بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 66
"در دهه شصت یکی از پرکارترین سینماگران بعد از انقلاب بود. در بین آثار او کمتر میتوان شباهتی پیدا کرد. تنوع سلیقه و دیدگاه در یک یک فیلمهای او دیده میشوند و منتقدان هیچگاه نتوانستند شخصیت سینمایی مخملباف را بشناسند. چون او در فیلم به فیلم دیدگاهش 180 درجه تغییر کردهاست"
جناب مخلملباف به نظرم همین مقدار از گذشته کارنامه هنری شما برای شناختنتان کافی باشد اما...
اما باورکنید گذشته افراد میتواند گواهی صادق بر آینده او باشد!
وقتی مستند تو بر سر زبانها افتاد کمی به گذشته تو و امثال تو فکر کردم، یاد طلحه و زبیر افتادم!
رفته بودند سراغ مولی علی علیهالسلام! سهمشان را از حکومت مولا میخواستند اما مولا ویلا نداشت که هیچ، از ویلا نشینان و مولا ستیزان هم دل خوشی نداشت! آب پاکی روی دستشان ریخت!
دست از پا درازتر برگشتند! رفتند سراغ جمل فتنه ....
مصلحت اندیشان آمدند پیش آقا.
گفتند: معاویه نفوذ و قدرت زیادی در شام دارد! کمی فرصت دهید، در حکومت شما حکم شما را یا به عبارتی تایید شما را از خودش و آل ناپاکش بگیرد و بر پروندهاش بچسباند کار تمام است! کارتان که گرفت، بیکارش کنید!
علی علیهالسلام باز هم آب پاکی را روی دست مصلحت اندیشان ریخت!
معاویه سر به شورش گذاشت و آمد به جنگ علی!
بوی شکست بلند شد، قرآنها بالای نیزه رفت!
خوارج آمدند: علی ما با قرآن معاویه نمیجنگیم! لا حکم الا لله!
حکم حکمیت را بر علی علیه السلام تحمیل کردند!
خوارج گفتند: علی توبه کن! چرا صلح کردی! خروج کردند علیه علی برای انتقام از علی به خاطر کاری که نکردهاست...
جناب مخملباف! میبینی؟ تاریخ پر است از امثال تو و داستان همیشگی سهم خواهی و منت کارهای نکردهشان بر سر انقلاب!
انقلاب که شد، از زندان شاه بیرون نیامده حسابی رفتی تو نخ مقدس بازی! نسیم آزادی که از کوی انقلاب به مشامت خورد هوایی شدی و شروع کردی به تخته گاز رفتن! حسابی گرد خاک کردی! فیلم پشت فیلم! کتاب پشت کتاب! شده بودی مقدستر از پاپ! از ترس منطق مشت و لگد تو به توالتها پناه میبردند!
آنقدر مقدس بازی در آوردی که... همه خیال کردند اسلام شناسی همراه با مشت و مالات حکما به دوران مادرزادیات بر میگردد!
همه ترسیدند غیر از آوینی! کارت شده بود توی نشریات فحش و بد و بیراه گفتن به آوینی! آخر میدانستی پیش قاضی اینهمه معلق بازی توفیری ندارد! اینهمه به ایندر و آن در زدن و های و هوی کردنهایت برای فرار از بن بست کور شخصیت کوچکت بود! از تخم جوجه روشنفکریات در نیامده هوای تخم دو زرده کردن در سر پروراندی! سکههای بی ارزش افکار و اندیشههای باطل و التقاطی تو در قوتی حلبی شخصیت بیمارت، سر و صدایش آنقدر بلند بود که همه خیال کردند نابغهای بی بدیل پا به عرصه هنر و سینمای جهان گذاشته! اما عیار آوینیها بالاتر دینار بی عیار تو بود! آوینی باج نداد که هیچ بلکه شروع کرد به نقادی این سکههای عهد دقیانوسی تو! هر چه توهم از دین و مذهب داشتی خرج کردی! کفگیر سینمای قدسی مابانه و متظاهرانهات به ته دیگ خورد! شروع کردی به ساختن شخصیت اصلیات در قاب سینما! آنقدر خود را واقعی ساختی که صدا و تصویر مشمئز کننده آن روح اهالی سینما را هم آزرد!
قاب کج اندیشههایت در قالب سینمای ایران نمیگنجید! ایران دیگر ظرفیت سینمای شخصی و شخصیت پوچ و سطحی تو را نداشت!
منجلاب بی هنران دنیای آنور آب آنقدر کشش داشت تا بدگهرانی چون تو را در سطح خود ( و نه در عمق) بپروراند! آنها توانستند با تکه پارههای پوسیده و نخنمای افکار و اندیشههای تو برای خود پیراهن عثمانی بسازند برای خام کردن خشکه مقدسهای بی مغز خوارج کیشی چون تو که ساده لوحانه او را به زیر پرچم معاویه ببرند و با برق طلاهای معاویه چراغ بدگویی علی را روشن کنند!
جناب مخملباف!
این انقلاب آنقدر دشمن ریز و درشت دارد که پادوهایی همچون تو به گرد پایش هم نمیرسد! هالیوود پر است از کارگردانان کارکشته مواجب بگیر سیا و موساد! غوره نشده مویز گشتی! کمی صبر کن شاید حداقل مثل فرهادی اسکاری کاسب شوی تا شاید قدر و قیمت پاچه خواریت بالاتر هم برود!
در پایان: فیلم ساختن تو علیه ارکان انقلاب چون ولایت فقیه با پول صهیونیستها و آمریکا و اسرائیل و اروپا، حکایت واعظانی درباری را دارد که با پول معاویه و بالای منبر حکومت معاویه به حضرت علی علیهالسلام ناسزا میگفتند!
در پایان:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک