بازدید امروز : 87
بازدید دیروز : 139
دیلی تلگراف گزارش خود را اینگونه آغاز کرد: «گویا آنچه از منشور کوروش تاکنون در تاریخ نقل شده، از سوی مورخ آلمانی به چالش کشیده شده است. همان منشوری که از موزه بریتانیا به امانت گرفته شد تا در زمان برگزاری جشن 2500 ساله توسط محمدرضا پهلوی در خاک ایران باشد و به نمادی برای افتخار ملی بدل شود. منشوری که یک کپی از آن به عنوان نماد حقوق بشر در مقر سازمان ملل متحد نگهداری میشود و تا کنون به شش زبان ترجمه شده است. "کلائوس گالاس"، مورخ آلمانی معتقد است که سازمان ملل متحد مرتکب اشتباه بزرگی شده و اینکه بزرگنمایی طومار نگاشته شده بر روی منشور از سازمان ملل کاملا نادرست است. او معتقد است سازمان ملل به کوروش اقتدار کاذب اعطا کرده است.»
دیلی تلگراف نوشت: «متخصصان آلمانی اکنون مصرانه در تلاشند تا سوء برداشتها از آنچه در اذهان در رابطه با کوروش و منشور برجای مانده از وی هک شده را کمرنگ کنند. "پروفسور ژوزف ویشفر"، روز گذشته منشور را با تمسخر یک "کتیبه تبلیغاتی" معرفی کرد و گفت: منشور در حال حاضر به یک سند مجلل بدل شده. باید گفت که کوروش تنها برای اینکه خود را پرهیزگار و درستکار معرفی کند دستور ساخت این استوانه را صادر کرد. اما حقیقت این است که کوروش واقعی در غارت و ستمگری هیچ تفاوتی با دیگر شاهان قبل و بعد از خود نداشته است. کوروش نیز فردی چون خشایارشاه بود. البته کمی باهوشتر از او.»
دیلی تلگراف در ادامه گزارش خود با استناد به نظر یک مورخ دیگر در ارتباط با استوانه کوروش نوشت: "تام هلند"، نویسنده و مورخ بریتانیایی هم به تقدس حقوق بشری منشور کوروش اعتراض دارد. او میگوید اینها چرندیات هستند. آنچه مطرح میشود چیزی جز مزخرفات نیست. مطمئنا فتح امپراتوری به این بزرگی در آن دوره بدون تصور غارت و کشتار و خونریزی امکان پذیر نیست. کوروش نیز مطمئنا بابل را به سادگی فتح نکرد.
"دی کویته ویله" گزارش خود در دیلی تلگراف را با این گفته پرفسور "هلند" اینگونه خاتمه داد: «علیرغم تمامی نقدهای مطرح شده در رابطه با منشور، مردم ایران حاضر به تغییر دیدگاه خود در مورد کوروش و منشور برجای ماده از وی نیستند. آنها کوروش را یک افتخار و غرور ملی میدانند. اما این نیز مانند خیلی چیزهای بیخود دیگری است که در مورد ایرانیان در ایران نقل میشود.»3
با تمامی این اوصاف سازمان ملل منشور را در مقر خود نگه داشته و بدان تقدس داده و آن را به اکثر زبانهای رسمی دنیا ترجمه کرده است. این نشان میدهد که جامعه جهانی همچنان معتقد است که منشور برجای مانده از کوروش نشان از حکومتی دارد که او در آن دوره به جای خون و خونریزی و فرمانروایی، به مردم نعمت آزادی را عطا کرد.
پس از انتشار گزارش "دی کویته ویله"، همان نقدی که به نویسنده آلمانی مجله اشپیگل وارد شده بود درباره نویسنده دیلی تلگراف نیز مطرح شد. اما در این میان چهرههای آکادمیک و صاحبنام و مورخان برجستهای نیز هستند که چنین نظراتی را در رابطه با کوروش و منشور وی که به عنوان نخستین نماد حقوق بشر در سازمان ملل قرار گرفته، مطرح میکنند.
از اواخر سال 1970 میلادی شمار اندکی از مورخان سعی کردند تا چهرهای متفاوت از آنچه در تاریخ به ثبت رسیده از کوروش و میراث برجای مانده از وی ارائه دهند. آغازگر این حرکت پروفسور "روت" بود که در کتاب خود در سال 1979 میلادی از واژه "تبلیغات" استفاده کرد و بزرگنمایی کوروش را تنها یک اقدام تبلیغاتی خواند. بعد از روت، پروفسور "ون در اسپک" در سال 1982 میلادی در نظریات تاریخی خود در رابطه با کوروش و حکومت وی گفت: «کوروش هیچگونه طرح و یا سیاست نوینی را در مقابل مردمی که تنها مطیع او بودند اجرا نکرده است. به دستور او معابد تخریب شدند. هگمتانه غارت زده شد. کوروش پس از یکی از بزرگترین نبردهای خود (اوپیس)، چپاول و غارتگری کرد و شمار زیادی از مردم را به کام مرگ فرو برد.»4
پروفسور "امیلیه کوهرت" نیز اولین بانویی بود که از چهره معرفی شده از کوروش در سازمان ملل انتقاد کرد و آن را تحریف تاریخ خواند و گفت تصور اینکه امپراتوری فارس یک امپراتوری برجسته و تحسین برانگیز است، نشات گرفته از ضعف اطلاعاتی از سیاستهای پارسیان است. وی گفت: آنچه در رابطه با کوروش مطرح میشود تنها یک بزرگنمایی تبلیغاتی است.5
استناد سخنان روت، وان در اسپک و کوهرت تفسیر و ترجمه برجای مانده از "گریسان" در سال 1977 از نبرد اوپیس(در کنار دجله) کوروش است؛ نبردی که کوروش در ده اکتبر 539 در آن پیروز شد. گریسان معتقد است که پیروزی کوروش در این نبرد با تصرف غنایم فراوان و کشتار کسانی که مقاومت میکردند همراه بوده است و اینکه بعید به نظر میرسد که بابل بیمقاومت سقوط کرده باشد.
ترجمه گریسان در سال 2007 میلادی از سوی پرفسور "ویلفرد جی لمبرت" در دانشگاه "بیرمنگام" انگلیس بازخوانی شد و مورد بررسی قرار گرفت. در همان زمان لمبرت رسما اعلام کرد که شاگرد او گریسان در ترجمه و تفسیر نبرد اوپیس مرتکب چندین اشتباه معنایی و زبانشناسی فاحش شده است. با این حال کوهرت ترجمه گریسان را نمونهای برای اثبات سخنان خود قرار داده و هرگونه سابقه درخشان در تاریخ کوروش کبیر را نادیده میگیرد. با تمام این اوصاف شاید بهتر است گفته شود که لمبرت با ترجمه صحیح خود از نبردی که کوروش در آن شهر بابل را فتح کرد، جایی برای اثبات ادعای این مورخان برجای باقی نخواهد گذاشت.6
پینوشتها:
1- Sciolino, E. (2000). Persian Mirror. Touchstone.
2- http://www.spiegel.de/international/world/0,1518,566027,00.html
3- http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/europe/germany/23044.24/Cyrus-cylinder"s-ancient-bill-of-rights-"is-just-propaganda".html
4- Root, M.C. (1979). The king and kingship in Achaemenid Art: Essays on the Creation of an Iconography of Empire. EJ Brill.
5- Kuhrt, A. (1983). The Cyrus Cylinder and Achaemenid Imperial Policy. Journal for the Study of the Old Testament, 25, 83-97./ Van der Spek, R.J. (1982). Did Cyrus the Great introduce a new policy towards subdued nations? Persica, 10, 278-283.
6- Lambert, W.G. (2007). Cyrus’defeat of Nabonidus. Nouvelles Assyriologiques et Utilitaires, 1, (March/mars), p. 13-14.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک