عکس یادگاری با شیطان – بررسی دکترین شیطان / جلسه 378 از مجموعه 48 جلسات کلبه کرامت
همان طور که مستحضرید ایمان 7 متعلق دارد:
1 / ایمان به خدا
2 / ایمان به آخرت
3 / ایمان به غیب
4/ ایمان به انبیا
5 / ایمان به آیات الهی
6 / ایمان به ملائک
7 / ایمان به کتاب
شیطان برای اینکه انسان را منحرف کند طبق آیه ی زیر باید اول ایمان مردم را از بین ببرد
“الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور “
پس وقتی ایمان را از مردم بگیرید در واقع ولایت خدا را ازآنها گرفته اید و در نتیجه
“والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات”
حالا شیطان که اولین استراتژیست عالم است (تعریف استراتژیست: کسی که با استفاده منابع دیگران نظرات خودش را پیاده کند / شیطان هم با استفاده از خلقت خدا {آدمها } خواستههای خودش را در جهان به اجرا میگذارد) برای از بین بردن هر کدام از این متعلقها یک برنامه دارد.
اول) منحل کردن ایمان به خدا :
این کار توسط نیچه انجام شد. او برای اولین بار گفت:خدا مرد، مسبب مرگ خدا را هم نظریه داروین گرفت. او گفت خدا میفرماید من دنیا رو در شش روز خلق کردم و آدم را یکباره آفریدم در حالیکه داروین میگوید بیگ بنگ عالم را به وجود آورده و اجداد اصلی آدمها کرمها بودند و انسانها از تکامل آن پدید آمدند.
دوم) منحل کردن ایمان به آخرت:
این گزاره با مطرح کردن جهانهای موازی و به وجود آوردن second life در دنیای مجازی آماج حملات قرار گرفته است.
برای تحقق این مسئلههالیوود بسیار تاثیر گذار بوده (با ساختن فیلمهای سینمایی و سریالهایی قوی مثل فرینج و….)
سوم ) منحل کردن ایمان به غیب:
این عمل با بت ساختن از علم و اصل قرار دادن آن در جهان مطرح میشود. وقتی ما این تفکر را باب کنیم که هر چه در حیطه ی علم تجربی بگنجد موجود است پس گزاره ی ایمان به غیب هم اعتبار خود را از دست میدهد.
چهارم ) منحل کردن ایمان به انبیا:
شیطان و یاران جن و انسش با تلاش برای نشان دادن انبیا به صورت آدمهای عادی بلکه پایین تر به صورت انسانهایی بی قید سعی در مخدوش کردن چهره ی آن شخصیتهای والا دارند. این کار با نوشتن کتبی چون مسیح باز مصلوب ،که البته فیلمیهم از روی آن ساخته شده، و ساختن فیلمهای سینمایی و کار تونهایی چون یوگی که نماد بازر توهین به شیخ الانبیا حضزت نوح است و فیلمهایی چون براعت از مسلمین(فیلم موهن اخیر)و… به انجام میرسانند.
لازم میدانم در مورد کارتون یوگی که صد تاسف بارها از تلوزیون جمهوری اسلامیپخش شده توضیحی ارائه کنم. کلمه ی کشتی در انگلیسی shipاست و کلمه ی arkدر این زبان تنها درباره ی کشتی این پیامبر بزرگوار ذکر میشود. در اوایل پخش این کارتون سازندگان جانب احتیاط را رعایت کرده و مینوشتند yogi’s ark اما در ادامه ی کارتون کم کم کلمه ی noah’s ark(کشتی نوح) روی آن نوشته شد. جالب توجه است که این کارتون در زمان پیدا شدن باقیماندههای این کشتی در کوههای آرارات و باز سازی شکل این کشتی با برنامههای کامپیوتری ساخته شد و کشتی یوگی دقیقا به همان شکل بازسازی شده نقاشی شده بود. اگر یادتان باشد کشتی یوگی میتوانست پرواز کند و از آبها فراتر رود یعنی مثل کشتی نوح علیه السلام غرق نمیشد! این که ما سکوت کردیم در قبال توهین به این پیامبر عظیم الشّان و در قبال توهین به عیسی علیه الرحمه، با بی عفت نشا دادن حضرت مریم در انواع و اقسام فیلمها، فاجعه ی امروز یعنی توهین به سرور و سالارمان حضرت محمد صلی الله علیه وآله اتفاق افتاد؛ بنابراین ما به عنوان مسلمان که تمامیپیامبران الهی را قبول داریم ، نباید در مقابل توهین به آنها سکوت میکردیم.(البته دکتر عباسی در تمام این موارد آگاهی دادند اما هم ما غفلت کردیم و هم مسئولین توجه نکردند.)
پنجم)منحل کردن ایمان به آیات الهی:
مطمئناً خیلی از شما گمان میکنید که آیات الهی همان جملات قرآن عظیم الشان است. اما چنین نیست. آیات الهی در واقع حبس علامتهای توحیدی و خداشناسی در تمامیپدیدههاست. که این خود بحثی مفصل دارد اما یک نمونه از آن اینکه خلق میمون (که طبق حرف غلط داروین جد انسانهاست)بر طبق گفته ی امام صادق(ع) برای این بوده که انسانها آن جانور را که شباهت رفتاری و فیزیکی زیادی به انسانها دارد ببینند و بدانند تنها فرق ما با آن حیوان در وجود عقل است و اگر ما از این ویژگی به درستی استفاده نکنیم از آن حیوان هم کمتریم.(کتاب توحید مفضل)
ششم)منحل کردن ایمان به ملائکه:
ایمان به ملائکه یکی از مهم ترین اصول دینی ماست. در حدی که خدا آیه ی 97 و98 سوره ی بقره اشاره به این نکته دارد که دشمنی با ملائکه علی الخصوص جبرئیل که وظیفه ارسال کلام الهی را بر عهدا دارد به مثابه دشمنی با خداست.
یکی از نکات مهم این است که با نفی وجود ملائکه و یا با خوار کردن آنها گزارههای دیگر به خطر میافتد به چند دلیل:
اگر ما ملائک (خصوصا جبرئیل را که به شدت توسط دشمنان خدا مورد تهاجم قرار میگیرد) را زیر سوال ببریم اولا خدا را کوچک کردیم و میگوییم خدایی که کارهایش را بدست این موجودات ضعیف و بعضاً بدفطرت میاندازد ارزش پرستش ندارد.
پیامبری که پیام خود را از این موجودات و خدای آنها دریافت کند ارزش تبعیت ندارد. پیامیکه از جانب آنها آمده باشد ارزش اجرا ندارد. پس آخرتی هم وجود ندارد. چون دلیلی نیست که بگوید خدا راست میگوید و خدا قابل اعتماد نیست. پس با زدن یک گزاره تقریبا تمام گزارههای دیگر را بی ارزش کردیم.
این عمل در غرب با ساختن فیلمهای تاثیر گذار و موهنی همچون: Legion/constantin/supernatural… به اجرا در آمده است.
هفتم)منحل کردن ایمان به کتاب:
با نوشته شدن کتبی مثل آیات شیطانی و منحرف کردن کابهای آسمانی(تورات و انجیل) و با تهی کردن کلمات قرآن از معنی.چگونه؟
مثلا کلمه ی ساعت در قرآن به معنی قیامت است ولی ما watch را ساعت میدانیم.
یا کلمه ی ارشاد (از ریشه ی رشد) الان اسم یک وزارت خانه ای است که ربطی به ارشاد مردم و رشد معنوی آنها ندارد. (میدانید اسم این وزارت خانه از کجا آمده؟ این وزارت خانه در ابتدا به اسم وزارت فرهنگ و هنر بوده اما بعد که مدیر حسینیه ارشاد شد وزیر ارشاد اسم وزارت خانه رو به وزارت ارشاد تغییر داد!!!) و قص علی هذا
همین طور با بی حرمتی به کتاب ما مسلمانان ( عملی هم چون قرآن سوزی) شان این کتاب را پایین میآورند.
امیدوارم ما خداپرستان دست در دست هم داده با روشن بینی ریشه ی شیطان و اعوان و انصارش را از جا برکنیم.
منبع: دکتر عباسی
یا تعمداً این انیمیشن را پخش کرده است؟؟؟ متن زیر مصاحبه علیرضا پور صباغ با آقای صادق ماهرو یکی از دوبلورهای انیمیشن یوگی است که به صراحت میگوید نام این انیمیشن کشتی نوح بوده است و به کشتی یوگی و دوستان تغییر کرده است. متن کامل این مصاحبه در ادامه مطلب …. “در ترافیک شب عید گیر کردهبودم یکدفعه منوچهر والیزاده زنگ زد. اولش کمیاحساساتی شد، بعد از چند لحظه مکثی کرد و گفت: علیرضا! خدا خیلی دوستت داره، به آرزوت رسیدی. حالا ماجرای آرزو چی بود؛ چند وقت قبل رفته بودم سراغ یکی از استودیوهای دوبله، دیدم نسخه سریالی «گوریل انگوری» را دوبله میکنند و با همه احترامیکه برای اکبر منانی قائلم دیدم ایشان به جای گوریل انگوری حرف میزنند. گریهام گرفت. به مدیر دوبلاژ اعتراض کردم که خاطره یک نسل با این کار کشته میشود. خلاصه دوبله انجام شده بود و هنوز مستر نشده بود که صادق ماهرو برای تعطیلات عید به ایران آمد و دوباره نقش گوریل انگوری را با همان صدای مخملی و جذابش احیا کرد. کسانی که بدانند برای ما نسل سومیها گوریل انگوری با صدای ماهرو یعنی چه؛ بغض و گریه نگارنده مفهومیخواهد داشت. در همان ایام عید مصاحبه کردیم و حالا چاپ شد. شب عید با هم رفتیم قطعه هنرمندان و بعدش هم کلهپاچه زدیم و بعد از کلهپاچه گفتوگو کردیم. ماهرو در بیش از 40 سال حضورش در این حرفه، تیپهای ماندگاری را صداپیشگی کرده است و گوریل انگوری با صدای او هنوز در ذهنها باقی است. اسناگلپوس، کوییک درا مکگرا اما دارلینگ (یوگی و دوستان)، داروغه ناتینگهام (رابین هود)، دالتونهای بازنده (لوک خوششانس)، خرس (کتاب جنگل)، تلی ساوالاس (هنگ جانبازان)، جک اوهالوران (خداحافظ زیبای من)، وارن اوتس (این گروه خشن)، شیرعلی قصاب (داییجان ناپلئون)، غول (حسن کچل) و پدر هند (محمد رسولالله) از برجستهترین فعالیتهای او به عنوان یک گوینده است. *** تئاتر پارس که شما در آن فعالیت داشتید پایگاه بسیاری از هنرپیشههای مطرح و گویندهها بود، پایتخت هنری خاصی بود برای معرفی استعدادهای تازه؟ البته شما تئاتر جامعه باربد را از قلم انداختید. تئاتر غیر از سینما، تلویزیون و دوبله به حوزههای دیگر هم نیروهای تازهنفس و مختصص معرفی میکرد. استاد مهرتاش از تئاتر پارس به جامعه موسیقی معرفی شد. از منظر پایتخت هنری بودن این عنوان را مدتی باربد یدک میکشید، مدتی فردوسی این عنوان را داشت، این عنوان را در دورهای که ما کار میکردیم تئاتر پارس داشت، بعد از مدتی تئاتر پارس و مدتی بعد تئاتر تهران پایگاه معرفی چهرهها شد. تئاتر پارس زمانی مطرح شد که مصطفی اسکویی از خارج آمد و نمایشنامه «اتللو» را اجرا کردند. تا قبل از جریان اتللو در تئاتر پارس، جامعه باربد یکهتازی میکرد، البته حسن تئاتر پارس این بود که اغلب نمایشنامههایی که اجرا میشد و آنجا بازی میکردند فارسی و ایرانی بود. اقبال و ارتباط مردم نسبت به پیسهای فرنگی چگونه بود؟ آن زمان با توجه به اینکه دوبله پا نگرفته بود، تئاترهای فرنگی رونق فراوان و بسیار هواخواه داشت، بویژه بعد از آمدن محمدعلی جعفری، شهلا ریاحی و مانی (گوینده) و اجرای پیسهای معروفی همچون «مادام کاملیا» و «اتللو» و اجرای پیسهای فرهنگی به شکل چشمگیری افزایش یافت. زمانی که دوبله راه افتاد و تولید فیلمفارسی رونق گرفت، رونق تئاتر از بین رفت. من به تئاتر خیلی علاقه دارم، تا زمانی که ایران بودم همه اجراها را دنبال میکردم. من و فخری (همسرم) اغلب تئاتر را به عنوان یک مخاطب دنبال میکردیم، بعد از انقلاب هم رفتم آلمان و متاسفانه 32 سالی از تئاتر دور بودم. از چه زمانی مدیریت دوبلاژ را آغاز کردید؟ فکر کنم خیلی زود به مقام مدیریت دوبلاژ رسیدید. 5 سال از زمان کارم گذشت که مدیر دوبلاژ شدم و متاسفانه با این کار، کمتر در تئاتر حضور پیدا میکردم. اولین فیلمیهم که دوبله کردم «خرقه» بود. مدیر دوبلاژ خرقه که علی کسمایی بود؟ (ایشان زمان این مصاحبه مرحوم نشده بودند). خرقه 2 قسمت بود؛ یکی قسمت اول که آقای کسمایی دوبله کرد و قسمت دوم را تلویزیون خریده بود که من در استودیو ساندفیلم دوبلهاش کردم. شما بیشترین همکاری را با مرحوم دوستدار در مولنروژها داشتید. با اینکه خیلی جوان هستید اطلاعات ذیقیمتی دارید، گاهی یکجوری مثلا راجع به روبیک و کسمایی و برادران اخوان حرف میزنی که فکر میکنم شما آن زمان بودهاید و همه چیز را از نزدیک مشاهده کردهاید. من تقریبا 74 سال دارم و واقعا حافظهام مثل قدیم نیست. من با ایرج خیلی کار کردم. به من بگو استودیو مولنروژ چند طبقه داشت؟ 3 طبقه. گفتم با اینکه سال 58 به دنیا آمدی همه چیز را میدانی. در این 3 طبقه 3 تا استودیو بود. یکی از این استودیوها را مرحوم دوستدار مدیریت میکرد، یکی دیگر را محمدعلی زرندی و دیگری را علی کسمایی؛ تمام خوشگوییهای زرندی در لورل وهاردی و گویش متفاوت ایرج (دوستدار) به جای جان وین همانجا شکل گرفت. چه شد گوینده نقش تلیساوالاس شدید؟ میخواستیم فیلم «12 مرد خبیث» را در استودیو دوماند (آقای روبیک) در داوودیه دوبله کنیم. مدیردوبلاژ فیلم آقای چنگیز جلیلوند بود، ایشان تشخیص دادند بنده باید تلیساوالاس را بگویم، بعد از این فیلم همه تلیساوالاسها را من گفتم. «هنگ جانبازان» و بعد هم «سرویس مخفی ملکه» و در نهایت سریال «کوجک». فکر کنم به اندازه موهای سر من کارتون دوبله کردهاید؟ انیمیشن و کارتون خیلی دوبله کردم. فخری که زنده بود هر انیمیشنی که اکران میشد 2تایی میرفتیم تماشا میکردیم. راستش شاید کسی به لحاظ آماری آگاه نباشد که 95 درصد انیمیشنهای والتدیسنی حتی سریال انیمیشن را من دوبله کردم که معروفترینش که تو دائما ازش حرف میزنی «کشتی نوح» بود که بعدا به «یوگی و دوستان» تغییر نام داد. شما به جای همه این شخصیتها در سریالهای فردی خودشان حرف زده بودید، چطور راضی شدید دیگر همکاران به جای این نقشها حرف بزنند؟ من رجوع کردم به مدیر دوبلاژ تلویزیون آقای جلال صفا (یادش خیلی بخیر) به نظر من مدیران فعلی که در این چند سال آمدند تلویزیون اصلا دوبلهنشناس هستند. من رفتم با ایشان صحبت کردم و گفتند چنین اتفاقی افتاده و گفتم جای همه کاراکترهایی که من در سریالهایشان حرف زدم در قالب سریال یوگی یکجا جمع شدهاند و من نمیتوانم همه این نقشها را بگویم. ایشان گفت رلهایی مثل کوییک درا مکگرا و هکل بری را خودت بگو و مابقی را بین گویندهها پخش کن. همه این فیلمها و سریالها بیشتر در استودیوی تلویزیون دوبله میشد و صاحبی داشت به نام آرکادی. خاقانی، دروازه دولت. بیشتر این سریالهای کارتونی آنجا دوبله میشد. منم راضی بودم چون امکانات فراوانی داشت. با ارتقای امکانات کیفیت دوبلهها هم کاسته شده، دوبله یکروزه به این کار صدمه نزده؟ من مخالف دوبله یکروزه هستم. برای دوبله هر فیلم حداقل 2 روز باید صرف شود، الان خیلی بزن برویی شده و نمود کیفیت بد دوبلهها را باید در دوبلههای تلویزیونی ببینیم. دوبلهها بجا نیست، مدیر دوبلاژ از خیلی چیزها میگذرد، مثل لب زدن، وارونه کردن کلمات و اضافه کردن لهجه و جویدن کلمات. این چیزها اصلا خوب نیست ولی یک اما هم وجود دارد؛ یک مقدار که نه، بیشتر از یک مقدار نسبت به قبل از انقلاب سطح زندگی بالا رفته، خرج زندگی افزایش پیدا کرده و به نسبت سال 40 سطح درآمد تنزل پیدا کرده است. درآمد این شغل واقعا پایین است، کفاف ندادن خرج زندگی سبب شده حجم کار گویندگان و مدیران دوبلاژ چندین برابر شود. نمیتوان همه تقصیرها را گردن گوینده و مدیران دوبلاژ بیندازیم. راستی همه چیز دوبله ما نسلی است که سال 40 به این حرفه پیوست، آنها یادگاران دوبله هستند. من که در این سالها ایران نبودم و زندگی مرفهی در آلمان دارم اما دیگر همکارانم را میبینم که زندگی خوبی ندارند و با گرفتاریهای عجیب و غریب دست و پنجه نرم میکنند. سعید مظفری بهترین گوینده ماست اما همچنان مستاجر است. اینکه سعید که گوینده قدری است در خانه استیجاری زندگی میکند مصیبت نیست؟ پس همه این حرفهایی که مسؤولان در پاسداشت هنرمندان و گویندگان میزنند شعار است. تو و همنسلان تو از ما خاطره خوبی دارید به خاطر دوبله کارتونهایی که دهه 60 پخش میشد. این خاطره داشتن از گذشته به خاطر فعالیت یادگاران دوبله در دهه 40 است که بعد از انقلاب با وجود رکود کاری همچنان با قدرت کار میکردند. آنوقت باید این نسل طلایی در حال حاضر در خانه استیجاری زندگی کند و تازه درصد بالایی از این گویندهها خانهنشین و بیکار هستند. بپردازیم به گوریل انگوری و کارتونهای محبوب دهه 60? کارتونهایی که آن زمان دوبله میکردیم خیلی شیرین بودند. گوریل انگوری در مقابل کارتونهایی که من میشناسم و دوبله کردیم، یادی هم بکنم از امیر هوشنگ قطعهای که مدیر دوبلاژ این اثر بود، خدا رحمتش کند. انشاءالله بیگلیبیگلی هم همیشه تندرست باشد (منظور اصغر افضلی گوینده این رل است) ما کارهایی از این شیرینتر دوبله کردیم اما چند تا نکته را باید بیان کنم؛ وقتی یک مدیر دوبلاژ گویندهای را خبر میکرد صبر میکرد تا آن گوینده بیاید. گوریل 15 متری که اندازهاش دائما یادآوری میشود یک صدایی میخواست که به این 15 متر بخورد. صدای بیگلیبیگلی هم ظرافتهای خاصی میطلبید. صدای من و افضلی یک طعم کمدی هم دارد، آن طعم کمدی است که به دل مردم مینشیند. این دسته کارتونها ساده و ارزان بودند، در حال حاضر کارتونهای جذابتری ساخته میشود اما دوبلههای خوبی ندارند. دلیل مهاجرت شما به آلمان چه بود؟ بچههای من آنجا درس میخواندند برای اینکه نزدیکشان باشیم با فخری رفتیم آلمان. البته در این سالها دائما در رفت و آمد بودم و هر بار که آمدم مثل این دفعه کار کردم. شما عاشقپیشهترین هنرمندی هستید که میشناسم. دست روی دلم نگذار. تقریبا 20 ساله بودم که عاشق فخری (همسرم) شدم و با هم 42 سال عاشقانه زندگی کردیم. متاسفانه 7 سال پیش فوت کرد. من همیشه از این زن بزرگ یاد میکنم اگر نبود من صادق ماهروی گوینده مدیر دوبلاژ نمیشدم. دلیل موفقیتم در تئاتر و دوبله تنها همسرم بود، از وقتی که رفته خراب و داغون شدم. فقط همسرم نبود؛ یکجور مشاور هنریام بود. همیشه عاشقانه دوستش دارم. اگر آلمان دفنش نکرده بودیم، میآمدم اینجا. هر روز تا سر خاک فخری نروم آرام نمیشوم؛ یادش بخیر چه روزهایی با هم داشتیم.” منبع: دکتر عباسیآیا صدا و سیما از توهین انیمیشن یوگی به حضرت نوح (ع) اطلاعی نداشته ؟!