پيام
+
ديديم: ترانه 15 سال دارد و جداست نادر از سيمين
ديد: نوجواني 15 سال دارد و جدايي سرش بر روي مين
خوانديم: باباآب داد، پول داد، نان داد
خواند: باباترکش خورد طول داد تا جان داد
گفتيم: مدرکم، پستم، مقامم، افتخار و شهرت من
گفت: درک مااز توست يارب، مدرکش از شهد شيرين تر شهادت شربت من
گفتم: خانه من، شهر من، همشهري من
گفت: جان فشانان عهدبستم در رزم بي مرزم هم بري و هم بحري من



اقاقيا
92/2/2

علي در کلبه درويشي
جستيم: با جيب پر، سود ارز و سکه و جاه و طلاي بانکها
شهيد مي جويد: سود حق با دست خالي در سر راهش بلاي تانکها
*ميثم*
گفتيم: همشهري . گفت: اخوي. گفتيم: محروم. گفت: مستضعف و ....
علي در کلبه درويشي
گفتيم: قشر آسب پذير، گدا...گفت: مستضعف شعار رهبر ما
*ميثم*
همه از دوران سازندگي آغاز شد... دلي پر ....
علي در کلبه درويشي
گفتيم: هفته اي کيش و برج ميلاد و تايلند و آنکارا گفت: رهبر گر ندارد خواب و راحت مي کنم تقديم از آسايشم راحتم ...ببر از آن خود مارا
علي در کلبه درويشي
گفتيم: جنگيديم با جيب خالي، مردمي خسته... گفت: سربازم هر چه دارم در رهش بازم با امامم تا پاي جانم عهد بستم کي شدم خسته، تا راه قدس و کربلا بسته...
كيوان گيتي نژاد و
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است نميدانم دارا هستم يا ندار گشتم دانم همي که هستم و دانم که هستيم دادم ولي عشقم را که با نام استشهاديم درآميخته در کف بستم آقايم شهادت بر من حرام است تا آن زمان که زمانش را تو گويي و تو خواهي و تو نداي ينصرلک مني سردهي مولايم
كيوان گيتي نژاد و
چگونه شهيد شوم وقتي دشمنت علنا با بزک و حيله و ظاهري زيبا و باطني سيه کنار تو و خاندان تو وثلاله معصوم تو که شما ثمره آن شجره طيبه هستي بزک کاري و فتنه انگيزي مي کند ما را راه نمي دهند تا بگوييم ما هستيم ولي مولايم قسمت مي دهم به روح همه شهدا ما را دررکاب ياران و خدام خويش بپذير ما گمناميم و
كيوان گيتي نژاد و
جز تو با آنکه هم مال داريم و هم جاه داريم و هم احترام و اعتماد بر رو داريم سپر درد و بلاي تو را مي خواهيم آقا جان شهرت نمي خواهم هيچ چيز جز صيانت از تو نمي جويم امتحانها پس دادم زجرها کشيدم دردها ديدم هستي هايم را به حراج گذاشتم تا خالي شوم از هرچه که هست تا به يکباره آن شوم که تو گويي و تو خواني و تو جويي مولايم فقط استشهادي گمنام تو خواهم ورنه دگر نه مال و نه جاه و نه پست و نه مکنت و نه شهرت فقط
كيوان گيتي نژاد و
تو را جستم و جويم و تو را خوانم و بس اگر خدايا مولايم زخمي ببيند
علي در کلبه درويشي
گفتيم: تحريميم دشمن، بي شمارو لشکري پيوسته چون مور و ملخ ، قدرتي برت،ر گشته ميهن پاک ويرانه. صلح و سازش و تسليم از بهر آب و دانه، توسعه با ميهني آباد و سرشار آبادي گفت: در کار حسين و لشکرش انديشه کردم چون حسيني گشته ام اصغرم را هم کنم قربان دينم رهبرم حريتم ارزشش بالاتر از آبادي و يک مشت پول و ملک و وام بانکي، بهر آزادي
علي در کلبه درويشي
دشمن از ما چه مي خواهد، صلح سازش، بردگي و بندگي...دينم اسلام است رهبرم حسين و شاگردش پيرخمين توسعه و پيشرفت زير يوغ قراردادها و بندگي بانکها و سازمانهاي بين المللي و صهيونيستي نتيجه اش سيل آسا وارد کردن صنايع تکنولوژي غربي و تعهد و وابستگي بيشتر است ...
علي در کلبه درويشي
و شايد هم توسعه و پيشرفت از جنس همان پيشرفتي که اعراب حاشيه خليج فارس به آن رسيده اند آب خوردنيشان را هم غربيها تامين مي کنند توسعه و پيشرفتي به اين قيمت و هزينه عين نشستن بر سر سفره معاويه نماز پشت سر علي(ع) است
*ميثم*
حالا هم ائتلاف براي پيشرفت زدند و عدالتي که آقا گفت فراموش شد!!
علي در کلبه درويشي
مشکل اصلي بعضي از آقايون با همين عدالته...مگه حضرت علي عليه السلام با اون عظمت و بزرگيش سر همين مسئله غرق به خونش نکردند؟ حالا و در همه زمانها از اين جنس آدمها داريم. عدالت اگر در اين کشور به تمام معنا تثبيت شود که اين آقايان از کجا بياورند که حزب بزنند و تبليغات چند صد ميليوني و ميلياردي به راه بياندازند و دارو دسته چماقدار براي سقوط نظام جمع کنند و حوادثي مثل فتنه 88 راه بياندازند؟
*ميثم*
و برنامه ورزشگاه آزادي براي تقدير سفر بزنند و شعارشون لبيک يا خامنه اي باشد!! لا اله الا الله... کم بگيم بهتره....
علي در کلبه درويشي
حيف که رهبري سکوت کرده است براي مصالح نظام و الا اگر ايشان لب از لب باز کنند و بگويند آنچه ناگفتنيست...آقايون خيليهاشون بايدبه جاي شاخه و شانه کشيدن براي رهبري و نظام بايد به فکر پيدا کردن جايي براي پنهان شدن باشند...حيف...
كيوان گيتي نژاد و
kjvs hdk nr nri ili lhsj ;i fhghovi ulgd o,hin an wfv Hrh cdhn hsj ,gd lhkn'hv , hfnd kdsj ,hd fi v,cd ;i adv frvn nkdh vh fvhdahk [ikl , lvnk nv Hja vh s,khd Hf 'vl fi jfu ahk ld ;kdl
علي در کلبه درويشي
frvn nkdh..!!!:-o
كيوان گيتي نژاد و
غمي که ابروي شوخ تو در کمان انداخت به قصد جان من زار ناتوان انداخت ببخشيد اين شعرهاي من نه وزن دارد و نه قافيه ولي در حد خودم خوبه لطفا موضوع بحث نشود که ما بر جهل خود گواهيم
علي در کلبه درويشي
گيتي نژاد عزيز! هر چه از دل بر آيد لاجرم بر دل نشيند...حرفت حرف دله بقيه همه اش ظواهر...