بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 119
بسم الله الرحمن الرحیم
بازهم چرخ روزگار چرخید سایه شاخص تاریخ انقلاب بر پای شخصیت آسمانی تو آرام گرفت. باز دلم تنگ تو شد مرغ دلم راهی مشهد شهادتت شد. باز هم اشک قلم می خواهد برایت سینه کاغذ را در فراقت بشکافد و ناله کند:
دوربینش ذره بین بود و ذره ذره جستجو می کرد تا اکثیر جوانههای هستی و حیات جهان ماده را در معراج خاک و خمپارهها درو کند و غایة القصوای مهاجران الیالله را بچیند. کاوید تار و پود نقشه سیره و سلوک عرشیان را در نقوش سیما و سیره فرش نشینان. گنجی یافت که جویندگان، سالها در "نقشه جنگ" کمتر یافته بودند. یابندهترین بود در مقام جویندهترین و پویندهترین.
از شرق تا غرب جمهوری نوپای اسلام را در جستجوی اکثیر اعظم پیروزی یک ملت با قامهای شیشهای دوربین سیر کرد و دریافت "جنگ" را که "گنج" است و مدفون در کرانههای نیلگون جزیره مجنون و خرمشهر و لیلی سعادت را از دو کوهه تا فکه هروله کنان به زنجیر صوت و تصویر کشید و با طرحی نو از فتح و الفتوح پر راز و رمز فاتحان، روایتی ناب، باب کرد از لیلی و مجنون قرن 21!
او چهره کریه جنگ را به کارگاه تدوین دین برد و در آزمون کارگردانی سینمای جهاد و معنویت تا آخرین نفس دوید و اولین قام جام شهادت را نیز بالای سر برد. او اثبات کرد که این نبرد عظیم جنگیدن با خود است و نه خدا. او نشان داد که مجاهد ایرانی به کشتن جبار صفتان و سفاکان می اندیشد نه به کشتار؛ تا نبرد ما برای رشدی پاک باشد نه مشتی خاک. او از دل دیو جنگ فرشته صبر و ایثار و استقامت و پایمردی یک ملت را بیرون کشد.
او عیان دیده بود ردپای شهادت را. او استشمام کرده بود عطر خوش وصال یاران را. تا آنکه سروش غیبی آمد: بمان و بخوان به نغمه خوش نوای جدایی خداییمردان بُبریده از نیستان عالم قدس. بلبلی را می مانست "کزیاد رفته باشد" و "مانده باشد در دام" قفس تنگ دنیادوستی دوستان دیروز و دشمنان امروز و بسوزد در هجران یارانیکه رفتهاند نوبت به نوبت؛ تا او بماند با دنیا دنیا رنجوری از بیوفایی بازماندگان و میراثخواران؛ تا تلاوت کند تراوت تربیت محمدی را از تربت سرخ کربلای ایران در قاب افتاب جماران. گرم گرم در آغوش کشیدی رنج یافتن گنج گم شده خلقت را در پایان هزاره زر سالاران.
بسیاری دنبال دفینههای طلا و مس بودند پشت خط شهرها وعده ای هم درهوای شکار فتح و ظفر! اما عاشقانه دمید بر نفیر لنز و نگاتیو و نور و صدا و تصویر. شاهکاری 8 ساله را پایه گذاری کرد آن هم با با یک قبضه سلاح سرد دوربین، شکاری کردی در شکارگاه هنر هنرمندان پیشرو هنر مدرن که پیرو زاویه نگاه عارفانهاش شدند وقتی نتوانستند دلیلی بیاورند برای آنچه که سلاح گرم دلیل را بر ان راهی نیست.
ثابت کردی تکنیک و تکنولوژی و هنر ترکیب ابزار است در بازار هنر و صنعت و سیاست و فرهنگ. هنر آن است که ببینی و بچینی از این میانه میدان پر جذبه سود و سرمایه و تجارت آنچه را که نادیدنیست.
تو نما به نما و لوکیشن به لوکیشن و صحنه به صحنه و سکانس به سکانس منش مردان معرکه خون و شمشیر را به قلم صورت و نمایش کشیدی و به استقبال حوادث تلخ و ناگوار ملت شبیخون زده رفتی تا محک بزنی ذات هنر ماده صفت را با سنگ سنگر "حماسه و عرفان"، تا برهان باشد بر یاوه سرایی درشت نویسان نا درست نویس آداب جنگ و جهاد و شهادت؛ تا بدانند شومی نغمت جنگ را می توان به دم مقدس شاهدان و شهیدان به نعمت نعیم تبدیل کرد.
جنگ نغمه شوم مرگ است در شامگاه تفرج شیطان. مرد آن است که تلخی شوم را شیرین کند و زهر را نوش با کیاست. جنگ زهر چنبره طاغوت را زدود از تن و جان ایرانی تا از خواب نوشین بامداد رحیل پیروزی، به بیداری اسلامی بر سبیل سرافرازی و سربازی هجرت کند. این هجرت هاجروار و اسماعیلوار برای ابراهیم زمان امتی ساخت برازنده امام امت(ره).
او دفاعی مقدستر کرد در جبهه مقدس صوت و تصویر انقلاب. میراند نفس اماره در جبهه جهاد اکبر، قبل از آنکه بمیرانندش. همه را پندار این است که تو رفتی و ما ماندیم اما این شمائید که تا همیشه تاریخ نام و یاد و راهتان ستارههای کهکشان سرخ حسینی را تداعی خواهد کرد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک