بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 122
بسم الله الرحمن الرحیم
زمانی رسم قشنگی داشتیم....!
همه "برادر" بودند و "برابر"...
معیار "ایمان" بود و "اخوت" دینی....
هنوز کسی از اقشار "آسیبپذیر" حساب نمیشد...
فقر"فخر" بود و "کوخ" مستضعف بر "کاخ" مستکبر میچربید!
"کاخ" نشینی "عار" بود و "نار"....
"کوخ" نشینی "وقار" بود و "افتخار"...
حالا معیارها عوض شده..."برادر"بودن "امل"بودن ترجمه میشود...
"ساده" ، "بیریا" و "خاکی" بودن نشانه دهاتی بودن است....
در "تهران"ش راه که میروی، طوری نگاهت میکنند که احساس میکنی از آن ور مرز آمدهای!
در تیر رس نگاههای "سرد" و "سنگین" و "بغض" آلودشان شان که قرار میگیری، یاد حال و هوای "سرد" و "کشنده" پیش از "انقلاب" میافتی!
از "تهران" که بیرون میزنی تازه یادت میافتد اینجا "ایران" است!
فضایش بسیار "آلوده" و "سمی" است!
حیف "رهبر"ی که در این شهر نفس میکشد!
حالا دیگر "بالا"ی شهرها با "پایین" شهرها تفاوت دارد...."شهروند" داریم تا "شهروند"...!
... میلیونها کیلومتر فاصله!
"مردم" طبقاتی شدهاند!
"زندگی"ها هم طبقاتی شده است!
حتی "اندیشه"ها هم طبقاتی شده است!
باور نمیکنید؟
سری به "روزنامه"ها ، "مجلات" ، "فرهنگ"سراها ، مراکز "علم"ی و فرهنگی و "هنر"ی و...بزنید!
حالا دیگر "ریال" هم برای بعضیها بوی کهنگی و "عربیت" میدهد، بوی آن دوران را میدهد!
دوست دارند به "یورو" و "دلار" و "پوند" و حتی"ین" معاملههایشان را حلال کنند!
همه "رسانه"ها سیگنالهای مدرن ارسال میکنند: "همشهری"، "شهروند"،...
حکایتشان حکایت "اصحاب کهف" شده است!
وقتی برگشتند، هنوز قامتشان بوی "خاکی" بودن و "افلاکی" بودن میداد!
هنوز جای ترکشهای "دشمنان" رودرو التیام پیدا نکرده بود!
هنوز عرق "جهاد" با "شیطان اکبر" بر تنشان خشک نشده بود که، شعلههای "جنگ نرم" از پشت "جبهه" ها زبانه کشید!
دیگر کسی آنها را نمیشناخت.....
وقتی برگشتند با دست خالی برگشتند نه "مدرک"ی، نه "ویلا"یی، نه "برج"ی، نه "بانک"ی...
حالا دیگر همه میگفتند: "توانا" بود هر که "دارا" بود!
حق با "دینار" بود نه با "دیندار"!
هر حرفی که میزدند و هر قدمی که بر میداشتند از آنها "مدرک" و "پول" و "پارت"ی میخواستدند!
تا آنها برگردند قاعده زندگی را عوض کرده بودند!
منافقین پشت "جبهه" مشغول جمع آوری "غنائم" بودند برای دوران "صلح"!
رفته بودند که "صلح" برقرار کنند....
اما وقتی برگشتند که عدهای داشتند سر صلحنامه "مصالحه" میکنند!
برگشتند ولی دست خالی!
نه غنیمتی، نه درجهای، نه مالی نه منالی!
حالا دیگر کسی نه خودشان را باور داشت نه "آرمان"هایشان را و نه "ارزشها"یشان را!
در حالیکه سکههای "امنیت" و "حریت"ی که از خاک "جبهه"ها به ارمغان آوردهاند بودند هنوز هم پشتوانه "سرمایه ملی" است...
هنوز امضای خونین"شهدا" و "جانبازان" بر پای اسناد "اعتبار" و "عزت" و "امنیت ملی" در برابر ابر قدرتها، خشک نشده است....
حالا دیگر فرهنگ "ایرانی" بودن با سرنیزه "سربازان هخامنشی" امضاء میشود!
جزایرمان در برابر "سکه" و "دلار" و "ارز" سرمایهدارهای داخلی و خارجی "کیش" و "مات" شده است!
کانالها عوض شده...ارتباطات هم از نوع دیگر تعریف شده...همه چیز دیجیتالی است....
دیگر بیسیمهای آن دوره، کنج بیمارستانها و کوچه پس کوچههای جنوب شهر زیر خروارها "منت" و "زخم زبان" خاک میخورند...
کسی دیگر "زبان" آن دوره را نمیفهمد!
:"عمار" عمار عمار....!
"عمار" جان بگوشم...حلقه محاصره هر لحظه داره تنگتر میشه......!
دشمن خط شکسته..."عمار" عمار عمار....تانکهای دشمن دارن میان جلو......!
خاکریز داره میافته دست دشمن....!
عمار عمار عمار...."عمار" جواب بده........!
...اَینَ عَمَّار...!
صدای یک زن از پشت بیسیم به گوش میرسد:
شماره مورد نظر در شبکه زندگی انسانها موجود نمی باشد،
لطفا "مجددا" شماره گیری نفرمایید !
،Number of people living in the network is not available
!Please "again" do not dial
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک