بازدید امروز : 117
بازدید دیروز : 43
بسم الله الرحمن الرحیم
از "چ" چمران تا "ح" حاتمی کیا
برادر عزیز جناب آقای حاتمی کیا سلام!
خسته نباشید! خدا قوت!
خواستم تشکری دوستانه و جانانه کنم از بازگشت دوباره مرد دوربین و حماسه به میدان پرمین و خاردار هنر دفاع از مقدسات این سرزمین!
بازگشتی دوباره اما دیر!
حق داری دری در این بازگشت دیرهنگام چرا که هنر ما و جامعه ما ظرفیت آن همه ظرافت هنرمندانه در دفاع از دفاع مقدس را نداشت. فرصتی می بایست تا حاتمی کیای عرصه دفاع مقدس مدتی در غار کهف هنری خود خلوت گزیند تا از ترور شخصیت دوست و دشمن در امان بماند. تا از متن حاشیه سازان جاهله دوستان و عاقله دشمنان در امان بماند. تو را می شناسیم با آژانس شیشه ایت با مهاجرت با از کرخه تا راینت، با پیراهن یوسفت و...چ. تو همان مرد نجیب و دردمند و هنرمند روایت فاتحانه ملت ایرانی. اگر تو را نمیدیم که در جشنواره فجر بدون جنجال و حاشیه حضور بی سر و صدایت در نماز خانه برج میلاد و حضور معنا دارد و متواضعانه ات در کنفرانس خبری شیار 143 قطعا همان چیزی را باور میکردم که رسانه های دوست و دشمن درباره ات ساخته اند. تو وامدار هیچ جناح و گروه دسته ای نیستی.
تو خودت هستی حاتمی کیا و هرچه از تو ساخته اند و می سازند کاریکتاوری اعوجاج وار از توست برای تسکین دادن عقده های فروخرده ای که روزی قرار بود آوینی در مرکز این سیبل قرار گیرد. تو هنوز هم نام و یاد و بوی آوینی را داری آوینی که طرحی نو در انداخت در این سینمای روشنفکر زده خود بسنده خدا گریز. او را تا توانستند نواختند تا زنده بود و چرا افکار پوسیده شان را بنده نبود. مردیکه زلف پر طمطراق پز سالها زندگی در اتمسفر روشنفکری آفت زده را به یکباره بر باد داد تا ندهد بربادش. حالا برادر عزیز جناب حاتمی کیا! پس از سالها هجرت دردمندانه از ژانر دفاع مقدس و سیر و سیاحت در عوالم اجتماعی و سیاسی با بازگشت محکم خود جانی دوباره به سینمای رو به افول و از نفس افتاده مکتبی و ارزشی انقلاب دادی.
اما یک انتقاد برادرانه و دوستانه دارم آن هم از سر دردمندنی و ارادت.
حاتمی کیای عزیز!
این بار از شخصیتهای خیالی( که در عین حال ریشه در واقعیت های مردان سلاح و تسبیح داشت) فاصله گرفتی و سراغ شخصیتهای حقیقی رفتی. سراغ کسی رفتی که نماد شورو شعور بود. سراغ کسی رفتی که عشق و هنر و عرفان و حماسه را و به عبارتی سرداریکه جامع همه صفات اضداد بود. شیر بیشه بود و پیر مناجات. هنرمندی بود با طبعی لطیف و شاعرانه و چریکی دلیر بود در برابر هر حریف.
اما حاتمی کیایی عزیز!
نمیدانم باید درباره چمران فیلم تو چگونه قضاوت کنم و یا شاید هم بهتر است قضاوت نکنم تا مثل منتقدان فیلم "گزارش یک جشن"ات تو را به سلابه توهین و افترا نکشم. میدانم دردمندانه ساختی و خواستی در دل چمران فیلمت بر جسته کردن ایده وحدت و صلح و مدارا برای مردم امروز ایران و ایرانی از زبان چمران فیلمت، نمونه کامل یک انسان مصلح را به تصویر بکشی. اما تصویری که از چمران به ما نشان دادی آنقدر صلح طلب بود که بیشتر روشنفکر زده و منفعل و سازش کار نشان میداد تا مصلح! که گویی این همان چمران سلحشور آزاد کننده پاوه نبود. چمران انسانی منصف و سیاست مدار بود. لبنان را با همه نزاع ها و اختلافات قومی و جنگها و خونریزیهای کور و جاهلانه دیده بود و می دانست که اختلاف و کینه توزی و جنگ بر سر کشور و ملتی چه می آورد. اما این آن چمرانی نبود که دشمن با شنیدن نامش از خوف مو بر تنش راست میشد. این آن چمرانی نبود که از وصف شجاعت و نترسی و دلاوریش نوای خوش پیروزی بر میدان جنگ طنین می افکند. می ترسم میترسم از آن روزیکه نکند حاتمی کیای دوست داشتنی دفاع مقدس سنگر خود را به نفع روشنفکری بکوبد.
میترسم از اینکه زلف چمرانیکه بازتعریف کردی با زلف کسانی گره خورده باشد که خود روزی دشمن امثال آوینی و چمران بودند. کسانیکه در پشت پز ساختگی ضد جنگ و صلح طلبیشان به دنبال بازگشت دوران نشخوار ته مانده اندیشه های مادی سکولار و لیبرال روشنفرکان وطنی در قاب سینما باشیم. از آن نگران هستم که شعار ضد جنگ روشنفکری تو را هم در دام خود گرفتار کند و از اصغرهای دفاع مقدس افرادی بی منطق و جنگ طلب و خشونت گرا تصویر کنی. باز هم می گویم و خواهم گفت حتی اگر همه این نقدها هم درست باشد باز هم تو برای ما حاتمی کیا هستی. نقد هم که میکنیم نه در مقام محاکمه بلکه در موضع دفاع از حاج کاظم هایی هستیم که تو برایمان تصویر کرده ای. جوانم مردانیکه همه جا برای آنها عرصه مبارزه و جهاد و پایداری بر سر آرمانها و ارزشهاست. ابر مردانیکه در برابر ظلم و بی عدالتی در هر قالب و شکل و زمان و مکانی می ایستند و هر چند در پشت جبهه و در دل خاک سرزمینش خود باشد باز هم سنگر دفاع از ارزشها و آرمانهای انقلاب را رها نمیکند برای دفاع از ابروی خود هم هزینه میکند و سلاح بر کف میگیرد.
حاتمی کیایی عزیز! مبادا سوت و کف جریان چرکین روشنفکری سینما تو را به سمت و سویی ببرد که فیلمسازانی چون مخملباف به آن سمت و سو پرتاب شدند.
هر چند به نظر میرسد فیلم با همه قوتهایی که دارد مشکل اصلی آن را نه در نوع نگاه فیلمساز به شخصیت شهید چمران بلکه به دلیل انتخاب نادرست بازیگر نقش شهید چمران و ضعفهای فیلمنامه ای و ضعف در شخصیت پردازی عامل اصلی بی رنگ و رو شدن این سردار و خنثی بودن شخصیت چمران در فیلم جستجو کرد. به نظرم این فیلم نمی تواند فیلم شهید چمران باشد. فیلم پاوه است و دلاوری مردم پاوه و مبارزان و مجاهدان گمانم پاوه. شاید فضای ناهمگون و متزلزل سیاسی آن روز جامعه ایران این چنین اقتضائاتی داشت تا چمران این چنین سیاست پیشه باشد اما چمران هر چه باشد از همان ابتدای ورود به ایران به عنوان یک مبارز و چریک پا به خاک ایران گذاشته بود نه یک سیاستمدار و سیاست پیشه. که قطعا با همه سوابق و افتخارت علمی و انقلابیش می توانست در دل دنیای سیاست برای خود جایگاهی همیشگی باز کند.
امیدوارم این نقد بنده را حمل بر تخریب و تضعیف نکنی. امیدوارم آنچه درباره اثر جدید تو حدس میزنم اشتباه باشد و شاید هم با دیدن دوباره فیلم و خواندن تحلیل های بیشتر به خطای خود پی ببرم و از این اندک سوء تفاهمی که برایم پیش آمده استغفار کنم. اما هر چه هست حاتمی کیای عزیز تو همچنان محبوب و عزیز دوستان انقلاب هستی و به هیچ عنوان تو را از دست نخواهیم داد حتی اگر دوستان نادان ما را به جرم حمایت از تو محاکمه کنند. ما هنوز هم در تو دغدغه های یک مرد انقلابی و دلسوز را شعله ور تر از قبل میبینم اما شاید شیوه و روش و سلیقه تو و ادبیات خاص توست که ما را به این موضع میرساند امیدوارم روزی برسد که گفتمان سینمایی ات به آن درجه از پختگی و ساختارمندی و قوام برسد که بدون هیچ اعواجاجی و در حد اعلای روشنی و وضوح که بهانه دست مخالفین و موافقینت ندهد بلکه به ادبیات غالب و مسلط سینما خصوصا سینمای دفاع مقدس تبدیل شود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک