پيام
+
تو را شناختم
نه از پشت نقاب تنگ توپ و تانک و تفنگ
شناختمت با يک دريا تبسم که بر ساحل زيباي جمالت آرام گرفته بود
آمده بودم براي غواسي در دنياي تو
اما گوشه اي ايستادم وقتي موجهاي بلند روح بزرگت را ديدم
تا کاسه کاسه مرواريدهاي معرفت در ساحل چشمانت جستجو کنم

*زهرا بانو*
92/7/30

علي در کلبه درويشي
سردار بلندي مقامت را وقتي يافتم که همچو منصور خريدار سر دار شدي...روحت شاد
علي در کلبه درويشي
وقتي توفان جنگ ميخوابد و گرد و غبار فتنه دشمن فرو مينشيند تازه بايد برويم سراغ سرداران بصيرت و حقيقت و هويت آنان را بشناسيم. آنها که بودند که يکسره بر همه تعلقات دنيا پشت پا زدند گويي که چون مولايشان دنيا برايشان جز مشتي بازيچه نبوده است. بازيچه را به بچه هاي دنيا واگذار کردند و خود راه بزرگي در پيش گرفتند
علي در کلبه درويشي
سردار تو را به حرمت سردار و سرورتان حضرت اباعبدالله الحسين دستي هم از ما بگيريد. اين روزها عاقبت بخير شدن اکثيري ناياب شده است
علي در کلبه درويشي
وقتي هياهوي جنگ خوابيد تورا شناختم روح بزرگت، ايثارت و آنچه از آثارت در دل اين نظام و انقلاب برايم به ارمغان آوردي