به دوستم گفتم: کیف پولت چقدر قشنگه! جواب داد: چرم تبریزه، دوخت اصفهانه، عموم از آلمان برام آورده! این خاطره تنها برای خنده یا تفریح نیست بلکه درد مشترکی است که امروز ما به آن گرفتار شده ایم. حتی معتقدین به فرهنگ اصیل ایرانی نیز در برابر تمدن غرب مرعوب شدند. فرهنگ قبل از هر بخش دیگری مورد هجمه قرار می گیرد. غفلت از فرهنگ و خواب آلودگی باعث شکست های سنگین می شود و "اولین لشکری که بر ایشان تاخت، خواب بود."
امسال با بومی سازی لوازم التحریر روند تازه ای در فرهنگ سازی آغاز شد. مسیری که اگر به همین منوال طی شود نه تنها فایده ای ندارد که با دست خودمان کودکان را به سمت فرهنگ متهاجم سوق می دهیم. هرچند تبلیغات عظیمی برای این امر در رسانه ها صورت گرفت و حتی چندین برنامه نیز در رسانه ملی جهت تبلیغ این لوازم التحریر ساخته شد اما این مسیر ناخوشایندترین راهی است که انتخاب کردیم.
استفاده از تصاویر دانشمندان هسته ای و شهدای جبهه حق بدون آنکه پیش از این کاری برای شناساندن به کودکان صورت گیرد دو رویداد پیش می آورد. اول اینکه کودک از خرید آن امتناع می کند و ترجیح می دهد آشنایانی مثل "باربی و بِن تِن" را بخرد که نتیجه اش شکست این طرح است. دوم اینکه والدین با اصرار برای کودکانشان این لوازم التحریر را تهیه می نمایند که نتیجه اش تنفر کودک و نارضایتی اوست. پس در هر صورت ضرر کرده ایم. فرهنگ سازی یک امر همه جانبه و کلی است و تنها نمی توان با یک حرکت آن را سامان داد. مشکل فقط کیف و دفتر نیست که در بازار آن را حل کنیم. سازندگان این محصولات باید برنامه ریزی دقیق تری می کردند.
لوازم التحریر "ثنا و ثمین" هرچند از دیگر تولیدات جذاب تر است اما آن هم بدون مشکل نیست. هیچکس این دو شخصیت را نمی شناسد. این دفاتر با فضاسازی زیبا در طراحی (برعکس موارد دیگر) توانسته است تا حدودی قابل رقابت با نمونه های خارجی شود. "ثمین و ثنا" نیز از ضعف درونی رنج می برند. این نمونه ها با تبلیغ مستقیم نماز یا اعمال دیگر از سوزن تزریق رسانه استفاده می کنند. یعنی خیلی شفاف و واضح می خواهند آنچه را که درست است به کودک بفهمانند. اشتباه بزرگی که غالبا در برابر کودکان صورت گرفته است.
فاجعه آمیزترین لوازم التحریری که امسال ارائه شد "شکرستان" است. الگوی ضعیف و طراحی ساده و غیر حرفه ای از مهم ترین ایرادات این تولیدات است. این لوازم التحریر که از انیمیشینی ایرانی الگو گرفته است برعکس تبلیغات عظیم، چیزی برای گفتن ندارد. موفق ترین قسمت شکرستان آنجایی است که با وسایل غربی سرگرم می شوند، ایرانی های قدیم سوار بر ماشین می شوند، از جیب لباس های تاریخی خود موبایل درمی آورند و بچه هایشان بعد از مکتبخانه با لب تاب بازی می کنند! اگر "باب اسفنجی" تلاش و کوشش را به کودکان نشان می دهد، در کارتون شکرستان چه چیزی به کودکان ایرانی آموزش می دهیم؟ کارتون شکرستان عوامل جنسی زیادی دارد (در برخورد با شخصیت خانم داستان) ، خشونت یا حداقل تهدید به خشونت نیز در آن موجود است و ایرانی های قدیم افرادی تنبل، سخت گیر، و تا حدودی احمق به تصویر کشیده می شوند. این در حالی است که نمونه های خارجی حداقل یک قهرمان فهمیده دارند!
اگر انیمیشن های خارجی یک فرهنگ بیگانه را تبلیغ می کنند شکرستان فرهنگ بومی را وارونه نشان می دهد و البته به خاطر طنز بودن تا حدودی مورد اقبال قرار گرفته است. هرچیزی صرفا به خاطر بومی بودن نمی تواند مفید و بهتر از نمونه های خارجی باشد. یک شخصیت عاقل و متمدن در شکرستان ایران وجود ندارد. فرهنگ بومی ایرانی اسلامی که قرار است ترویج شود، همین شکرستان است؟!
نباید فراموش کرد که تولید لوازم التحریر بومی امری فرخنده است اما اگر اشتباه های فاحش آن را اصلاح نکنیم هیچ سودی ندارد. نه تنها بی فایده است بلکه زیان های جبران ناپذیری هم دارد. با این روند پس از مدتی ورشکستگی سراغ تولیدکننده ها می آید و با تغییر مدیریت دستگاه های ذیرط تولیدات دولتی متوقف می شود و نتیجه ای که می ماند تغییر ذائقه کودکان و علاقه بیش از پیش به فرهنگ بیگانه است. اگر امروز بیدار نشویم، فردا با لگد دشمن بیدار خواهیم شد!