بازدید امروز : 79
بازدید دیروز : 115
بسم الله الرحمن الرحیم
روحانی شهید، میرزا کوچک خان جنگلی!
گاه این طنین و تراوت و تازگی واژگان نیست که انسان را به تعجب وا میدارد، بلکه گوینده صاحب سخن است که مخاطب را بر سر تحیر و اعجاب میآورد. شنیدن این تعبیر( روحانی شهید یا مبارز) از صدا و سیما، درباره میرزا کوچک خان، آن هم بعد از 30 و اندی سال سپری شدن از عمر انقلاب، کمی دیر اما بجا و جالب بود( شاید این هم از آن دست کارهاییست که از دست برادران بی صدا و بی سیما اما دغدغه مند صدا و سیما در رفته باشد! باید این را به فال نیک گرفت.)
شاید خاصیت این انقلاب حداقل برای تاریخ ایران بود که مردهای این سرزمین از نامردهای آن باز شناخته شوند، اما کوران انقلاب و چند سال جنگ و تحریم و سیاست و سیاستبازی شیادان و شغالان کمین زده بر راه شیران بیشه انقلاب، سبب شد تا هویت گذشته تاریخی انقلابیون این کشور در غباری از ابهام و تریدید پوشیده بماند. این ابهام در کش و قوس بوروکراسی و کاغذ بازی میراث طاغوتی این کشور و نفوذ ماسونها و روشنفکران در بدنه نهادهای فکری و فرهنگی و دانشگاهی صد چندان شد تا آنجا که سبب شده تا بعضا برای نسل انقلابی مردان نامرد و نامردان مرد جلوه گر شود( و بسیاری اوقات هم جلوه داده میشوند!).
از نشانههای این آفت بزرگی که گریبان تاریخ این انقلاب شکوهمند را گرفته همین بس که هنوز هم که هنوزi روشنفکران سکولار و ماسون و ...تاریخ این سرزمین را ورق میزنند و آثار بی ثمر و پر از حقد و کین و غرض ورزیشان نسبت به انقلاب و فرزندان انقلابی این سرزمین را ( چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب؛ چرا که انقلاب اسلامیمان نه محصول یک حادثه و تصمیم یک شبه نیست، این نتیجه قرنها تجربه اندیشه و عمل و ایمان فرزندان همین سرزمین است، به همین خاطر هنوز هم این شجره طیبه پایدار و مستحکم در برابر طوفانها و تندباد خشم و غضب دشمنیها ایستاده است) به عنوان مرجعی مطمئن و متقن برای دانشجویان رشته تاریخ دانشگاهها کشورمان جا انداختهاند! بلکه بالاتر از آن آثاری که برای انقلاب اسلامی و در دفاع از آن نوشته شده اکثریت قریب به اتفاق آنها از قلم کسانی، خارج از رشته تاریخ دانشگاههای این مرز و بوم است! بگذریم...!
دشمنی که شاخ و دم ندارد؛ سکوت معنادار بدنه سینما و آثار ضعیف و و باری به هر جهت سیمای کشورمان ما را به این قضاوت تلخ سوق میدهد که هنوز هم سایه سیاه دشمنی و یا بی تفاوتی و غرض ورزی در برابر ارزشهای انقلاب اسلامی بر سر نهادهای فرهنگی کشورمان سنگینی میکند.
انکار و سکوت و تحریف و استحاله انقلاب از ارزشهای انسانی و مردمی آن یک مصیبت غیر قابل جبران است، اما از همه بدتر واژگونه معرفی کردن انقلاب و انقلابیون مسلمان این مرزو بوم به نسلهای انقلاب ندیده است. آش تقدس بخشیدن به روشنفکران، ماسونها، سکولارها، ملی گراها، باستانگراها، عاشقان و شیفتگان غرب، در برابر طیف متدین و متعهد و متشرع انقلابی( برای مثال روحانیون و اقشار پیرو روحانیت و فقاهت) آنقدر شور شده که گاه صدای بعضی از مورخین با وجدان را هم در آورده( برای مثال: محمد رضا فشاهی با اشاره به غیر واقعی بودن چهره شخصیت ارائه شده از "سیدجمال الدین اسد آبادی" در کتب تاریخی در این باره این چنین اظهار نظر میکند:
«...درباره او اغراق فراوان شده است. ...«سید» آزادیخواه جاه طلبی بوده که سودای رهبری جهان اسلام را در سر میپرورانده است و...به عضویت لژ«فراماسونری» در آمده و نامزد«استاد اعظم» شد. باعمال دولت استعماری انگلیس مثل بلنت و چرچیل(طراحان سیاست استعماری انگلیس در آسیا و آفریقا) دوست بود...»
جای تعجب نیست که عدهای از مورخان و کتاب سازان! درحوضه تاریخ وقتی به نام سیدجمال میرسند زبان به ستایش و تعظیم و تکریم او میگشایند و وقتی با نام شیخ شهید، آیتالله شیخ فضلالله نوری برخورد میکنند زبان به تحقیر و توهین و ناسزا میگشایند که بله: او مستبد بود و همدست مستبدین!
حال شخصیتهای روحانی، انقلابی و مجاهدی چون میرزا کوچک خان نیز از تیغ قلم و چنین کسانی در امان نمانده برای مثال "دانشنامه دانشگستر" که اتفاقا بهائی بودن سرمایه گذار اصلی آن هم چندی بعد برملا شد( در اینباره علاوه بر محتوای این دانشنامه مستندات متقن و جالب متعددی ارائه شده که برای نمونه به این مورد مراجعه نمایید: شیعهنتورک) درباره ماهیت جنبش میرزا کوچک خان تعمدا به پررنگ کردن بخشی از جنبش وی میپردازد که مدتی کوتاه به همکاری وی با نیروهای شوروی سابق منجر شده. وی پا را فراتر گذاشته و درجایی از جنبش جنگل با تعبیر "کودتا گران جنگل" نام میبرد! ولی دریغ از یک جمله و یا عبارتی که ماهیت دینی و مذهبی جنبش جنگل را نشان داده باشد. جالب اینکه وقتی درباره "سردار جنگل" از زبان "ویکی پدیا"ی غالبا مغرض میخوانیم:
«... امّا هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویکهای روس اغتشاش انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید که نهایتاً جمعه 18تیر 1299 میرزا به عنوان اعتراض از رشتبه صومعه سرارفته و قبل از حرکت پیغامی توسط نماینده خود برای لنینبه مسکوفرستاد که در آن ذکر شده بود: «در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست برنامه بلشویکها را قبول کند.»در تاریخ شنبه 9مرداد 1299 طرفداران شورویبا رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند. همه طرفداران میرزا را دستگیر و بازداشت کردند.» بر حیرتمان صد چندان میشود!
دهخدا که از روشنفکران سکولار و سنت ستیز دوره مشروطه و اصالتا نیز بهائی است( مقالات طنز وی با عنوان چرند و پرند بیشتر با جهت گیری ضد دینی و تمسخر و تحقیر فرهنگ دینی و اعتقادی مردم قلمی شده!) درباره شخصیت میرزا کوچک اینگونه اظهار نظر میکند:
«...در نهایت درجه معتقد به دین اسلام و به همان حد نیز وطن پرست بود شاید آن هم از راه اینکه ایران وطن او یک مملکت اسلامی است و دفاع از او را واجب میشمرد...» هر چند وی نیز چند ستر پایینتر میرزا را با تعبیر گزنده و تحقیر آمیز "خرافی گری در دین"به اقتضای طبیعتاش مینوازد و او نیز به نوبت خویش میراز را مورد لطف و عنایت خویش قرار میدهد!
تحریف شخصیت مذهبی و انگیزه دینی وی آنقدر پررنگ میشود که ما کمتر میبینیم که در کتب تاریخی به مایههای دینی و خصوصا حوزوی وی اشارهای شود و یا اگر هست کوتاه و گذراست بلکه مغرضانه تلاش میشود تا به قیام و مجاهدت وی رنگ و بوی کمونیستی و سوسیالیستی و غیر دینی داده شود. چنانچه متاثر شدن انقلابیونی چون مرحوم شیخ محمد خیابانی از انقلاب بلشویکی روسیه را باید از آن جمله دانست.
مغرضین و یا منتقدین نا آگاه این الگو گیری میدانی و سخت افزاری از انقلابهای بلوک شرق و روسیه را حمل بر انحراف عقیدتی این مردان روحانی و انقلابی از مبانی دینی دانسته و وجهه روحانی و دینی و تاثیر و تاثر عرق مذهبیشان در این حرکت انقلابیشان را یک سره زیر سوال بردهاند.
این تحریف بیمار گونه تا بدانجاست که برای مثال درباره جنبش و قیام "مردان متدین و دلیر تنگستان" هیچ نام و نشانی از فقیهان و عالمانی وارسته خطه جنوب که بیشترین سهم را در این قیام داشتهاند به چشم دیده نمیخورد. اینکه فتوای همین علما بود که مردم را در برابر مهاجمان استعمار انگلیس بسیج کرد. حتی در تنها سریال ساخته شده نیز ردپای این نوع نگاه به دین و روحانیت به شدت دیده میشود گویا سازندگان این سریال برای چنین هدفی ماموریت یافتهاند!
درباره وجهه مذهبی "دلیران تنگستان" و ولایت پذیری و متشرع بودنشان بر اساس نگاه فقه محور و تبعیت از مراجع عظام حوزه میخوانیم:
«... دو ماه قبل از آن که قوای انگلیس بوشهر را اشغال کنند، ژنرال کاکس کنسول انگلیس در خلیج فارس، نامهای به مرحوم شیخ محمدحسین برازجانی روحانی متنفذ و مجتهد معروف دشتستان نوشت که جواب آن نامه انگیزهی قیام رئیسعلی دلواری شد.
کنسول انگلیس در این نامه از شیخ محمد حسین برازجانی خواسته بود که از نفوذ خود استفاده نموده و از هرگونه آشوب و قیام علیه اشغالگران جلوگیری نماید و این که از دشمنی با دولت انگلیس نه تنها سودی عادی ملت ایران نخواهد شد، بلکه در صورتی که ایرانیان وارد جنگ شوند، انگلیس یک سوم خاک ایران را تصرف خواهد کرد .
شیخ، در پاسخ به این نامه تمام مصیبتها را از طرف دولت انگلیس دانسته و اعلام کرده بود که چنانچه عملیات انتقامجویانه علیه اشغالگران صورت پذیرد مسئولیت آن بر عهدهی انگلیسیها خواهد بود.
رئیسعلی، در نامههای متعدد به شیخ محمدحسین برازجانی از او برای جهاد و قیام علیه قوای انگلیس کسب تکلیف میکند که سرانجام مرحوم شیخ صورتی از حکم جهادی که مراجع شیعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند به ضمیمهی حکم خود مبنی بر وجوب جهاد با کفار انگلیسی و جلوگیری از رخنهی آنها به بنادر جنوب و دشتی و تنگستان و لزوم همکاری خوانین این مناطق و بسیج مردم مسلمان برای رفتن به میدان جنگ صادر میکند و برای همهی خوانین میفرستد.
رئیسعلی همین که از حکم جهاد مرحوم شیخ برازجانی و دیگر مراجع دینی آگاهی مییابد وآمادهی نبرد با قدرت امپراتوری انگلیس میشود...» (منبع: منبع:موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی)
جالب اینکه کارگردان سریال "دلیران تنگستان" با همان نگاه انقلاب محور( و نه الزاما مذهبی) که به شخصیت رئیس علی دلواری دارد با مقایسهای عجیب بر ادعای ما مهر صحت میگذارد:
«... به این نمی اندیشد که شهید می شود و به این فکر نمی کند که دشمن خیلی نیرومند است و حتی داخل کشور علیه او توطئه می کنند. عزمش جزم مبارزه است. در همه جای دنیا این اتفاق می افتد. لومومبا، زاپاتا، چه گوارا و رئیس علی هم همین گونه هستند[!]...» (منبع: منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 52)
رئیس علی دلواری کجا، زاپاتا کجا؟! رئیس علی دلواری کجا چهگوارا کجا؟!...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
. فشاهی، محمدرضا؛ تحولات فکری و اجتماعی در جامعه فئودالی ایران؛ ص367
.دانشنامه دانشگستر؛ ج16؛ ص452 و 453
. حسینی دشتی، سید مصطفی؛ معراف و معارف؛ ج8؛ ص598
. آدرس :http://articlefa.ir/post/888/
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک