بازدید امروز : 64
بازدید دیروز : 139
بسم الله الرحمن الرحیم
دیشب جلسهای دوستانه در جمع دوستان حزب اللهی و بسیجی جهت اکران و نقد فیلم آرگو برگذار شد. جلسه با کمی تاخیر شروع شد. اما استقبال دوستان بسیار خوب بود. این زمان شناسی و اکران و نقد فیلمی چون آرگو آنهم در جمع بچههای حزب اللهی جای قدردانی وسپاس فراوان دارد و این حرکت میتوان به فال نیک گرفت. این حرکت سرآغازی مبارک برای حرکتی علمی و عملی برای وارد شدن جدی مجموعههای حزب اللهی و طرفدار نظام در عرصه نقد رسانهای با زمان شناسی به موقع و از کانالی مطمئن باشد. اما انتقاد کوچکی که بر دوستان وارد است این است که نقدهایی که ازمعمولا در اینگونه جلسات ارائه میشود هرچند دقیق و فنی و همه جانبه و لازم است اما چیزی که در این نوع نقدها به چشم نمیرسد عدم توجه نقادان به مسئله زمان و مکان ساخت و اکران فیلم است. لذا نوع نقدها بیشتر محدود به محتوا و مضمون و اشکالهای ریز و درشت ساختاری فیلم بود اما چیزی که در این نوع نقدها از قلم میافتد این است نقد مضمونی و فرمی ما را از توجه به راهبرد زمان و مکان و جامعه مخاطبین و هدف گذاری شده فیلم غافل میکند. فیلم در هالیوود و برای مخاطبین آمریکایی و در مرحله بعدی برای ملتهای اروپایی و غربی( خصوصا انگلیسی زبان) ساخته شده. ملتهایی که به دلیل فعالیت رسانهها هیچ تفاوتی بین ایران و عراق و افغانستان قائل نیستند. طبیعتا عوامل پیدا و پنهان تولید فیلم خود نیز بر این امر واقف بودهاند که شاید ایرانیها به سادگی فریب درجعلیات و تحریفهای تاریخی و سینمایی فیلم را نخورند لذا دغدغه آنان هیچگاه مخاطب ایرانی نبوده و نیست. هیچگاه آنان به انتقادات وارده ترتیب اثر نمیدهند( چنانچه در فیلم 300 این اتفاق افتاد) سینما ذاتا رسانهای دیکتاتور و بی رحم است. برای رسانه سینما، مخاطب تنها محکوم به دیدن و شنیدن و پذیرفتن است و این ذات سینماست. چه اینکه برای فیلمساز فرقی نمیکند کسانی که در برابر پرده سینما و یا شیشه تلویزیون قرار میگیرند مرد باشند یا زن جوان باشند یا پیر بزرگ یا کوچک مسلمان باشد یا غیر مسلمان هیچ تفاوتی ندارد. سینما همیشه در مقام متکلم وحده و یکطرفه مفاهیم خود را به مخاطب القاء میکند و منتظر مخاطبین نخواهد ماند و به حرکت خود ادامه خواهد داد. . سینما چون دیوی جادویی و سرکش است که از چراغ جادوی تلوزیون و پرده سینما با سلاح جادویی صدا و تصویر بر افکار و اندیشه مخاطبینش حمله ور میشود. این حمله چنان دقیق و حساب شده است که به اندیشه او مجال نفس کشیدن نمیدهد. حال اگر این مخاطب به جادوی سینما باور داشته باشد و دربست خود را در بردگی تام و تمام این دیو سحر آمیز قرار داده باشد دیگر چه مجالی خواهد داشت تا بفهمد که ایا این فیلم بر اساس واقعیت است یا دروغ. اکثریت مردم کشورهای غربی متاسفانه در برابر سینما چشم و گوش بسته به دنبال زنجیرهای طیف نور و تصویر به حرکت در آمده خود داوطلبانه به صف بندگان و سربازان این دجال کافر کیش میپیوندند. چنانچه بعد از حادثه 11 سپتامر و به بهانه آن بدترین جنگ منطقه برای حمله به عراق و افغانستان جز با زمینه سازی و بستر سازی فکری رسانهها خصوصا سینمای هالیوود امکان پذیر نبود. برای برپا کردن بساط جنگی بزرگ در خاورمیانه علیه مسلمانان و کشتار و غارت ملتهای مظلوم و زجر کشیده منطقه خاور میانه جز با بسیج افکار عمومی ملتهای آمریکا و اروپا خصوصا جوانان برای شرکت در جنگ های صلیبی معاصر مقدور نبود. تداوم حضور ارتشهای کشورهای امریکایی و اروپایی در منطقه خاورمیانه تنها و تنها با تبلیغات سینمای و رسانهای برای سیاستمدارن غربی ممکن شد در غیر اینصورت ملتهای غربی به هیچ کشوری اجازه حرکت ارتشهای خود را نمیدادند. حال باید از دوستان پرسید بهتر نیست به جای بررسی جزء به جزء فرمی و محتوایی سکانسهای فیلم( که آن هم در جای خود لازم است) به اهداف اصلی و پشت پرده ساخت چنین فیلمی آنهم در این مقطع حساس حال حاضر آن هم علیه ایران بپردازیم؟ این فیلم قطعا میتواند کلید اسرار سیاستهای پنهان آمریکاییها و عوامل داخلیشان برای آغاز فتنهای جدید در ماهها و سالهای اینده باشد که باید هرچه زودتر از این اسرار رمز گشایی شود. مطرح کردن دوباره نقشه ازاد سازی کارمندان سفارت آمریکا آن هم بعد از 30 و اندی سال نشان از نشان میدهد دشمنان این نظام توطئهای تازه را کلید زدهاند که می توان ردپای آن از بعضی المانهای فیلم کشف کرد. تشبیه ایران به سیاره میمونها و انگ بدویت و عقب افتادگی زدن به ایرانیها( چنانچه چهره پردازیها و نوع پوشش عناصر سپاهی و حزب اللهی درفیلم که ما را به یادانقلابیون چپگرای آمریکای جنوبی میاندازد) و نام گذاری فیلم بر اساس قهرمانان اسطورهای نشان میدهد فیلم دارای کارکردهای استراتژیک و مهمی است که قرار است با حضور دوباره فتنه گران در داخل ایران اجرا شود. نفوذ عامل سازمان سیا در ایران در پوشش یک فیلمساز نشان میدهد که سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی در تلاش هستند تا با عوامل داخلی و خارجی نفوذیشان پروژه براندازی و کودتای نرم خود را در عرصه رسانههای تصویری خصوصا سینما اغاز کنند.( ویا شاید دوباره آغاز شده) مسئولیت خطیر و حساس نهادهای امنیتی کشور و خواص حوضه فرهنگ و هنر ایجاب میکند، برای ناکام گذاشتن دسیسه جدید دشمنان به بازنگری اساسی در راهبرد فرهنگی و هنری کشورمان دست بزنند تا این این توطئه هر چه زودتر کشف و خنثی شود و کشورمان شاهد فتنهای پیش بینی نشده و غافلگیر کننده دیگری نباشد. انشاءالله
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک