بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 42
بسم الله الرحمن الرحیم
دیشب جلسهای دوستانه در جمع دوستان حزب اللهی و بسیجی جهت اکران و نقد فیلم آرگو برگذار شد. جلسه با کمی تاخیر شروع شد. اما استقبال دوستان بسیار خوب بود. این زمان شناسی و اکران و نقد فیلمی چون آرگو آنهم در جمع بچههای حزب اللهی جای قدردانی وسپاس فراوان دارد و این حرکت میتوان به فال نیک گرفت. این حرکت سرآغازی مبارک برای حرکتی علمی و عملی برای وارد شدن جدی مجموعههای حزب اللهی و طرفدار نظام در عرصه نقد رسانهای با زمان شناسی به موقع و از کانالی مطمئن باشد. اما انتقاد کوچکی که بر دوستان وارد است این است که نقدهایی که ازمعمولا در اینگونه جلسات ارائه میشود هرچند دقیق و فنی و همه جانبه و لازم است اما چیزی که در این نوع نقدها به چشم نمیرسد عدم توجه نقادان به مسئله زمان و مکان ساخت و اکران فیلم است. لذا نوع نقدها بیشتر محدود به محتوا و مضمون و اشکالهای ریز و درشت ساختاری فیلم بود اما چیزی که در این نوع نقدها از قلم میافتد این است نقد مضمونی و فرمی ما را از توجه به راهبرد زمان و مکان و جامعه مخاطبین و هدف گذاری شده فیلم غافل میکند. فیلم در هالیوود و برای مخاطبین آمریکایی و در مرحله بعدی برای ملتهای اروپایی و غربی( خصوصا انگلیسی زبان) ساخته شده. ملتهایی که به دلیل فعالیت رسانهها هیچ تفاوتی بین ایران و عراق و افغانستان قائل نیستند. طبیعتا عوامل پیدا و پنهان تولید فیلم خود نیز بر این امر واقف بودهاند که شاید ایرانیها به سادگی فریب درجعلیات و تحریفهای تاریخی و سینمایی فیلم را نخورند لذا دغدغه آنان هیچگاه مخاطب ایرانی نبوده و نیست. هیچگاه آنان به انتقادات وارده ترتیب اثر نمیدهند( چنانچه در فیلم 300 این اتفاق افتاد) سینما ذاتا رسانهای دیکتاتور و بی رحم است. برای رسانه سینما، مخاطب تنها محکوم به دیدن و شنیدن و پذیرفتن است و این ذات سینماست. چه اینکه برای فیلمساز فرقی نمیکند کسانی که در برابر پرده سینما و یا شیشه تلویزیون قرار میگیرند مرد باشند یا زن جوان باشند یا پیر بزرگ یا کوچک مسلمان باشد یا غیر مسلمان هیچ تفاوتی ندارد. سینما همیشه در مقام متکلم وحده و یکطرفه مفاهیم خود را به مخاطب القاء میکند و منتظر مخاطبین نخواهد ماند و به حرکت خود ادامه خواهد داد. . سینما چون دیوی جادویی و سرکش است که از چراغ جادوی تلوزیون و پرده سینما با سلاح جادویی صدا و تصویر بر افکار و اندیشه مخاطبینش حمله ور میشود. این حمله چنان دقیق و حساب شده است که به اندیشه او مجال نفس کشیدن نمیدهد. حال اگر این مخاطب به جادوی سینما باور داشته باشد و دربست خود را در بردگی تام و تمام این دیو سحر آمیز قرار داده باشد دیگر چه مجالی خواهد داشت تا بفهمد که ایا این فیلم بر اساس واقعیت است یا دروغ. اکثریت مردم کشورهای غربی متاسفانه در برابر سینما چشم و گوش بسته به دنبال زنجیرهای طیف نور و تصویر به حرکت در آمده خود داوطلبانه به صف بندگان و سربازان این دجال کافر کیش میپیوندند. چنانچه بعد از حادثه 11 سپتامر و به بهانه آن بدترین جنگ منطقه برای حمله به عراق و افغانستان جز با زمینه سازی و بستر سازی فکری رسانهها خصوصا سینمای هالیوود امکان پذیر نبود. برای برپا کردن بساط جنگی بزرگ در خاورمیانه علیه مسلمانان و کشتار و غارت ملتهای مظلوم و زجر کشیده منطقه خاور میانه جز با بسیج افکار عمومی ملتهای آمریکا و اروپا خصوصا جوانان برای شرکت در جنگ های صلیبی معاصر مقدور نبود. تداوم حضور ارتشهای کشورهای امریکایی و اروپایی در منطقه خاورمیانه تنها و تنها با تبلیغات سینمای و رسانهای برای سیاستمدارن غربی ممکن شد در غیر اینصورت ملتهای غربی به هیچ کشوری اجازه حرکت ارتشهای خود را نمیدادند. حال باید از دوستان پرسید بهتر نیست به جای بررسی جزء به جزء فرمی و محتوایی سکانسهای فیلم( که آن هم در جای خود لازم است) به اهداف اصلی و پشت پرده ساخت چنین فیلمی آنهم در این مقطع حساس حال حاضر آن هم علیه ایران بپردازیم؟ این فیلم قطعا میتواند کلید اسرار سیاستهای پنهان آمریکاییها و عوامل داخلیشان برای آغاز فتنهای جدید در ماهها و سالهای اینده باشد که باید هرچه زودتر از این اسرار رمز گشایی شود. مطرح کردن دوباره نقشه ازاد سازی کارمندان سفارت آمریکا آن هم بعد از 30 و اندی سال نشان از نشان میدهد دشمنان این نظام توطئهای تازه را کلید زدهاند که می توان ردپای آن از بعضی المانهای فیلم کشف کرد. تشبیه ایران به سیاره میمونها و انگ بدویت و عقب افتادگی زدن به ایرانیها( چنانچه چهره پردازیها و نوع پوشش عناصر سپاهی و حزب اللهی درفیلم که ما را به یادانقلابیون چپگرای آمریکای جنوبی میاندازد) و نام گذاری فیلم بر اساس قهرمانان اسطورهای نشان میدهد فیلم دارای کارکردهای استراتژیک و مهمی است که قرار است با حضور دوباره فتنه گران در داخل ایران اجرا شود. نفوذ عامل سازمان سیا در ایران در پوشش یک فیلمساز نشان میدهد که سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی در تلاش هستند تا با عوامل داخلی و خارجی نفوذیشان پروژه براندازی و کودتای نرم خود را در عرصه رسانههای تصویری خصوصا سینما اغاز کنند.( ویا شاید دوباره آغاز شده) مسئولیت خطیر و حساس نهادهای امنیتی کشور و خواص حوضه فرهنگ و هنر ایجاب میکند، برای ناکام گذاشتن دسیسه جدید دشمنان به بازنگری اساسی در راهبرد فرهنگی و هنری کشورمان دست بزنند تا این این توطئه هر چه زودتر کشف و خنثی شود و کشورمان شاهد فتنهای پیش بینی نشده و غافلگیر کننده دیگری نباشد. انشاءالله
آنچه که در این مصاحبه میخوانید:
* بررسی فیلم «آرگو»
* رابطه فیلم «آرگو» با انتخابات ایران
* آرگو پروژهای برای براندازی جمهوری اسلامی
*قرار است پروژه آرگو در فتنه آینده اجرایی شود
فارس: برخی درباره فیلم آرگو نظراتی را مطرح میکنند که این پروژهای است که از یک فیلم فراتر است. نظر شما چیست؟
کریمی: به نظر من پروژه آرگو یک طرح براندازی علیه جمهوری اسلامی و در آینده است. اساسا فیلم آرگو هنوز ساخته نشده و بنا هست سناریو آرگو در فتنه آینده اجرا شود.
فارس: مگر این فیلم آرگو نیست؟
کریمی: به هیچ وجه، توجه داشته باشید فیلم و یا بهتر بگویم پروژه آرگو، آن فیلمی بود که به بهانه آن و در پوشش یک تیم سینمایی جاسوس سیا به ایران می آیند تا از آن به عنوان پوشش استفاده نماید و سفیر آمریکا و همراهانش را از ایران خارج کند.
* آرگو نام کشتی یونانیهای باستان است
فارس: چه فرقی میکند بالاخره اسم این فیلم را از آن پروژه برگرفتهاند.
کریمی: بگذارید از اسم خود آرگو شروع کنم. چیزی که متاسفانه هیچ منتقد و صاحب نظری به آن نپرداخت و جای تاسف است که کسی نمی داند در ادبیات یونانی آرگو یعنی چه. در ادبیات یونان باستان آرگو، نام کشتی آرگونات هاست که به همراه جیسون به کشوری می آیند که پوست قوچ طلایی را که دارای خاصیت های خارق العاده ای بود، از سرزمین آیتس (سرزمین در دریای سیاه) به سرقت ببرند.
آرگو که نام این کشتی است و بزرگترین کشتی جنگی است که آرگوس به کمک الهه آتنا( الهه پشتیبان مردان جنگی) در دوران یونان باستان برای جیسون (یاسون) و دیگر پهلوانان یونانی نظیر هرکول، ارفئوس هولاس و... که از سرتاسر یونان جمع شده بودند ساخته می شود تا همراه با جیسون به دنبال یافتن پشم زرین یا همان پوست طلایی که دارای خواص معجزه آسایی بود و نماد قدرت و باروری کشور «آیتس» بود را بربایند.
حتی در فیلم آرگوی هالیوودی شما بر می خورید به همین موضوع اسطوره ای، که البته می گویند فیلمی علمی تخیلی است! اما همه اش اینست که ساخت فیلم آرگو داستانی پوشش جاسوس سازمان سیا برای خارج نمودن سفیر و برخی دیپلمات های آمریکایی از ایران انقلابی است. اما در حقیقت اصل موضوع پروژه براندازی با نام «آرگو» در آینده علیه جمهوری اسلامی ایران در لایه دوم فیلم گنجانده شده و به همین دلیل هم می دانستم که جایزه اسکار را به آن خواهند داد. حتی دیدیم که کارتر و جان کری سفیر سابق آمریکا و همه سیاسیون علی رغم اعتراف به تحریفات فراوان خواهان اعطای اسکار به این فیلم شدند. در واقع آرگوی اول یا همان که تبلیغ می شود(آرگو سینمایی) اثری است که به جبران شکست های آمریکا در طی این مدت ساخته شده است و بن افلک در نقش یک «کاپیتان آمریکا»ئی دیگر ظاهر شده، آن هم در دوره ای که بیداری اسلامی جهان اسلامی را فراگرفته و در حقیقت آمریکا در دورانی مشابه بسر می برد، با این تفاوت که انقلاب اسلامی اینبار در جهان اسلام و در خاورمیانه به وجود آمده است. واقعه سفارت آمریکا در لیبی، اعتراضات در روبروی سفارت آمریکا در کشورهای اسلامی و دیگر موارد مشابه خود نمونه آشکاری از این مشابهت است.
از دیگر سو تلاش های آمریکا برای مدیریت انقلاب های اسلامی در جهان اسلام نیز با شکست روبرو شده و از این منظر آرگو سینمایی و جایزه سیاسی اسکار سیاسی به آن، اظهار نظرهای جیمی کارتر (رئیس جمهور آمریکا در زمان انقلاب اسلامی ایران) جان کری، وزیرامور خارجه فعلی آمریکا، حضور میشل اوباما در اسکار و سخنان آنچنانی، سخنان بن افلک و... یک جور اور دوز سیاسی کردن مراسم اسکار 2013 به نوعی ارضای روانی و ایجاد تقویت روحیه در جامعه سیاسی و اجتماعی آمریکا به جبران شکست ها ی پی درپی اوباما و توجیه عقب نشینی های آنان است.
*پروژه آرگو، نسبت مشخصی با پروژه «مده آ» دارد
فارس: شما از آرگو به عنوان رمز یک پروژه براندازی علیه جمهوری اسلامی ایران یاد کردید. آیا این نظر به نوعی به تئوری توهم توطئه نزدیکنمی شود؟
کریمی: تئوری «توهم توطئه» اساسا ساخته شده تا زمینه ساز «تحقق توطئه» را فراهم آورد! زمانی که در اوج فتنه 88 نشریه فارین پالیسی، خانم رهنورد را به عنوان سومین مغز متفکر جهان انتخاب کردندو بعدها نیز رادیو آمریکا ( متعلق به وزارت خارجه آمریکا، مستند زنان مقتدر مردان سیاسی را منتشر کرد. خبرگزاری فارس از پروژه ای به عنوان پروژه (مده آ) رمز گشایی کرد و جریان زنانه ایی را پشت وقایع آن زمان بود آشکار نمود. در پشت هر کدام از لیدرهای جریان فتنه، همسرش قرار داشت. البته امروز هم یکی از آن زنان با تاکید به شعار (انتخابات آزاد) مجدد به میدان آمده است.
پروژه آرگو، نسبت کاملا نسبت مشخصی با همان پروژه «مده آ» دارد. جیسون (یاسون) با کشتی آرگو به همراه پهلوانان یونانی نظیر هرکول، ارفئوس، هولاس و... به سرزمین کولخیس و که خانم ( مده آ) دختر پادشاه آیتس آن سرزمین است، می رود تا با جذب کردن «مده آ» دختر پادشاه و کمک های فراوان او، پوست قوچ طلایی یا همان پشم زرین را می ربایند.
در فیلم آرگو یکی از عوامل موفقیت پروژه فرار دیپلمات های آمریکایی، نقش «سحر»، زن ایرانی که مستخدم خانه سفیر کانادا می باشد، نشان داده می شود. سحر زنی است که انقلابی نیست و مدل زندگی اش غربی بوده و حتی پیش مرد اجنبی یعنی سفیر کانادا و آمریکاییهای فراری، بی حجاب ظاهر می شود. طوری هم نشان داده می شود که انگار برده سفیر کانادا است!!! از قضیه مخفی شدن دیپلمات های آمریکایی در منزل سفیر کانادا با خبر شده اما به پاسداران انقلاب اسلامی دروغ می گوید و در پایان فیلم نیز به کشور عراق پناهنده می شود و البته نیم نگاهی هم به بن افلک دارد و اساسا به خاطر وی تیم آمریکایی را لو نمی دهد و به این ترتیب به فرار آنان کمک می کند. البته بن افلک در یکی از مصاحبه هایش گفته بود: «ما در این فیلم می خواستیم بگوییم که حمایت ما از شاه درست بود و اینکه ببنید بر سر زنان ایرانی چه آمده است!»
این نقش کاملا از دستور العمل نمایشنامه تراژدی«مده آ» اثر اوریپید در یونان باستان استخراج شده است (فیلم «مده آ» اثر پازیلینی به این موضوع پرداخته است). چندی پیش در بی بی سی فارسی مستندهایی با عنوان اساطیر یونان پخش شد و در یکی از آنان به داستان جیسون و مده آ و ربودن پوست طلایی پرداخت. کارشناس انگلیسی اظهار داشت: «در طی دورانی که سری فیلم های 007 ساخته می شد همیشه یک شخصیت زن از سرزمین هدف عملیات جیمز باند، معشوقه و علاقمند به وی نشان داده می شد در ماموریت به مامور جاسوس انگلیسی 007 کمک می کرد و در پایان نیز حذف می شد، که این روش بر اساس دکترین نمایشنامه تراژدی« مده آ» صورت می پذیرفت، یعنی سعی کن زنان یک سر زمین را که نماد سرزمین و عقیده هست را جذب کنی تا در مبارزه پیروز شوی».
امروز ملاحظه می کنید عمده برنامه های ماهواره ای فیلم تلویزیونی و سینمایی و دیگر عناصر فرهنگی با همین هدف در راستای فروپاشی نقش مادرانه زنان و دگردیسی هویت زن مسلمان از علاقه مندی به هویت اسلامی و سرزمینی خود به سوی غرب پذیری و سبک زندگی غربی به صورت کاملا هماهنگ عمل می کنند.
از این زاویه شاید بهتر می شود فهمید که چرا آکادمی اسکار به فیلم «جدایی نادر از سیمین»جایزه اسکار می دهند، چرا که اصغر فرهادی در فیلم اش نشان می دهد که زن ایرانی، خواهان غرب است و از کشور و عقیده خود متنفر است. ترمه نیز قرار است بعدا به قاضی بگوید راه مادر را به سوی غرب را در پیش می گیرد یا آنکه همراه پدر باقی می ماند. البته حضور سارینا فرهادی بازیگر نقش ترمه در مراسم اسکار برای دریافت جایزه با وضعیتی غیر اسلامی و ایرانی حاوی این پیام بود که: ترمه خانم فیلم جدایی نادر از سیمین، از پدرش نادر جدا می شود و در مسیر راه مادرش گام مینهد!
* در فتنه اجتماعی، سیاسی وخارجی آینده احتمال اجرای پروژه آرگو بسیار جدی است.
فارس: یعنی فیلم آرگو با پروژه آرگو متفاوت است؟
کریمی: فیلم آرگو همین فیلمی بود که بر بستر وقایع انقلاب و تسخیر لانه جاسوسی و فراری دادن دیپلمات ساخته شده و جایزه اسکار را با شانتاژ بی سابقه سیاسی دریافت کرد. اما آن «پروژه آرگو» که در فیلم القاء شده که به بهانه ساخت آن به ایران انقلابی می آیند تا در قالب آن دیپلمات ها را فراری می دهند هنوز ساخته نشده است.
صحنه هایی که در فرودگاه دیپلمات مفلوک آمریکایی از روی پلانهای طراحی شده، لوکشن خاورمیانه ای یک فیلم را برای ماموران فرودگاه شرح می دهد، دقیقا پروژه آرگو (بخوانید پروژه مده آ) را ترسیم میکند.
آن دیپلمات آمریکایی به مامور فرودگاه می گوید: «دشمن ها در بازار می آیند، او می خواهد زن را نجات دهد، مردم به وی می پیوند و شاه دشمنانشون رو نابود می کنن و از بین می برند.» روی سر شاه دژخیم که در تصویر نشان داده می شود آرم الله جمهوری اسلامی است!
سناریویی اول و به عبارتی سناریوی پوششی عملیات فراری دادن دیپلماتهای آمریکایی جدا از لایه اول فیلم است در واقع «آرگوی اول پوشش فیلم آرگوی لایه دوم» قرار می گیرد. آرگوی لایه دوم یک دستور العمل براندازی به کمک پشتیبانی هوایی آمریکایی و غربی است. ایجاد فتنه اجتماعی و اغتشاشات خیابانی، درگیری انتظامی با مردم، با پشتیبانی هوایی دریایی غرب کاری که در لیبی بعنوان پروژه لیبزاسیون انجام گرفت. سناریویی که به شدت تلاش می شده و می شود که در سوریه نیز انجام می گیرد و به این ترتیب در فتنه اجتماعی، سیاسی وخارجی آینده احتمال اجرای پروژه آرگو بسیار جدی است.
* با توجه به همزمانی انتخابات 92 با اعیاد شعبانیه، با مشارکت حداکثری این عید را به عید سیاسی تبدیل کنیم
فارس: اگر این احتمال جدی است ضد استراتژی ما در مقابل آن چیست؟
کریمی: امروز تحریم های اقتصادی و فشارهایی که بر مردم بواسطه گرانی ها وارد می شود و مقاومت و مردم کشورمان علی رغم درگیری های میان برخی مسئولان کشور (که عمدتا جنگ قدرت و حب مقام است) ممکن است زمینه ساز ایجاد فاصله میان مردم و نظام گردد. موضوعی که هشدارهای مقام معظم رهبری در این خصوص را می بایست با جان و دل گوش نمود و به رهنمودهای معظم له عمل کرد.
ایجاد اغتشاش های گسترده اجتماعی و خیابانی که متاسفانه توسط برخی عوامل آگاه و ناآگاه سیاسی داخلی در که مثلا درقالب شعار انتخابات آزاد، افشاگری های بی دلیل، منازعات قدرت در آستانه انتخابات، دامن زدن به طرح دشمن و تکمیل کردن پازل دشمن در پروژه آرگو است.
مطمئن باشید آنان تصمیم دارند هم زمان ایران، سوریه و حزب الله لبنان را در گیر نمایندودر آن منطقه یک طرح بالکانیزاسیون فرقه ای را رقم بزنند و در اینجا نیز ما را در گیر نمایند تا نتوانیم از پروتکل های دفاعی مشترکمان استفاده کنیم.
مقام معظم رهبری هشدار دادند تا روز انتخابات ریاست جمهوری 1392 هرگونه حرکتی که موجبات اغتشاشات خیابانی را فراهم آورد به مثابه خیانت به کشور، نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی محسوب می گردد. عموم عزیزان باید بدانند «پروژه آرگو» بعنوان طرح فتنه براندازی آینده بوده و با درک آن در مسیر تکمیل طرح دشمن حرکت نکنند.
وقتی در سکانس پایانی فیلم آرگو، این جمله آورده می شود:« همکاری دولت کانادا با سازمان سیا به موفقیت این عملیات انجامید و به عنوان یک مدل همکاری بین الملی تا امروز همچنان پایدار است».
پس میطلبد تا بدانیم توکل به خداوند، همکاری و تعاون، انسجام و وحدت تمامی آحاد مردم و مسئولان با ولایت مندی، ولایت مداری آنان که رمز پیروزی ما در قبل از پیروزی انقلاب و بعد از آن در طی این 34 سال بوده که تا امروز به یک مدل پایدار و ماندگار باقی مانده و باید به آن تکیه نمود و از آن بهره برد.
ضمن آنکه برگزاری با شکوه انتخابات ریاست جمهوری 1392 که مصادف با ماه شعبان و اعیاد شعبانیه نیز هست را با مشارکت حداکثری به یک عید سیاسی تبدیل کنیم چرا که یک فرصت تاریخی برای جبران خسارات فتنه 88 نیز هست ضمن آنکه بهترین ویترین برای صدور مدل جمهوری اسلامی ایران به جهان است، موضوعی که غرب و بخصوص آمریکا از آن در هراس هستند.
منبع: وبلاگ ایران لینک
اسرائیل...
فرزند نامشروع ابر جنایتکار دوران...
چونان کرمی، خزیده بر قامت زخم خوردهای...
فریاد هل من مبارز سر داده است!
واحیرتا!
تفالههای عفن لجنزار غرب...
این قوم هزار نقش هزار رنگ را چه میشود؟!
گوئی سایه مرگ بر دلهاشان پنجه افکنده است!
آتش جهانگشائیشان جز به سیلاب خون فرو نمی نشیند.
ای قوم گوساله پرست!
دوباره هوس کدام بتکده را در سر دارید؟
برای قرب به شیطان بزرگ، دوباره کدام قربانی را ذبح خواهید کرد؟
گویی معبودتان شیطان، هنوز هم تشنه خون اولاد آدم است!
ای بندگان شیطان!
ای بردگان بریده از آسمان!
ای جراران حیات وحش غرب!
نیشتان از کین است...
آیا اقتضای طبیعتتان نیز این است؟
از که آموختهاید، حقد و کین و قساوت را؟
استاد اعظم معبد سلیمانتان کیست؟
گویا سامری هنوز هم از اسرار اهرام ثلاثه فرعون ناگفتهها دارد!
گویا شوالیهای معبد سلیمانتان هنوز هم اسرار فرعون را از سامری فرا میگیرند!
در فلسطین لانه کردید،
اما در مصر ، اهرام ثلاثه را میکاوید!
دنبال کدامین یعقوب می گردید، تا دوباره داغدار یوسفاش کنید؟
شاید در کاوشهای باستان شناسیتان معبودهای تازهای یافتهاید؟
شاید سحر دیگری از دل اهرام بیرون کشیدهاید تا عصای موسای دوران با حیله و شعبدهتان، بشکنید!
گویی هنوز هم از کوره کارگاه کیمیاگری سامری ،بخارهای جاودیی سحر و افسون منتشر میشود!
گویا هنوز هم برای بازار گوساله صفتی اسرائیلیان، گوسالههای رنگین صادر میکند!
گویا هنوز گوسالههای زرین این طردست زبردست، ترانه های مهر و محبت اولاد اسرائیل را در گوش فرزندان اسماعیل زمزمه میکند!
کجاست آن راز دار عالم ، تا بخواند الواح گمشده توراتتان را؟
بگوید اسرار این اسرائیلیان دجال کیش را!
که در این ملک سلیمان، با کدامین سامری عهد بستهاند!
تا بگسلند عهد موسای دوران را!
در عجبم که هنوز نیل بوی طوفان میدهد!
گویا بوی فتنه فرعونیان به مشامش خورده است!
موسای دوران بیا که رود نیل آرامش جهانیان، تشنه یک ضربه عصای توست!
قدس
تو ای شهر رسولان!
ای رنجیدترین به زنجیر اسارت خصم!
به زودی، آنگاه که پردهای ظلمت شب فرو خواهد افتاد!
آنگاه که فجر امید خواهد دمید
درفشهائی را به نظاره خواهی نشست به رنگ توحید
از آن سوی رشته کوههای حجاز
و سرداری از جنس نور و برهان و قرآن!
و انبوه یاران خراسانیاش
و تو را خواهیم دید، سرخوش از دیدار یار!
اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، محسن رضایی، میرحسین موسوی و .... از عاملین اصلی نوشاندن جام زهر به امام (ره) بودند که این خیانت بزرگ باعث شد که امام خمینی کبیر(ره) از آن به عنوان "جام زهر" یاد کند.
ما توان ادامه دادن جنگ را داشتیم. اما چرا جنگ باید ادامه پیدا می کرد و پایان جنگ و نوشاندن جام زهر به امام، در راستای اهداف چه کسانی صورت گرفت؟ چرا این قطعنامه در تاریخ 29 تیر 1366 از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از یک سال، یعنی در تاریخ 29 تیر 1367 توسط امام خمینی(ره) پذیرفته شد؟ آیا نامه های ناامید کننده مسئولین آن وقت به امام خمینی(ره) مبنی بر شرکت نکردن مردم در جنگ و یا نداشتن سلاح کافی، دلیلی بر پایان جنگ بود؟ خیلی ها گفتند که دلیل پذیرش قطعنامه، احتمال بمباران اتمی ایران توسط صدام بود. اما آیا این واقعیت دارد؟ صدام با بمت اتمی چه می توانست بکند؟ ایران کشور بسیار پهناوری بود. گفتند که قرار بود که آمریکا دو عدد بمب اتمی به عراق بفروشد. اما آیا واقعا آمریکا این کار را می کرد و اگر می کرد، آیا صدام از این بمب ها استفاده می کرد؟ مطمئن باشید که نمی کرد و اگر در آن زمان جنگ ادامه پیدا می کرد و ما وارد عراق میشدیم و عراق را از دست صدام خارج می کردیم، بدانید که قیام های منطقه علیه دیکتاتورها همون موقع اتفاق می افتاد و ما همون موقع می تونستیم به کمک ارتش مردمی اعراب، وارد اردن و از آنجا فلسطین را آزاد کنیم. حال این را بدانید که نوشاندن جام زهر به امام خمینی(ره) فقط از طرف انسان هایی ترسو در راستای حمایت از صهیونیست ها و برای امنیت صهیونیست ها انجام گرفت.
اما چه شد که امام خمینی(ره) وادار به پذیرفتن قطعنامه 598 شد؟
در اینجا نگاهی می اندازم به قسمت هایی از مصاحبه "محسن رفیق دوست" وزیر سابق سپاه(در گذشته وزیر سپاه وجود داشت) در ویژه نامه روزنامه ایران به مناسبت نوشیدن جام زهر598. محسن رفیق دوست یکی از اتفاقات سرنوشت ساز ماه های آخر جنگ را چنین بازگو می کند:
*******
اکبر هاشمی رفسنجانی مرا خواست و گفت: "من می خواهم توپ جنگ را در زمین دولت بیاندازم، اینها شعار جنگ را می دهند، ولی آنجور که باید یا نمی توانند یا نمی خواهند در جنگ شرکت کنند...." به من گفتند تو برو در وزارتخانه ات بنشین، اصلاً دیگر وقتی سپاه درخواستی می کند چیزی نگو، حکم دادند و نخست وزیر را رئیس ستاد فرماندهی جنگ کردند و تعدادی از اعضای هیأت دولت سمتی در ستاد فرماندهی داشتند. خاتمی مسئول تبلیغات جنگ شد، بهزاد نبوی را معاون لجستیک جنگ کردند و همین طور احکام را دادند که همان باعث پذیرش قطعنامه شد.
( ویژه نامه 598 ــ 27/4/89 ص18)
*******
در این جا چند سوال مهم مطرح است:
1- 1- اینکه "اکبر هاشمی رفسنجانی" به کدام توجیه مدیریتی مسئولیت سنگین جنگ را در آن زمان حسّاس و سرنوشت ساز به افرادی واگذار می کند که کمترین اعتقاد به دفاع مقدس داشتند و حداقل حضوری در میادین نبرد هم نداشتند و حتی افرادی چون بهزاد نبوی با کارشکنی های متعدد در طول دفاع مقدس مشکوک به خیانت بود، چرا که در پرونده وی کاهش ناگهانی قایق های درخواستی سپاه در عملیات خیبر و امثال آن وجود دارد که در مقاطعی ناکارآمدی لجستیک را نتیجه داد و شکست عملیات و تلفات مالی و جانی بسیاری را تحمیل کرد؟
2- 2- "اکبر هاشمی رفسنجانی" که سایت و اطرافیانشان خیلی تلاش می کنند تا از وی اسطوره ابر مدیر انقلاب بنسازند، چگونه در آن بحبوحه که امام راحل ایران را کربلا نامید و حسینیان را فرا می خواند به خود اجازه چنین آزمون و خطائی را داد؟
3- 3- چگونه "اکبر هاشمی رفسنجانی" تبلیغات جنگ را که به فرموده امام عظیم الشأن اساسی ترین بخش آن است را به "محمد خاتمی" محول کرد؟ همان خاتمی ای که بهترین خاطره جنگ را پذیرش قطعنامه و نوشیدن جام زهر توسط امام می داند.
با این سخن رفیق دوست حال متوجه می شویم که چرا در سال آخر جنگ لشگر های عملیاتی با وجود امکانات فراوان در شهر، فاقد امکانات کافی در جبهه ها بودند و ما در عملیات های پایانی جنگ چون بیت المقدس 7 در صورتی شاهد بودیم که گردانی مانند گردان کمیل فقط یک خودروی لندکروز دارد که در شهر تهران تعداد لندکروزهایی که با پلاک سپاه تردد می کردند از تعداد خودروهای معمولی بیشتر جلب توجه می کرد و در صورتی انبارهای لجستیک در تهران مملو از پتو و امکانات بود که در عملیات های بیت المقدس 2 و 4 رزمندگان در شرایط سخت و سرد کوهستانی در مضیقه بودند و گردان مقداد به دلیل نداشتن لباس خاکی برای رزمندگان از عملیاتی کنار گذاشته شد، چرا که همه اینها برای این بود که آقایان می خواستند توپ را در زمین بی کفایت ها بیاندازند. بنابر اینکه در آن زمان آقای رفیق دوست تحت امر "اکبر هاشمی رفسنجانی " بود شاید نتوان ایشان را نسبت به این بی توجهی به نیازهای جبهه ها شماتت کرد، ولی چه خوب می شد که وی امر امام، که جنگ را در رأس امور می دانستند را ازمنویات "اکبر هاشمی رفسنجانی" مقدس تر می دانست.
البته این اقدام حساب شده را شاید بتوان در راستای سناریوی تحمیل قطعنامه تحلیل کرد، چرا که خاتمی بر اساس حکم "اکبر هاشمی رفسنجانی" مسئول تبلیغ برای اعزام های سراسری هم بود و با کمکاری در جذب نیرو، اعزام بزرگ "سپاهیان مهدی علیه السلام" را که در ابتدای سال 67 قرار بود چون اعزام صد هزار نفری "سپاهیان محمًد صل الله علیه و آله" سراسری صورت بگیرد ناموفق به انجام رساند و پس از آن به خواست "اکبر هاشمی رفسنجانی" نامه ای برای حضرت امام نوشت که: "دیگر جوانان رقبتی برای حضور در جبهه ها ندارند" ولی چند روز بعد با پذیرش جام زهر 598 از طرف امام با سرازیر شدن سیل جوانان به جبهه ها دروغ خاتمی فاش شد. ولی نامه وی در کنار نامه دستگاه آقای ولایتی و نامه موسوی و رضایی همان چهارنامه ای بود که "اکبر هاشمی رفسنجانی" مقدمات آنرا فراهم کرده بود برای اینکه در جنگ انسداد به نظر برسد...
به راستی اگر به جای موسوی و بهزاد نبوی و خاتمی و همفکران ایشان، اگر مسئولیت جنگ به فرماندهان مستقیم جنگ که در راستای منش امام حرکت می کردند سپرده می شد، آیا فاو و شلمچه و مجنون سقوط می کرد؟ و آیا آنان حاضر به چنین جفایی به امام بودند؟
در این میان دو احتمال وجود دارد؛ یا می توان گفت که "اکبر هاشمی رفسنجانی" به رزمندگان و نیروهای کارکشته جنگ چون "شهید صیاد شیرازی" و فرماندهان لشگرهای سپاه اعتمادی نداشت و همواره آنان را خارج از دایره قدرت می دانست چنانچه اکنون نیز با رئیس جمهور بسیجیمان این جفا را دارد، و یا اینکه با آگاهی به ناکارآمدی دولت موسوی بر آن بود که پایان آنچنانی جنگ را تسریع کند، که در هر صورت بازده آن نرسیدن به اهداف عالی جنگ بود که امام راحل پیش بینی و طراحی کرده بودند.
قسمت هایی از این مطلب، برگرفته از سایت خبری 598 می باشد.
منبع: فتنه 88
بسم الله الرحمن الرحیم
...استعمار دست گذاشته بود روی اعتیاد به یک عادت استعماری، استعمال توتون و تنباکو و قلیان! یک فتوا و یک تحریم جانانه کمر این عادت را شکست! کاری ندارد شکستن آن هم از این نوع؛ اگر یک جو همت داشته باشیم! بیاید باز هم تاریخ را تکرار کنیم! داس ایمان و اراده هر قدر که بُرندهتر شود با سنگ محک تجربه و آزمون، برندهتر خواهد بود بر ریشه گیاه هرزه وابستگی!
بیایید به میرزای شیرازی وجدانمان مراجعه کنیم و با فتوای مجددش گردن استعمار خودی داخلی را هم بکشنیم! ثابت کنیم که فرزند زمان همان عادت شکنان اعتیاد به استعمار کهنه هستیم.
استعمار داخلی باشد و خارجی؛ سردمدار بیچارگی ملتهاست! ماریست خوش خط و خال در خیال انسان! شیطانیست فتان! پوست عوض میکند و در بازار قوم اخدود، خود را چون خودی عرضه میکند! گاهی ما خودمان از هراستعمارگری ، استعماگرتریم، چرا؟ گران میشود احتکار میکنیم، ارزان میشود انبار میکنیم. کم باشد زیاد میخریم تا از قافله مصرف عقب نمانیم. فراوان هم که میشود مثل: نان، همه جای زندگیمان میشود فرش نان، از سر سفره زائران گرفته تا زیر سم ستوران!
چه کنیم با این خلق بد؟ کی عید تحول عاداتمان خواهد رسید تا برایش جشن مفصلی بگیریم؟ در عرض دو هفته چیزی را میخریم که در طول یک سال هم میشد خرید. در عرض دو هفته پولی را خرج میکنیم که پس انداز یک سالمان یا شاید هم بیشتر باشد. چیزی را میخریم که نباید بخریم! زمانی میخریم که همه دغدغه خرید دارند. عرضه کم، تقاضا زیاد، میشود حکایت آجیل نرخ برج عاج شب عید و مرغ ایام ماه مبارک رمضان!
سالها پیش اجدادمان کاری کردند کارستان؛ دشمن دست دشمن خارجی را از سر خود کوتاه کردند!(البته کمی تا قسمتی را) تصمیم گرفتند چیزی را ترک کنند که شده بود جزء لاینفک زندگی؛ توتون و تنباکو مرغ مجلس شادی و عزا ی میهمانی و مراسم مردم شده بود. تصمیم گرفتند دود نکنند ماده مضر و مخدر را! دودش هم رفت به چشم قوم اخدود استعمار! فرضیه و نظریه خواستن و توانستن را به فرمول اثبات شده تاریخ بدل کردند.
با آجیل یا بی آجیل، با شیرینی کیلو 10000هزار تومان یا بدون آن، با میوه یا بدون میوه و...حلاوت عید باید به کام همه باید شیرین باشد اگر، با شوری اسراف و تبذیر چشم قناعت را در نیاوریم. مردم همان مردمند و دنیا همان دنیاست. این سال است که عوض میشود نه ما. تحویل این سال به آن سال میشود اما دریغ از تحولی در احوال. از این عید و عیدها چه چیزی عایدمان میشود اگر نخواهیم تحولی در قواعد رفتار و سبک زندگیمان بدهیم! چه چیزی را جشن میگیریم؟ جشن خوردن و لباس نو پوشیدن و پز مبلمان و سرویس پذیرایی جدید و...در سال نو بدون اخلاقی نو؟ همان آدم پارسال سالهای قبلیم نونوارتر و شیکتر و شکیلتر! به چه قیمتی؟ به قیمت یک سال تحریم خود و خانواده خود با نخوردن و جمع کردن تا دم عید، به یکباره همه را در طبق اخلاص چیده با تشریفات ویژه مراسم عید برای نمایش در برابر لشکر میهمانان قرار میدهیم. با تشریفاتی که همین میهمان فلک زده را از همنوعانش فراری داده است. سالی یکبار دور وبر منزلمان آفتابی میشود آن از سر ناچاری!
یک ربع ساعت نمایش دارندگی و برازندگی در برابر میهمان بیچاره با لباس و تنقلات و دکوراسوین جدید! با رفتن هر میهمان نمایش تمام میشود و ما میمانیم با کلی دغدغه و حرص و جوش که چرا میهمانها کم خوردند یا چرا زیاد خوردند و به فکر جبران آن در منزل حریف! تا یک سال هم باید بسوزیم و بسازیم از عوارض سوختن زیر شلاق ساختن با فشارهای روحی و روانی فشار هزینههای عید! همه آجیل و میوه و شیرینی یک سال را میخرند و انبار میکنند برای میهمانان احتمالی یک هفته یا دو هفته. عید که تمام شد میمانیم که با این همه تنقلات انبار شده چه کنیم. انباری از چیزهایی که در ایام عید همه دارند و رفتهایم و دیدهایم وخوردهایم مشابهاش را. بیایید عید را تحریم کنیم با نخریدن! با نخوردن! با کارنوال تجمل و اسراف برگذار نکردن!
بگذاریم شیرینی تغییر و تحول طبیعت تلخ نشود نه به کام خودمان نه کام دیگران، نگذاریم به خاطر چند روز مستی خوش بودن با آداب و سنن کهن و بیهوده، شعلههای آتش آه و افسوس حسرت ابدی ناداران دامن لباس آخرتمان را بگیرد. بخریم و بخوریم میوه شیرین محبت و قرب خدا را در بازار پر برکت خوار نکردن بندگان خدا! به امید آن روز که عیدیمان با عید دیدار دلدار گره خورد، در روز عرضه خوار و بار اعمال اخیار و ابرار و گرانی و نایابی کالای خالص رفتار و کردار!
باشد که عیدهایمان تایید شود به مدد مودب شدن به آداب الهی!
بسم الله الرحمن الرحیم
تصور کنید گوشی دوستی، آشنایی، فامیلی و... که هم سیمکارتش هوشمند باشد(از نوع رایتلی!) و هم دستگاهش و منزل شما جا مانده باشد، آن هم درست در حساسترین و حیاتیترین قسمت خانه شما(عمدا یا سهوا، جدی یا شوخی، حال باشد یا اشپزخانه، داخل اتاق باشد یا خارج اتاق و...)دست برقضا گوشی ایشان هم از طرف صاحب هوشمندش هوشمندانه به کار بیافتد یا به کار افتاده باشد و 24 ساعتی این گوشی میهمان خانه شما باشد و در حال دریافت تصاویر و ارسال آنلاین اطلاعات...
تصور کنید فرزند کوچک خانوادهای کودکیش گل کند و بخواهد به اتفاق دوستان و همراهان مشتاق داخل یا خارج خانه جاسوس بازی کند! گوشی مبارک بزرگان خانواده هم که همیشه همراه و همدم و در دسترس همه....
تصور کنید خدای ناکرده گوشیتان دست آدم نا اهلی بیافتد و بدون اطلاع شما با آن صحنه یا صحنههایی غیر اخلاقی را ضبط یا دریافت و در سطح محله و شهرتان پخش کند...
تصور کنید تصویر مکالمه اشتباهی شما با یک زن و دختر نامحرم(حتی کوتاه) وارد فضای سایبری شود یا بخواهد از شما اخاذی کنند...
تصور کنید هکری گوشی شما را هک کند...
تصور کنید مکالمات شما با اعضای خانوادهتان از طرف افراد ناباب یا دشمن یا دشمنانتان ردیابی و مورد سوء استفاده قرار گیرد...
فقط تصور کنید! همین تصور و صدها تصویر و تصور ذهنی و عقلی از احتمالات کوچک و بزرگ دیگر ما را به این تصدیق خواهد رساند که تکنولوژی پیشرفته کشورهای غیر همسایه آنقدرها هم فکر میکنید نه غاز و نه قو و نه طاووس هم است! اتفاقا جوجه اردک زیبا و بزک کردهای است که احتمالا و در آینده نزدیک زمانیکه حسابی قد کشید و گردن کلفت کرد اول از همه پاچه صاحبانش را بگیرد!
رایتل اینجا، رایتل آنجا، رایتل همه جا و همه وقت در خدمت رفاه و اسایش و امنیت خاطر شماست!
بسم الله الرحمن الرحیم
جمله آقا که تمام شد اشک محبت از دو چشمه چشمان عاشقان به سوی محبوب جاری شد! هق هق گریه ها به نوای حق حق مرغ عاشق حق میمامنست که چونان قطرات شبنم صبحگاهی بر ساقه سیاق محبت و مودت میلغزیدند گویی که در طروات سحرگاهان بر نهال ارادت به آستان کلام رهبری مینشینند و بر پای امر ولایتش بوسه ارادت می زدند. ترک، لر، کرد، فارس، عرب همه خود را سربازان بی نام و نشان رهبر میدانند و در کنارش میبینند خود را با وجود فاصلههای کاذب! از خود میدانند او را در مرزهای خودی و غیرخودی. برای دوریش ریش ریش کردهاند پرده دلها را. چراکه عطر فاطمه میوزد از کوی حسینیه خمینی نشانش. مصلحت او مصلحت ماست و فرمان او درمان ما. کلام شیرینش نشان از حلاوت کلام علی(ع) و اقتدار و شجاعتش را نسب از نسبت علوی دارد.
رهبرا! ثابت کردی که دیپلمات نیستی و مات شده در دیپلم شطرنج هیچ سیاست بازی نیستی! تو فرزند انقلابی و انقلاب در قلب توست .تو از جنس همان انقلاب دلها و دیدههایی. انقلابی بودنت، بوی انفعالی بودن خواص را نمیدهد. تو را نمیتوان خرید چون نانخور منت کسی نبودهای و نیستی! نانت را به نرخ دلار و از سود بازار وال استریت نمیخری و نمیخوری! نانت از گندم گران همین آب و خاک میخری، آن هم از آرد بازار وطنت اما در کنار سفره ساده و بی ریای هموطنت. نان از جبین مردانه مردان همین سرزمین میخوری و منت گندم ارزان حاتم آمریکایی و اروپایی نمیبری!
تو صلاح مملکت خویش را به خسران دنیا و آخرت خسروان مصلحت اندیش مصلحت سوز نمیفروشی! مصلحت خود را از "مصلحت نظام" جدا نمیدانی! همانی که هستی، "نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر!" تو بر همان عهدی که امام جمهوری جهاد و شهادت سروده بود: "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" اما به صلاح اصلاح هم میاندیشی. اصلاح طلب بودی و هستی اما نه برای مصلحت غیر مصلحان.
هیچگاه عافیتی نطلبیدی تا آفتی باشد بر معرفتمان. رئوف بودی بر مدار حق. کتوم بودی بر مدار مدارا. مدارا کردی با تدبیر. حکومت میکنی بر حُکم حکمت. سردار جنگ نرم و سخت بودی و هستنی و اما سر به دار هیچ ننگی سخت ندادهای و نمیدهی! صلابت تو حلاوتی از نور قرآن است و مناعت تو شاخهای از درخت روشن ضمیر توست. تو با دیده بصر نه سر، بصیرت دادی و دیدی، دود فتنهها را که از خرمن بیداد آتش و خاکستر نامههای سرگشاده بلند است؛ دیدی و داد برآوردی و مرکز فتنه را نشان دادی! آنجا که اشرافیگری را عدهای شرف خود و مردم بیچاره و نیازمند ناز خود پنداشتند. قدم در راه خانه ناخدایان گذاشتند و با کاروان تشرف به خانه خدا شرافت خود را پیشکش بردند!
تو جرقههای کوچک فتنه را دیده بودی که کپسول فرمان 8 مادهای مبارزه با مفاسد را برای خاموشی آن تجویز کردی! دستهای آلوده توطئه را دیدی قبل از آنکه در میادین پایتخت انقلاب و اسلام ناب با "بنزین" کینه و "هیزم" حسد و "سطل زباله" رذالت و پستی شعله ور شود؛ داد زدی تا خاص و عام از این دیو و دد صف جدا کنند. عام مردم آسیمه سر با فرمان رهبر دویدند؛ بی چون و چرا، اما خواص در مرداب سکون و سکوت ، سقوط کردند با بهانه بنی اسرائیلی چون و چرا!
طلحهها و زبیرها مدتهاست دندان طمع تیز کردهاند برای دریدن پیراهن یوسف ولایت.. زلخیا شدند به دربار مجلس و دولت تا در برابر معجزه موسوی و عیسوی ولایت و با چوب جادوی فرقه سبز باز هم کام دل از معشوقه قدرت بر گیرند. شتر سبز فتنه از دل سخرههای سیاه تزویر و نفاق بیرون کشیدند و به در خانه عایشه ثانی را دخیل بستند. به رهبری عایشه موتور سوار دجال کیش تا اعماق جهنم فتنه فرو رفتند تا جمل فتنه به جمالش آراستهتر و پیراستهتر گردد. شیر شتر فتنه را قرار بود در جنگ جمل 88 بدوشند و در ظرف آزادی از جمهوریت و اسلامیت سرمستانه بنوشند. آمده بودند بیعت بگیرند از علی دوران برای دجالههای پیر و جوان زمان. آمده بودند بشکنند، عمود خیمه نظام را، اما خود شکستند، در برابر استقامت جبهه بصیرت و معرفت و شهامت و شهادت.
رهبرا! چگونه زبان به مدحت نگشایم در حالیکه چون اجداد طاهرینت ایستادی برابر بتها، تنهای تنها، در برابر اشقیای دوران و زخم خورده از جفای یاران و ترور شده با قداره قداره داران. ایستادی استخوان بغض بر گلو و خار خشم بر چشم! اما صبوری کردی و باز آمدی با زخمی بر جان و زخمی بر تن، در میعادگاه عاشقان الله..خطبه خواندی بر سکان نماز جمعه. برای عهد با نظام و انقلاب و شهداء و تسکین دل امام زمان و مردم. فاتحه خواندی بر دکان موج سواران و خناسان و نقطه پایان گذاشتی بر خط انحراف. اینجا بود که باز طلوع کرد آفتاب زیبای حق و حقیقت و بیرون آمد هلال سرخ مظلومیتت از پشت ابر تیره هجمهها و شرارتها؛ نیزه کلامت از خورشید لبت چنان سینه سرسخت نفاق را شکافت که گویی جراحی زبردست بر دمل چرکین کهنهای نیشتری نهاده باشد! باز هم سیلاب فتنهها عظیمتر و سهمگینتر از قبل در راهند و باز هم نیازمند آشیانه مهر و قهر و اشک و لبخند تو هستیم تا انقلاب مهدی، خامنهای را نگه دارد از شرور و فتن آخرالزمان نگهبان و نگهدار همیشه بیدار دار هستی!
افکار - تحقیقات جدید نشان می دهد که برخلاف باورهای شایع و کلیشه های نادرست، داشتن محاسن برای سلامتی مردان موثر است.
این تحقیقات که درحال حاضر به طور کامل نتایج آن اعلام نشده و نیازمند بررسیهای بیشتر است نشان می دهد که پوشیده شدن صورت مردان با مو و در حقیقت داشتن ریش و سبیل برای آنها موثر است.
براساس تحقیقات اخیر دانشگاه کوئینزلند جنوبی که در مجله Radiation Protection Dosimetry منتشر شده، این محاسن می تواند آنها را در مقابل آفتاب حفظ کند و از پوست آنها در مقابل صدمات خوشید و سرطان پوست محافظت کند.
دانشمندان دریافتند که بخشی از صورت که با ریش و سبیل پوشیده می شود یک سوم کمتر در مقابل اشعه های ماورا بنفش قرار می گیرد.
جلوگیری از ابتلا به سرطان پوست
محققان با استفاده از تکنیکهای اندازه گیری میزان تشعشع در یک زمان مشخص نشان دادند که محاسن از 90 تا 95 درصد صورت مردان را در مقابل خورشید محافظت می کند که این امر بستگی به میزان بلندی مو دارد.
براساس اظهارات دکتر نیک لوو، متخصص پوست در لندن، به طور کلی، موها محافظی در مقابل اشعه خورشید هستند، البته این مسئله به میزان ضخامت موها نیز ارتباط دارد. این امر شبیه عامل SPF عمل می کند هرچه تراکم و ضخامت بیشتر باشد میزان حفاظت در مقابل آفتاب بیشتر است.
یک نظریه این است که موهای ضخیم و فردار نور خورشید را می شکند، نور در خطوط مستقیم حرکت می کند، اما وقتی به موهای فردار و مجعد می رسد امواج نور شکسته می شود بنابراین نور به سختی به پوست می رسد. آسیب ناشی از نور خورشید وقتی رخ می دهد که نور خورشید به سطح پوست روی صورت می تابد، بنابراین رشد موهای صورت مردان به حفظ چانه و گردن هم کمک می کند.
این درحالی است که دکتر لوو توصیه کرده است که مردانی که موهای صورتشان نازک است، از یک کرم ضد آفتاب که خیلی هم چرب نباشد استفاده کنند.
حفظ مردان در مقابل حملات آسم
مردانی که مبتلا به آسم هستند و بیماری آنها با آلودگی و گرد و خاک تحریک می شود، می توانند با داشتن محاسن صورت به ویژه یک سبیل پرپشت علائم آسم خود را کاهش دهد.
کارول واکر کارشناس پزشکی مو و رئیس مرکز موشناسی بیرمنگهام اظهار داشتک سبیل که به بینی می رسد می تواند آلرژیهایی که از طریق بینی ایجاد می شود و توسط ریه به داخل کشیده می شود را متوقف کند.
دکتر راب هیکز پزشک عمومی در لندن معتقد است، ذرات گردوخاک میکروسکوپی هستند و سبیل داشتن به ورود آن به داخل بینی جلوگیری می کند.
دکتر فلیک چوا پزشک بیماریهای نفسی در کلینیک هارلی استریت لندن گفت: از بعد نظری، سبیل می تواند از محرکهای آسم بکاهد.
کاهش سرعت پیری
طی زمان موهای صورت می تواند پوست را در شرایط جوان و شاداب نگاه دارد. این موها همواره پوست را مرطوب نگاه می دارد، از پوست در مقابل باد حفاظت می کند و موجب می شود که پوست خشک نشود.
وجود پیاز مو و غده های چربی روی صورت نیز به این مسئله کمک می کند. داشتن موی ضخیم حتی بدون این که فرد ریش داشته باشد می تواند از آسیبهای پوستی جلوگیری کند.
مقابله با سرفه
داشتن ریش ضخیم زیر چانه و گردن دمای گردن را افزایش می دهد و می تواند عاملی برای عدم ابتلا به سرماخوردگی باشد.
براساس اظهارات دکتر کارول واکتر، مو می تواند عایقی برای گرم نگاه داشتن صورت و گردن باشد، موهای بلند و پرپشت از هوای سرد جلوگیری کرده و دامای گردن را در هوای سر افزایش می دهد. وقتی هم که گلودرد دارید، گرمای این بخش از بدن با ویروس مبارزه می کند. موهای صورت می تواند مانع فیزیکی در مقابل دمای سرد باشد.
حفظ صورت از عفونتهای میکروبی
براساس اظهارات دکتر مارتین وید، متخصص پوست در کلینیک پوست و موی لندن، عدم اصلاح با تیغ به معنای داشتن صورتی کم خراش تر است. اصلاح با تیع عامل اصلی عفونتهای میکروبی در قسمت ریش است. رشد داخلی موها و عفونت پیازچه مو که موجب آکنه می شود نیز در نتیجه اصلاح با تیغ ایجاد می شود.
منبع: افکارنیوز
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک