پایگاه تحلیلی آمریکایی « وترنز تودی»، در مقالهای به قلم «مایک استاتیز»، مینویسد: دیگر زمان آن رسیده است که مردم آمریکا به خاطر منافع شخصی و جمعی خود در مقابل مافیای یهودی بایستند. وی با اشاره به استفاده این قدرت از ابزار رسانهای برای شستشوی مغزی آمریکاییها، به خصوص نسل جوان، خاطر نشان کرد که بیشتر برنامههای تلویزیونی و اینترنتی آمریکا هدفی مشترک را دنبال میکنند و آن هم چیزی نیست جز ایجاد رعب و وحشت، امیدواری، انحراف از مشکلات اصلی، آشفتگی و حرص و آز در بین مردم این کشور.
* خودشیفتگان در پی راهی برای ارضای نیازشان به توجه هستند
آشفته بازار رسانههای جمعی از خیلی جهات شبیه برنامههای نه چندان جذاب تلویزیونی است؛ برنامههایی که زندگی افرادی خودشیفته و مبتلا به اختلالهای روانی را به تصویر میکشد، افرادی که در به در به دنبال توجه میگردند. آنها اجازه میدهند که دوربین تلویزیون به زندگی خصوصیشان پای بگذارد، تنها به این امید که شاید شهرتی کسب کنند.
* اما شاید کنایهآمیزترین جنبه این برنامهها: بیشترشان از روی متن اجرا میشوند
فرقی ندارد که «شبکه آموزش» را تماشا کنید یا «شبکه تاریخ» و «شبکه زندگینامه»، چرا که همه جا با برنامههایی روبرو خواهید شد که تنها وقت شما را تلف میکنند؛ یا دارند مشکلات افرادی را نشان میدهند که دچار بیماری چاقی هستند و میخواهند لاغر شوند، یا در صدد رفع مشکلات رفتاری و یا هزاران معضل دیگرشان هستند. در برنامههای دیگرشان هم چند کمعقل و بیاعتقاد را جلوی دوربین به جان هم میاندازند.
* انحراف و فساد در لباس تجملگرایی
بیشتر این برنامهها تنها با هدف ترویج انحراف و فساد در جامعه ساخته میشوند. راهشان هم پرزرق و برق نشان دادن اسباب غرور، آز، بیقیدی و وحشیگری انسانهاست، کاری که تنها «هالیوودیهای» همجنسباز، معتاد و انسانهای مجنون دیگر میتوانند انجام دهند.
* برخی مربیان سلامت تلویزیون خود به مشاور نیاز دارند
هالیوود به خاطر آن دسته از مخاطبان غیرعادی خود که به دنبال درمان مجانی بیماریشان هستند به عرصه سلامت روانی هم پای گذاشته است و برنامههایی را به نمایش میگذارد که در آنها یک عده مربی سلامت و نیروهای قلابی را که خودشان بیشتر به مربی سلامت نیاز دارند، به چهرههای تلویزیونی تبدیل میکند.
* «اپرا وینفری» که رسانهها او را «ملکه کلام» میدانند، باعث مطرح شدن نام بسیاری از این چهرههای قلابی است
خیلی از این تبهکاران تنها با یک باز ظاهر شدن در برنامه «اپرا وینفری» ره صد ساله برای دستیابی به شهرت را یک شبه طی میکردند. آنها در ادامه راهشان دهها کتاب بیفایده هم نوشتهاند که توصیههای اقتصادی وحشتناکی برای خواننده خود دارند. جنسی که آنها به مردم میفروشند حرص و آز است ولی در لباس دست نیافتنیهایی چون پول، عشق و خوشبختی. حتی برخی از آنها برای خود برنامه تلویزیونی ترتیب دادهاند و مطالب بهدردنخوری را تحویل مردم میدهند که از کسی جز عناصر «هالیوود» انتظار نمیرود.
* سادهلوحانی که با طناب این شیادان به چاه مرگ شتافتند
میلیونها سادهلوح هم هستند که گول این شیادان را خوردهاند و صدها میلیون دلار به جیب آنها ریختهاند. حداقل هر کدام این افرادی که با برنامه «اپرا» برای خود اسم و رسمی بدست آوردهاند، مسئول مرگ چند تنی هستند که با توصیههای آنها کارشان به مرگ کشیده شده است. چند سال پیش، «جیمز آرتور ری» که خود را «جنگجوی روحانی» میخواند، پس از شهرتی که به دنبال شرکت در برنامه «اپرا» در بین اصحاب رسانه کسب کرد، در نقطهای نزدیک شهر «سدونا» واقع در ایالت «آریزونا» یک مرکز تشکیل داد. وی در یکی از برنامههای خود، شرکتکنندگان را وادار کرد که برای رسیدن به «آمادگی ذهنی» به مدت دو ساعت در یک «سونای سنتی» بنشینند. نتیجه کاری «ری» این بود: دو تن از این افراد جان سپردند و چندین نفر دیگر هم راهی بیمارستان شدند. اگر به وبگاه «ری» سری بزنید خودتان میبینید که رسانهها تا چه اندازه باعث ترویج فعالیتهایش شدهاند.
* اپرا هیچگاه اظهار پشیمانی نکرد
اگرچه «اپرا» طی تمام این سالها باعث شروع و ترویج فعالیتهای چنین شیادانی شده است، هیچگاه مسئولیت زیانهایی را که این افراد به مردم زدهاند بر عهده نگرفته است. علاوه بر این، حتی تا کنون هیچگونه انتقادی جدی هم از وی نشده است که در ساختن برنامه از این افراد با دقت عمل نکرده است. در عوض همواره او را به عنوان کسی که خدماتی شایان به جامعه خود عرضه کرده است، ستایش کردهاند.
* دشمنی اپرا با مردم آمریکا رودرروست
«اپرا» بیشتر از این که به جامعه خدمت کرده باشد، فاجعهای عظیم برای مردم به ارمغان آورده است. به یاد داشته باشید که درآمد «اپرا» از طریق تبلیغات و توافقنامهها تأمین میشود؛ بدین معنا که وی متعلق به بخش اداری آمریکاست و برای دشمن مردم این کشور کار میکند.
* اهداف برنامههای تلویزیونی در عمل تغییر میکند
فرقی ندارد که برنامه مبتلایان به چاقی عاشق لاغر شدن را میبینید یا زنان جذاب ولی کمخردی را که حاضرند جلوی چشم میلیونها بیننده شخصیت خود را نادیده بگیرند؛ همه این برنامهها بر روی یک مسئله تمرکز یافتهاند: جنبههای تیره و منفی شرکتکنندگان در برنامه. به نظر من آنها در پی یافتن راهی هستند که از طریق آن بیننده در مورد زندگی شخصی خود احساس بهتری بدست آورد، اما به نظر میآید که نتیجه کاملا عکس این بوده است. در بسیاری از موارد، این گردنکلفتان، هرزهها و طبقه وازده جامعه، ستاره تلقی میشوند.
* پیام همه شبکههای تلویزیونی آمریکا مشترک است
بیشتر بخش جدی برنامههای تلویزیونی را برای شستشوی ذهن سیاسی و اجتماعی-اقتصادی افراد جامعه نگه میدارند. در آمریکا به این بخش «اخبار» میگویند. مهم نیست که چه شبکهای را برای تماشای خبر انتخاب کنید. همه آنها یک پیام را به مخاطب میرسانند؛ همان پیامی که از رسانههای تحت کنترل شدید و دستکاری شده جهان اولی انتظار میرود. با کمال تعجب باید بگوییم که انتقال خبر در آمریکا برای ترویج موارد زیر به کار میرود:
رعب و وحشت: برای ترساندن مردم از تهدید تروریستها به دروغ و فریب چنگ میزند؛ این مسئله باعث میشود که ماشین جنگ آمریکا به کار خود ادامه دهد و آقایان میلیاردها دلار از مالیات دهندگان بچاپند تا ارتش و صنعت را تأمین مالی کنند.
امیدواری: بدین منظور که مردم به خاطر اوضاع بد اقتصادی احساس بدی نداشته باشند. این اقدامات نشاطبخش برای این است که اعتماد مشتریان جلب شود و در نتیجه مردم جامعه نسبت به اقتصاد و آینده خود امیدوار بمانند. با این کار آنها تشویق میشوند که پول بیشتر خرج کنند و با این کار اوضاع اقتصادی هم رونق مییابد.
آشفتگی: برای این که آنها بدون در دست داشتن رسانههای جمعی نمیدانند اوضاع اطرافشان در چه حال است. رسانه مانند یک تکیهگاه ذهنی است، با این حساب رسانه مطمئن است که میتواند از طریق تبلیغات درآمد خود را تأمین و مخاطبان خود را حفظ کند؛ مخاطبانی که کماکان میشود به آنها دروغ گفت.
انحراف از موضوع اصلی: بدین منظور که مردم مشکلات اصلی خود را فراموش کنند. مخاطبانی که آنتنشان را برنامههای ورزشی و اخبار ستارههای «هالیوود» اشغال کرده است، به جای این که به فکر اوضاع جاری اقتصادی باشند، تمام حواسشان پرت «لیبرون جیمز» و «بریتنی اسپیرز» است، چون اگر واقعیتهای اقتصاد، نظام بهداشت و سلامت و فعالیتهای سیاسی آمریکا را دریابند، خیلی پیشتر از اینها دولتشان را مورد حمله قرار میدهند.
حرص و آز: برای این که مشتریان را به خرید اجناسی وادار کنند که نیاز یا توانایی خریدشان را ندارند. این دیدگاه تنها به دست حامیان مالی رسانهها عملی نمیشود، بلکه تبلیغات آموزشی «پوکر» و برنامه بورس اوراق بهاداری هم که توسط این شبکهها و ایستگاههای شبیهشان به آنتن فرستاده میشود هم در این قضیه نقش دارند.
* بیداری مردم تنها تا جایی که به منافع دولت لطمه نزند
در کل میتوان گفت که هدف رسانه بیدار کردن افکار آمریکاییهاست البته تا آنجا که دولت به راحتی قادر به کنترل آنها باشد. هدف دیگر رسانه آن است که با تقویت وضعیت مصرفگرایی، «طرح پونزی» (یا همان طرح شبه هرمی که وعده سودی کلان را در مدتی کوتاه میدهد) در اقتصاد را کماکان ادامه دهد. با این کار دولت میتواند راحت و بدون هیچ گونه درگیری، آزادیها و اختیاراتی را که زمانی مردم این کشور از آن بهره میبردند، سلب کند و همه را در اختیار بخش اداری آمریکا، «والاستریت» و نظام بانکی قرار دهد.
منبع: خبرگزاری فارس