام را بپذيرد.
    گذشته از اين‌ها حتماً مي‌دانيد که اوّلين دانشگاه ايران در زمان ساسانيان تشکيل شد و گذشته از آن هفت تن از فلاسفه‌ي نوافلاطوني اخراج شده از يونان در زمان ساسانيان به دربار ايران پناه آوردند و ايرانيان آن‌ها را به دانشگاه جندي شاپور بردند و اصلاً همين‌ها خود باعث آشنايي ايرانيان با افکار افلاطون و ارسطو شد.البتّه اين آشنايي بعد از اسلام به بار نشست.
    به هرحال؛پيوند ايران قبل از اسلام و بعد از اسلام محکم تر از اين‌هاست که بخواهيم با تعصّب آن‌ را ردّ کنيم.
    هم ايران مديون اسلام است و هم اسلام وام‌دار ايران.و قبول اين حقيقت هم هيچ اشکالي ندارد.همان‌طور که شهيد مطهّري يک روحاني بود ولي اين را قبول داشت.و اين همان روشنفکري است که امروزه خاموش شده است...
    پاسخ

    سلام. متاسفانه انصاف را رعايت نکرديد و ديدگاه بنده را در وبلاگتان منتشر نکرديد. متاسفانه مشخص شد شما هم فرد متعصبي هستيد که صرفا به دنبال تحميل نظر خود و به کرسي نشاندن آن هستيد. در نظر داشتم پاسخ تفصيلي به اين ديدگاهتان بدهم ولي منصرف شدم. موفق باشيد!
    + ج 
    دوست عزيز سلام.
    معلوم است که اهل مطالعه و تحقيق هستيد.
    من از مطلبتان استفاده کردم.
    منتها چند انتقاد دارم.
    اوّل اينکه در مقام پاسخ نبايد خيلي به جرييّات پرداخت.وقتي که ما در مسائل مهمّ ملّي و ديني مشکل داريم به نظر بنده جاي اين بحث که کلام خود را با الله آغاز کنيم يا خدا ، جاي ديگر است.
    امّا شما -اينطور که من برداشت کردم- ايران قبل از اسلام را نقطه‌ي صفر انگاشته‌ايد.در حاليکه غافل هستيد از اين که چگونه ايرانيان گروه گروه به اسلام گرويدند.چون ايرانيان مردماني دانش‌پرور و حقّ‌جو بودند ، پيام اسلام اصيل را دريافتند و به آن گرويدند و حتّي مبلّغ آن شدند و حاصل ترکيب ظرف متمدّن ايراني و مظروف متعالي اسلام شد افرادي چون فارابي و ابن سينا و سهروردي و ميرداماد و ملّاصدرا و ...
    دوست من.در اين دنياي آشفته ي جنگ نرم،وقتي شما مي‌آيي و با نام دفاع از اسلام،ايران قبل از اسلام را هيچ مي‌انگاري ، ناخواسته يک سري افراد را مخالف دين اسلام مي‌کني.
    به نظر من مبارزه با ايران در حکم مبارزه با 70 80 درصد اسلام و مبارزه با اسلام نيز در حکم مبارزه با ايران باستان است.

    به هرحال منتظر پاسختان هستم.
    در وبلاگ بنده هم مطلبي مشابه بحث ما موجود است.خو‌حال ميشم اگر ما را از نظراتتون بهره مند کنيد.
    پاسخ

    با سلام. دوست عزيز از انتقاد دلسوزانه و مشفقانه تان متشکرم. فرموديد: اما چرا به جزئيات پرداختم. بحث بنده مبنايي و نام و ياد خدا از باب يک نمونه و هشدار بود به کسانيکه آرام آرام در دامي گرفتار مي شوند که سالها قبل از انقلاب خاندان پهلوي به دستور اربابانشان و در قالب اصلاح خط و آسان نويسي وبا کمک يهوديها، بهائيها، زرتشتيها و برخي فرقه هاي صوفيه در صدد بودند تا با تغيير ساختار و محتواي نظام آموزش و پرورش و تغيير خط و حذف تدريجي زبان عربي از کتب آموزشي ريشه دين را در کشورمان بزنند همان کاريکه آتاترک در ترکيه موفق با اجراي آن شد و در حال حاضر شاهد به ثمر نشستن همان سياستهاي صهيونيستي و بوجود آمدن اسلامي آمريکايي و سکولار سرزمين امپراطوري عثماني اسلامي هستيم. دوست عزيز! جنگ نرمي که در حال حاضر شاهد آن هستيم بستر سازان اصلي آن در نظام آموزش و پرورش و دانشگاهها با برجسته کردن هويت باستاني و گذشته اين ملت در صدند تا جوانانمان را به گذشته اين ملت خوشبين و به دست آوردهاي تمدن اسلامي اين ملت بدبين کنند. نمونه آن برجسته کردن شخصيتهاي ملي و باستاني چون کوروش و داريوش است و متاسفانه کار آنان تا آنجا پيش رفته که جوانان را با هاين باور رسانده اند که اسلام ديني مربوط عرب وحشي است بي تمدن است و ما گذشته اي بهتري داشتيم لذا حتي از ايات قران و روايات هم که عربي است ناخواسته و با پناه بردن به ترجمه ايات و روايات و حذف متن عربي آن اظهار بيزاري و تنفر مي کنند( هرچند به زبان هم نياورند و در حال حاضر در کشورمان هزاران جوان شيعه مسلمان چنين اعتقادي دارند و حتي از گفتن آيه شريفه بسم الله الرحمن الرحيم بيزارند و اين نتيجه سالها تحقيق و مطالعه و مناظره و بحث بنده با اين قشر از جوانان است)....اما درباره صفر فرض کردن دوران ماقبل اسلام ، دانشمندان بعد از اسلام ايران چه ربطي به دوران قبل از اسلام دارد؟! ... تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل