بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 66
بسم الله الرحیم الرحیم
در جلسهای که با دوستان هیئتی و مذهبی داشتیم صحبت از عملکرد صدا و سیما پیش آمد و بنده هم طبق عادت (البته با انگیزه اصلاحی)به نقد صدا و سیما پرداختم. دوستی با حالت گلایه و اعتراض پرسید: یعنی شما میگویید برنامههای صدا و سیمای خودمان را هم نبینیم؟(به عبارتی ایشان از کلام بنده اینگونه نتیجه گرفته بودند که یعنی شما اعتماد مردم را نسبت به تلوزیون جمهوری اسلامی متزلزل میکنید. دیگر اینکه تلوزیون ایران را نگاه نکنند میروند سراغ ماهواره!)
اما پاسخ خود را به این نوع دوستان با سوال میدهم:
نگاه ما به رسانهای چون صدا و سیما( یا به عبارت بهتر تلوزیون) چیست؟ یا به عباراتی استفاده از تلوزیون در فرهنگ و نظام معرفتی ما از چه جایگاهی برخوردار است؟ آیا رسانه تلوزیون و یا حتی سینما ابزاری چون سایر ابزارهای سرگرم کننده و مفرح است و ( به عبارت بهتر وسیلهای برای پرکردن اوقات بیزبان ماست با عذر فراغت از همه فعالیتهای مفید در راستای بالا رفتن سطح مفید آگاهیها) است یا نه دریچهای برای دریافت اطلاعات و آگاهی و در سطحی بالاتر کسب معرفت و بصیرت است؟
درباره بینش اول یعنی اسباب تلذذ دانستن این رسانه یا رنگ و لعاب نشاطانگیز بخشیدن به زوایای سرد و بی روح و تکراری زندگی تکنیک زده و مادی امروز غیر واقع بینانه ترین تلقی از این رسانه حساس و استراتژیک است. چرا که همین اندیشه سبب شده تا برنامه سازان تلویزیون نازلترین و سخیفترین اندیشههای خود را درقالبی پر رنگ و لعاب و خوش منظر و خوش رنگ و با پول بیزبان بیتالمال به خورد مخاطبین خود بدهند. چرا که این ما هستیم که ذائقه خود را دربست در اختیار برنامه ساز میگذاریم و بردهوار حاضریم سرگرم شویم به هر طریق ممکن.
رسانه ایرانی( به خاطر محدودیتهایی که نسبت به مشابه خارجیاش دارد) در این حرکت مداوم فرهنگی همیشه از رقیب خارج نشناش عقب مانده. زیرا از طرفی با محتوای نازل و ناهمگوناش با فرهنگ بومی و مذهبی، خود مشوق و راهنمای مردم به سوی کانالهای خارجی میشود چرا که نشان دادن فیلمهای خارجی( از نوع ایرانی) خودش عامل تهییج و تشویق مخاطب به دیدن مشابه بلکه نمونه اصلی و خارجی آن میکند. مثلا: تصور کنید فیلمهای سینمایی که ساسنور میشوند به خاطر تدویین مجدد( به نظر ساسنور عبارت جالبی برای این مسئله نباشد چرا که تغییرات گاه آنقدر چشم گیر است که شناختن دو نسخه اصلی و ساسنور شده ممکن نیست حتی گاه اصل داستان فیلم، دیالوگها، اسامی، عناوین واصطلاحات... به کلی تغییر ماهیت میدهند اما برای مثال مخاطب امروزی آنقدر باهوش است که فرق شربت و نوشابه با مشروب را بداند!) مخاطب را با عطش بیشتری به سوی کنجکاوی برای پی بردن به داستان اصلی سوق میدهد. بر فرض که ساسنوری هم اتفاق نیافتد، وفادار بودن به نسخه اصلی هم عوارض دیگری را دپی دارد.
برای مثال ژانر ترس یا وحشت هیچ سنخیتی با فرهنگ و سنن بومی و مذهبی ما ندارد که هیچ، بلکه میتواند پیامدهای بسیار مخربی چه از نظر روحی و روانی و چه از نظر فرهنگی روی مخاطب داشته باشد. این ژانر بیشتر المانهای فرقه منحرف شیطان پرستی را در خود دارد و حتی مروج نمادها و مفاهیم این فرقه باطل است. ترس غیر متعارف و بی علت هیچ تناسبی با روح و روان و فطرت انسان ندارد بلکه روح و روان انسان را از حالت متعادل و نرمال خارج میکند. لذت بردن از ترس پدیدهای نو ظوهر در جهان غرب است که آن هم در راستای سیاستهای استعماری غرب برای بستر سازی فرقههای باطل و ایجاد فضای رعب و وحشت و تزریق یاس و نامیدی و سیاهای شیطانی در میان ملتهای جهان است)
اما اگر تلوزیون و سینما را به عنوان تنها را حصول آگاهی و معرفت بدانیم خطای بزرگی مرتکب شدهایم. بزرگترین منبع معرفتی بشر یعنی وحی در به صورت نوشته نازل شده.( قالب عرضه آن کتابت است) اولین آیه قرآن با "اقراء" آغاز شده. به قلم و سطرهای آن قسم یاد شده( نون والقلم و ما یسطرون).
علی علیه السلام میفرماید: «الکتب بَساتینُ الْعُلَما؛ کتاب ها، بوستان های دانشمندان هستند». یعنی تفرجگاه و محل تفریح دانشمندان کتاب و کتابخانه است. مدادالعلماء افضل من دماءالشهداءو...( هرچند ترویج رمان خواندن(خصوصا درباره افسانههای باستانی و خرافی ملل) هم، بخشی از سیاست فرهنگی غرب در رسانه سازی دربرابر ادیان توحیدی چون اسلام و تشیع است. آنها هر قالبی را برای کنترل و هدایت افکار و اندیشهها آزمودهاند لذا در زمینه کتاب و مطالعه هم برای در دست گرفتن عقل و اندیشه و احساسات مخاطب به بهترین شکل ممکن عمل کردهاند. رمان هری پاتر را به خاطر بیاورید!)
چرا کتاب؟ زیرا کتاب تنها و تنها با مهمترین لایه انباشت معرفت یعنی عقل و اندیشه سر و کار دارد. حتی اگر دروغ هم بگوید باز هم با اندیشه است نه با احساسات کاذب. کتاب انسان را به فکر و تامل وا میدارد. پس طبیعی است که تاثیر و ماندگاری(آن برخلاف رادیو و تلوزیون) در ضمیر مخاطب عمیقتر و پایدارتر است. لذا آیات و روایات سراسر تمجید و از علم و دانش و کتاب است. آفت اتکاء زیاد به رسانههای سمعی و بصری در دریافت اطلاعات( خصوصا در حوضه اندیشه و معرفت) در این است که گاه به خاطر جهل و عدم اطلاع از حقایق تاریخی و مذهبی، هویت و تاریخ و فرهنگ مخاطبین در معرض مسخ شدن و تبدیل است.
گاه جنس مشابه یا قلابی به مخاطب چنان عرضه میشود که قانع کردن وی و زدودن این رسوبات بدلی سخت و آزار دهنده است. به دلیل تاثیر کاذب رسانه و تسلط همه جانبه بر احساسات مخاطب پذیرش جنس بدلی را آسانتر میشود. حتی در محاورات روزانه بیننده از همه جا بی خبر اطلاعات تاریخی و مذهبی تلویزیونی را در سطح جامعه به عنوان مدرکی متعبر ارائه میدهد و درباره آن حکم هم صادر میکند! این یعنی انحطاط و بدبختی یک ملت. برای مثال سریال خوش ساخت و زیبای مختار نامه را به یاد بیاورید! نماز جماعت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در ظهر روز عاشورا هم را به یاد بیاورید! گویی موج مدرنیته و فمینیسم آنقدر بالاست که حتی سریال سازان را هم به تکاپوی جا انداختن رفتارها و باورهای رایج وارداتی درقالب تارخ است.
حتی پای این تفسیر به رایها به حاداثه کربلا را کشیده میشود وارائه با تفسیری دمکراتیک و امروزی دغدغه تطهیر قیام کربلا از شبه تحجر را داریم. . جالب است که در سریالهای گذشته صدا و سیما اثری از حضور زنان در نماز جماعت ظهر روز عاشورا نیست! یا صحنه بالای دست گرفتن حضرت علی اصغر؛ بر کنار از درستی و یا نادرستی این روایت از تاریخ عاشورا؛ گاه گفتن و نشان دادن عریان بعضی حقایق تاریخی آن هم به این شکل مخاطب را درباره درستی رفتار امام علیهالسلام به شک و تردید میاندازد. گویی امام ( نستجیر بالله ) در این صحنه کودک معصوم و بیزبان خود را ( هر چند به حق) در برابر تیررس دشمنان قرار میدهند و اصرار دارند که باید این کار صورت گیرد ولو به قیمت کشته شدن طفل بیگناهی هم باشد!در حالیکه سیاست امام در کربلا اتخاذ استراتژی دفاعی بسیار محکم و چند لایه در اطراف خیمهها بود.این تدبیر آنقدر دوراندیشانه بوده که دشمن برای تهاجم و غارت خیمهها مجبور به آتش زدن آن میشود. مقابله با تعرض دشمنان و دفاع از حریم اهل بیتشان و حفظ و صیانت از گزند دشمنان حتی در آخرین لحظات هم ادامه داشته.
1. عدم اتکاء سینماگران وطنی بر تحقیقات کافی و علمی و سلیقهای و دلبخواهی عملکردنشان. بیساری از آثار تاریخی سینما هرچند ادعای تحقیق و مطالعه هم داشته باشند اما در عمل اشباهات فاحشی را شاهدیم( هر چند خطای انسانی در حدی قابل اغماض باشد اما با توجه به گستردگی و تاثیر مدیومی چون سینما و تلویزیون خطاها نباید روندی عادی به خود بگیرد خصوصا در حوضه فرهنگ و اندیشه) برای مثال در فیلم ملک سلیمان عوامل فیلم ادعای تحقیق چند هزار صفحهای را داشتند و اما در جمع منقدان و کارشناسان نتیجه چیز دیگری را نشان میدهد. در حالیکه در سینمای غرب خصوصا هالیوود دقیقا برعکس ما عمل میکنند. برای مثال مدیر فیلمبرداری فیلم ایرانی محد رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم ( ساخته مجیدی) تنها برای تصویر برداری عربستان 1400 سال پیش خود شخصا به عربستان سفر کرده و تحقیقی با حجم چند کتاب انجام میدهد و کوچکترین آداب و رسوم مردم آن زمان را در بوته تحقیق قرار میدهد.
2. عدم استفاده از ظرفیت بزرگ کارشناسان دینی و فاضل اندیشمند حوزه و دانشگاه در امر ساخت فیلم است. هرچند در مواردی چون مختارنامه حضور شخصتهایی چون حضرت حجتالاسلام روسل جعفریان بسیار پررنگ و موثربوده اما به نظر میرسد از تمام ظرفیتهای علمی و تحقیقی این بزرگوران استفاده نمیشود و بعضا کارکردی در حد پر کردن تیتراژ پایانی فیلم و سریال دارند.
2. به نظر میرسد رابطه متقابل مخاطب و رسانه تلویزیون به رابطهای یک سویه و انفعال مخاطب منجر شده و دلیل اصلی آن هم خالی بودن جای رسانه اصلی یعنی: کتاب از سبد مخارج خانواده هاست. داستان تا بدانجا تاسفر بار است که چند وقت پیش در موقع اسباب کشی منزل کارگرها برای نقل و انتقال کتابها هزینهای جدا از بنده درخواست کردند و استدلالشان هم این بود که: کتاب جزو لوازم منزل نیست!
بماند که در حال حاضر سرانه مطالعه در کشورمان 2 دقیقه بر آورد شده.
«ملتی که کتاب نخواند و به این وسیله در اجزا و عناصر فرهنگ خودی توجه نکند نمی تواند با روزمرگی و سیاست گذاری های مبتنی بر رفتارهای عکس العملی و انفعالی در برابر سموم فرهنگی ایستادگی کند .
این کتاب است که به مثابه یک پل میان ما و گذشته مان ارتباط دو سویه برقرار می کند ما با کتاب می توانیم به حجم عظیمی از اطلاعات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی دسترسی داشته باشیم و از این انباشت عظیم در جهت حفظ سرمایه ها و اندوختن بر آن بهره برداری کنیم به عنوان نمونه اگر میراث ارزشمند علمی و فرهنگی ما از فلاسفه و حکما و شعرا تا دانشمندان عرصه های مختلف علوم تجربی و انسانی به خاطر دست به دست نشدن تالیفات این بزرگواران به دست ما نمی رسید آیا امروز می توانیم با احساس افتخار داشته های علمی و فرهنگی مان را به دنیا عرضه کنیم؟ آیا از این که حاملان فرهنگ ایرانی – اسلامی هستیم می توانیم احساس اعتماد به نفس داشته باشیم؟ قطعاً این پیشینه فرهنگی که در قالب کلمات و کتاب به دست ما رسیده است عاملی برای مقابله با خودباختگی فرهنگی در برابر دیگران است اما پرسش اصلی در این میان این است که آیا به صرف انتساب این مفاخر فرهنگی به ایران و ایرانی می توان بر از خودبیگانگی فرهنگی غلبه کرد؟
پاسخ این سوال منفی است؛ میراث مکتوب و ارزشمند فرهنگی ما به خودی خود صامت است، صامت برای ذهنی که سراغی از این میراث و گنجینه را نمی گیرد، مثل ذخیره ای از طلا و گنج که در زیر خروارها خاک پنهان مانده و صاحبخانه ای که اتفاقاً خانه اش را بر روی این گنج ساخته از این میراث ارزشمند آگاهی ندارد و روزگار را با نداری و فقر پشت سر می گذارد. نسبت ما و میراث غنی فرهنگ ایرانی – اسلامی همان نسبت صاحبخانه بی خبر و گنج پنهان مانده است. مسلماً پاسخ بسیاری از تشکیک ها، ابهامات و شبهاتی که این روزها از طریق رسانه های تاثیرگذار غرب بر سر جوانان ما می بارد از این میراث ارزشمند قابل استخراج است، به شرط آن که فاصله ای که امروز میان ما و این گذشته درخشان فرهنگی و دینی افتاده از میان برداشته شود.»(خبرگزاری شبستان)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک