بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام با الف الفت آغاز می‌شود و با سلامتی تسلیم به اسلام پایان می‌یابد. سلمان اگر مسلمان شد، تسلیم شد خالصانه. هر آنچه داشت از فرهنگ و رنگ آباء و اجداد خود بیگانه شد و وانگه مسافر قبله اشنای اولین و آخرین شد. رها کرد خود را از منجنیق ظلم و ستم شاهان و سر سپرد به سرزمین جهنم سوزان عربستان. رسید به کشتی نجات امت آخرالزمان. شنید ادخلوها بسلام آمنین. آتش کوره سوزان صحرای زمین شدبرایش، بردا و سلامای بهشت برین ایمان به محمد امین(صلی الله علیه و آله وسلم). او با ندای فطرت لبیک گفت و پای ارادت بر مرکب عشق گذاشت و راهی حَجة الاسلام اولین و آخرین شد. بلم دلش را راهی دریای محبت اهل کرد در و پشت پا زده بود بر دولت و شوکت افسانه‌ای ایران زد. بهشت اتش پرستی تمدن وطن را با دشت سوزان محبت و مودت نبوی معامله کرد. او به اسلام سلام کرد و به سالم ماند. بخت با او یار بود. مطاع محبتش را خلیفه حضرت دلدار خریدار بود. مزین شد به تاج سعادت سلمان منا اهل البیت. هجرت تو، مبداء تاریخی حرکت ملت ایران از مرکز شرک و شرارت اهریمنان ساسان و مجوسان به سواحل شبه جزیره گنج رنج توحید پرستان شد. تو رنجها به جان خریدی و از هر چه سیم و زر و زیور تزویر سلاطین و فراعنه شمال و یمین عبور کردی و به اب چشمه حیات ابدی دست یافتی. تو معنا و مفهوم گنج را دَریافتی و دُریافتی!  تو رفتی و هنر ترک آداب و سنن و تعلقات شیطانی گذشتگان را به یادگار گذاشتی. تو عید غدیر را یافتی و از عید نوروز طبیعت به عید وحدت با غدیر فطرت دست یافتی. این را با آن سنجیدی و دیدی که آن چیزی جز پرستش مادر طبیعت نیست و این پرستش خدای طبیعت. شرک خفی را با نور چراغ توحید جلی نشان دادی. تو با خدای فطرت و طبیعت پیمان بستی که عید تو آنجاست که تحول حالی و تقلب قلوبی باشد از دیار خرافه و شرک درون و بیرون و سیرت و صورت به دیار اخلاص و صلاح تربیت با ندای فضیلت و نبوت. مبارک است بر ما عید انقلاب دلها و دیده‌ها. مبارک است بر ما عید دوری از شر عادات غیر الهی و  بشری. بیایید ما نیز هجرت کنیم از عید ساخته دستان باستان ناراستان، به عید دوستان بی داستان جانستان!