بازدید امروز : 47
بازدید دیروز : 66
سایه تاریکی | بازخوانی فصلی از خیانت فرقه صوفیه گنابادی
در فتنه 88 دراویش نعمت اللهی نیز به صف جریان برانداز پیوستند و تلاش کردند در کف خیابانها با انقلاب مبارزه کنند.
خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم
در موضع بررسی اعمال فرقه ای و تطبیق تاریخی فرق بی شک کنکاش در فرقه های تصوف خود راهگشای شناخت بهتر از سایر فرقه ها می باشد زیرا به نوعی می توان صوفی گری مهد باروری فرقه گرایی در متن مذاهب اسلامی می باشد.
عقده حقارت ریشه فرقه گرایی
به گزارش ندای انقلاب مدعیان عرفان، کسانی هستند که در سکوت عرفان اسلامی در عصر حاضر و عدم آگاهی جوانان دست به کار شده و با تشکیل گروه مریدان و ادعای کرامت، اهداف خود را دنبال می کنند. تحلیل در شخصیت، گذشته و کودکی این افراد منجر به یافتن مولفه های یکسانی در میانشان می شود. به طور کلی انسان در دوران کودکی و حتی نوزادی به دلیل ارتباط با محیط تجاربی را کسب می کند. خاطرات بد، انواع آزارها و کمبودهای دوران کودکی مانند زور گفتن اطرافیان، نوعی احساس ناتوانی و حقارت نسبت اطرافیان را در فرد ایجاد می کند. انسان در برخورد با این احساس حقارت سعی در تغییر آن و ایجاد چارچوبی دارد که طی آن این حس را از بین برده و شخصیت خود را بروز دهد. خیلی از اکتشافات انسان در جهت غلبه بر کمبودها است. بشر چون نتوانست پرواز کند هواپیما را اختراع کرد به دلیل عدم توانایی در ایجاد ارتباط با مسیرهای راه دور، تلفن را ساخت. تمام انسانها این احساس حقارت را نسبت به محیط احساس کرده و برای کنار آمدن با این احساس گرایشهای مختلفی پیدا می کنند که سبک زندگی آنها را شکل می دهد. اما اگر این احساس حقارت تبدیل به عقده حقارت بشود باعث ایجاد برتری جویی های بیمارگونه در فرد خواهد شد.
در مقابل افرادی که قادر به کنترل حس حقارت در وجودشان نمی شوند به انحای مختلف سعی در جلب توجه دارند که از میان این افراد می توان به مدعیان دروغین عرفان اشاره کرد. در مقابل این شفا دهندگان دروغین در طول تاریخ، عارفان بزرگ بسیاری وجود دارند که داستان زندگی آنها نشانگر عرفان حقیقی و سلوکشان است. زندگی این افراد عاری از هرگونه نیرنگ و سرشار از گذشت، ایثار و تعلق پذیری است که زندگی خود را وقف بشریت کردند، اما مدعیان عرفان برای جلب توجه فعالیت می کنند. آنها بدون داشتن علم و طی نکردن مراحل سیر و سلوک، مدعی نجات بشریت هستند. این بدعت گذاران برای جبران کاستی هایشان، دست به داستان سازی ها و ساختن گذشته ای موهوم برای خود می زنند. ریشه این مسائل احساس حقارتی است که این افراد نتوانسته اند به سازندگی و توانایی تبدیل کنند.
چه بسا کسانی که در مسیر کسب عرفان سالها تلاش کرده و پس از طی مراحل سیر و سلوک به معرفت های خاصی دست پیدا می کنند. اما تشخیص این مدعیان کاذب از عارفان حقیقی به آسانی میسر است. عارفان حقیقی با تواضع و عدم تمایل به خود نمایی، مایل به ابراز مراتب عرفان خود و جذب مرید نیستند اما مدعیان دروغین عرفان با استفاده از دروغ، سفسطه و داستان سازی های کاذب سعی در جلب توجه سایرین دارند. این افراد سعی دارند علو درجاتشان را به مردم با حربه هایی تحمیل کنند و از این طریق کسانی را در اطراف خود نگهدارند. مردم نیز باید با شناخت این افراد از ادامه کلاهبرداری هایشان جلوگیری کنند.
تصوف چیست؟
تصوف نوعی ایدئولوژی است که از نظر تا عمل واز بینش تا کنش را در بر میگیرد.تفسیر خاص زندگی و نحوه تعامل با حیات دنیوی است.این تفسیر به ادعای صوفیه با روش کشف وشهودتحصیل میگردد.البته پراکندگی و تنوع فرقه های صوفیه و تضاد وتعارض در این جریان انقدر زیاد است که نمیتوان با یک نظر و یک اندیشه آنها را دسته بندی و نقد کرد.ریشه های تصوف از قرن دوم هجری شروع به رشد کرد ودر میان مسلمین رایج شد.تحقیر دنیا فرار از تتنعمات وتمام شئون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت کشی و تحمل شکنجه ها از نکات بارز این دوره میباشد.ایستادگی تصوف در برابر ائمه اطهار علیهم السلام ومخالفت با سیره و روش آنها نشانه اوج تضاد با تفکرات اسلامی در دوران آغازین رشد این جریان بود.خرده گیری تصوف بر ائمه تا جائی پیش رفت که بر امام رضا علیه السلام تاختند که چرا لباس درشت بر تن نمیکنی و غذای خشن نمیخوری.امام فرمود:یوسف پیامبر خدا لباسهای زربفت و قباهای دیبا بر تن داشت.تصوف بدعتی بود که از بین اهل سنت آغاز شد و کم کم به شیعه هم راه یافت.و نخستین صوفی کسی نبود جز ابوهاشم کوفی که امام صادق علیه السلام به شدت با او مخالفت میفرمود.کم کم توسط مسیحیان تفکرات رهبانیت مسیحی به درون این جریان وارد شد و برای جداسازی این جریان از اسلام ناب در شام توسط یک پادشاه مسیحی اولین خانقاه بنیانگذاری شد.واین دوران آغاز صوفی گری بود که بعدها به تصوف امروزی منجر شد.
واژه صوفی:
درباره معنا و ریشه این واژه اختلافات زیادی وجود دارد؛ برخی معتقدند این واژه از «soph» که واژه ای یونانی است اخذ شده است؛ برخی دیگر آنرا مشتق از «صفه» می دانند. اما با توجه به روایات و منابع تاریخی مشخص می شود این واژه از «صوف» به معنای «پشم» گرفته شده است.
دکتر عبد الحسین زرین کوب می نویسد:
«در میان ریشه شناسی هایی که برای کلمه صوفی پیشنهاد شده است، محتمل ترینشان بیشک آن است که صوفی را از «صوف» به معنای «پشم» مشتق می داند. صوفیان به عنوان نشانه ای از فقر دینی خود، جامه های پشمی خشنی به تن می کردند.»
مکاتب تصوف:
1- مکتب عراق: همان مکتب اولیه تصوف و خواستگاه آن بود.
2- مکتب خراسان: تصوف در ایران به مکتب خراسان شهرت یافت. مکتبی که بر خلاف مکتب عراق روحیه اجتماعی داشت و رهبانیت کمتری در آن به چشم می خورد.
به دلیل ویژگیهای خاص مکتب خراسان و اجتماعی بودن آن،تصوف در آن رشد سریعتری نسبت به مکتب عراق پبدا کرد. استفاده از شعر و ادبیات برای گسترش تصوف برگ برنده صوفیه در مقابل مکتب عراق بود. نزدیکی ایران به هند و آیین های عرفانی هند تاثیرات قابل توجهی بر تصوف ایرانی داشته است؛ هرچند نقش آیین های ایرانی همچون «میترا» و «زردشت» را نمی توان نادیده گرفت.
در مکتب عراق فرقه گرایی کمتر از مکتب خراسان بود. روحیه اجتماعی مکتب خراسان و حضور در بین مردم باعث فرقه گرایی بیشتری نسبت به مکتب عراق شد. برخی فرقه های تصوف ایران در همان سالهای آغازین از بین رفتند و برخی چند قرن به حیات خود ادامه دادند که هنوز برخی از این فرقه ها در ایران فعالیت می کنند.
به دلیل تعدد فرقه های بوجود آمده در ایران شمارش آنها بسیار سخت است اما در اسناد تاریخی و منابع تصوف نام صدها فرقه به چشم می خورد.
اولین صوفی
تصوف در قرن دوم هجری در میان امت اسلامی شکل گرفت. اولین کسی که صوفی نامیده شد «عثمان بن شریک» مشهور به «ابوهاشم کوفی» است.
در روایتی از امام صادق علیه السلام مطلبی در مورد وی نقل شده است که میفرمایند: «ِاّنه کانَ فاسدُ العقیدةِ جداً و هُوَ الذّی ِابتَدَعَ َمذهَباً یُقال َلهُ التَّصَوُفُ وجَعَلَهُ مَفَرّاً لِعَقیدتِهِ الخَبِیثَ?ِ»؛
. کیوان قزوینی (شیخ توبه کرده فرقه گنابادی) می نویسد:
«اوّلین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابوهاشم کوفی بود که رنجها به خود داد تا عِرّاده صوفی به راه افتاد. همانا او(ابوهاشم) انسانی است که جداً عقیده فاسدی دارد و اوست که از روی بدعت مذهبی را بنا نهاد که تصوف نامیده شد وآن را محل فراری برای عقیده فاسد خود قرار داد».
هر چند برخی از متصوّفه تلاش می کنند سابقه تصوّف را به همان سالهای آغازین اسلام برسانند.
عرفان آری-تصوف خیر
پیشوایان راستین اسلام که حافظان دینند ،بیش از همه با افکار انحرافی و بدعت دینی مبارزه می کردند وپیروان خویش را از پیروی صوفیان وهر گروه باطل دیگر بر حذر می داشتند و در این باره احادیث فراوانی از معصومین (ع)وارد شده است تا آنجا که مرحوم «شیخ حر عاملی »(متوفی 1104 ه-ق) صاحب کتاب« وسائل الشیعة» کتابی به نام«الاثنی عشریه»در انکار و نکوهش آنان نقل کرده است وی می نویسد:
«جمیع الشیعه أنکروهم» (أی الصوفیة) و نقلوا عن أ حادیث کثیرة فی مذمتهم و صنف علماءالشیعةکتبا کثیرةفی ردهم وکفرهم منها کتاب الشیخ المفید فی الرد علی أصحاب الحلاج و ذکر فیه أن الصوفیة فی الاصل فرقتان حلولیةو اتحادیة»(الاثنی عشریه ص53)
«تمام شیعیان . فرقه های صوفیه را انکار نموده اند و از امامان خویش احادیث بسیاری در نکوهش آنان نقل کرده اند و علمای شیعه کتابهای بسیاری در رد این فرقه و اثبات کفر آنان تألیف نموده اند که از آن جمله کتاب شیخ مفید در رد براصحاب حلاج است که در آن آمده است :صوفیه در اصل دو فرقه :حلولیه و اتحادیه می باشند».
در اینجا چندین حدیث از کتب معتبر که مورد اعتماد تمام علمای شیعه است ، نقل می کنیم:
1- پیامبر اکرم از پدید آمدن این گروه خبر داده و فرموده است:
«لا تقوم الساعةُ علی اُ متی حتی یقوم قومُُ من اُ متی اسمهم الصوفیة لیسوا منی و اِنهم یَحلَقُونَ للذکر و یرفعون أَ صواتَهُم یَظُنُونَ آنَهُم علی طریقَتی بل هُم آضَلُّ مِنَ الکُفار وَ هُم
آ هلُ النار لَهُم شَهیقُ الحِمارِ»(سفینة البحار ج2 ص58)
« روز قیامت بر امتم بر پا نشود تا آنکه قومی از امت من به نام «صوفیه» برخیزند آنها از من نیستند و بهره ای از دین ندارند و آنها برای ذکر دور هم حلقه می زنند و صداهای خود را بلند میکنند به گمان این که بر طریقت و راه من هستند نه ، بلکه آنان از کافران نیز گمراه ترو اهل اتشند و صدائی دارند مانند عرعر اَلاغ»از این روایت معلوام میشود که صوفیگری در زمان پیامبر (ص)نبوده و آن حضرت به عنوان خبر از غیبت پیشگوئئ کرده است که بعدها چنین فرقه ای در میان امت پیامبر(ص) پیدا خواهند شد و این معجزه دلایل صحت آن حدیث می باشد و دیگر اینکه در این روایت تصریح شده است که آنان بر طریقت پیامبر نیستند از کفار نیز گمراه ترند.
2- پیامبر اکرم (ص) در روایتی از لعن ملائکه بر این گروه خبر داده است ، آنجا که در اثنای سفارشهای خود به« ابوذر»فرمود:
«با اباذر یَکون فی آخر الزمان قوم ُُیلبسون الصُوفَ فی صیفهم و شتائهم یرون الفضل لهم بذالک علی غیرهم اولئک یلعَنُهُم ملائکةُ السماء والأرض»(وسائل الشیعه ج 3 ص362)
«ای اباذر در آخر الزمان قومی پیدا میشوند که در تابستان و زمستان لباس پشمینه می پوشند واین عمل را برای خود فضیلت و نشانه زهد و پارسائئ میدانند ، آنان را فرشتگان آسمان و زمین لعن میکنند »
روشن است قومی که به پشمینه پوشی وخرقه صوف معروف باشند و خود را بهتر از دیگران بدانند ، همین صوفیان و درویشانند .علاوه بر اینکه لباس شهرت است و حرام میباشد ، اخبار زیادی هم به خصوص در مذمت آنها رسیده است.
3- به سند صحیح از «احمد ابن محمد بز نطی» روایت کرده اند که مردی به امام صادق نقل کرد در این زمان قومی پیدا شده اند که به آنها صوفی می گویند در باره انها چه می فرمایید ؟
امام در پاسخ فرمود:
«انهم أعدؤُ نا فمن مال إلیهم فهو منهم و یُحشَرُ معهم و سیکونُ أ قوام یّدعونَ حُبّنا و یمیلون
إ لیهم ویتشبهون بهم و یلقبون أنفسهم بلقبِهِم ویُأوّ لون أ قوالهم ألا فمن مالَ إ لیهم فلیس منا و إنا منه برآءُ و من أ نکرهم و ردّ علیهم کان کمن جاهد الکفار بین یدی رسول الله(ص) »(حدیقة الشیعه ص3 562)
«آنها (صوفیان) دشمنان ما هستند ، پس هر کس به آنها میل کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد و به زودی کسانی پیدا میشوند که ادعای محبت مارا میکنند و به ایشان نیز تمایل نشان میدهند خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود میگذارند و گفتارشان را تأ وبل میکنند .
بدانکه هر کس به ایشان تمایل نشان دهد ار ما نیست و مااز او بیزاریم و هر کس آنان را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر اکرم(ص) با کفار جهاد کرده است»از این روایت چند نکته استفاده می شود:
اولا: تا زمان امام صادق (ع) در میان مسلمانان صوفی نبوده و از آن به بعد پیدا شده است. پس اگر کسی اصحاب پیامبر یا امیر مومنان را صوفی بنامد، دلیل بر بی ا طلاعی او است.
ثانیا این خبر کرامتی از امام صادق (ع) است که از ساده لوحان زمان خبر می دهد در آنجا که می فر ماید :«ادعای محبت ما میکنند و به دشمنان ما مایل هستند»، مراد ، صوفیهای به ظاهر شیعه است که دعوی محبت اهل بیت پیامبر می نمایند.
ثالثا: لقب صوفی بر خود میگذارند و طرز رفتار و ظواهر حال خود را به آنها تشبیه می نمایند .
.4- به سند صحیح از «بز نطی»و« اسماعیل بن بزیع» از امام رضا (ع) روایت کرده اند که فرمود:
«من ذُکِرَ عِندَهُ الصوفیة و لَم یَنکر هُم بِلِسانِهِ وَ قَلبِهِ فلیسَ منا و مَن أنکَرَ هُم فکَأنَما جاهَدَ الکُفار بینَ یدی رسول الله(ص)»(سفینةالبحار ج2 ص57)
«هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و به زبان و دل انکارایشان نکند ، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید گویا این که در راه خدا در حضور رسول خدا(ص)با کفار جهاد کرده است»
از این روایت استفاده میشود هر فرد شیعه موظف است اکر در حضور او از صوفیه ذکری به میان آید با زبان ودل آنها را تقبیح نماید و اگر کسی نسبت به این موضوع بیتفاوت باشد بلکه کلمات کفر و باطل آنها را حمل بر صحت کند ،شیعه و پیرو اهل بیت (ع) نیست.
5- به سند معتبر از « حسین بن سعید» روایت شده است که گفت:
سألت أبا الحسن (ع) عن الصوفیة و قال:«لا یقول أحد بالتصوف الا لخُدعة أو ضلالة أو حماقة و أما مَن سمی نفسه صوفیا للتقیة فلا إثم علیه و علامته أن یکتفی بالتسمیة فلا یقول بشیئ من عقائد هم الباطلة»
از حضرت رضا (ع) سوال کردم از حال صوفیه؟ فرمود « کسی قائل به تصوف نمی شود مگر از روی خدعه و مکر یا جهالت یا حماقت و لیکن اگر کسی از روی تقیه خود را صوفی بنامد ، تااز شر انها در امان بماند بر او گناهی نیست به شرط انکه بر چیزی از عقائد باطلشان قائل نشود.
این روایت صراحت دارد در این که به هیچ وجه جایز نیست کسی خود را صوفی بنامد (مگر از روی تقیه) و مطلق عقائد آنها باطل است و اگر احیانا یک دسته صوفی سالم وجود داشت که عقائد آنها صحیح بود امام می فرمود از آنها بودن اشکال ندارد
صوفی گنابادی
یکی از گروههای صوفی فعال در ایران فرقه نعمت اللهی گنابادی است.هر چند نعمت اللهی ها خود به چند فرقه مثل کوثریه. شمسیه.حجت علیشاهی.و غیره تقسیم میشوند
سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی
نورعلی تابنده که هیچ گاه درویش نبود و یکباره قطب این فرقه شد اقدام به پایه ریزی تشکیلاتی کرد که بر مبنای آن بتواند فرقه را مانند حزب به اصطلاح جبهه ملی به یک جریان سیاسی تبدیل کند.مهره های فراوانی را به کار گرفت.سفرهای مشایخ خصوصا یوسف مردانی را مدیریت کرد و به مرور زمان سیستم تشکیلاتی فرقه را منسجم کرد.
انگلیس،فرقه سازی،کمپانی هند شرقی
وقتی می گوییم بسیاری از فرقه های امروز یا تصوف انگلستان ساخته شده اند ویا تقویت گشته اند به آقایان صوفیه بر می خورد
اما نگاهی به تاریخ تصوف نشان می دهد که اکثر فرقه های صوفیه در طول تاریخ توسط حکومتهای مخالف اسلام حمایت می شدند
ارتباط نزدیک سران صوفیه با حکومتهای وقت همچون بنی امیه وبنی عباس بر کسی پوشیده نیست
اما در دورانهای بعد نیز صوفیان از سوی حکومتهای جور حمایت زیادی شدند وحتی به گفته خود صوفیها اولین خانقاه توسط امیری مسیحی در رمله شام ساخته شد
اما عجیب تر از همه سالهای بین 1200 تا 1330 هجری قمری است.دورانی که انگلستان کمپانی هند شرقی را در هندوستان فعال کرد وبه مرزهای ایران وسایر کشورها نزدیک شد وبا کشورهای اسلامی رابطه بر قرار کرد
اکثر فرقه های موجود بین سالهای 1200 تا 1330 ه.ق تاسیس ویا احیا شده اند.فرقه هایی همچون بابیت(تاسیس.1260 ه.ق.)،بهائیت(ت.1267)وفرقه های مختلف صوفیه نظیر نعمت اللهی صفی علیشاهی(ت.1288)،نعمت اللهی گنابادی(ت.1294)،نعمت اللهی کوثر علیشاهی(ت.1234)،نعمت اللهی منور علیشاهی(ت.1278)واویسه( ت .1305) در این دوران تاسیس شده وفرقه های خاکساریه وذهبیه دوباره احیا گشته وفعالیت خود را گسترش دادند.
البته نباید انصافا از کمکهای خوب سران صوفیه به حکومتهای وقت نیز صرف نظر کرد.به هر حال امروز نیز حماتی جدی غرب از تصوف وفرقه های دیگر نشانگر نیاز غرب به این فرقه هاست
مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد اسلام این گونه بیان می کند:
گسترش همه جانبه خانقاه های دراویش، تکثیر و انتشار رساله ها و کتاب هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها وگوشه گیری سوق می دهد، مانند مثنوی مولوی و احیاء العلوم غزالی» . خاطرات مستر همفر،ص 65.
علت حمایت غرب از تصوف
استفان شوارتز (نویسند ه وتحلیل گر غربی) فاش می کند بر اساس طرحی محرمانه که در پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) بررسی شده است . یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است که به عنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال به شمار می رود.
برنارد لوییس هم در کنفرانسی که در بنیاد نیکسون برگزار شد به دولت بوش پیشنهاد کرد که برای ارتقای سطح گفتگو بین آمریکا و دنیای اسلام با شیخ محمود هشام کعبانی رهبر بزرگ ترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند.
نویسنده آنگاه خصوصیت صوفیه را بررسی کرده و می گوید: ایران به عنوان یکی از کانون های مهم صوفیه در جهان اسلام است.
وی خاطر نشان می کند که بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است . شوارتز می نویسد:پلورالیسم و میانه روی تصوف چه بسا نقش تعیین کننده ای در دوره گذار جهان اسلام داشته است.
توضیح:بنیاد نیکسون یکی از نهادهای عمده تصمیم گیری سیاست های دولت آمریکا است که توسط ریچارد نیکسون (رئیس جمهور اسبق آمریکا) تاسیس گردید ویکی از بزرگان این بنیاد هنری کسینجر(وزیر خارجه اسبق آمریکا) می باشد.
می توان گفت از سال 1945 تا حال هیچ سیاست مدار برجسته آمریکایی وجود نداشته که مدتی در این بنیادها فعالیت نکرده باشد. در واقع این بنیادها به منزله اتاق رختکن ورود به پست های عالی هستند . حیطه عمل و نفوذ آنها از دانشگاه ها گرفته تا مراکز سیاسی فرهنگی اقتصادی علمی و پزوهشی و از داخل تا خارج از این کشور را دربر گرفته است.با توجه به ماهیت وروال کار این کانون ها که وظیفه پاسداری و حفاظت از نظام سلطه را برعهده دارند هم اینک بخش قابل ملاحضه ای از این بنیادها وموسسات زیر مجموعه آنها فعالیت های خودرا حول محور (اسلام زدایی ) در دهها کشور مسلمان و بالاخص مهمترین قطب سیاسی جهان اسلام یعنی (جمهوری اسلامی) و راههای مقابله با نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران از طریق ارتباط با عناصر گروه ها و فرقه های معاند منحرف و بریده از ملت در داخل و خارج از کشور ونیز هدایت سیاسی مادی و پشتیبانی از آنان چهره سازی ایجاد تفرقه وبرپایی تشنج تمرکز کرده اند.
فهرست انحرافات عقیدتی فرقه گنابادیه
بدعتی بنام اجازه نماز؟
استعمال حشیش،تریاک و دود در تصوف
ظلم به امام زمان ( عج) و بالا بردم مقام قطب تا حد معصومین (ع)
تصوف آیینی است التقاطی از سایر ادیان؟
ادعای خدایی؟
قطبیت موروثی
صوفی.مذهب.بی حدی
اعمال خلاف شرع مانند بل کردن سبیل بیش از حد متعارف
بدعتی با نام ولایت منصوص ومقام علما
عدم التزام به عزاداری در واقعه کربلا
بررسی عناصر گرداننده فرقه گنابادی
از جبهه ملی تا قطبیت فرقه گنابادی
نورعلی تابنده کیست؟
نور علی تابنده فرزند محمد حسن تابنده صالح علیشاه، قطب دراویش گنابادی است که پس از برادرش سطان حسین ملقب به رضا علیشاه و پسر برادرش یعنی علی تابنده معروف به محبوب علیشاه به عنوان قطب سی و نهم سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی رسید.
نور علی تابنده تحصیلات خود را تا دریافت دکترای حقوق در خارج از کشور ادامه داد. در مقطعی پس از بازگشت به کشور گرایش شدید روشنفکری پیدا کرده و دارای تفکرات لیبرالی شده و به عضویت تشکیلات «جبهه ملی» که در اول انقلاب به دلیل مخالفت صریح با لایحه قصاص توسط امام خمینی (ره) حکم به ارتداد آنها صادر شد، می شود. به دلیل آنکه گرایشات روشنفکری او، از طرف خانواده اش به نوعی مخالفت با رژیم شاه تعبیر می شد، مورد مخالفت خانواده تابنده و جریان تصوف که پیوند تنگاتنگی با دربار پهلوی داشتند، واقع شد، به طوری که برادرش رضا علیشاه به عنوان قطب فرقه، فرزند خود نور علی تابنده را به عنوان جانشین خود انتخاب می کند و اعتنایی به بر ادرش نور علی نمی گذارد.
وی پس از پیروزی انقلاب و تحت تأثیر تفکرات لیبرالی و به دلیل همراهی با جبهه ملی و نهضت آزادی که پرونده آنها مخصوصاً در دوران 8 ساله دفاع مقدس بسیار سیاه و تاریک است، با نظام جمهوری اسلامی نیز سر ستیز پیدا می کند، به طوری که یک بار در اوایل دهه 70 شمسی به دلیل بعضی از اقدامات، دستگیر و به اتفاق بعضی از سران نهضت آزادی مدت کوتاهی در زندان نظام اسلامی به سر می برد.
همچنان نور علی تا بعد از آزادی، هنوز مراحل صوفیانه را در سلسله خانوادگی خود شروع نکرده بود. در این زمان برادرش رضا علیشاه فوت می کند و قطبیت به پسرش علی تابنده ملقب به محبوب علیشاه می رسد و در این مقطع در اواسط دهه 70 محبوب علیشاه (پسر برادرش) نیز بر اثر عارضه قلبی می میرد و از قضا، قطبیت به نور علی تابنده ای که عاری از تعالیم صوفیانه و درویشی بود، می رسد!!! او هنوز به عنوان قطب این فرقه درویشی به حیات خود ادامه می دهد. وی به گواهی سوابق تحصیلاتی و خانوادگی و اقرار دروایش گنابادی، از سواد اولیه دینی نیز برخوردار نیست، چنانکه در فیلم زیر ناتمبرده در قرائت هر خط از قرآن، چند غلط فاحش اعرابی دارد!!
برادر وی یعنی سلطانحسین تابنده یا رضا علیشاه گنابادی در زمان ریاست خود بر این فرقه، رابطه بسیار حسنه ای با دربار پهلوی داشت. محمد رضا پهلوی دوبار رسماً به بیدخت رفت و شب را به اتفاق اسدالله علم، وزیر سفاک خود و از دوستان تابنده، در منزل او بیتوته کرد. در این رابطه عکس های از ملاقات محمدرضا پهلوی با رضا علیشاه و تعظیم او به شاه پهلوی، موجود است. ارتشبد نصیری رئیس سفاک ساواک که دست او به خون بسیاری از جوانان انقلابی و متدین این مرزو بوم آلوده بود، از دوستان تابنده و از مریدان این فرقه درویشی بود. البته اسناد وابستگی و همراهی اقطاب این فرقه با شاهان ظالم قاجار و پهلوی بسیار زیادتر از این اجمال است؛ چنانکه می توان تنها برای نمونه چند مورد دیگر را اشاره کرد، جمله اینکه میرزا آغاسی از شیوخ فرقه نعمت اللهی و عامل تابلودار استعمار بود که پس از دسیسه چینی در قتل صدر اعظم باکفایت و دانشمند ایران یعنی قائم مقام فراهانی، چندی به نخست وزیری شاگرد سابق خود یعنی محمد شاه قاجار رسید. اسناد رابطه نامشروع این رئیس خانقاه صوفیه با مهد علیاء زن محمد شاه، در تاریخ ثبت است. ظهیر الدوله ملقب به صفا علیشاه، داماد ناصرالدین شاه و وزیر دربار نیز از اقطاب یکی از این فرقه های نعمت اللهیه بود که با بنیانگذاری انجمن اخوت، مایه پیوند رسمی دراویش صوفی با لژهای فراماسونری استعمار شد. عبدالحسین تیمور تاش وزیر دربار رضا خان پهلوی و جاسوس پرونده دار روسیه در ایران که داعیه سلطنت را نیز در سر داشت و عاقبت الامر به این جرم مورد تصفیه حساب خونین رضا خان واقع شد و به قتل رسید، از دراویش نعمت اللهی بود. منوچهر اقبال رئیس شرکت ملی نفت ایران نیز گرایش شدید به تصوّف گنابادی داشت. او یکی از دختران خود را به خانواده تابنده می دهد و یکی دیگر را به خانواده شاه؛ یعنی خاندان پهلوی با خانواده تابنده عجین شده و به همین دلیل در زمان محمد رضا شاه، قدرت اقبال از وزرا هم بیشتر بود.
مصطفی آزمایش
از جمله مواردی که وابستگان به فرقه های طریقتی به آن مدعی هستند آگاهی از مسائلی در هستی می باشد که از آن به ماورای طبیعت تعبیر می گردد این در حالی است که این سخنان چیزی جز گزافه گویی نمی باشد زیرا عارفان حقیقی و متشرع با وجود وصال به درک چنین فضایلی هرکز ادعایی در این خصوص نداشته و مدعی امورات غیبی نشده اند .
سال هاست که این شیاطین با خرقه های صوفیانه به قلندری پرداخته و در لباسی از فرهنگ، وقت و توان جوانان این مملکت را که سرمایه های انسانی این مرز و بوم هستند، وحشیانه به تاراج می برند و آنان را در حیرتی عمیق فرو می برند و با این کار، سال ها بر کرسی ریاست و مرشدی خویش نشسته و بر اهداف پلید خویش دست می یابند و هیچ کس نیست که بر آنها نظارت کند!
یکی از مواردی که فرقه ها ی ضاله هموراه به آن چنگ اندازی نموده اند استفاده از پشتیبانی جریانات خارج نشین و ضد نظام است.
این پشتنیبانی ها به چند صورت متفاوت انجام می گیرد که شامل مورادی همچون پشتیبانی مستقیم از سوی رسانه ها و سازمانهای به اصطلاح حقوق بشری و از سوی دیگر از سوی عواملی می باشد که این فرقه ها به صورت هدفمند به آغوش غربی ها برای پیشبرد اعمال فرقه ای خود گسیل داشته اند یکی از این چهره ها که از سوی فرقه گنابادی با توجه به عدم توفیقات فرقه ای و علمی خود در داخل کشور داشته مصطفی آزمایش است.
آدرس:
http://www.javanonline.ir/vdchx6nk623nmid.tft2.txt
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک