بازدید امروز : 45
بازدید دیروز : 193
مقدمه:
تاریخ ایران پر از عجایب و اسرار ناگفته و پیدا و پنهان است که به دلیل سلطه فرهنگی استعمار و تربیت شدگان اجیر شده و قلم به دستشان حقایق پشت پرده باقی می ماند. از جمله این حقایق نفوذ بی سروصدای یهودیان از صدر اسلام تا کنون در تار و پود فرهنگی و مذهبی و سیاسی و ....مسلمانان است. یهود با وجودیکه همیشه در اقیلت بوده اند اما به دلیل تعالیم نژاد پرستانه تورات و تلمود و نوع تربیتی که خانواده های یهودی فرزندان خود را بر اساس آن افرادی قوم پرست، جاه طلب، مغرور، خود خواه، فرصت طلب و ...بار می آورند، همیشه در طول تاریخ حیات خود توانسته اند برای بسط و گسترش سلطه یهود بر سایر ملتها خصوصا مسلمانان از هیچ تلاشی دریغ نکنند و آنجا هم که نتوانسته اند سیطره کامل پیدا کنند با ایجاد تفرقه و اختلاف و تضعیف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی...در جهت نابودی ملتهای مسلمان تلاشی مضاعف به کار برده اند.
از این طریق موذیانه و در عین حفظ خصوصیات قومی و فرهنگی خود و با نزدیک شدن به ملتها بدترین ضربه را بر ملتهای میزبان خود نواخته اند. از جمله در تاریخ ایران می توان رد پای این نفوذ فرهنگی را از دل انبوه مطالب و حوادث جهت دار و و گاه جانبدارانه تاریخی می توان به خوبی بیرون کشید و عمق این سلطه و نوفذ را تحلیل کرد. تا قبل از سلطه همه جانبه یهود بر ایران در دوره سلطنت پهلوی کسی باور نمی کرد که یهود توانسته باشد تا این حد نفوذ کند که خود را به مقربت رین افراد دربار تبدیل کند و یا در باغ شاه آزادانه به جشن و پایکوبی و مراسم خاص یهود در باغ شاهی بپردازند که در اینجا به نمونه ای از این نفوذ اشاره می کنیم:
یوسف بخشی در سال 1231 خورشیدی (1852 میلادی) در یک خانواده یهودی در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش نوازنده ویولن بود و به اصطلاح آن دوران از طریق مطربی امرار معاش می نمود.
یوسف از خردسالی همزمان با تحصیلات ابتدایی در مکتب خانه، اصول و فن موسیقی را از پدرش فرا گرفت. و با علاقه و استعدادی که از خود نشان داد، توانست خیلی زود در نواختن تنبک و نیز ویولن تبحر پیدا کند.
وی در دوران جوانی، مدتی را در گروه نوازندگان پدرش، با نواختن ویولن همکاری می نمود، دیری نپایید برای خود گروهی تشکیل داد و مستقلاً به فعالیت های هنری پرداخت مضاف بر آنکه در همین راستای برنامه های نمایشی (روحوضی) را کارگردانی و اجرا می نمود. امّا گویی شغل نوازندگی و دیگر فعالیت های هنری از این قبیل نمی توانست خواسته های جاه طلبانه و همچنین روح پر تلاطم و ماجراجویانه وی را ارضاء کند. از این رو به موازات فعالیت های هنریش رفته رفته به خرید و فروش طلا و جواهرات مشغول شد.
یوسف بخشی با گذشت زمان و کسب تبحر در امر جواهر فروشی، توانست در بین تجار اعتباری کسب کند و سلسله مراتب ترقی را نیز طی کند، ضمن آنکه اوقات فراغت خود را با نواختن ویولن و خواندن اشعار می گذراند.
در سال 1269 خورشیدی بر حسب تصادف توانست به دربار قاجار راه پیدا کند از آن به بعد در هر فرصتی مجموعه ای از جواهرات نفیس را جهت فروش به درباریان ارائه می نمود.
حسن رفتار و صداقت وی در کار باعث گردید سفارشاتی را مستقیماً از شخص پادشاه دریافت کند و همین امر باعث رونق در کسب و کار و حصول اعتباری بیشتر در بین درباریان به ویژه خاندان دربار گردید. از سوی دیگر بواسطه شباهت چهره یوسف بخشی به شخص شاه و داشتن چشمانی نافذ و پرهیبت، تنی چند از درباریان به شاه پیشنهاد نمودند که وی با قدری آموزش و تحصیل از رسم و رسوم دربار و عادت های شاخص اعلیحضرت، در مواقع ضروری به ویژه در غیاب پادشاه در بعضی از مراسم و تشریفات دربار به عنوان بدل، انجام وظیفه نماید.
پس از موافقت ناصرالدین شاه قاجار و مذاکره با یوسف بخشی و جلب نظرش، وی رسماً به عنوان بدل شاه در دربار قاجار استخدام گردید. بدین منظور، یوسف بخشی تحت تعلیم استادانی قرار گرفت ابتدا وی را با آداب رسوم دربار قاجار آشنا نمودند. سپس آموزش فن بیان آغاز گردید، تا با شباهتی که ظاهراً به شخص ناصرالدین شاه داشت بتواند از نظر صحبت نمودن، همچنین از نظر رفتاری هم شباهت کامل پیدا نماید. زیرا می بایست بدون ایجاد شبه و تردید، بخوبی از عهده مأموریت های محوله برآید.
یقیناً آموزش و پیشرفت در این امر برای وی به سهولت انجام گرفت، زیرا یوسف بخشی شش کلاس ابتدایی آن دوران را گذرانده بودو به زبان آذری و روسی آشنایی داشت. مضافاً برآنکه شخصیتی هنرمند و با استعداد بود، ذوق شعر گویی هم داشت.
و نیز در ارتباط برقرار کردن با دیگران بسیار خونگرم و موفق بود در ملاقات های که جهت آموزش در راستای آشنایی با روحیه و خصوصیات رفتاری پادشاه انجام می داد، دیری نپایید به جهت داشتن رفتاری صحیح و مثبت و با بذله گویی های به موقع با شخص پادشاه، خیلی زود این مراوده ها باعث ایجاد دوستی عمیق تری گردید. و با شرکت در محفل شاهانه هر از گاهی به قصیده گویی و حتی مشاعره با درباریان و شخص شاه می پرداخت و اگر فرصتی دست می داد، با تک نوازی ویولن هنرنمایی می نمود.
یوسف بخشی پس از آنکه به عنوان بدل در دربار شروع بکار نمود، ابتدا در غیاب شاه در محافل غیر رسمی بویژه خارج از تهران شرکت می نمود و سپس در مأموریت هایی که به وی محول شده بود مانند مسافرت به شهرهای دور دست ایران و سرکشی به پادگان های نظامی، اداره های دولتی، بازدید از دهات، رسیدگی به شکایات ارباب و رعیت و کارهایی از این قبیل را انجام می داد.
با گذشت زمان و بدست آوردن تبحر بیشتر در حرفه خویش، مأموریت هایی هم در تهران، بویژه هنگام مسافرت ناصرالدین شاه به خارج از تهران و حتی مسافرت های غیر رسمی به خارج از ایران به وی واگذار می شد. یکی از مهمترین مأموریت های وی، هنگام عزیمت شاه قاجار به فرانسه بود که در دهه 1880 به وقوع پیوست و بیش از یکماه به طول انجامید که یوسف بخشی طی این مدت به خاطر آنکه دشمنان از این غیبت سوءاستفاده نکنند با لباس مبدل، ظاهراً زمام امور را بدست گرفت و تا بازگشت شاه از فرنگ وظیفه خویش را به نحو احسن انجام داد طوریکه تا آخر این عمر، امر جزو افتخارات مهم وی محسوب می شد (ناصرالدین شاه قاجار به همین جهت یکی از شنل های خود را به عنوان پاداش به وی اعطا نمود).
در آستانه مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری (1275 خورشیدی) چهارمین شاه خاندان قاجار، ناصرالدین شاه هنگام زیارت در صحن شاه عبدالعظیم در شهر ری، به دست میرزا رضا کرمانی یکی از مریدان سیدجمال الدین اسد آبادی و به تحریک او توسط یک طپانچه کشته شد.
طبق استناد بر تاریخ یکصد ساله ایران، دربازجویی ها یا استنطاقات انجام گرفته از ضارب (میرزا رضای کرمانی)، مطالبی در رابطه با یهودیان عنوان شده است که بی تردید می تواند نشانگر انسانیت و معرفت وی در رابطه با حمایت از حق و حقوق مظلومان و ستمدیدگان به ویژه اقلیت های دینی بوده باشد. در بخشی از اعترافات، میرزا رضای کرمانی گفته بود "من قبلاً وسیله بهتری داشتم که ناصرالدین شاه را بکشم بدون آنکه گرفتار شوم، بدین ترتیب که اطلاع یافتم که شاه به باغ یکی از اعیان برای گردش می رود پس خود را به باغ رسانده مخفی شدم، شاه آمد و کشتن او بسیار آسان و راه فرار برای من باز بود اما او را نکشتم، زیرا عده ای یهودی در آن روز (یکی از اعیاد کلیمیان) برای تفریح در آن باغ اقامت داشتند و اگر شاه کشته می شد و من فرار می کردم، خون را به گردن یهودیانی که در باغ حضور داشتند می انداختند به این دلیل من از انجام آن امر منصرف شدم."
یقیناً میرزا رضای کرمانی بر این امر واقف بود که شاه بدل دارد امّا همیشه برای زیارت شاه عبدالعظیم شخصاً می آید.
پس از ترور ناصرالدین شاه قاجار دیگر نیازی به ماندن یوسف بخشی در دربار نبود، دیری نپایید وی با بیش از یک دهه انجام وظیفه بعنوان بدل پادشاه از کار برکنار گردید و کاخ سلطنتی را برای همیشه ترک نمود. وی با دریافت مستمری از دولت دوران بازنشستگی را در خانه شخصی خود در کنار خانواده سپری نمود ضمن آنکه هر از گاهی با پذیرفتن هنرجو به عنوان استاد موسیقی به تدریس ویولن مشغول می شد.
یوسف بخشی در سال 1928 در سن 76 سالگی بر اثر عارضه قلبی دارفانی را وداع گفت.
منبع : پارسینه
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک