بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 21
تک چشم جادویی دجال
"دجال"...."دجال"...."دجال"....!
چقدر این واژه برایم آشناست...!
مسجد محلهمان....حاج آقا مرتب درباره "دجال" میگفت و "فتنه"هایش!
اینکه چه ها خواهد کرد با مردم آخرالزمان!
از همان کودکی دنبال "دجال" بودم....!
کسی که بین ما و محبوب و موعودمان امام زمان(علیه السلام) و فاصله انداخته....!
اما به هر که مظنون میشدم خلافش ثابت میشد!
یا "دجال" دیگری ظهور میکرد!
نمیدانم چرا تیر حدسم همیشه به خطا رفته!
داشتم نا امید میشدم!
دنبال منفورترین موجود روی زمین بودم!
از همانها که "تلوزیون" و "سینما" نشان میدهد....!
موجودات عجیب و غریب!
چهرههای کریه و بد منظر!
انسانهای ناقص الخلقه و معیوب(البته در خلقت نه در خلق)!
شمر را با چشمان از حدقه در آمده و پر از خونین شناختم!
ابن ملجم را با صدای نتراشیده و صورت زخم خورده و ....شناختم!
دشمن را با "صورت" زشت شناختم نه با "سیرت" زشت!
دست خودم نبود، هرجا میرفتم "صورت" زیبا بود که حرف اول و آخر را میزد!
این را از استاد بزرگ داشگاه زندگیام، "سینما" و "تلوزیون" آموختم.... که "صورت" زیبا نشانه "سیرت" زیباست!
دشمن هر چه ظاهراش پلیدتر، باطناش هم زشتتر!
حتی ائمه معصومین(علیهم السلام) را هم با چهره زیبا شناختم!
تصاویری با چهرههایی خوش آب و رنگ، گونههای سرخ...ابروانی دلربا...چشمانی دلکش...!
انسانهایی که هیچ اثری از عبادت و خداترسی در چهرههاشان وجود نداشت!
لباسهای ابریشمین و ازحریر و دیبا، در کاخهایی با شکوه...!
چقدر این امامان زیبا هستند. زیبایی و تجمل خیره کننده...!
مانده بودم که این امامی که در کتابها و مسجد از حاج آقای محله مان شنیده بودم کجاست و چه شکلی است؟
نکند کتابها اشتباه نوشتهاند!
شاید حاج آقای مسجدمان...!
تا اینکه بزرگ شدم...!
فهمیدم، "کابل"های استاد بزرگ، "تلوزیون" و "سینما" به جای دیگری وصل است!
افسار این "استاد"، دست "استاد" دیگری است!
حالا دیگر کار از کار گذشته!
دیگر نمیتوانستم درست قضاوت کنم!
چون آموخته بودم که برای قضاوت باید به چهرهها نگاه کرد و به ظاهر!
با زیباییهای بصری خو گرفتهام.
این تنها جلوههای "بصری" است که مرا قانع میکند نه جلوههای "بصیرت"!
"سینما" کارش را خوب بلد است!
عجب تردستی است این "تلوزیون"!
این را خوب فهمیده که «عقل انسان در چشم اوست!»
حالا دیگر شعار "شنیدن کی بود مانند دیدن" را خوب جا انداخته است!
استاد بزرگ "تلوزیون" یاد داده، چیزی را که میبینم باور کنم نه آن چیزی را که می اندیشم!
دیگر فرصت اندیشیدن هم ندارم!
"تلوزیون" به جای من می اندیشد!
دیگر حتی حوصله کتاب خواندن هم ندارم!
"تلوزیون" به جای من کتاب هم میخواند!
کتاب قصه!
افسانههای ملل!
قصه "سریال"های "هزارو یک شب"!
دروغها و افسانههای باستانی شاهان و پریان(یا همان اجنه دوست داشتنی خودمان)!
دروغهای گذشتان زیبا بود و دوست داشتنی!
نیتشان خیر بوده حتما!
داستان هایشان پند داشت و اندرز....
اما میدانستیم افسانه بود....دروغ بود...
اولش...غیر از خدا هیچکس نبود
آخر... قصه ی ما دروغ بود.
قصهها خدایی داشت...
دینی داشت...
مذهبی داشت...
اخلاقی داشت...
قید و بندی داشت...
قصه میگفتند تا بیدار شویم...هشیار شویم...
اما حالا "سینما" دروغ میگوید تا دروغهایش را باور کنیم!
دروغهایش بزرگتر و باورش راحتتر!
آنقدر زیبا و جذاب، که یادمان میرود دروغ هست!
قصههای سینما دیگر خدا هم ندارد...
دین و مذهبی ندارد...
فقط یک خدا دارد...آن هم انسان هست و امیال حیوانی اش!
دیگر حتی حوصله همدیگر را هم نداریم!
خانه "تلوزیون"!
مهمانی "تلوزیون"!
پارک "تلوزیون"!
تفریح "تلوزیون"!
دوست "تلوزیون"!
آشنا "تلوزیون"!
همه چیز "تلوزیون"!
حتی خداهم...!
هرچه جعبه جادو میگوید، باور میکنیم!
دستگاه "مغز شویی" همه به راه است، شبانه روز!
حتی بیشتر و بهتر از دستگاه"لباس شویی" و دستگاه "ظرف شویی"!
آن هم در بهترین قسمت اتاق منزلمان!
الحمدالله دیگر غمی نداریم، چون همه یکی یک دستگاه از آن داریم!
فقیر و غنی، خوب و بد، رئیس و مرئوس، شهری و روستایی!
حالا دیگر همه باسواد و متمدن شدهایم!
چون دانشگاه را به خانه آوردهایم!
دانشگاه انسان سازی!
دیگر از مکتب و مذهب و مسجد هم بینیاز شده ایم!
دیگر کسی از حقیقت لذت نمیبرد!
... در این رسانه ی دنیا، میان برفک ها
نه مانده از تو صدایی، نه مانده تصویری
دجال آخرالزمان و ساحره ی قرن بیست و یک، با تک چشم جادویی اش، همه را سحر می کند. جام جهان نمایی که هر ثانیه، با هزار رنگ و طرح و صدا، سر آدمی را گرم می کند. بچه ها با صدای او از خواب بیدار می شوند و پای حرف هایش می خوابند. مادرها موقع دیدن فیلم محبوبشان، دیگر حوصله ی بچه و سر و صدایش را ندارند. مردها با فوتبال هایش، قرار از کف می دهند و هیچ کسی را نمی شناسند.
تلویزیون، تیشه ای شده بر درخت رابطه ی آنها؛ تیشه ای نامرئی که ریشه های درخت رابطه و عاطفه را یکی یکی قطع می کند. شاید آن دجال وعده داده شده آخرالزمان را که یک چشم دارد و موهای بسیار و از هر مو آهنگ هایی تولید می کند، بتوان از باب « کلم الناس علی قدر عقولهم»، بر همین رسانه های کنونی تطبیق داد که ابزار گسترش بندگان شیطان شده اند و مردمان را از آسمان دور می سازند و به انواع لذایذ دنیوی جذب می کنند...
نسل رسانه
نسل جدید، ارتباط تنگاتنگی با رسانه های جدید دارد که حجم استفاده از اینترنت، رایانه، سی دی و دی وی دی های فیلم ها، گیم نت، بازی های رایانه ای، موبایل و حتی ماهواره دلیلی بر این مدعاست تا جایی که امروزه معظلی به نام تلفن همراه در بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی نیز به چشم می خورد. رسانه های جدید از آنجا که عامل غفلت زایی و سرگرمی اند، به گونه ای شگفت انگیز از طرح مسائل جدی، ایجاد سؤالات اساسی و روحیه ی تلاش و جست و جو، در ذهن نوجوانان و جوانانی که در این سن دچار تغییرات طبیعی روحی و روانی و شکل گیری شخصیتی نیز هستند، جلوگیری می کنند و فضایی سرشار از آلودگی و تنهایی و احساسات درونی و تحریکات جنسی را جایگزین آنها می نمایند و اینچنین است که نسل رسانه را پر آسیب و بحران زا می بینیم.
... در عصر پر ترافیک تکنولوژی و موجهای الکترونی، چه کسی صلاحیت بیشتری برای تربیت و رشد فرزندان ما دارد، اعضای با مهر و محبت خانواده یا مهره های بی جان و رنگارنگ در چشم جادویی دجال؟!
ورود به چشم جادویی، کارت ورود نمی خواهد. هر چند نفر که باشید، آماده ی پذیرایی از شماست. فرقی نمی کند کجایی باشید، شهری، روستایی، شمالی و جنوبی، ایرانی یا ... چه بپوشید! تنها بهایی که از شما می خواهد این است: توجه و تمرکز به تشعشعات و امواج چشم پر فروغ جادویی! فقط ببین و بشنو! هویت خود را فراموش کن و بی درنگ پیروی کن!
داعیه ی خدایی دجال
اوج تکامل و باروری ارتباطات با ورود اینترنت و اتصال به شبکه های اطلاعاتی و همگرایی ماهواره و فیبر نوری محقق شد و در این میان، فن آوری با نفی اختیار و اراده ی بشر بر او لگام می زند و با فریب و نیرنگ، وی را خدا می نامد!
فیلم ها از طریق بازاریابی نظام ستاره ـ ظهور ستاره های سینمایی و ورزشی ـ رگ خواب توده ها را به دست گرفتند.
حباب سرگردان فن آوری، زمانی کره ی خاکی را دربرگرفت که اطلاعات به کالایی ارزشمند تبدیل شد. انقلاب علمی ـ فنی در زمینه ی فن آوری اطلاعات و ارتباطات را «میکروچی ها» به وجود آوردند.
به کار گیری میکروچی ها در ساختمان موبایل، انعطاف پذیری چشمگیری را به دنبال داشت. تولید موبایل هایی که می توانند به اینترنت و ماهواره وصل شوند، فاصله را بی معنا کرد؛ چرا که تمام دنیا را می شد در یک صفحه ی کوچک مانیتوری جای داد.
غافل از این فن آوری برتر به بهانه ی کارآیی و اثربخشی بیشتر با راه اندازی سامانه ای که کارمندانش را از طریق تلفن های همراهشان ردیابی می کند. خدایان فن آوری و سرمایه با استفاده از فن آوری سنجش از راه دور و ماهواره ای، به بسیاری از اطلاعات اقتصادی و نظامی کشورهای دیگر دسترسی دارند و با استفاده از این اطلاعات گران قیمت، روابط اقتصادی و نظامی خود را با سایر کشورها تنظیم می کنند.
احاطه بر فضا و راهپیمایی انسان بر سطح کره ی ماه، ادعای مالکیت و ربوبیت را بار دیگر در او زنده کرد و فن آوری که حیات انتزاعی اش را مرهون انسجام لجام گسیخته بود، به خدمتی بزرگ در حق بشر نایل آمد:«کهکشان ها نیز خدایی به شایستگی انسان نخواهد داشت»
امروزه ماهواره ها به طور مستقیم یک سوم سطح زمین را زیر پوشش خود دارند. وجود پنج هزار ماهواره در فضای اطراف زمین، سرویس های مخابراتی و تلویزیونی بین قاره ای را در تمام ساعت های شبانه روز تأمین می کند. اکنون سرعت بی سابقه ی اطلاعات، انسان ها را در خود غرق کرده است.
سجده بر پای محراب شیشه ای
عصری را که ما در آن قرار داریم، می توان «عصر هویت رسانه ای» نام نهاد.
انسان عصر ما مانند یک قایق کوچک و شکست خورده است که در اقیانوس بزرگ رسانه گرفتار شده و امواج سهمگین آن این قایق را به این طرف و آن طرف می کشاند. هر آن موجی می آید و ضربه ای شکننده به آن وارد می سازد و این روال ادامه دارد تا او را از صحنه ی وجود محو کند و چیزی از آن باقی نماند. حال در چنین شرایطی که تمام عوامل دست به دست هم داده اند تا قایق هویت ما را نابود سازند، بر ما لازم است تا با بازگشت به «خود» دست به دامان خداوند و جانشین او در روی زمین شویم و انسانیت خود را از هلاکت و غرق شدن در دریای پر تلاطم رسانه نجات دهیم.
رسانه، ابزار تهاجم فرهنگی
رسانه، جاده صاف کن فرهنگ ها به ویژه فرهنگ سلطه است که شکل دهنده و مدیر خیمه شب بازی آن به شمار می آید. نظام سلطه بیشترین مدد را از رسانه می گیرد. دیگر پیام ها فقط از طریق گفتار و نوشتار به مخاطب منتقل نمی گردند که تصاویر، نمادها، علامت ها و نشانه هایند و مخاطب را به قول«پاولف» به پیامی شرطی می سازند یا به تعبیر ما برای او پیامی را تداعی می کند.
«زیگفرید کراکور» نویسنده ی آلمانی، واژه ی بمباران تصاویر را برای سیاست های نظام غرب و آمریکا به کار می برد که آنان قبل از هرگونه احساس خطری، برای کسب منافع بیشتر، پیش از جنگ نظامی و فیزیکی، عالم را با تصاویر بمباران می کنند.
نگاهی به فیلم ها، بازی ها و آثار دیگر، گستره ای از تخریب ها و تحریف های آخرالزمان، خشن و پادشاه وحشت نشان دادن مسلمانان و موعود الهی جهان اسلام را حکایت می کنند.
بندگان رسانه
امروزه کمتر انسانی را می توان یافت که در روز چندین ساعت خود را صرف مطالعه ی کتاب ها، مجلات، روزنامه ها و یا مشاهده ی تلویزیون، ماهواره و ... نکند و دیده ها و شنیده ها و در نتیجه افکار و افعالش تحت تأثیر غول رسانه قرار نگیرد. اگر کسی به طور مستقیم هم با رسانه ارتباط نداشته باشد به سبب ضرورت تعاملات اجتماعی در روز با مردمانی سرو کار دارد که آنها تحت سلطه ی مستقیم رسانه هستند.
پس چه بخواهیم و چه نخواهیم تقرییبا تمامی ما تحت تأثیر رسانه هستیم و این رسانه است که به زندگی فردی و اجتماعی ما جهت می دهد. از مد لباس و آرایش سر و صورت گرفته تا نحوه ی نگرش به خدا و قیامت، همه و همه را ابر قدرت رسانه برای ما می سازد.
رسانه و بحران هویت
انسانی که مخاطب فیلم ها، رمان ها، مجلات و شبکه هایی باشد که به دنبال ترویج خشونت، سکس و لا ابالی گری، شیطان پرستی، انسان پرستی، زن پرستی و ... هستند، به ناچار شخصیتی مانند آنان پیدا می کند؛ امروز به دنبال شهوت جنسی است و فردا به دنبال شهوت شکم، یک روز مشغول خوردن مشروبات الکلی است و روز دیگر به دنبال مصرف مواد مخدر، یک روز در مسجد است و روز دیگر ... چنین انسانی توازن شخصیتی ندارد و هنرپیشه ای است که در سکانس های مختلف زندگی نقش های متعدد بازی می کند؛ در خانه یک نقش، در دانشگاه یک نقش و در مسجد و حسینیه نقشی دیگر را اجرا می کند.
اصول حاکم بر رسانه
اصول حاکم بر رسانه های غربی در راستای رسیدن به اهداف شیطانی عبارتند از:
1ـ لذت پرستی (آن چه که بنیان خانواده را در غرب ویران ساخته لذت گرایی و تمتع است)؛
2- دنیا پرستی؛
3- اُمانیسم و خود پرستی؛
4- فمنیسم و زن پرستی؛
5- سود پرستی اقتصادی یا ثروت پرستی؛
6- ترویج بی بند و باری، اباحه گری یا شهوت پرستی.(1)
پی نوشت:
1ـ فصلنامه ی فرهنگ پویا، ش8 و 9 (ویژه نامه ی جوان، هویت، رسانه)
آدرس لینک:
http://www.moshkan.com/aleyasin/modules.php?name=News&file=print&sid=1730
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک