پيام
+
"خرم" اين "شهر" که خرم ز برش ايران شد
نقش در هر وجبش هيمنه شيران شد
گرچه در باغ وطن شعله کين آتش زد
نور از آتش فهميده زد و نيران شد

غزل صداقت
92/7/8

كيوان گيتي نژاد و
شهادت از آب کوثر نوشيدن است بتن مرد پيوسته درگير اين عشق و غم است تا کي خورد شربت بي فيض حيات تا شود سير و دوباره نيازمند شهدي دگر از پي نوش در آب خدايا اينبار دهم اکسيري از جنس کوثر عالم تاب که از يد ولي الله شود عشق شهادت در رگم جاري که او بود فرزند و ثمره اين شجره پايدار که من دوخته ام چشم شهادت از پي اکسير ولايت در دشت عاشقان برادر شهادتت مبارک