به گزارش «شیعه نیوز»، رسول جعفریان در وبلاگ خود چنین نوشت :
در ماههای اخیر انتشار برخی از تصاویر و اظهار برخی از مطالب سبب تحریک حس نژادی در میان اعراب علیه ایران شده است، مسائلی که بدون آن که فرصتی در اختیار ما بگذارید، دست آنان را در کارهای تبلیغاتی علیه ما باز می گذارد.
طی این دو ماه، چندین اتفاق افتاد که نشان می داد ایران باید در باره تحریک حس ضد ایرانی در میان اعراب که ریشه تاریخی دارد، بیشتر مراعات کند و جلوی برخی از زمینه های تبلیغی و روانی این بعد از مبارزه ای را که در منطقه پدید آمده بگیرد. شرح ماجرا آن که از وقتی که اعراب و ایران در یک قرن پیش از اسلام در منطقه عراق برابر هم قرار گرفتند، مانند بسیاری از نقاط دیگر دنیا، ضمن تبلیغات و در قالب جنگ روانی، پای مسائل نژادی به عنوان جنگ عرب و عجم هم به میان کشیده شد. در همان دوره پیش از اسلام، ورود ایران به یمن و وقایعی که رخ داد، می توانست منشأ شکل گیری جریانی به الابناء در آن نواحی باشد و مسائلی را ایجاد کند. بعدها اعراب به ایران تاختند و ضمن آن که به قول ملک الشعراء «دین گرامی» به ما دادند، اما به حال حس نژادی خاصی را در دو طرف برانگیختند که در ادبیات هر دو طرف در قالب شعوبی گری و ضد شعوبی گری ادامه یافت. به تدریج در قرن سوم هجری، قدرت اعراب از بین رفت و عراق زیر سلطه ایرانیان و ترکان و دیلمیان قرار گرفت و عرب به بیابانهای خود بازگشتند، اما در ادبیات عرب و زبان عربی و شعر، حس و جنگ نژادی همچنان پابرجا ماند. طی قرون مختلف، ترکان در دوره مملوکی و عثمانی بر تمامی دنیای عرب سلطه داشتند و اثری از قدرت سیاسی در قوم عرب در بیشتر آن سرزمینها ـ بلکه در دوره ای همه آنها ـ وجود نداشت. در گیرودار جنگ جهانی اول، سیاست غرب، بازگشت به قدرت های محلی عرب، برای نابود کردن قدرت دولت عثمانی بود که چند صد سال موی دماغ فرنگی ها شده بود. دولت سعودی نجد، و تقسیم عراق و اردن و سوریه میان بچه های شریف حسین، از جمله دولت های عربی بودند که شکل گرفتند. پس از آن به تدریج در نواحی شمال افریقا نیز در سایه استعمار، دولت های عربی وابسته پدید آمد. هرچه بود، صدقه سر غربی ها و جنگ جهانی اول و نابود شدن دولت عثمانی، پس از هزار سال، دوباره عربها به قدرت بازگشتند. این بار هم ضد ترک بودند و هم ضد ایرانی. در زمانی که عراق و دولت های عربی به یاری غرب سرپا شد، زمانی بود که ناسیونالیسم جدید که ترکیبی از حس نژاد پرستی قدیمی به همراهی تأثیر افکار جدید غربی در تحریک قومیت ها و ملیت ها بود، به عنوان یک ایدئولوژی محبوب در آمد. در ایران دوره پهلوی، کم و بیش حس ضد عربی وجود داشت و در کشورهای عربی هم. و اما عراق، به رغم آن که شیعیان حضور قاطع داشتند، جنبه های عربی گری آن هم در دولت پادشاهی و هم بعدها و بویژه دوره بعثی به شدت تقویت شد. جنگ هشت ساله و تحمیلی عراق علیه ایران، به طور عمده، با همین بهانه و در چهارچوب همین جنگ روانی عرب ضد عجم صورت گرفت. این مسأله به خصوص در عراق، تا عمق جامعه نفوذ کرده است. اگر جنگ های مذهبی سالهای اخیر را هم در سایه این ملاحظات نژادی در نظر بگیریم، باید بگوییم تمام تلاش دروغین سعودی ها و عرب های سنی مخالف ایران این است که تشیع را یک مذهب ایرانی نشان دهند و تسنن را مذهب عربی. با این که هیچ یک از این دو ادعا درست نیست. نه جغرافیا، نه تاریخ و نه وضعیت مذهبی در میان اقوام مختل، موید این تبلیغات نیست، اما عربهای سعودی به خصوص روی آن تکیه دارند. در همین عراق، 55 درصد عرب شیعه است و باقی کرد و عرب سنی. اما، به هر حال مسائل نژادی جای خود را دارد. همه اینها عرض شد برای این که گفته شود، چنین حسی در منطقه وجود دارد، قوی است، و هر نوع تحریک آن سبب پرداخت هزینه هایی می شود که به هیچ روی اندک نیست و جایی هم متوقف نمی شود. زمانی که آقای یونسی آن مطالب را اظهار کرد یا به هر حال از طرف ایشان انتشار یافت، در میان همه دشواری هایی که در منطقه از بابت داعش و سعودی و یمن و سوریه و ... وجود داشت، این مساله به قول گفتنی، قوز بالا قوز شد. قوزی که البته بیش از حد بود و دقیقا همان بهانه ای بود که مخالفان ایران در کشورهای عربی به دنبال آن بودند. می شود گفت، سالها بود که منتظر این فرصت بودند. در آن وقت، تلاش زیادی شد تا نشان داده شود، این مطالب طرح نشده است،، اما کار از کار گذشته بود. شاید که نه، حتما بهتر آن بود در نخستین قدم، ایشان از کار برکنار می شد تا این موج فروکش می کرد و تنها ایشان مقصر شناخته می شد و اقدام کرده یا نکرده او، فاقد تأثیر می شد یا از تأثیرش کاسته می شد و به دیگران تفهیم می شد که جمهوری اسلامی بدنبال این مطلب نیست. متاسفانه آن اقدام صورت نگرفت و سبب شد تا این موج در جهان عرب خشم عجیبی را ایجاد کند. نباید شک کرد که بخشی از مسائل یمن به دنبال این قبیل اظهارات و دیگر رفتارهایی صورت گرفت که در قالب انتشار عکس برخی از فرماندهان ایرانی در عراق یا سوریه در رسانه های اجتماعی و غیره انتشار یافت. انتشار این تصاویر به حدی تأثیر منفی داشت که نخست وزیر عراق، به اسم و مشخصات آن را نادرست خواند. آخرین نمونه از این تصاویر، انتشار عکس جنازه عزت الدوری بود که گفته می شد یک فرمانده ایرانی بر بالای سر او ایستاده است. معلوم نیست چه کسانی با چه انگیزه ای این تصاویر را منتشر کرده و به عواقب آن توجه نکرده و نمی کنند. در روزهای اخیر آیت الله سیستانی در دیدار حجت الاسلام و المسلمین شهرستانی ناراحتی عمیق خود را نسبت به اظهارات آقای یونسی ابراز کرده بودند و از این بابت سخت ناراحت بودند. می دانیم که ایشان همان زمان هم در این باره اطلاعیه ای دادند.
یکی از دلایل مهم مخالفت ایشان با این قبیل اقدامات و انتشار عکسها همین است که معادلات نیروهای سیاسی را در عراق بر هم می ریزد. در زمانی که عراقی ها نیاز به وحدت رویه در مبارزه علیه داعش دارند، این مسائل، مشکلات جدی را برای دولت و شیعیان فراهم می کند. طبیعی است که هر نوع کمک فکری و مشورتی ممکن است صورت گیرد، اما چرا باید با انتشار این تصاویر و اظهارات، مشکل درست کرد؟ ای کاش دولت همان زمان این مسأله را به شکل شایسته ای حل کرده بود. طبیعی است که آقای یونسی تنها کسی نبود که این مطالب را اظهار کرد، بلکه دیگران هم گاه در سخنرانی و مصاحبه شبیه این مطالب را گفته بودند. همه اینها زمینه تشدید حمله به ایران و یک فرصت طلایی برای مخالفان تندوروی ایران بود. باید از این دوستان پرسید این قبیل اظهارات و تبلیغات و عکسها چه مشکلی را حل می کند؟ اگر نادرست است چرا به صورت جدی با آن برخورد نمی شود. مگر نه این است که اینها نیز بخشی از نبردی است که در جریان است و باید ستادی آنها را کنترل کند؟ قدرت سیاسی و نظامی کار خود را می کند، و در کنار آن جنگ روانی و تبلیغات و ایجاد فرصت های خاص برای جا انداختن مشروعیت یک مبارزه علیه ایران در میان اذهان اعراب، هم جای خود را دارد. به نظر می رسد، تعدد مراکز تصمیم گیری و بی مسوولیتی و گاه خودبزرگ بینی سبب می شود تا دولت و ملت، بی دلیل در معرض یک تلاش تبلیغاتی تند قرار گیرند که به دنبال آن، میدان مبارزه نیز سخت از آن متاثر می شود.
نمونه این تبلیغات اطلاعیه زیر است که هواپیماهای سعودی در میان یمنی ها توزیع کرده و به آنان می گویند که برای جلوگیری از نفوذ فارسی و ایرانی، دست به این اقدامات می زنند. این درست است که سعودی ها این همه تجاوز و آدمکشی را نمی توانند با این مسائل توجیه کنند، اما وظیفه ماست تا با نهایت دقت، زمینه ای براین قبیل عوام فریبی های آنان ایجاد نکنیم .