بازدید امروز : 105
بازدید دیروز : 122
بسم الله الرحمن الرحیم
«... البته اجرای سیاست کنترل جمعیت در اوایل دهه هفتاد کار صحیحی بود اما ادامه آن از اواسط دهه هفتاد اشتباه بود و مسئولین کشور و از جمله رهبری در این اشتباه سهیم هستند و باید از خداوند طلب عفو کنند.»
سفر مقام معظم رهبری به مشهد مقدس حاوی نکات برجسته و ارزشمندیست که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت وباید در رسانههای حزباللهی و طرفدار نظام به جوانب و آثار پر برکت آن بیش از پیش پرداخته شود. اما آنچه که بیش از همه در بیانات ایشان جلب توجه کرد و به علاقه و ارادت همهگان نسبت به ایشان افزود اعتراف به اشتباه بودن بعضی سیاستهای گذشته و طلب بخشش از خداوند است. هر چند به نظر میرسد ایشان متواضعانه اشتباه سایر مسئولین و عملکردشان را(به دلیل وجهه حزباللهی و انقلابی بودنشان) به جان خریدند و خود را نیز به گونهای مسئول دانستند اما این نوع بیان اشتباه از طرف شخص اول نظام دارای پیامهایی مهمی بود( خصوصا برای خواص و مسئولین رده بالا و مدیران ارشد نظام و....) که باید در این باره به تفصیل بحث و بررسی صورت گیرد و به عمق مسئله و اهمیت آن هر چه بیشتر پرداخته شود.
1. این نوع سیره و روش جز از فردی فقیه، مدیر، مدبر، شجاع، اسلام شناس، ...و از همه مهمتر متقی، وارسته و پرهیزگار ساخته نیست! از بزرگان اخلاقی و فقهای تراز اول جهان تشیع بارها خوانده و یا شنیدهایم که در برابر پاسخ سوالی که نمیدانستند با صدای بلند میگفتند: نمیدانم. گاهی بزرگی مقام و رتبه و جایگاه اجتماعی و سیاسی فرد موجب میشود تا وی برای حفظ وجهه خویش از پذیرفتن نقاط ضعف و اشتباه خویش طفره بروند اما با رفتار مقام معظم رهبری به سایر مسئولین این پیام سر بسته ارسال شد که: مصالح نظام بالاتر و مهمتر از مصالح اشخاص است ولو اینکه محافظت و صیانت منجر به خطر افتادن آبروی افراد هم بشود( که البته نمیشود و نشد) خریدن آبروی نظام اولی و ارجح بر آبروی اشخاص است.
2. ایشان در برابر سخنان، تعابیر، و اوصاف مبالغه آمیز به سیره عملی و غیر مستقیم روی آوردند و نشان دادند که در عین حالیکه باید جلوی گسترش فرهنگ تمجید و مبالغه گویی اغراق آمیز گرفته شود و به دوستداران رهبری هم این پیام را دادند که ایشان معصوم نیستند و اهتمال بروز خطا و سهو از طرف ایشان وجود دارد( هر چند ایشان کم خطا ترین و پاکترین مسئول نظام بعد از امام خمینی(ره) تا کنون بودهاند و هستند) لذا نباید با بعضیافراط گری ها در سخن و یا تملق گویی های بی جا بهانه به دست معاند و مغرض داد تا خوراک تبلیغاتی دست رسانههای دشمنان بیشمار ایشان داد.
3. شجاعت بینظیر ایشان چه در دوران دفاع مقدس و حضور ایشان در خط مقدم مقاومت دلیرانه ملت قهرمان پرور ایران در برابر سیل دشمنان تا بن دندان مسلح و چه در عرصههای مدیریتی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نشان از لیاقت تام و تمام ایشان برای حضور در این جایگاه رفیع دارد. همچنین نشان از انتخاب هوشمندان ایشان توسط امام و خبرگان و مردم دارد. حال فهمیدیم با وجود حضور رهبری چنین فرزانه در پست سکان رهبری کشتی معظم انقلاب نباید هیچ ابایی از تهدیدهای پوشالی دشمنان به خود راه دهیم.
داشتن عنوان و مدال شجاعت و قهرمانی تنها به حضور در عرصههای ورزش قهرانی یا جنگ و نبرد نیست( که آن هم جای خود دارد) بلکه قدرت و برتری روحی واقعی افراد در عرصههای خطیر نفسانی و توطئه شیطان برای اغوای او و جدا کردنش از مسیر اخلاق است.
رهبر معظم انقلاب را باید قهرمان اول عرصه مدیریت و سیاست و اخلاق دانست و الگویی واقعی و عملی برای سایر مدیران و مسئولین. رفتار ایشان را در مثل باید به حرکت تاریخی و ماندگار پوریای ولی دانست که جوانمردانه پا بر روی همه خواستهها و خواهشهای نفسانی و تعلقات دنیوی خویش گذاشت و خود را محبوب عالم و خاتم کرد. او مدال اصلی شجاعت را در میدان اخلاق با رساندن پشت نفس اماره به خاک دریافت کرد.
4. پیام دیگر ایشان شاید برای مسئولین بالا دستی آن وزیر باشد که شاید دست از اشتباهات خود بردارد و به کوتاهیها و اشتباهات و قصور خویش در عرصه مدیریتی کشور متواضعانه و در برابر پیشگاه ملت و خدای متعال اعتراف کند.
اینکه کسی تنها با این پشتوانه که خدماتی برای نظام انجام داده است، از پاسخگویی و یا حداقل عذرخواهی فرار کند عذر بدتر از گناه است چرا که خدمات و ایثارگریهای مقام معظم رهبری چه در قبل از انقلاب چه در بعد از انقلاب بر کسی پوشیده نیست با اینهمه در برابر کاستیها , اشتباهات و ضعفهای احتمالی هوشمندانه و وقت شناسانه عکس العمل نشان میدهند حتی اگر این اشتباه به گونهای غیر مستقیم به ایشان ارتباط پیدا کند.
5. ایشان با این سیره وسلوک نشان دادند که با مردم ارتباطی نه همچون شاهان و سلاطین و روسای جمهور سایر کشورها بلکه همانند یک رهبر مردمی و الهی رفتار میکنند و مردم را ولی نعمت و صاحبان اصلی این نظام و انقلاب میدانند و لذا مردم را محرم راز خود میدانند و حاضر نیستند چیزی را از مردم مخفی نگه دارند.
ایشان ثابت کردند که رهبری مردمی هستند و در برابر خدا و مردم احساس مسئولیت کرده و هر لحظه نشان دادند که اعتماد ویژه و اصلیشان بعد از خداوند متعال به مردم و با صداقت هر چه تمام با مردم خویش درد دل میکنند و برای حفظ این اعتماد و نگاه مثبت و امیدوارانه به مسئولین و نظام از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. چنانچه نمونه همین اعتماد را باید در خطبه تاریخیشان ;i پس از فتنه 88 و در نماز جمعه تهران ایراد کردند و با خطاب قرار دادن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مردم آنان را در عمل حامیان واقعی انقلاب دانستند نه بعضی خواص!
5. در پایان ممکن است بعضی از کارشناسان یا مردان اهل سیاست شاید به این نوع شیوه عمل رهبری در نحوه تعامل با مردم عنوان "دیپلماسی عمومی" بدهند، عین همان اشتباهی که بعضی درباره امام خمینی (ره) مرتکب شدند و دلیل مقبولیت و محبوبیت ایشان را شخصیت "کارزیماتیک" ایشان دانستند اما این نوع تعابیر که در عرف کوته بینانه و مادی جهان سیاستمدارن غربی رایج است جایگاهی در ایران اسلامی ندارد چرا که بسیاری از این تعابیر برخواسته از جهان بینی و ایدئولوژی سکولار و این جهانی غرب است.
کاربرد این واژگان شاید در جهان غرب محملی داشته باشد اما کار برد این اصطلاحات در فرهنگ کشورهایی نظیر ایران با پشتوانه غنی تمدنی اسلامیاش پایین آوردن و حتی تحریف و تحقیر چنین مفاهیم اسلامی و شرقی و کاستن از بار معنایی آن است چنانچه درباره عملیات عزتمندانه و مقدس شهادت طلبی، تعابیری چون (البته به غلط یا به عمد) عملیات انتحاری یا کامی کازه به کار میبرند!
سابقه و عقبه فکری این نوع منش سیاسی در سیره مقام معظم رهبری را باید در تاریخ پر افتخار امامت و ولایت جستجو کرد و لاغیر.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک