اگر با"هیس(ما)دخترها فریاد نمیزنند" پس با قطار سینما "از تهران تا بهشت" راهی نیست! راهی نیست اگر"چه خوبه که برگشتی" باشد برای بودجههای که در "روز روشن" در "دهلیز" سیری ناپذیر سینما سرازیر میشود اما چیزی جز سراب عائد سینماگران نمیشود. ای کاش سینمای فجر تبدیل به "کلاس هنر پیشگی" برای عدهای نشود تا ادای"فرشتگان قصاب" را در "آسمان زرد کم عمق" سینمای ایران در آورند! "عقاب صحرا"ی سیاست هم که باشید باید چون"گهوارهای برای مادر" سرزمینتان باشید و همیشه باید در کنارش بمانید! این"تنهای تنهای تنها" شما نیستید که رسالت"بشارت به یک شهروند هزاره سوم" را بدوش میکشید. برادران! "دربند" عشقهای مثلثی"جیب بر خیابان جنوبی" تهران نباشید. بلکه با "بزرگ مرد کوچک" جنوب "بوشهر" هم میتوان "9:20" هر شب بدون"من، عاشق سپیده صبح" خلیج فارس شد و سفیر "قصه عشق پدر" شهیدان به سازمان ملل بود! ایرانی هنوز هم با عشق "استرداد" کلید اسرار"سر به مهر" "افسانه سرزمین گوهران" ایران با "گام های شیدایی" جستجو میکند. حتی حاضر است برای نجاتش از چنگ همه" گناهکاران" عالم فداکاری کند! " خاک و مرجان" این سرزمین برای ایرانی دُرّ و"مروارید"است و سالها نقش رنج استعمار و استبداد را بر"ترنج" فرهنگش فراموش نکرده! هر چند دشمن"او خوب سنگ میزند" تا بلکه" ابرهای" سفید عزت و شرف و پاکی این سرزمین را"ارغوانی" کند! اما" هنوز هم "دل بیقرار" گنجشکک "حوض نقاشی" رویاهایش برای"هیچ کجا" و"هیچ کس" جز "آفتاب، مهتاب، زمین" سرزمیناش نمیتپد! "به خاطر پونه"های این سرزمین هم که شده حاضر است"فرزند چهارم"ی باشد برای امنیت ملی تا از"عملیات" "کودکانه مهد" فتنه، آمریکا، حاضر است با یخبندان خیانت کنفرانسهای ننگین"برلین، منفی 7" درجه زیر استقلال کشور هم مبارزه کند! "از تهران تا بهشت" راهی نیست اگر، به کودکانمان نگوییم"هیس! دخترها فریاد نمیزنند!"