بازدید امروز : 101
بازدید دیروز : 115
بسم الله الرحمن الرحیم
عجیب نیست وقتی رگ مسلمانیمان سالی یک بار عود میکند و اگر سریالی مناسبتی نباشد و فوتبال جام باشگاههای اروپایی پخش زنده نداشته باشد و مسجدی دم دستمان باشد و ....هم شاید شب قدری( آن هم نه همه شبهای رمضان. سریالهای مناسبتی به قدر کافی معنویت در وجودمان تزریق میکنند! آنقدر دز این معنویتها بال میزند که با یک کیلو تخمه و آجیل و چیپس و پفک و نوشابه هم پایین نمیآید، پول صدا و سیماست دیگر مال بابایشان که نیست)بالاخره باید یک جوری مردم را از همه چیز فارغ کرد برای اوقات فراغت شبهای رمضان و محرم و عید نوروز و بهار و تابستان و پاییز و زمستان و بازهم بهار) قدر یک سریال یک ساعتی و یک نیمه فوتبال باشگاهی حالی بهمان دست بدهد و قرآنی بالای سر ببریم( که نمیبریم! دستمان را خسته میکنیم که نمیکنیم! لای قرآن را عین چتر یا روزنامه باز میکنیم و افقی روی سرمان پهن میکنیم که مبادا دستمان حداقل یک ساعت هم که شده زیر فشار سنگینی جلد آن خدای ناکرده خسته نشود!) زیر سایه (جلد) قرآن برویم( زیر بار احکام و تکالیف و معارف آن رفتن پیشکش!)، آن هم به زور مداح و روضه خوان و واعضی( اهل حالی اگر باشد) اشکی بریزیم(آن هم اگر برای خاطر زخم زبان همسایهای یا بدهکار بد قلقی یا طلبکار سمجی یا زن و بچه اسازی یا....نباشد) و خود را از همه لحاظ تخلیه کنیم از عذاب وجدان یک سال ندیدن قرآن تا بوسه وداع با جلد آن! و باز هم نمازی و تشکری از اینهمه صبر و مدارای خدا که فرصت پیدا کردایم باز هم برای رفع و رجوع طلبکاریهایمان از به سراغش برویم و هزار جور توقع و نذر و نیاز و خواهش و تمنا! ته دلمان را هم گوشه کناری جایی خالی میکنیم برای احتمالاتی کهآمد نیامد دارد این عرض حاجت! شاید نداد و شاید هم نداد....
...شاید ندیدیم و نرسیدیم به آرزوهای تمام ناشدنیمان. که اگر نداد برویم سراغ قاضیالحاجات مطمئنتر! یا قاضیالحاجات آسمانی، ما زمینیها با تو که آن بالا هستی و چو خرما بر نخیل دستمان به دامنت بلندت نمیرسد حاجتیاست! گه گاهی از بد حادثه به در خانهات میآییم که یک وقت فردا روز قیامتی از ما نرنجی که نیامدیم و محلتان نگذاشتیم. دنیا عوض شده. تمدن بشری آنقدر طبیعت و خلقت تو را زیر و رو کرده که توانسته همه اسرار و رموز خلقت را پیدا کنه. دنبال این هستیم که بشری هم برابر اصل مونتاژ کنیم! خواستن توانستن است. گفتیم حالا که اینقدر تواناییهای بالقوه داریم شاید بتوانیم کارهای خدایی هم بکنیم. آدم آهنی و ربات و ابر رایانههای فوق مدرن و....دست آخر هم شبیه سازی! تو گفتی ساختن مجسمه حرام است، که مبادا در کار خلقت فضولی کنیم، ما هم از رو نرفتیم و رفتیم سراغ روشهای علمیتر! دیدیم خوبیت ندارد دوباره کاری کنیم که هزینهاش بیشتر میشود و کلی هم مخالف. حالا دیگر بشر بالغ و عاقل شده و میتونه روی پای خودش بایسته! نه اینکه تو رو قبول نداشته باشم، نه! قبولت داریم. خدای خوب و بزرگی هستی.
فقط یه کم کشف قوانین طبیعت و کرات دیگر و خود کفایی بشری بشریت را مجبور کرده کمتر برایت وقت بگذارند و حالی ازت بپرسند. تمدن خوبیش به همین است که هر چقدر که بزرگتر و با عظمتتر میشود، عظمت، هیبتش آدم را میگیرد. همه چیز در برابراش کوچک میشود. تازه فهمیدیم تمدنهای گذشته مصر و بابل و کلده و روم ویونان و ....خیلی هم بد نبودهاند. فقط کمی بت پرستیدهاند و قدری شرارت کردهاند و یه مقادرش هم با انبیاء تو دشمنی کردهاند! حیف نیست اینهمه قدرت و شوکت و عظمت با آن همه خدمت در حق بشریت! زیر کپههای خاک بپوسد و فراموش شود! همین ادیسون خودمان با این چراغی که بالای سرمان افروخته حالا دیگر شب روز نداریم برای پیدا کردن مجهولات بیشتر خلقت و ختراع و اکتشاف و کاسبی قدرت برتر. بشر همین است دیگر، تا سرش گرم دنیا نباشد که آن وقت شیطان باید کار و کاسبیاش را تعطیل کند و برود دنبال کارش! حالا چرا شیطان نمک گیر فرهنگ و تمدن و اخلاقمان شده اینش را دیگر باید از خودش بپرسید. هدف ما کسب رضایت مخلوقات است اعم از جن و انس. رحمانی یا شیطانی. چقدر خدمت کردن به پیشرفت تمدن بشری! برج بابل و اهرام مصر و اینا کم چیزی نیست! گفتیم برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره این تمدنهای باشکوه انسانی و مدرنیزه و متمدنانه و نابغهپرور و قدرتمند در قالب صنعت و کارخانه و برجها و آسمان خراشها و پلهای معلق و موشک و شاتل و....زنده نگه داریم. با خودمان گفتیم آنها که تا اینجایش را آباد کردهاند الباقی را هم ما بسازیم. حالا نقدا این دنیایمان که آباد است تا برای آن دنیایمان انشاءالله! فرجی حاصل خواهد شد...!
راستی کارمان به کجا خواهد کشید اگر زمانی سر بلند کنیم و ببینیم که قرآنمان را رادیو اسرائیل تفسیر میکند و احکاممان را رادیو بی بی سی صادر میکند و تاریخ و فرهنگمان را صدای آمریکا تحلیل و بررسی میکند.( که البته در عالم سیاست چنین شده ایرانی هستیم اما همیشه گوش و هوشمان به آنطرف دیوار چسبیده است تا آنها چه اراده کنند!) پهلوی تاریخ این کشور را تقدیم قدوم نامبارک بهائیها و یهودیها و ماسونها کرد تا هرچه میتوانند فکر و ذهن و قلب ملتمان را از حب وطن کوروش و داریوش و زرتشت پر کنند و از مهر وطن اسلامی بزدایند. و آنقدر در این کار موفق شدهاند که حرف آنان را باور میکنیم اماحرف قرآن رانه! قرآن میگوید نباید به مقدسات هیچ امتی اهانت کنید ان وقت برایمان از کتاب سوزی مسلمانان بربر و وحشی افسانهها میبافند! و از یادمان میبرند که اول ایه قرآن بخوان هست و بدان هست و قسماش بر قلم و سطرهای آن است.
دینی که کتابخانهها را بوستان علما و دانشمندان میداند و طلب علم را از چین و ماچین تا ثریا لازم و ممکن میداند! چه بر سرمان خواهد آمد وقتی که ماهواره و تلویزیون و رایانه برایمان حکم مجتهد و فقیه و اسلام شناس دانای کل را پیدا کند و ما را از (حتی) خواندن قران بی نیاز کند. قرآنمان را بسوزانند و دلمان کمی نسوزد براینکه چرا دینی که بزرگترین معجزهاش کتاب است بر او اتهام کتاب سوزی بزنند و کتابش را هم برای این کتابسوزی خبالی بسوزانند( که یعنی شما تمدن سوز هستید و مخالف ساز عقلانیت و اندیشه و تفکر متمدنانه!) گاه عدو شود سبب خیر تا عدهای فرصت طلب با شنیدن این مطالب دیگر گزک دستشان نیافتد و به دنبال بهانه دیگری باشند برای کوبیدن اسلام و تمدن بی نظیراش!
«برخی از خاورشناسان داو اینرا دارند که جنگجویان عمر کتابخانه های ایران و اسکندریه را به آتش کشیده اند ، تا اوایل مائة ششم هیچ یک از مورخین نامبردار در اینباره نه سخنی به میان آورده اند و نه چیزی واگویه کرده اند ، تواریخ کهن چون تاریخ طبری ، فتوح البلدان احمد بن یحیی بلاذری ؛ فتوح الشام واقدی ، مروج الذهب و معادن الجوهر ابوالحسن علی بن الحسین بن علی مسعودی، تاریخ کامل ابن اثیر که حتا در مورد جزییات و چگونگی رویدادهای فتح ایران گزارش میدادند ، ذره ای اشاره به مسئلة بدین مهمی نداشته اند. در نسک «فتوح» ابن عبدالحکم که قریبانه ترین ِ روایات در باب فتح مصر است و در این باب آثار ابوحنیفة دینوری و طبری و مسعودی و یعقوبی و جلال الدین سیوطی و ابن اثیر مسبوق است ، و در آنجا از واگویة ساختمان و حمّام و این قبیل چیزها گرفته تا حتا ریزشمار بقّالهای اسکندریه خبر مى دهد هیچ سخن و اشاره ای ولو اندک در باب وجود کتابخانه ای با این عظمت و هیبت ندارد و یا حتا در فتوح البلدان بلاذری که به رویداد مصر بسیار نزدیک است و در تاریخنگاری ریزنگار است رخداد به این عظمت و مهمی را نیاورده است،دیگر تأمین سوخت چهارهزار حمام تا شش ماه باشد طلب ِدروغپردازان.(دویچمگویانة گوبلزی: دروغ هر چه بزرگتر ، باور آن ساده تر)
پروفسور براون می نویسد:
"چنانکه گیبون اظهار میدارد ، کتابخانة گرانبهای اسکندریه سه قرن پیش از حملة مسلمین به مصر ، به دست مسیحیان متعصب سوخته شد" (1)»
بن مایه :
(1)
ادوارد براون ، تاریخ طب اسلامی ، ترجمة مسعود رجب نیا ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، برگة 51
** همچنین بنگرید به مقاله های :
مسیحیان کتابخانة اسکندریه را آتش زدند نه مسلمانان
آتش زدن کتابخانه ها دروغ بزرگ تاریخی است
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک