بازدید امروز : 65
بازدید دیروز : 139
بسم الله الرحمن الرحیم
جمله آقا که تمام شد اشک محبت از دو چشمه چشمان عاشقان به سوی محبوب جاری شد! هق هق گریه ها به نوای حق حق مرغ عاشق حق میمامنست که چونان قطرات شبنم صبحگاهی بر ساقه سیاق محبت و مودت میلغزیدند گویی که در طروات سحرگاهان بر نهال ارادت به آستان کلام رهبری مینشینند و بر پای امر ولایتش بوسه ارادت می زدند. ترک، لر، کرد، فارس، عرب همه خود را سربازان بی نام و نشان رهبر میدانند و در کنارش میبینند خود را با وجود فاصلههای کاذب! از خود میدانند او را در مرزهای خودی و غیرخودی. برای دوریش ریش ریش کردهاند پرده دلها را. چراکه عطر فاطمه میوزد از کوی حسینیه خمینی نشانش. مصلحت او مصلحت ماست و فرمان او درمان ما. کلام شیرینش نشان از حلاوت کلام علی(ع) و اقتدار و شجاعتش را نسب از نسبت علوی دارد.
رهبرا! ثابت کردی که دیپلمات نیستی و مات شده در دیپلم شطرنج هیچ سیاست بازی نیستی! تو فرزند انقلابی و انقلاب در قلب توست .تو از جنس همان انقلاب دلها و دیدههایی. انقلابی بودنت، بوی انفعالی بودن خواص را نمیدهد. تو را نمیتوان خرید چون نانخور منت کسی نبودهای و نیستی! نانت را به نرخ دلار و از سود بازار وال استریت نمیخری و نمیخوری! نانت از گندم گران همین آب و خاک میخری، آن هم از آرد بازار وطنت اما در کنار سفره ساده و بی ریای هموطنت. نان از جبین مردانه مردان همین سرزمین میخوری و منت گندم ارزان حاتم آمریکایی و اروپایی نمیبری!
تو صلاح مملکت خویش را به خسران دنیا و آخرت خسروان مصلحت اندیش مصلحت سوز نمیفروشی! مصلحت خود را از "مصلحت نظام" جدا نمیدانی! همانی که هستی، "نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر!" تو بر همان عهدی که امام جمهوری جهاد و شهادت سروده بود: "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" اما به صلاح اصلاح هم میاندیشی. اصلاح طلب بودی و هستی اما نه برای مصلحت غیر مصلحان.
هیچگاه عافیتی نطلبیدی تا آفتی باشد بر معرفتمان. رئوف بودی بر مدار حق. کتوم بودی بر مدار مدارا. مدارا کردی با تدبیر. حکومت میکنی بر حُکم حکمت. سردار جنگ نرم و سخت بودی و هستنی و اما سر به دار هیچ ننگی سخت ندادهای و نمیدهی! صلابت تو حلاوتی از نور قرآن است و مناعت تو شاخهای از درخت روشن ضمیر توست. تو با دیده بصر نه سر، بصیرت دادی و دیدی، دود فتنهها را که از خرمن بیداد آتش و خاکستر نامههای سرگشاده بلند است؛ دیدی و داد برآوردی و مرکز فتنه را نشان دادی! آنجا که اشرافیگری را عدهای شرف خود و مردم بیچاره و نیازمند ناز خود پنداشتند. قدم در راه خانه ناخدایان گذاشتند و با کاروان تشرف به خانه خدا شرافت خود را پیشکش بردند!
تو جرقههای کوچک فتنه را دیده بودی که کپسول فرمان 8 مادهای مبارزه با مفاسد را برای خاموشی آن تجویز کردی! دستهای آلوده توطئه را دیدی قبل از آنکه در میادین پایتخت انقلاب و اسلام ناب با "بنزین" کینه و "هیزم" حسد و "سطل زباله" رذالت و پستی شعله ور شود؛ داد زدی تا خاص و عام از این دیو و دد صف جدا کنند. عام مردم آسیمه سر با فرمان رهبر دویدند؛ بی چون و چرا، اما خواص در مرداب سکون و سکوت ، سقوط کردند با بهانه بنی اسرائیلی چون و چرا!
طلحهها و زبیرها مدتهاست دندان طمع تیز کردهاند برای دریدن پیراهن یوسف ولایت.. زلخیا شدند به دربار مجلس و دولت تا در برابر معجزه موسوی و عیسوی ولایت و با چوب جادوی فرقه سبز باز هم کام دل از معشوقه قدرت بر گیرند. شتر سبز فتنه از دل سخرههای سیاه تزویر و نفاق بیرون کشیدند و به در خانه عایشه ثانی را دخیل بستند. به رهبری عایشه موتور سوار دجال کیش تا اعماق جهنم فتنه فرو رفتند تا جمل فتنه به جمالش آراستهتر و پیراستهتر گردد. شیر شتر فتنه را قرار بود در جنگ جمل 88 بدوشند و در ظرف آزادی از جمهوریت و اسلامیت سرمستانه بنوشند. آمده بودند بیعت بگیرند از علی دوران برای دجالههای پیر و جوان زمان. آمده بودند بشکنند، عمود خیمه نظام را، اما خود شکستند، در برابر استقامت جبهه بصیرت و معرفت و شهامت و شهادت.
رهبرا! چگونه زبان به مدحت نگشایم در حالیکه چون اجداد طاهرینت ایستادی برابر بتها، تنهای تنها، در برابر اشقیای دوران و زخم خورده از جفای یاران و ترور شده با قداره قداره داران. ایستادی استخوان بغض بر گلو و خار خشم بر چشم! اما صبوری کردی و باز آمدی با زخمی بر جان و زخمی بر تن، در میعادگاه عاشقان الله..خطبه خواندی بر سکان نماز جمعه. برای عهد با نظام و انقلاب و شهداء و تسکین دل امام زمان و مردم. فاتحه خواندی بر دکان موج سواران و خناسان و نقطه پایان گذاشتی بر خط انحراف. اینجا بود که باز طلوع کرد آفتاب زیبای حق و حقیقت و بیرون آمد هلال سرخ مظلومیتت از پشت ابر تیره هجمهها و شرارتها؛ نیزه کلامت از خورشید لبت چنان سینه سرسخت نفاق را شکافت که گویی جراحی زبردست بر دمل چرکین کهنهای نیشتری نهاده باشد! باز هم سیلاب فتنهها عظیمتر و سهمگینتر از قبل در راهند و باز هم نیازمند آشیانه مهر و قهر و اشک و لبخند تو هستیم تا انقلاب مهدی، خامنهای را نگه دارد از شرور و فتن آخرالزمان نگهبان و نگهدار همیشه بیدار دار هستی!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک