سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 1698559

  بازدید امروز : 51

  بازدید دیروز : 118

کلبه بصیرت

 
رأی [درست] جز هنگام خشم پنهان نمی ماند . [امام حسن علیه السلام]
 
نویسنده: مهدی ::: یادداشت ثابت - دوشنبه 94/2/29::: ساعت 2:20 صبح

جنایات کوروش هخامنشی

قسمتی کوچک از جنایات کوروش هخامنشی

کوروش هخامنشی،موسس سلسه ی هخامنشیان یکی از شاهان تاریخ بود و به مانند اکثر شاهان تاریخ همچون چنگیز و تیمور و هلاکوخان مغول از خوی وحشیگری و تجاوز برخوردار بود و مانند تمام ظالمان تاریخ از سه عنصر زور،زر و تزویر بهره می گرفت اما حدود یک قرن پیش با وجود ناشناخته بودن شخصی به نام کوروش برای ایرانیان آن دوران ، تبلیغات گسترده ای روی کوروش هخامنشی صورت گرفت و با دروغ ها و جعلیات فراوان کوروش و دیگر شاهان هخامنشی را تا حد پیامبری(و حتی فراتر از آن) بالا بردند و داستان ها و افسانه های بسیار از راست و دروغ مخلوط کرده و به خورد جامعه دادند تا به این وسیله کوروش را به عرش رسانده و پس از آن دم رضا شاه و محمدرضا شاه پهلوی را هم به دم این دودمان کهن پیوند بزنند.

این تبلیغات به جایی رسید که ادعای ذوالقرنین بودن کوروش با دلایلی سراسر جعل دروغ توسط ابوالکلام آزاد،وزیر فرهنگ هندوستان مطرح شد(به لطف خدا در فرصت مقتضی به بررسی ادعای ذوالقرنین بودن کوروش خواهیم پرداخت) و پس از آن،علامه طباطبایی مفسر گرانقدر قرآن و نویسنده ی تفسیر المیزان تحت تاثیر تبلیغات گسترده در رابطه با یکتاپرستی و عدالت کوروش هخامنشی و به دلیل عدم دسترسی به کتب مرجع تاریخی،نظریه ی ابوالکلام آزاد را به عنوان یک احتمال قوی در رابطه به «کیستی ذوالقرنین» مطرح کردند.

تا کنون نیز موج باستان گرایی در ایران با تلاش بیگانگان در حال پیشرفت و حرکت به جلو است و در این میان بزرگ نشان دادن کوروش هخامنشی یکی از حربه های این جریان است و متاسفانه به دلیل عدم پرداختن دقیق و علمی به این موضوع در میان جوانان، تقریباً اکثریت مردم ایران کوروش را به عنوان یک پیامبر الهی(و یا حداقل یک بنده ی صالح خدا) و اسطوره ی عشق و عدالت و آزادی و حقوق بشر و نماد ایران می پندارند به نحوی که کوچکترین نقد به رفتار کوروش برابر با وطن فروشی قلمداد می شود.

همانطور که قبلاً در مطلبی به بیان ترجمه ی منشور کوروش و بت پرستی کوروش هخامنشی کردیم اینک قصد داریم قسمتی بسیار کوچک از جنایات و وحشی گری های این شاه هخامنشی را بازگو کنیم.

البته واضح است کوروش نیز مانند اکثر شاهان تاریخ از عنصر تزویر بهره می برده و در کنار خشونت های بی حد و حصرش گاهی لطوفت ها و بخشش های بینظیری از خود نشان می داده است که باعث جلب توجه مردم آن روز شده بود و حتی آوازه ی برخی از کارهای او به دیگر کشور ها هم رفته بود،چنانکه اکبر مغول پادشاه هند ضمن کشت و کشتارهای خود در خلال جنگ های گسترش طلبانه اش با اسیران جنگی به مهربانی رفتار می کرد و عدالت میان ادیان و مذاهب هند را رعایت می کرد(شاید اکنون معنی تزویر را بهتر درک کرده باشید).

1- مصادره خانه های مردم به نفع سرداران توسط کوروش

گزنفون مورخ یونانی که در کتاب خود،کوروشنامه به تجلیل از شخصیت و اخلاق کوروش هخامنشی پرداخته است(والبته کتاب او به گواهی همه ی استادان تاریخ چندان معتبر نیست)از مصادره خانه‌های مردم توسط کورش  به نفع سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، یاد کرده است.و برخی از ایران شناسان غربی نیز به این موضوع اشاره کرده اند.

برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: کورت، آملی، هخامنشیان، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، 1378، صفحه 119 تا 122؛

بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، 1377، جلد اول، صفحه 192 تا 195؛

گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1386، صفحه 216

2- نابودی تمدن ماد توسط کوروش

یکی از جنگ‌های کورش که منجر به نابودی تمدنی کهن شد، غلبه او بر مادها و تسخیر شهر هگمتانه (همدان/ اکباتان) بود. غلبه‌ای که با مساعدت اشراف و فئودال‌ها صورت پذیرفت و منجر به غارت هگمتانه و به بردگی کشیدن گروهی از مردم آن شد.
او توانست ا به اسارت گرفتن آمیتیس (دختر آخرین پادشاه ماد) و تهدید مبنی بر شکنجه او و فرزندانش، شاه را وادار به تسلیم کند و سپس با کشتن شوهر آمیتیس، او را به همسری خود در آورد. در نهایت نیز شاه نگون‌بخت و شکست خورده در بیابانی دورافتاده رها شد تا از گرسنگی و تشنگی جان بسپارد.
در تاریخ ایران کمبریج به سرپرستی ایلیا گرشویچ آمده است که «گرایش مردم ماد نسبت به کورش خصمانه بود» (ص 241). او هگمتانه را غارت کرد و برخی از مادها را به بردگی گرفت» (ص 240).
با اینکه مادها دستکم دو بار در زمان داریوش بزرگ کوشیدند تا استقلال خود را از سلطه هخامنشیان باز یابند، اما در هر دوبار با سرکوب خشونت‌بار داریوش مواجه شدند و38000 نفر از آنان قتل‌عام گردیدند. .
بنگرید به: گرشویچ، ایلیا، تاریخ ایران دوره ماد- از مجموعه تاریخ کمبریج، ترجمه بهرام شالگونی، تهران، انتشارات جامی، 1387، صفحه 238 تا 241

3- کوروش و قتل عام مردم نینوا

یکی از منابعی که برای وصف سجایای کورش به فراوانی بدان استناد می‌شود، کورش‌نامه (سیروپدی) نوشته گزنفون است. اما در این استنادها معمولاً به بازگویی بخش‌های دلپسند آن اکتفا می‌شود و بقیه متن را نادیده می‌انگارند.

گزنفون آورده است که کورش برای حمله و تسخیر شهر نینوا، روز عید را انتخاب کرد که مردم سرگرم جشن و شادی هستند. او به سپاهیان خود می‌گوید که خانه‌های مردم قابل احتراق است و ما می‌توانیم با پشتیبانی خدا و با مشعل‌های فراوانی که داریم، آنها را به آتش بکشیم تا ساکنان شهر در میان شعله‌های آتش بسوزند.

آنان در حالیکه بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آنکس را که می‌دیدند به ضرب تیغ از پای در می‌آوردند. گزنفون نقل کرده که: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه‌ها یافتند، بکشند».

پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد.

کورش همچنین فرمان داد تا خانه‌های بزرگان شهر را مصادره کنند و به سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، واگذار شوند. او به مردان تحت امر خود اختیار داد تا اسیران جنگی را تحت مالکیت خود نگه دارند.

کورش به مردم نینوا فرمان داد که از حاکمی که او معین می‌کند، فرمانبرداری کنند و به کشت و کار مشغول شوند تا بتوانند خراج و غنائم لازم را پرداخت کنند.

برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1386، صفحه 214 تا 216

4- کوروش و نابودی تمدن لیدی

یکی دیگر از تمدن‌هایی که به دست کورش بر افتاد و از بین رفت، تمدن کهن و درخشان لیدی بود. با اینکه اهالی لیدی در همان زمان کوشیدند تا از سلطه هخامنشیان رهایی یابند، اما این قیام که به رهبری پاکتیاس بر پا شد، به فرمان کورش بزرگ و به خشن‌ترین شکل ممکن سرکوب شد.

کورش با اعزام سپاهی به فرماندهی مازارس دستور داد که تمامی قیام‌کنندگان را به بردگی بکشند و رهبر آنان را زنده به نزد او بفرستند. او همچنین دستور داد لیدیایی‌ها را چنان خرد و منکوب سازند که راه هرگونه شورشی علیه سلطه پارسیان هخامنشی بسته شود.

سپاه کورش به سرعت دست به منکوب کردن لیدیایی‌ها می‌زند و رهبر آنان را به اسارت می‌گیرد. شهرهای پری‌ین و مگنزی غارت می‌شوند و مردم شهرهای فوسه و تئوس خانه‌های خود را رها کرده و راه فرار در پیش می‌گیرند. ساکنان کاریه به بردگی کشیده می‌شوند و گروهی از اهالی کزانتوس و کونوس در لیکیه دست به انتحار می‌زنند و مرگ را بر تعبد و بندگی ترجیح می‌دهند. شهرها یکی پس از دیگری تسخیر می‌شوند و پس از اینکه تاراج می‌گردند، پادگان‌های نظامی پارسی و نیروهای ضد شورش هخامنشی در آنها مستقر می‌شوند.

برای آگاهی بیشتر و تفصیل منابع بنگرید به: بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، 1377، جلد اول، صفحه 114 تا 117

5- نابودی تمدن عیلامی خوزیان به دست کوروش

یکی دیگر از تمدن‌های کهن ایران‌زمین که به دست کورش بزرگ بر افتاد و از میان رفت، فرهنگ و تمدن کهن و درخشان عیلامیان/ خوزیان بود. تمدنی که به مدت زمانی بس طولانی یعنی متجاوز از دو هزار سال در جنوب‌غربی فلات ایران تداوم داشت و آثار هنری و معماری فراوانی از آن برجای مانده است. این در حالی بود که پس از سلطه هخامنشیان بر این سرزمین چیزی جز کاخ سلطنتی آنان در شوش ساخته نشد. کاخی که بنا به اظهارات داریوش در کتیبه ششم او در شوش  پارسیان کمترین نقشی در ساخت آن نداشتند.

با اینکه خوزیان دستکم یکبار کوشیدند تا در زمان داریوش یکم از سلطه هخامنشیان رهایی یابند و تا حد زیادی نیز در اینکار موفق شدند، اما به گفته داریوش در کتیبه بیستون با سرکوب شدید او مواجه شدند و برای همیشه منکوب گردیدند و از صفحه تاریخ محو شدند.

در این زمینه پی‌یر بریان آورده است: «قتل‌عام‌هایی که پس از جنگ به وسیله سپاهیان کورش انجام گرفته است، از شدت و خشونت ارتش نوبابلی حکایت می‌کند. احتمالاً در همین زمان (یا شاید اندکی پیش یا بعد از آن) است که شوش نیز مسخر کورش گشته و آخرین پادشاهی نوعیلامی برای همیشه نابود شده است».

بنگرید به: بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، 1377، جلد اول، صفحه 125

6- کوروش و تامین هزینه های دربار از محل نذورات مردمی

یکی دیگر از اعمالی که پس از تجاوز کورش به بابل و تصرف آن کشور متداول شد، موظف کردن معابد و نیایشگاه‌ها به تأمین مخارج دربار از قبل نذورات مردمی بود. معابد موظف بوده‌اند که مرتباً و بنا به نیاز، بخشی از مایحتاج و هزینه‌های کمرشکن خاندان سلطنتی و تشریفات دربار را که همواره بر دوش مردم سنگینی می‌کرده است، تأمین کنند. در یک سند بازمانده از سال 528 پیش از میلاد، معبد اِئانا موظف شده است تا برای یکی از مهمانی‌های شاهانه در اسرع وقت 200 بره شیرخوار و 80 گاو چاق فراهم کند و تحویل رئیس تشریفات بدهد. چنین درخواست‌هایی معمولاً با کمبود منابع مالی معبد مواجه می‌شده و آنان ناچار بوده‌اند تا برای تأمین آن به راه‌های دیگری همچون وام گرفتن از رباخواران زیر نظر حکومت یا اجحاف به مردم روی بیاورند. علاوه بر این، معابد موظف بودند در هر زمان که دربار تقاضا کند، برده و کارگر و نیروی انسانی لازم را به خدمت گسیل کنند و حتی گله‌های احشام سلطنتی را به خرج خود پرورش دهند و نگهداری کنند.

برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، 1377، جلد اول، صفحه 192 تا 193،

7- چگونگی بخشندگی های کوروش کبیر

زنان یکی از مظلوم‌ترین و ستم‌کشیده‌ترین اعضای جوامع انسانی بوده‌اند که قربانی جنگ‌ها و تجاوزهای متجاوزان و جهان‌گشایان می‌شدند. زنانی که شوهران یا پدران خود را از دست می‌دادند و به اسارت و بردگی گرفته می‌شدند. رفتار کورش با زنان نیز از این قاعده همیشگی تاریخ جنگ‌ها و تجاوزات بشری مستثنا نبوده است.

یکی از منابعی که برای وصف سجایای کورش و بخصوص بخشندگی‌های او بدان استناد می‌شود، کورش‌نامه گزنفون است. اما در این استنادها  جزئیات این «بخشندگی» دقیقاً مشخص نمی‌شود.

به موجب این متن، کورش پس از آنکه دختر زیبایی را که مادها همراه با خیمه و خوابگاه به او تقدیم کرده بودند، به حضور پذیرفت، به سراغ تقسیم زنان اسیر و غنائم جنگی ناشی از غارت ماد و سرزمین‌های غربی ایران رفت. او یکی از زنان «تحت تملک» خود را که نوازنده‌ای خوش ‌الحان بود، به یکی از همدستان خود بخشید تا «اقامتگاه جنگی‌اش دلکش‌تر و روح‌پرورتر از خانه‌اش شود».

برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کوروش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1386، صفحه 123 تا 128

8- کوروش و تصرف خاله اش

کتزیاس مورخ و زشک رسمی دربار اردشیر دوم هخامنشی  آورده است که کورش پس از غلبه بر ماد اسپیتاماس را کشت و زن او را که آمیتیس نام داشت، تصرف کرد. آمیتیس دختر آستیاگ و خواهر ماندانا و خاله کورش بود.

برای آگاهی بیشتر بنگرید به: تاریخ کتزیاس (خلاصه فوتیوس)، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، 1380، ص 19،

9- کوروش در تورات

کورش در متن عهد عتیق تورات گرامی داشته شده و نجات دهنده یهودیان از اسارت هفتاد ساله در بابل معرفی شده است . اما در همان کتاب او مجری خواست و اراده و این سخن خدای یهودیان برای نابودی بابل نیز بوده است:

من خود بر ضد بابل بر خواهم خواست و آنرا نابود خواهم کرد . نسل بابلیان را ریشه کن خواهم کرد تا دیگر کسی از آنان زنده نماند .

بابل را به باتلاق تبدیل خواهم کرد تا جغدها در آن منزل کنند،با جاروی هلاکت بابل را جارو خواهم کرد تا هرچه دارد از بین برود)کتاب

) اشعیا،باب 14 ،بند 22 و 23

پس از هفتاد سال پادشاه بابل وقوم او را به خاطر گناهانشان مجازات خواهم کرد وسرزمین ایشان را به ویرانه ای ابدی تبدیل خواهم کرد.)کتاب ارمیا،باب 25 ،بند 12)

شواهد تاریخی و اکتشافات باستان شناسان نشان از نابودی تمدن بابل پس از کورش می دهد.

10- کوروش راهزن بود؟

کتزیاس میگوید :کورش پسر چوپانی بود از ایل مرد ها، که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد .

کورش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال می ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیاکس، آخرین پادشاه ماد، هیچ گونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید

حسن پیرنیا، ایران باستان، جلد اول، ص 240

همانطور که دیدید علاوه بر بخشش ها و مهربانی هایی که در بعضی کتب تاریخی به کوروش نسبت داده شده موارد زیادی نیز از وحشیگری و تجاوز در مورد او آمده است که اگر بخواهیم همه ی آن ها را رد کنیم ناگزیر خواهیم بود بخش های دلپسند آن که در مورد عدالت و مهربانی کوروش است را نیز نا دیده بگیریم.

بنابراین کوروش هخامنشی نیز شاهی مانند تمام شاهان خونخوار و ظالم تاریخ است و این در حالی است که نخواهیم او را یکی از خونخوارترین و ستمگرترین شاهان جهان به حساب بیاوریم.

منبع: استوا


 
نویسنده: مهدی ::: یادداشت ثابت - دوشنبه 94/2/29::: ساعت 2:14 صبح

 

منشور جعلی کوروش

منشور کوروش،اولین فریب و نیرنگ کثیف سیاسی

استوا | متاسفانه سطح مطالعه ی درست جامعه آنقدر کم است و بر عکس سطح دروغ پذیری و تحت تاثیر مطالب بی سند قرار گرفتن در میان جوانان جامعه ی ما و حتی قشر تحصیل کرده و نخبگان آن قدر زیاد است که قبل از هر بحث علمی پیرامون محتوای منشور کوروش باید ثابت کنیم متن زیر که به عنوان ترجمه ی منشور کوروش گاهاً در پوسترهای مختلف و کلیپ های ساخته شده جماعت کوروش دوست و باستان گرا دیده می شود به هیچ وجه ترجمه ی منشور کوروش نیست و در هیچ منبع معتبری ثبت نشده است بلکه این همان ترجمه ی جعلی است که در زمان پهلوی توسط اشرف و نهادهای فرهنگی آن زمان به چاپ رسید و با هزینه ای هنگفت به زبان های دیگر نیز ترجمه و در سایر کشورها نیز منتشر شد. احتمالاً همین ترجمه ی جعلی بود که بعدها به سازمان ملل فرستاده شد و موجب ثبت این منشور به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شد.

قسمتی از ترجمه ی جعلی: «اینک که به یاری مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیردستان من دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.!!»

در شماره ی 28/2008 مجله اشپیگل مقاله در مورد همین ترجمه جعلی و فریب سازمان ملل نوشته شده که محققانی همچون گلاوس گالاس (متخصص تاریخ هند) پروفسور ویزهوفر( شرق شناس برجسته) هانس پتر شاودیگ (آشور شناس از هایدلبرگ) این ترجمه ی جعلی و فریب کاری اربابان جعل را در عصر پهلوی تایید کرده اند.

و اما ترجمه ی معتبر و اصلی استوانه گلی کوروش هخامنشی

ترجمه ی انگلیسی منشور کوروش از سایت موزه بریتانیا،محل نگهداری منشور کوروش

ترجمه به فارسی،دکتر شاهرخ رزمجو ، بخش خاور میانه موزه بریتانیا / دانشگاه تهران (فایل pdf)

ترجمه ی دکتر عبدالمجید مجید ارفعی نیز از معتبر ترین ترجمه های فارسی است.

قسمتی از متن منشور از زبان کاهنان در مورد کوروش است و قسمتی از زبان خود کوروش که در هر صورت دو قسمت باید به دستور مستقیم کوروش نوشته می شده است.

ترجمه ی اشاره شده در اینجا ترجمه ی انگلیسی سایت موزه بریتانیا و ترجمه ی دکتر عبدالمجید ارفعی است که تفاوت چندانی در محتوا با هم ندارند.

در این قسمت کوروش به عنوان فرستاده خدایان بابلی و پیامبر بت ها معرفی می شود:

12

 

seeking for the upright king of his choice. He took the hand of Cyrus, king of the city of Anshan, and called him by his name, proclaiming him aloud for the kingship over all of everything

13

He made the land of Guti and all the Median troops prostrate themselves at his feet, while he shepherded in justice and righteousness the black-headed people

 

12. (مردوک) در میان همه ی سرزمین ها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر،[5] آنگونه که خواسته ی وی (= مردوک) باشد، ‌شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت.

13. او (= مردوک) کورش، پادشاه شهر انشان Anšan را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه ی جهان.

در این قسمت مردم و اشراف زادگان بر دوپای کوروش بوسه و بر او نماز می برند و این از مواردی است که با افتخار در منشور کوروش بیان می شود حال آنکه در صورت اجباری بودن خلاف حقوق بشر است و در صورت اختیاری بودن خلاف کرامت انسانی:

18

All the people of Tintir, of all Sumer and Akkad, nobles and governors, bowed down before him and kissed his feet, rejoicing over his kingship and their faces shone.

18. همه ی مردم بابل،‌ همگی (مردم) سومر و اکد، (همه ی) شاهزادگان و فرمانروایان  به وی (= کورش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهی اش شادمان گردیده، چهره ها درخشان کردند.

از این جا به بعد منشور از زبان کوروش گفته می شود.

در این قسمت کوروش خود را پرستنده ی مردوک می خواند.

23

I founded my sovereign residence within the palace amid celebration and rejoicing. Marduk, the great lord, bestowed on me as my destiny the great magnanimity of one who loves Babylon, and I every day sought him out in awe.

 

23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار] بابل است به خواست خود به [خویشتن گروانید] (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم.

کوروش دوباره به پرستش مردوک اشاره می کند و نه تنها خودش بلکه پسر و همگی سپاهیانش نیز مردوک را ستایش می کنند:

27

 

and he pronounced a sweet blessing over me, Cyrus, the king who fears him, and over Cambyses, the son [my] issue, [and over] my all my troops

28

that we might live happily in his presence, in well-being

27. (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستنده ی وی است و کمبوجیه، فرزند ِزاده شده ی من و همگی سپاهیانم را
28. با بزرگواری، افزونی داد و ما به شادمانی، در آشتی تمام، کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد و والاترین پایه ی [خدائیش] را ستودیم.

کوروش در جای دیگر دوباره به بوسه زدن پادشاهان ببر دو پای خود اشاره می کند و همچنین باج سنگینی که برایش می اورند:

30

brought their weighty tribute into Shuanna, and kissed my feet

30. باج و ساو بسیارشان[25] را از بهر من(= کورش)؛ به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.

کوروش همچنین تمام بت ها و خدایان را به بت خانه ها بر می گرداند(درست بر خلاف تمام پیامبران ابراهیمی) و از آن ها (خدایان) می خواهدکه برایش خواستار عمر طولانی باشند.

32

the gods who lived therein, and made permanent sanctuaries for them. I collected together all of their people and returned them to their settlements

33

and the gods of the land of Sumer and Akkad which Nabonidus – to the fury of the lord of the gods – had brought into Shuanna, at the command of Marduk, the great lord

34

I returned them unharmed to their cells, in the sanctuaries that make them happy. May all the gods that I returned to their sanctuaries

35

every day before Bel and Nabu, ask for a long life for me, and mention my good deeds, and say to Marduk, my lord, this: “Cyrus, the king who fears you, and Cambyses his son,

 

32. (و نیز پیکره ی) خدایانی را که در میانه ی آن شهرها (= جای ها) به جای های نخستین بازگردانیدم و (همه ی آن پیکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاه های خویش بازگردانیم.
33. (و نیز پیکره ی) خدایان سومر و اکد را که نبونئید (بی بیم) از خشم سرور خدایان (= مردوک) با بابل اندر آورده بود، به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی

34. در نیایشگاه هایشان بنشاندم -جای هایی که دل آن ها شاد گردد- باشد که خدایانی که من به جای های مقدس (نخستین شان) باز گردانیدم،

35. هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند[27] و هماره در پایمردی من سخن ها گویند، با واژه هایی نیک خواهانه باشد که به مردوک، خدای من، گویند که «به کورش، پادشاهی که (با بیم) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش،

 

و اما در توجیه این اقدام کوروش چه می گویند؟

تنها دلیل توجیه این اقدام کوروش را می توان احترام به عقاید ملل مغلوب دانست و عده ی زیادی از باستان شناسان نیز همین دلیل را مطرح کرده اند اما به راستی واژه های صریح پرستش را چطور می توان حمل بر احترام صرف تلقی کرد و حال آنکه کوروش از پرستش نیز فرا تر رفته و خود را فرستاده و پیامبر خدایان دروغین بابل معرفی کرده،آیا به راستی این عمل برای احترام به عقاید مردم بوده یا فریبی سیاسی برای کسب محبوبیت در بین مردم؟مگر نه اینکه بیشتر پادشاهان تاریخ از همین روش مزورانه استفاده می کرده اند.

نظر شهید مطهری در این مورد بسیار روشنگر است.

شهید مطهری  به داستان بت شکنی حضرت ابراهیم ( ع ) و پاسخ ایشان به اعتراض مردم بت پرست شهر اشاره و عنوان می کند: ابراهیم (ع) خطاب به انها گفت شما چرا مرا متهم میکنید؟ مجرم‏ واقعی همین بت بزرگ است که زنده مانده مردم در جواب گفتند که از او این کارها ساخته نیست پاسخ داد که چطور است کار زد و خورد از او ساخته‏ نیست ولی اینکه حاجتهائیرا که انسانها در آنها در مانده اند برآورده کند ، از او ساخته است؟ در اینجا قرآن اصطلاح بسیار زیبائی بکار می برد، می گوید: «فرجعوا الی انفسهم»، این مناظره سبب شد که اینها بخود بازگردند* از نظر قرآن ، خود واقعی انسان عقل و اندیشه ناب و خالص‏ و منطق صحیح اوست قرآن میگوید اینها از خودشان جدا شده بودند ، این تذکر سبب شد که دوباره سوی خود باز گردند و خود را در یابند حالا کار حضرت ابراهیم را چگونه باید تفسیر کنیم ؟ آیا کاری که ابراهیم‏ (ع) کرد بر خلاف آزادی عقیده – بمعنای رایج آن که میگویند عقیده هر کس‏ باید آزاد باشد – بود ، یا آنکه در خدمت آزادی عقیده بمعنای واقعی آن‏ بود ؟ اگر حضرت ابراهیم میگفت چون این بتها مورد احترام میلیونها انسان‏ هستند ، پس من هم به انها احترام میگذارم ، یعنی درست همان چیزی را ابراز میکرد که اکنون عقیده‏ای بسیار رایج است ، آیا کار درست و صحیحی انجام داده‏ بود ؟ از نظر اسلام این اغراء به جهل (کشانیدن به جهل) است نه خدمت به آزادی در تاریخ اسلام نیز میبینیم درست نظیر کار ابراهیم ( ع ) را پیغمبر اکرم ( ص ) در فتح مکه انجام داد آن حضرت به بهانه آزادی عقیده ، بتها را باقی‏ نگذاشت به عکس دید این بتها عامل اسارت فکری مردمند و صدها سال است‏ که فکر این مردم اسیر این بتهای چوبی و فلزی و شده است ، این بود که‏ بعنوان اولین اقدام بعد از فتح ، تمام آنها را در هم شکست و مردم را واقعا آزاد کرد.

شهید مطهری سپس این شیوه را با رفتار پادشاه‏ وقت انگلستان مقایسه می کند، “وقتی که او برای دیدار از هندوستان به آنجا رفته بود در هندوستان‏ جزء برنامه سفرش ، بازدید از یک بتخانه گنجانده شده بود. خود مردم هند وقتیکه میخواستند داخل صحن بتخانه شوند ، کفشهای خود را میکندند ، اما او بنشانه احترام بیش از حد ، هنوز به صحن نرسیده کفشهایش را کند و بعد هم‏ از همه مؤدب تر در مقابل بتها ایستاد در تفسیر این حرکت عده ای ساده‏ اندیش میگفتند ببینید نماینده یک ملت روشنفکر چقدر به عقاید مردم‏ احترام میگذارد غافل از اینکه این نیرنگ استعمار است استعماری که‏ میداند که همین بتخانه هاست که هند را به زنجیر کشیده و رام استعمارگران‏ کرده است اینگونه احترام گذاشتنها ، خدمت به آزادی و احترام به عقیده‏ نیست ، خدمت به استعمار است ملت هند اگر از زیر بار این خرافات‏ بیرون بیاید که دیگر باج به انگلیسیها نخواهد داد.”

مثال دیگر استاد مطهری کوروش است. ایشان درباره او تصریح کرده است: در کتابهای تاریخ خودمان نوشته بودند کوروش چه مرد بزرگ و بزرگواری بوده که وقتی به بابل رفت و آنجا را فتح کرد تمام بتخانه‏ ها را محترم شمرد از نظر یک فاتح که سیاست استعمارگری‏ دارد، این کار، امری عادی و یک نقشه معمولی است ولی از نظر بشریت‏ چطور؟ آیا خود جناب کوروش به آن اعتقاد داشت؟ یقینا نه، اما کوروش‏ فکر میکرد این اعتقاد که مردم را در بیخبری نگاه داشته عامل خوبی برای در بند ماندن آنهاست این بود که دست به ترکیب آنها نزد.

قسمتی از کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران،نوشته ی شهید مطهری

* این اصطلاح قرآنی که هزار و چهارصد سال پیش مطرح شده است تقریبا معادل اصطلاح از خود بیگانگی و بازگشت بخویش است که درآثار هگل و مارکس و پیروان او ، بر روی آن تاکید بسیار شده است و روشنفکران ما متاسفانه بعوض اخذ آن از قرآن و درک معنای عمیق آن از این کتاب ، آنرا از غرب اخذ کرده اند.

لازم به ذکر است منابع تاریخی دیگر هیچگاه مطلبی بر خلاف خود گفته ی کوروش مبنی بر پرستش مردوک نگفته اند و در کوروش نامه ی گرنفون نیز کوروش پرستنده ی خدایان است که به گفته ی باستان شناسان و تاریخدانان این ناشی از ناآگاهی گزنفون از دین کوروش بوده و از نظر اعتبار نیز کتاب کوروش نامه قابل استناد نیست،سایر منابع نیز در این مورد سکوت کرده اند،بنابراین در مورد کوروش هخامنشی دو حالت بیشتر وجود ندارد.

اول اینکه بپذیریم او پرستنده ی خدایان بابل بوده که در این صورت نمی توان حرفی از آزادی ادیان به میان اورد زیرا که کوروش تنها به هم دینان خود کمک کرده بود نه پیروان سایر ادیان.

دوم اینکه کوروش یکتاپرست و زرتشتی و یا پیرو ادیان دیگر بوده اما به خاطر احترام به خدایان بابلی این حرف را زده است که در این صورت کوروش با فریب مردم سعی کرده است پایداری سلطنت خود بر مردم را تضمین نمایند،او از عنصر تزویر برای بقای حکومتش استفاده کرده است.

در هر دو حالت کوروش ادعای پیامبری بت های بابلی را کرده است و این نیز حیله ای بسیار کثیف برای حکومت بر مردم است و به هیچ وجه با چهره ای که امروزه از کوروش هخامنشی نشان می دهند(تا حدی که به استناد علامه طباطبایی او را ذوالقرنین و پیامبر می خوانند) سازگار نیست.

لازم به ذکر است در سراسر این کتیبه حرفی از حداقل دستمزد و برانداختن برده داری نیامده است و تنها اشاره ای به آزادکردن بردگان یهودی شده است.

منبع: استوا


 
نویسنده: مهدی ::: یادداشت ثابت - دوشنبه 94/2/29::: ساعت 2:8 صبح

جنایات کوروش

قتل‌عام مردم اَکَد

به فرمان کورش یا نبونید؟

در کتیبه «رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ» که از آخرین نمونه‌های سنت رویدادنامه‌نویسی در بابل بشمار می‌رود، عبارتی مبهم آمده که پرسش‌ها و پیچیدگی‌هایی را رقم زده است. نویسنده? رویدادنامه آورده است:  

"هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت."

برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ در کتاب: تمدن هخامنشی، سیزده گفتار در بررسی‌های هخامنشی،  از همین نگارنده، 1386.

شیوه کوتاه‌نویسی رویدادنامه‌نویسان بابلی موجب خودداری از شرح و توضیحات بیشتر در پیرامون این واقعه شده است. در عبارت بالا، آشکار نیست که مردمان بابل علیه چه کسی شوریدند و چه کسی مردمان شهر را قتل‌عام کرد.

خانم اولمستد در این باره آورده است که: "کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند."

اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، 1372، ص 68 و 69.

جان مانوئل کوک نیز روایت می‌کند که: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می‌شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می‌کند."

مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، انتشارات ققنوس، 1384، ص 64. (یادآور می‌شود که استاد ثاقب‌فر در پیشگفتار خود بر کتاب و نیز در پانویس‌های گوناگون خود، انتقادها و اعتراض‌هایی را به روش تحقیق و بی‌طرفی مؤلف بیان نموده است.

استنباط استاد پرویز رجبی از این واقعه مقداری متفاوت است: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید، که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد."

رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، 1380، ص 136.

نگارنده به هنگام ترجمه متنِ رویدادنامه از هرگونه داوری خودداری کرد و صرفاً نکات مبهم را در میان علامت پرسش نهاد. اما به چند دلیل بر این پندار است که فرمان کشتار را نبونید صادر کرده و شهری که مردمانش قتل‌عام شده‌اند، شهر بابل بوده است و نه شهر اُپیس/ اوپیس.

برای این تحلیل، ابتدا نظری به متن رویدادنامه بیفکنیم و از میزان بی‌طرفی یا جانبداری نویسنده از هریک از طرفین نبرد آگاه شویم. آیا چنین جانبداری وجود دارد؟ به گمان نگارنده، متن رویدادنامه (دستکم در باره کورش) بدون هیچگونه جانبداری یا عناد است. او از یک‌سو به غارت هگمتانه و لیدی به دست کورش اشاره می‌کند و از سوی دیگر به اهتمام کورش برای حفاظت از نیایشگاه‌ها و آیین‌هاای آن و نیز پیمان صلح و آشتی با همه مردمان شهر:

"کوروش، بسوی کشور هَگمَتانه پیش تاخت. سرای پادشاهی را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هگمتانه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد". "کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و بسوی کشور لیدی پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و دارایی‌های او را بگرفت". "نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه برند". "کورش با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد".

پرسش‌هایی که از متن مبهم رویدادنامه در باره قتل‌عام مردم مطرح می‌شوند، عبارتند از:

1- منظور از «اکد» در جمله «مردمان اکد بشوریدند» کدام شهر است؟

2- مردمان اکد علیه چه کسی شوریدند؟

3- چه کسی فرمان کشتار مردم اکد را صادر کرد؟

کلید همه پرسش‌ها در نخستین پرسش نهفته است. نام‌های «بابل» و «اکد» همواره بجای یکدیگر بکار می‌رفته‌اند و معنا و مصداقی یکسان داشته‌اند و هنوز نیز دارند. این دو واژه بطور همزمان برای نامیدن کشور بابل/ اکد، شهر بابل/ اکد، زبان بابلی/ اکدی و نیز خط بابلی/ اکدی بکار می‌رفته است.

چنانکه از متن رویدادنامه و نیز از متن منشور نبونید دریافته می‌شود، مردمان بابل/ اکد از فرمانروایی نبونید و دخالت او در آیین‌هاای مردمی ناراضی بوده‌اند. هنگامی که کورش به «سپاه اکد» در «شهر اپیس» حمله می‌کند، مردم پایتخت، فرصت را غنیمت می‌دانند و علیه حاکم وقت (یعنی نبونید) شورش می‌کنند. منظور از مردمان اکد، ظاهراً نمی‌تواند ساکنان شهر اپیس باشد، چرا که در این متن و در هیچ متن دیگری، نام اکد به عنوان یک شهر، جز برای نامیدن شهر بابل بکار نرفته است. نویسنده رویدادنامه نیز همین شیوه را بکار برده و نام‌های اپیس و اکد را آشکارا از یکدیگر تفکیک کرده و هر دو را مستقلاً بکار برده است.

از سوی دیگر، مردمی که در معرض حمله دشمن هستند، در برابر قوای مهاجم «شورش» نمی‌کنند، بلکه در برابر آنان «مقاومت» می‌کنند. حتی اگر این شورش در اپیس اتفاق افتاده باشد، شورشی علیه حکومت بابل/ اکد بوده است.

اگر مردمان شهر بابل/ اکد شوریده باشند، بدیهی است که این شورش علیه حاکم وقت بوده است و نه علیه سپاهی که هنوز به شهر آنان وارد نشده است. به همین ترتیب، کسی که فرمان قتل‌عام شورشگران را صادر می‌کند، فرمانروای وقت شهر و کشور (یعنی نبونید) است که در متن کتیبه «او» خطاب شده است. حتی اگر یکی دیگر از عاملان حکومت این دستور را صادر کرده باشد، با اشاره کوتاه «او» که به کلی نامفهوم و بی‌معنا می‌شد، خطاب نمی‌گردید.

همچنین بدیهی است که کورش نمی‌توانسته است به قتل‌عام مردمان شهری فرمان داده باشد که هنوز بدان وارد نشده و هیچگونه قدرت و اختیاری در آن ندارد.

به گمان نگارنده، در عین حالی که نمی‌توان از تصمیم هیچیک از جهانگشایان و از جمله کورش برای حمله به یک کشور مستقل دفاع کرد، اما به موجب رویدادنامه، هیچگونه دلیل روشنی برای دست‌داشتن کورش در قتل‌عام مردم شهر اپیس یا شهر اکد در دست نیست.

 

 

منبع: غیاث ابادی


 
نویسنده: مهدی ::: یادداشت ثابت - دوشنبه 94/2/29::: ساعت 1:4 صبح
تاریخ : دوشنبه ششم مرداد 1393
نویسنده : بزرگـمهر
 

 

 

http://s5.picofile.com/file/8132272218/12.jpg

حکایت راستگوئی و درستکاری هخامنشیان و دیگر دول باستانی ، همانند ماجرای معروف آش نذری ملانصرالدین است ؛

به قدری این موضوع تکرار شده بود که حتی یونانیان و رومیان خردگرا ؛ قوه فخیم استدلالی شان را به کناری گذاشته اند و شایعات شرقی را به کتابهایشان وارد نمودند،

برای مثال هرودوت میگوید "پارسیان تا بیست سالگی به راستگوئی تعلیم داده میشوند" ولی خودش در سرتاسر کتابش دارد دروغ و دغل های پارسیان را ناخواسته یک به یک گوشزد می کند !

شاید هم پس از 20 سالگی به آنها تعالیم دیگری داده میشد

http://s5.picofile.com/file/8132272250/Awakening_of_the_Liar.jpg

 شاخ های شیطانی کوروش در کتاب مقدس

یکی از دغل و ناجوانمردی های کوروش در نبرد میان وی و کرزوس است که "پلیانوس" Polyaenus مورخ بزرگ مقدونیه ای آنرا آورده است ؛

این فقره که گزارشی بسیار منحصر به فرد و جذاب است میگوید :

«کوروش با کرزوس به گفتگو پرداخت و قرار شد و عهد کردند تا هر دو هماورد دست از ستیزه بردارند و یک چند به جنگ نپردازند ، اما شب دیگر کوروش ناگهان بناگاه بر ساردیس که دیوارهایش بی دفاع و بی پناه مانده بود یورش برد و با نردبان از آنها بالا رفت و شهر را تسخیر کرد ! » 

Cyrus led his forces away from Sardis, in accordance with a treaty which he had agreed with Croesus. But as soon as night came, he returned, applied ladders to the walls which were unprepared for a siege, and took Sardis by storm.

 

Polyaenus - Stratagems-  translation by R.Shepherd (1793) Book VII - 6:2 

شاپور شهبازی در برگه های 185 و 186 از کتاب "جهانداری کوروش بزرگ" می نویسد :

«این روایت را ظاهراً دشمنان لودیه ای کوروش ساخته بودند و هیچگونه ارزشی ندارد !!»

 

 

http://s5.picofile.com/file/8132272200/90909.jpg

منبع: ارغنون


 
نویسنده: مهدی ::: یادداشت ثابت - دوشنبه 94/2/29::: ساعت 12:51 صبح

جنایات کوروش

ظهور کوروش و آغاز تأثیرگذاری پارسیان بر معادلات جهان قسمت چهارم

استاد "محمدعلی اسلامی ندوشن" در اظهارنظری که از شخصیتهایی ایشان بدور است ، می نویسند :

«اگر پارسیان نیز مانند شهروندان آتن می خواستند وقت خود را به مباحثه و رأی گیری  و نشستن توی تئاتر سپری کنند ، نظم سرزمینی که به پهناوری یک قاره بود به هم می خورد و آسایش و امنیت ده ها قوم که تحت اداره آن بودند ، مختل می ماند» (محمدعلی اسلامی ندوشن ، ایران لوک پیر ، برگه های 38-39)

عجیب است که به اینجا برسیم که مشارکت همگانی و دموکراسی تقبیح میشود و دیکتاتوری پسندیده ؛ و چه با افتخار هم بازگو میشود ! چنین عقیده ای واقعاً خطرناک است ، عقیده ای که برای رسیدن به هدف (حفظ تمامیت امپراطوری) ، ابزار توجیه میشود (سرکوب ، فریب و پروپاگاندا) . پس با توضیحات دکتر اسلامی ندوشن لابد دریافتیم که امپراطوری ایران به قول آقای بدیع اگر هم ثباتی در "ایرانی گری" (که تعریف دقیقی هم ندارد و معلوم نیست مادهای ناراضی و دیگر اقوام را هم شامل میشود یا فقط "اشراف پارسی" را شامل میشود) داشت ، به واسطه درخشش لبه های شمشیر و نیزه های لشکرهخامنشی بود که اقوام زیرپرچم ماندند. ولی آیا اوضاع حتی در دوره هخامنشی هم یکدست پیش می رفت ، از نوشته های کتزیاس و گزنفون دو مورخ یونانی در لشکر دو برادر پارسی که بر سر سلطنت با یکدیگر جنگیدند ، می توانیم دریابیم که آن امپراطوری آنطورها هم که آقای بدیع میگوید چندان برپا نبوده ،

گزنفون می نویسد :

«همه ساکنان آسیا با دیدن چنین کردارهایی –خبط و خطاهای گسترده در حکومت مرکزی- خود را به دست بی ایمانی و قانون شکنی رها کرده اند ، زیرا وقتی سران کشور چنین باشند زیر دستان علی الاصول به همین راه کشیده میشوند ، و بدین سبب است که تنزل اخلاقی در نزد آنان چنان است که هرگز در گذشته نبوده ...بنابراین کسی که با آنها سر جنگ دارد می تواند به دلخواه خود کشور آنها را درنوردد ، بی انکه نیازی به نبردکردن داشته باشد ، و این مجازات بی ایمانی آنهاست در رابطه با خدایان ، و بی عدالتی آنها در رابطه با مردم ... به جسم خویش آنگونه که در گذشته می پرداختند امروز نمی پردازند ، توضیح آنکه در نزد آنان قاعده آن بود که اخ و تف نیاندازند و خلط بینی را نگیرند ولی اکنون کار بدنی که خلط ها را از میان بردارد در هیچ کجا مورد نظر نیست ، در گذشته قاعده برآن بود که بیشتر از یک غذا در روز نخورند ، ولی اینکه عده ای به همراه کسانی که آن غذا را در صبح صرف می کنند شروع به خوردن میکنند و از خوردن و آشامیدن باز نمی ایستند تا ساعت صرف شام کسانی که شامگاه دست به اطعام می برند ! رسم و آئین آنها -ایرانیان- را ممنوع می داشت که لگن برای ادرار به مجالس ضیافت بیاورند ، بی تردید به این حساب که انسان چون کم بنوشد ، تن و روان از تلوتلو خوردن مصون خواهد ماند ، اکنون نیز این ممنوعیت برجای خود است ولی به اندازه ای در باده نوشی افراط میکنند که بجای آنکه لگن به نزد آنها آورده شود ، خود ِ آنها را –از شدت مستی- بر دوش به بیرون می برند ! آموزش و تربیت اطفال نیز مورد غفلت قرار گرفته است .. امروز به وضوح دیده میشود که برنده دادرسی –نزد قاضی- کسی خواهد بود که رشوه بیشتری داده است ! ایرانیان خیلی بیشتر از زمان کوروش زن-صفت شده اند ! ... ایرانیان به خود می بالند که هرچه بیشتر جامهای متعدد داشته باشند ، ولی از اینکه این جامها از طرق نامشروع تهیه شده باشد ، ابداً شرم ندارند و تا بدین حد آزمندی و بی حسابی در نزد آنها شیوع پیدا کرده است ... در گذشته رسم برآن بود که کسانی که مالک زمین بودند ، سواران مورد احتیاج جنگی را از آن بیرون می آوردند درحالیکه مردانی که مرزها را پاسداری میکردند حقوقی دریافت می داشتند ، اما اکنون دربانها ، نانواها ، آشپزها ، آبدارباشی ها ، کیسه کش ها ، خدمتگارهایی که مآمور آورد  وبرد غذا و خواباندن و بیدارکردن اربابها هستند ، پیشخدمتهایی که کارشان سورمه کشی و بزک صورت و سایر آرایشها است ، اینها هستند کسانی که سران کشور ، آنها را به جای سوارها میگمارند ، این عده تشکیل سپاهی می دهند لیکن یک سپاه نمایشی که به هیچ دردی در جنگ نمی خورد ، گواه این ادعا آن است که اکنون دشمنان آنها آسانتر از دوستانشان در کشور در رفت و آمد می باشند ... خلاصه کلام آنکه ایرانیها چون خود دانند که در کار جنگ چندمرد حلاج اند ، به فرو دستی خود تسلیم شده اند و از این روست که هیچ یک از آنان از این پس به میدان نبرد نمی رود مگر آنکه یک یونانی در کنار خود داشته باشد ، خواه این جنگ برضد هموطنانش باشد و یا بر ضد یونانیان»

آیا این حال و روز نکبت بار و فلاکت ِ مملکتی که اوضاع دوران قاجار را یادآور است ، واقعاً به ادعای آقای بدیع بی هیچ خدشه ای راه "تمدن ایرانی" را با افتخارتر از تمام دنیا میپیموده است ؟!

دکتر بدیع هنگامی که با افتخار سخنان افلاطون کبیر در قوانین را با هول و افتخار برای تمجید از کوروش یا ایران می نوشتند این قسمت را ندیدند :

«اگر پس از آن ایرانیان در سراشیبی انحطاط متوقف نشده اند از آن جهت است که با ربودن بیش از حد آزادی از ملت ، و از حد گذراندن خودکامگی سروران ، احساسات دوستی دوجانبه و اشتراک منافع را ضایع کرده اند ، هنگامی که این احساسات ضایع شد دیگر خیر رعایا و ملت آنچیزی نیست که از تصمیم رؤسای قوم حاصل میشود که اندیشه ای جز استوار کردن شخص خویش درسر ندارند» (یونانیان و بربرها ، ترجمه آرام ، برگه 126-127) 

امیرمهدی بدیع می نویسد : «هیچکس نمی خواهد بفهمد که آنچه در ایرانیان قدیم ، مایه عیب جویی و خرده گیری یونانیان شده است ، همان چیزهاست که ملتهای فقیر در آن باره ، ملتهای ثروتمند را سرزنش می کنند و همان چیزهاست که ملتهای محروم با بانگ بلند ، ملتهای مرفه را از داشتن آنها در معرض انتقاد قرار می دهند و آنرا تجمل پرستی می خوانند»(ج1 ، برگه 42)

آیا واقعاً چنین است یا باز شاهد مداحی پرطمطراق دیگری از سوی بدیع هستیم ؟ آیا آقای بدیع می تواند بفهمد که پارسیان اگر هم به ثروتی رسیدند این ثروت از طریق لیدیا و مصر و بابل و خراجگذاریها و مالیاتهایی - که موقتاً در دوره بردیای(راستین یا دروغین) متوقف شد – که ساتراپی ها و استانهای امپراطوری به اکباتان و شوش می پرداختند ، تأمین شد ؟ آیا ایشان این مطلب هرودوت را خوانده اند که پارسیان چگونه بودند ،

این حال و روز واقعی قوم پارسی از زبان یکی از اهالی لیدیا بوده است :

« [ای کرزوس] بر ضد قوم و ملتی قصد جنگ داری که شلوار چرمین می پوشند و دیگر آنکه جامه های ایشان نیز از همان جنس و سرزمین آنها به قدری خشک و خالی است که فقط به آنچه فراهم میشود اکتفا می کنند ، هیچگاه آن مقداری هم که خواستارند نمی یابند ، ایشان شراب نمی نوشند آب تنها نوشابه آنهاست و هیچ محصول مرغوبی در کشور آنها بدست نمی آید ، و حتی انجیر برای تنقل ندارند و بر فرض که - تو ای کرزوس - چنین مردمی را مقهور سازی غلبه بر ایشان برای تو چه سود ؟ و می دانی که آنها چیزهای قابل توجهی هم ندارند تا لایق تصرف باشند ؟! »(کتاب اول :45)

این همان پارسیانی هستند که لیدیاییان حتی آنرا لایق تصرف هم نمی دانستند ! همان پارسیانی که کرزوس زمانیکه غارت شهرش به دستور کوروش را می بیند رو به کوروش میگوید :

«ایرانیان غرور دارند اما بی بضاعت و فقیرند»(کتاب اول :54)

اینک به یمن خزانه ها و ثروتهای بابل  ، مصر ، لیدیا و فنیقیه ، و در روزی که آقای اسلامی ندوشن میگوید در یونان انتخابات برای گزینش افراد سیاسی برگزار میشد به سوی این ممالک غنی هم لشکرکشی میشد و غارت میشدند و آقای بدیع که گویا گمان برده اند این ثروتها از آسمان در کیسه هخامنشیان می افتاده پزش را به یونان می دهد ! جالب آنکه در جلد سوم کتابشان بعداً به الکساندربزرگ طلبکارانه معترض میشود که ثروتهای "ما" در شوش و تخت جمشید و شوش چه شد و کجا رفت ؟! توصیه ای که به کرزوس از طرف سولون -حکیم و مرد دولتی خردمند آتن- میشود ، را به آقای دکتر بدیع هم گوشزد میکنم :

«چه بسا توانگران که در حال نکبت و ناراحتی مرده اند و چه بسا افراد متوسط الحال که سعادتمند زیسته اند و سعادتمند از دنیا رفته اند» (کتاب اول :30)

آری براستی حق با سولون بود ، "توانگران پارسی" همواره یا در نبرد می مردند یا به تیغ برادران و خواجه سرایان درباری خود ، ولی "متوسط الحالان آتنی" در کمال احترام و آرامش و فرهیختگی و علم و ادب و فرهنگ جان می سپردند و نامشان در ردیف "نیمه-خدایان" (منظور "به نیکی") برده می شد.  

هرودوت در کتاب اول در بخش بابل می نویسد که :

«برای چهارماه سال مواد مورد لزوم دستگاه شاهنشاهی پارس از سرزمین بابل فراهم می شد ، سایر نقاط آسیا مصرف هشت ماه دیگر را فراهم می ساخت ، همین نکته نشان می دهد که منابع آشور بالغ بر یک سوم منابع سرتاسر آسیا است» (کتاب اول : 94)

ثروتهای هخامنشیان که گویا آقای بدیع پس از 2000 سال برای بازپس گرفتن آنها تمایل نشان داده اند از راه همین غارت و باج و خراج مصرو بابل و لیدیا و فنیقیه و ملل دیگر بدست آمده بود. یکی از مسائل بسیار رایج بخصوص در مورد کوروش آیات بخصوصی در عهد عتیق است که در آن از کوروش دوم به نیکی یاد شده است ، بایستی توجه داشت که طبق ادعای یهودیان ، کتب دینی ایشان توسط بخث النصر (که بابل در زمان وی شاهد شکوهی ویژه بود) بکلی نابود شده است و عهد عتیق به مروز زمان تکمیل شده است ، در واقع بایستی توجه داشت که این سخنان ، سخنان خداوند یا حتی موسی (ع) نیست ، و در طول سده ها به نگارش درآمده است ،

مثلاً در کتاب دانیال نبی به قول "دکتر صفوی" در کتاب "اسکندر در ادبیات" وجود عناصر دوران هلنیسم (بجای عناصر الهی!) در اواخر آن مشهود است.

دکتر "آرچیبالد رابرتسون" در کتاب بسیار وزین "عیسی : اسطوره یا تاریخ" راز تمجید یهود از کوروش را به ما نشان می دهد :

«شاهدی وجود ندارد که یهودیان قرن اول یشوع (Jesus) را یک نام الهی می دانستند ، ولی برای اینکه آن یک نام مسیحایی باشد ، شواهدی داریم . اندیشه مسیحا (یعنی "مسح شده" Christos) نزد یهود سه شکل داشت . در کتابهای تاریخی عهد عتیق ، "مسح شده یهوه" فقط یک پادشاه فرمانرواست . هنگامیکه یهودیان پادشاهی نداشتند و به رعایای امپراطوریهای بابلی ، پارسی و مقدونی تبدیل شدند ، آن عنوان در پیشگوییهای مجهول المؤلف به "رهبری" اطلاق گردید که تجسم آرمان ملی استقلال در آن زمان بود ، در کتاب اشعیا 1:45 حتی کوروش که یکتاپرست نبود "مسیح" یهوه خوانده شده است . همینکه روزگاران یهودیان به تدریج بدتر شد و استقلال کوتاه مدتی که حشمونائیان به دست آورده بودند جای خود را به استیلای رومیان داد ، آرمان مسیحیایی بیش از پیش رنگ فوق طبیعی گرفت . در آن دوره برخی از یهودیان طبعاً انتظار داشتند یشوع ، قهرمانی که بنی اسرائیل را به سرزمین موعود رهبری کرد ، دوباره برای آزادکردن آنان از یوغ رومیان ظاهر شود ، در حقیقت دو مدعی مسیحیایی ، هر یک به شیوه ای ، خواستند نقش یشوع را بازی کنند : تیودا که حدود سال 45 میلادی ، رهبری گروهی را برای عبور از رود اردن پس از خشک شدن برعهده گرفت و یک یهودی مصریکه بین سالهای 52 و 58 میلادی به پیروان خود وعده داد که باروهای اورشلیم به فرمان او فرو ریزند . شواهد دیگری برای این موضوع در پیشگوییهای سیبیلین که در فصل چهارم نقل شده ، در مکاشفه عزرا و شاید در لقب "شهریار حضور" که یهودیان تا زمان حاضر آنرا در دعای سال نو به یشوع اطلاق می کنند یافت میشود . بنابراین عیسای اسطوره ، نه بر یک آئین قربانی ، بلکه بر انتظار یک یشوع "تجدید حیات یافته" پایه گذاری شده است»(برگه های 154-155)

فکر میکنم از متن مشخص باشد که مقامی که به کوروش در عهد عتیق داده شد مقامی از سوی کاهنه و نویسندگان یهود که برخی از آنها "مجهول" هستند ، بود ، مثل مقامی که کاهنه مصر به کمبوجیه و داریوش داده بودند و اصلاً بحث "خداوند" یا "حضرت موسی" و تجلیل آنان از کوروش دوم در میان نیست.


در سالنامه نبونئید ، سال هفتم ، ستون دوم سطر 1-4 میخوانیم :

«کوروش سپس به سوی هگمتانه پیشروی کرد ، این شهر را غارت کرد و غنایم را به انشان برد» (پروفسور ماریا بروسیوس :: سالنامه بابلی)



http://s3.picofile.com/file/7729345371/cambyses_son_of_cyrus.jpg

کوروش دوم فرمان به غارت می دهد (تصویر نمادین)  


چنانچه گذشت از گزنفون نقل کردیم که وی معترض است:

«ایرانیان خیلی بیشتر از زمان کوروش زن-صفت شده اند»

و این یعنی اینکه حتی گزنفونی که علاقه او به کوروش (صغیر و کبیر) بر کسی پوشیده نیست نیز بطور ضمنی کوروش را به "زن بارگی" و در نتیجه "زن صفتی" متهم می کند ، در واقع اگرچه گزارش بخصوصی از هرودوت ، کتزیاس و گزنفون در مورد حرمسرای کوروش و تعداد زنان عقدی و غیرعقدی آن وجود ندارد ولی از سخنان افلاطون می توانید دریافت که وجود چنین حرمسرایی برای کوروش بسیار محتمل بوده است :

«گمان می کنم کوروش با اینکه سرداری بزرگ و میهن پرست بود به تربیت فرزندان و اداره امور خانه خود اعتنایی نداشت ، او از جوانی همه عمر خود را در میدان جنگ و در میان سربازان گذرانده و فرزندان خود را به زنان سپرده بود ... آری تربیتی زنانه به دست به دست زنان درباری که بتازگی در ناز و نفعمت غوطه ور شده بودند و دور از شوهران به سر می بردند زیرا شوهران چنان سرگرم جهانگیری بودند که وقتی برای رسیدن به امور خانواده نداشتند(**)  ، پدر گله های بیشمار از گاو و گوسفند و حتی گله های انبوه از آدمیان (!) و ثروتی بیکران اندوخت ، ولی فرزندانش که می بایست روزی همه آن ثروت را به ارث ببرند کوچکترین بهره ای از سجایای گذشتگان خود بدانگونه که در ایران مرسوم بود نبرده اند ، ایرانیان قومی گله دار و فرزندان سرزمینی کوهستانی بودند و در پرتو آداب و رسوم خاص ، شبانانی هوشیار و نیرومند بار می آمدند و در روز ضرورت سختیهای میدان جنگ را بآسانی تحمل می کردند ولی کوروش غافل از اینکه فرزندانش در زیر دست زنان و خواجه سرایان به روشی دیگر پرورش می یابند و بی آنکه کسی را یارای آن باشد که پندی به آنان دهد به سوی تباهی می روند ، چون کوروش درگذشت فرزندانی که در ناز و نعمت بزرگ شده و به لجام گسیختگی خو گرفته بودند به قدرت و ثروتی که از پدر بازمانده بود روی آوردند ، نخست یکی از آنان چون نمی توانست تقسیم قدرت را میان همه برادران تحمل کند دیگران را از دم شمشیر گذراند ، سپس خود به سبب افراط در می خوارگی دیوانه شد ... در اینجا حق داریم روی به داریوش کنیم و بگوییم ای داریوش ، چرا از غفلت و اشتباه کوروش پند نگرفتی و خشایارشا را به حال خود واگذاشتی تا مانند کمبوجیه تربیت یابد»(افلاطون ، قوانین :694-695)

**هنگامیکه به قسمت مورد نظرسخن افلاطون که با "**" نشان داده ام رسیدم یاد کتاب پلوتارک و سخن یکی از پادشاهان به فیلیپ (پدر الکساندر کبیر) افتادم ، الکساندر بواسطه عذری از دست پدرش فیلیپ ناراحت شده بود و به نشانه قهر همراه با مادرش "المپیاس" به جنگل رفته بود ، پادشاه همسایه به فیلیپ ِ مقدونی میگوید :

«تو که از اداره امور خانه خود عاجزی چگونه می خواهی به آسیا لشکر بکشی ؟ »

خوشبختانه این سخن در فیلیپ اثر کرد و زندگی آنان به حالت عادی برگشت و جهان چنان متحول شد که دیدیم ، ولی درایران به سبب جایگاه شاهخدایی ِ امپراطوران کسی جرأت نداشت چنین سخنانی را به شخص اول مملکت بگوید و در نتیجه امپراطوری از همان ابتدا و تا ثریا به بیراهه و کجی رفت ؛ تا جایی که زمانیکه پایان امپراطوری هخامنشی سر رسید همه اقوام زیر سلطه ، نفس راحتی کشیدند که از اتوریته دیکتاتوری پارسی رهایی یافتند.

"پروفسور هیگنت" می نویسند :

«نظام سیاسی ایرانیان از نوع استبداد مطلق ِ مشخصه حکومت های مشرق زمین بود که "شاه بزرگ" برتر از همه چیز به شمار می آمد »

در زمامداری کوروش دوم ملتهایی که در برابر کوروش مقاومت نمی کردند یا کمتر مقاومت می کردند معمولاً معابدشان در امان می ماند ، برخی اینرا به تساهل دینی" کوروش نسبت می دهند ولی یک نظریه بسیار جالب هم در این مورد وجود دارد که برپایه آن :

«بعضی از محققان .. معتقدند که کوروش بدان علت نسبت به ادیان دیگر نظر خوش و موافقی داشت که آن ادیان و مذاهب در مقابل دین خودش پیشرفته و قابل اعتبار بودند » ( "آیین مغان" ، هاشم رضی ، برگه 155)

فقره بسیار معروفی در کتاب "ایرانیان" اثر آیخیلوس (آشیل) وجود دارد بدین مضمون : «کوروش برگزیده بخت قدرت را به دست گرفت و صلح و آسایش را به مردم خود ارزانی داشت ، او لیدیه را گشود و فریقیه ، و سراسر ایونیه را به اطاعت درآورد ، و همواره دست خدایان همراهش بود ، زیرا که سرشار از فرزانگی بود» ("لوک پیر" ، محمدعلی اسلامی ندوشن ، برگه 124)

تمام افراد از محققین تا مقلدینشان در مورد این فقره هیچ توضیحی نمی دهند و خواننده گمان می کند این مطلب از زبان خود ِ آشیل (این آشیل شاعر بود و در نبردهای ماراتون و سالامین حضور داشت و با آشیل بزرگ ، قهرمان یونانی نبرد ترویا تفاوت دارد) بیان میشود ، در حالیکه آشیل این مطلب را از زبان «روح داریوش» بازگو میکند. همه اینها هم بخاطر این است که آشیل همانند یونانیان (هرودوت و کتزیاس) گمان میکرد داریوش به خاندان کوروش وفادار است و از آنجایی که خود این یونانیان در صداقت و درستی بی نظیر بودند ، نمی توانستند چنین خیانت عظیمی از سوی یک پارسی به پارسی دیگر (داریوش به کوروش) را باور کنند و در پندار خود داریوش را وارث قانونی تاج و تخت می دانستند.  ولی در کتاب اول هرودوت ماجرای خواب - بسیار مهمی برای تاریخ پژوهان - را بیان میکند که بواسطه آن رؤیا ، کوروش پریشان شده بود :

«پس از رودخانه جیحون ، هنگامیکه کوروش در سامان ماساگتها در خواب بود پسر ویشتاسپ را در خواب دید که دوبال در شانه اوست که یک بالش بر آسیا و بال دیگرش بر اروپا سایه انداخته است ، فرزند ارشد ویشتاسب ، نواده ارسامس ، ار دودمان هخامنشی ، نامش داریوش و در آن موقع بیست ساله بود و هنوز به سن و سال خدمت نظامی نرسیده بود ، وقتی کوروش بیدار شد راجع به خواب خویش سخت بیمناک گشت و چنین استنباط کرد که واقعه بسیار بغرنجی در پیش است ... پس ویشتاسب را فراخواند و به قصد گفتگو او را به کناری کشیده اظهار داشت : ای ویشتاسب بر من عیان شده است که فرزندت ضدمن و تخت و تاجم خیال فتنه دارد ... ارشد فرزندانت را با دو بال بر شانه ، در خواب دیدم که با یکی بر اروپا و با دیگری بر آسیا سایه انداخته است بی شک تأویل این خواب آنست که او ضد من اندیشه طغیان دارد»(کتاب اول:101)

کوروش در واقع درست فهمیده بود و ظنش کاملاً دقیق بود ، چنانچه اکثر محققین امروز دریافته اند داریوش بسیار زیرکانه به تاج و تخت و میراث او خیانت کرد و بردیا پسر حقیقی کوروش را کشت و با کودتا اورنگ پارسی را تصاحب کرد ، در این دوره دستگاه پروپاگاندایی داریوش با قویترین دستگاههای پروپاگاندایی امپراطوری روم برابری می کرد. هرودوت در ادامه خواب صادقانه کوروش را به "نحوی بی ربط" اینگونه تعبیر می کند :

«هرچند کوروش راجع به سوء قصد داریوش تردیدی نداشت ولی معنی واقعی خوابش آن نبود که وی می پنداشت ، بلکه خواب الهامی آسمانی و حاکی از این خطر بود که او بزودی در همانجا درخواهد گذشت (!) و روزی تاج و تختش نصیب داریوش خواهد گشت»

داریوش در سنگنبشته بغستان بسیار هوشمندانه طرح یک اتوریته جدید از کوروش به خودش را پی ریزی میکرد ، در دربار از مهر سلطنتی کوروش اول (پدربزرگ کوروش دوم : کوروش کبیر) برای کارهای بی ارزش و دونمایه مثل تحویل گوشت استفاده میکرد (پروفسور ویسهوفر ، قیام گئوماته و آغاز پادشاهی داریوش اول ، فصل "داریوش غاصب") در واقع در وجود داریوش "درایت و بی رحمی" به نحو متوازنی تقسیم شده بود ، همچنانکه پروفسور بروسیوس میگوید سنگنبشته بغستان منبع گزارش یونانیان در ماجرای داریوش و بردیای دروغین است ، این بسیار مهم است که ما بدانیم تمام محققین حتی شاپور شهبازی متفق القولند که "کمبوجیه" اجاقش کور بود و در نتیجه سلطنت از سوی او نمی توانست ادامه پیدا کند ، تنها "بردیا" پسر کوروش و برادر کمبوجیه که ظاهراً در مهارتهای نظامی و فردی از کمبوجیه برتر بوده می توانسته است وارث تاج و تخت شود پس سوء قصد به جان او از سوی داریوش بسیار محتمل است ، هرودوت با اینکه به "تشابه ظاهری" و حتی "تشابه اسمی" بردیا و "برادر مغ (که مدعی سلطنت میشود)" (کتاب سوم : 208) واقف بود ، ولی هیچگاه درنیافت که در واقع شباهت چهره و نام آن مغ با بردیا به این خاطر بوده است که وی همان "بردیا" پسر واقعی کوروش بوده است و آن مغ اول که احتمالاً دوست بردیا و وفادار به خاندان سلطنتی بوده ، راه بردیا را برای کودتا بر کمبوجیه فراهم کرده بود ، داریوش بگونه ای پوپولیستی در امپراطوری چو انداخت که کسی که حکومت میکند و خود داریوش او را کشته است مغی شبیه به بردیا بوده است نه بردیا (!) شاید اوج قدرتنمایی داریوش برای تحقیر کوروش ، تصویر متأثر کننده سنگنبشته بغستان -بیستون- باشد که داریوش بر روی جسد بردیا پسر کوروش پا می گذارد :  



http://s2.picofile.com/file/7729349244/behistun_gaumata.jpg

 

بغستان-بیستون : داریوش اول به نشانه هژمونی سلطنت خود بر بردیا پا می گذارد

آدرس منبع: ارغنون
 


 
نویسنده: مهدی ::: یادداشت ثابت - دوشنبه 94/2/29::: ساعت 12:48 صبح

ظهور کوروش و آغاز تأثیرگذاری پارسیان بر معادلات جهان قسمت سوم

پروفسور بروسیس گاهنامه نبونئید را اینگونه برمی شمرند که تقریباً ماجرا را روشن می سازد :

« [ سطرهای 13-12 ] در ماه تشریتو (سپتامبر/اکتبر=مهر) وقتی کوروش جنگ کرد در اوپیس (ساحل؟) دجله بر ضد سپاه اکد ، مردم اکد [ سطر 14 ] عقب نشینی کردند . او غارت کرد (و) مردم را کشت . در روز چهاردهم سیپار تصرف شد بدون جنگ [ سطر 15 ] نبونئید گریخت . در روز شانزدهم(12 اکتبر=20 مهر) اوگبارو فرمانروا گوتی و سپاه کوروش [ سطر 16-17 ] وارد بابل شد بدون جنگ.» (گاهنامه نبونئید ، ستون 3 ، سطرهای 12-17)

کتاب “The Persians” اثر Maria Brosius چاپ انتشارات روتلج (Routledge , Great Britain) به سال 2006 بازمی گردد و در نتیجه با آخرین تحقیقات زبانشناسی و تاریخی مطابق است .

ایشان در ادامه می نویسند :

«شاه نبونئید در مواجهه با چنین نمایش قدرتی به بابل گریخت که در آنجا اسیر و زندانی شد.بابل نیز مانند سیپار تسلیم کوروش شد. در 29 اکتبر(هفتم آبان) 539 کوروش با تشریفات رسمی وارد بابل شد و خود را شاه جدید ِ آنان خواند که با حمایت خدای شهر یعنی مردوخ (مردوک) قدرت را به دست گرفته است»(برگه 24)   


http://s2.picofile.com/file/7729344729/Cyrus_invasion_of_Babylonia_svg.jpg

مسیرحرکت کوروش دوم به اپیس و بابل  

گریسون مینویسد :

«پس از نبرد (قتل عام اپیس) ، ارتش پارسی بابلیان شکست خورده را چپاول کردند»

(Grayson, Assyrian and Babylonian Chronicles. Locust Valley, NY: JJ Augustin, 1975)

"لیسبت" در کتاب بسیار جالب "کاهن و شاه بزرگ : روابط معبد-دربار ، در امپراطوری هخامنشیان " می نویسد :

« کوروش مسیرش را در امتداد رودخانه به اپیس ادامه داد ، ارتش بابلی شامل مردم و ارتش اکد که از شهر دفاع می کرد ، فرار کرد . کوروش شهر آنجا را تخریب و شهر را غارت کرد و ساکنین ِ باقیمانده را ذبح کرد ... محوطه معبد اسگیله در برابر حمله پارسیان مقاومت کرد ، این همان کاری را که در اپیس انجام شده بود تلقین میکرد ، ذبح و قتل عام تمام مدافعان اسگیله » (برگه 24 )

وی در پاورقی می نویسد که :

غارت شامل خدایان شهر هم میشده است. در بن مایه بزرگ دیگری ترجمه ای اینچنینی به چشم می خورد : «در ماه تیشری ، زمانیکه کوروش در اپیس در رود دجله علیه یگانهای اکدی جنگ کرد ، او مردم اکد را بوسیله یک حریق بزرگ نابود کرد ، او مردم را به مرگ برد»

  Raymond Philip Dougherty, Nabonidus and Belshazzar, (Yale Oriental Series Researches, Vol. 15. New Haven, Conn: Yale University Press, 1929, pp. 169-170. http://www.amazon.com/Nabonidus-Belshazzar-Neo-Babylonian-Oriental-Researches-Volume/dp/B000M9MGX8  

پروفسور ویسهوفر در کتاب وزین و معروفشان "ایران باستان" ، سالنامه بابلی را اینطور ترجمه میکنند :

«در ماه تیشری ، زمانیکه کوروش در "نبرد اوپیس" در سواحل دجله علیه ارتش اکدی جنگید ، مردم اکد [سربازان] عقب نشینی کردند ، او [سیروس] به غنیمت برد و مردم اسیر را کشت» (برگه 50 از متن اصلی)


خانم پروفسور "آملی کورت" نیز در کتاب معروف خود "هخامنشیان" لوح بابلی را اینگونه ترجمه می کنند :

«در ماه تیشری ، زمانیکه کورش در اوپیس واقع در ساحل دجله با ارتش بابل نبرد کرد، مردم اکد عقب نشستند و او [کوروش] به تاراج و کشتار مردم پرداخت»

(برگه 41 از ترجمه فارسی »


"جیمز ماکسول" در کتاب "تاریخ اسرائیل باستانی" می نویسد :

«در سپتامبر 539 (ق.م) ارتش بابلی در اپیس شکست خورد و شهر باستانی ِ اکد تخریب شد و سکنه آن بوسیله کوروش ذبح و قتل عام شدند»(برگه 439)

کوروش در سرحدات شرقی و غربی حکومت خود دو نمونه به یاد ماندنی برجای گذارد ، نمونه اول در سرحدات غربی تخریب و کشتار بربرانه اوپیس است و نمونه دوم که در سرحدات شرقی روی داده و بنده ندیدم تابحال ایرانیان بدان اشاره کرده باشد با خاک یکسان کردن شهر کاپیسا یا بگرام-احتمالاً حوالی قندهار یا سمرقند-  است ،

در کتاب "تاریخ باستان کمبریج : پارس ، یونان و مدیترانه غربی" نکته مهمی درج شده است :

« اینکه شاه پارسی (کوروش) شمال را از طریق آراکوسیا طی می کرد ، بوسیله یک جمله در "تاریخ طبیعی پلینی" تأیید میشود : کوروش شهر کاپیسا را تخریب کرد» (برگه 198)

در واقع جمله "پلینی بزرگ" در کتاب عظیمش "تاریخ طبیعی" واضح است :

«کاپیسا یی که بوسیله کوروش ویران شد»  (Capisa, which was destroyed by Cyrus )

نئارخوس دریاسالار الکساندر ثبت کرده است که :

«کوروش فرماندهی لشکرکشی علیه سرزمین هندی ها را بر عهده گرفت و در حمله بدانسو بخش بزرگی از لشکر خود را به دلیل صحرا و مشکلات راه در گدروسیا از دست داد ، اگر به گزارش های محلی اعتنا کنیم فقط کوروش و تنها 7 تن دیگر از کل لشکر باقی ماندند»

کوروش کرانه های شرقی و دراگیان ، آریان ، آرخوتی ("کاپیسا" در آرخوتی) ، گدروسیان و گندریان و جنوب کابل در رود سند را فتح کرد و باج و خراجهایی را به اکواکاس در شمال کابل تحمیل کرد ، در گذر از صحرای گدروسیا به سمت هند دچار مشکل شد ، آریاسپی ها  همسایه گدروسیان - که بخاطر کمک به کوروش بعداً "نیکوکاران" نامیده شدند - 30 هزار واگن آذوقه برای او می فرستند ،

آریانوس میگوید این آریاسپی ها بعداً کوروش را در حمله به سکاها کمک کردند.

زمانیکه کوروش عزم ماساگتها و سکاها میکند ، ظاهراً به دلیلی که هرودوت ذکر نکرده است اما از حوادث رخ داده برای کوروش در شرق می فهمیم که سپاه او به حداقل میزان کاهش یافته و کوروش می بایست با روش های نرم تری به فتوحات خود ادامه می داد ، به ملکه ماساگتها به نام "توموروس" پیام می دهد و طالب ازدواج با او میشود ( عملی که گویا بعدها داریوش هم از آن خواست پیروی کند ) ملکه سکاها به نیت کوروش پی می برد و حتی باز به دلیلی که هرودوت ذکر نکرده یعنی به دلیل "تلفات جانی بسیار زیاد ارتش کوروش در صحرای گدروسیا" از مواجهه با ارتش تلقلیل یافته کوروش که با ارتش "نیکوکاران" (Benefactors) قوت یافته بود ، بیم به خود راه نمی دهد و برای او پیغامی بدین مضمون می فرستد :

«ای پادشاه مادی ها ، تو را نصیحت میکنم که از این کار دست بداری ، چون به هیچ روی جای اعتماد و یقین نیست که اقدام تو سرانجام مطلوبی داشته باشد . به فرمانروائی بر قوم و ملت خویش خرسند باشد و سلطنت مرا نیز بر طایفه خودم روادار ، افسوس که حرفم را نخواهی شنود زیرا به آنچه کمتر از همه چیز توجه داری زندگی در صلح و صفا است.»(کتاب اول : 99)

نزاع میان این دو درمیگیرد ، ابتدا پسر توموروس با فریب به دست کوروش می افتد و سپس خودکشی میکند ، بعد خود کوروش در میدان جنگ از پا درمی آید ، سر کوروش از تنش جدا میشود و ملکه توموروس سر او را در تشتی از خون می گذارد. توموروس پیشتر به او اخطار کرده بود که :

«پندم را بپذیر و او (فرزندم) را رها کن و بی این که زیان ببینی از بوم و بر ما دور شو . اگر چنین نکنی به ایزد خورشید سوگند ، که هر اندازه تشنه ی خون باشی از خون سیرت خواهم کرد" ( قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران - رقیه بهزادی : 97)

Tomyris به او میگوید : 

«من تهدیدی که به تو کرده بودم را بخوبی عملی ساختم و تو را از خون خودت سیراب کردم»

اکثر مورخین به کشته شدن کوروش در جنگ یا بر اثر زخمی شدن دلالت دارند ، تنها روایت ِ خیالی گزنفون است که مرگی عاطفی را برای او ترسیم میکند که طبق آن در یکی از خیال پردازانه ترین فقرات « کوروپدیا » ، گزنفون میگوید که کوروش شبی در کاخ در پارس آرمیده بود که شبحی vision به دیدگانش آمد که به او فرمان می دهد « آماده باش ! » ، چرا که هنگام فراق است ، کوروش برای استجابت این فرمان آماده شده ، دست به قربانی کردن حیوانات می زند  و سپس پسرانش را که در این هنگام در پیش وی به سرمیبردند ، احضار کرده و به آنها وصیت می نماید.(Cyrodaedia . II , 423)

کتزیاس در مورد مرگ کوروش می نویسد : «6.سه روز بعد از زخمی شدن مرد 7. وی سی سال سلطنت کرد»(فوتیوس ، 39)

"اوزیه بیوس" نیز سلطنت کوروش را چیزی در همین حدود می داند و اعتقاد دارد او در جنگ کشته شد.

"دیودوروس سیسیلی" در مورد پایان کار کوروش دوم می نویسد : «کوروش ، پادشاه پارسیان ، که در زمان خود از دیگر پادشاهان قدرتمندتر بود ، پس از اعزام سپاهی گران علیه اسکیتها -سکاها-، شکست خورده به اسارت در آمد و توسط ملکه این سرزمین مصلوب شد» (کتاب دوم از کتابخانه های تاریخی دیودور ، بند 44)

برسوس کاهن مردوک نیز اعتقاد دارد او در جنگ با پارتیان کشته شد.

چنانچه "پروفسور گیرشمن" در "ایران از آغاز تا اسلام" میگوید ، سکائیه و پارتیان (اشکانیان) از یک قوم بودند.

ما در اینجا تقریباً تمام سیر تاریخی دوران صعود هخامنشی از کوروش دوم را بررسی کردیم .

چنانچه هرودوت میگوید : «پارسها عقیده دارند که منشأ خصومت و دشمنی آنان با یونانیان ، اشغال ایلیون بوسیله یونانیان بوده است»

و باز پیشتر هرودوت می نویسد که :

«پاریس پسر پریام بر آن شد تا دختری را از یونان برباید بدان امید که چون تا آن زمان بازخواستی درکار نبوده ، از آن پس نیز نخواهد بود ، بنابراین هلن را با خود می برد ، یونانیان نخست تقاضای استراداد هلن را می کنند ، ولی پاسخ می شنوند که چون اقدامی برای پس دادن مدا صورت نگرفته است ، هلن نیز بازفرستاده نخواهد شد» این مغالطه ای از سوی ترویا بوده است چون "مدا –دختر پادشاه مدآ- و اروپه-دختر پادشاه فنیقیه-" به خاطر ربوده شده "ایو" –دختر پادشاه آرگوس : یکی از اقوام یونانی- گروگان گرفته شدند ، هرچند بعدها چنانچه هرودوت میگوید فنیقیان برای کم کردن شرم ِ ربودن "ایو" داستانی درست کردند و مدعی شدند ایو خودش به سبب آبستن شدن خود را به دست دزدان دریایی فنیقیه سپرد !

یکی از اشتباهات هرودوت در کتاب اول این است که در ذیل عنوان "عادات پارسیان" می نویسد :

«هیچ قوم و ملتی مثل ایرانیان راه و رسم بیگانه را زود و آسان فرا نمیگیرند ، از میان این نوآوری ها همجنس گرایی است که از یونانیان آموخته اند»(کتاب اول : 75)

ولی هلانیکوس مورخ معاصر هرودوت می نویسد که :

«این بابلیان بودند که رسم همجنسگرایی را در ایران رواج دادند.»(فقره 69)

حال در اینجا بد نیست به فراخور بحث ، به مطالبی از امیرمهدی بدیع در "یونانیان و بربرها" و افلاطون در "قوانین"  بپردازیم و سپس مسئله یهود و کوروش .  بدیع در جلد اول که در واقع سوگنامه و دردنامه کتابش محسوب میشود ابتدا گله میکند که چرا از پیروزی یونانیان بر ایرانیان بعنوان "پیروزی روح بر ماده" و "تمدن بر توحش" که "آینده جهان و آزادی را نجات داده است" یاد می کنند(ترجمه شادروان احمد آرام ، برگه 10)  و می نویسند :

«ایران از بیست و پنج قرن پیش به این طرف همیشه دانسته است که چگونه با فضایل و اخلاق نیک و شکل زندگی ، تمام کسانی را که راه شناسایی آنرا پیدا کرده اند تحت تأثیر قرار دهد . این تمدنی است که در برابر آشور و کلده و مصر فراعنه و حکومتهای آتن و اسپارت و تبای  و تفوق مقدونی و روم و روم شرقی ایستاده و زوال آنها را شاهد بوده است ، بی آنکه چیزی از محاسن و فضایل اساسی خود را از دست بدهد و بی آنکه هیچگاه از اینکه تمدنی ایرانی باشد بازایستد» (ج1 ، برگه های 24-25)

در اینجا پیش از ادامه لازم است سه نکته مهم را به خوانندگان گرامی و پژوهشگران عرصه تاریخ جهان یادآور شوم :

1.اول اینکه هرگاه دیدید یک مورخ یا محقق (چه ایرانی چه اروپایی) برای بازگوکردن سخنان تاریخی ابتدا یک عریضه و گلایه و سخنرانی غرائی ترتیب می دهد ؛ بدانید و هوشیار باشید که تله ای پهن شده است و بلافاصله می خواهد مغالطات مشکوکی را بیان کند و این سخنان جنبه آماده سازی روانی برای پذیرش سخنان بعدی است . معروفترین این مغالطه گران آقایان شاپور شهبازی و امیرمهدی بدیع هستند ، کتب هردوی اینها را که بنگرید به ازای هر چهل خط ، دو سطر تاریخ می بینید و 38 سطر مملو از آماده سازی روانی با تمجید از خودی ها (یعنی آنهایی که فقط از ایرانیان تمجید کرده اند و این یعنی "حقیقت گو" هستند ! ) و توهین و تهمت های گسترده به غیرخودی ها (که راه شناسایی این غیرخودی ها اینطور است که اینگونه مورد خطاب قرار میگیرند : مزدوران غربی ، مداحان اسکندر و یونان و فیلیپ ، قلب کننده تاریخ ، مغرض و توطئه گر ، جاسوسان نفوذی و عبارتهای اینچنینی که بخصوص در کتب این دو تن نامبرده فراوان دیده میشود)

2. نکته دوم اینکه بدانید یک محقق متعصب ایرانی (اخیراً تعداد محققین غیرمتعصب ایرانی رو به افزایش است) از هیچ مورخ یونانی تمجید نمی کند مگر اینکه بخواهد از او برای رد و تکذیب یک مورخ یونانی دیگر کمک بگیرد و سلام هیچ گرگی بی طمع نیست ، در واقع مورخین تاریخ برای پژوهشگران آلت دستی هستند که : "بایستی تنها به وظیفه تاریخی-انسانی خود که آنهم "ستایش ایران" است ، عمل کنند " . افلاطون تا زمانیکه از ایرانیان تمجید می کند "دانشمند بلند پایه" خطاب میشود ولی هنگامیکه از پدران خود در ماراتون به نیکی یاد میکند میشود "جزء یونانیان مغرض و غالی" .

3.هرجا در ترجمه های کتب یونانیان یا ترجمه کتب محققین اروپایی معاصر دیدید تعریف و تمجید از شاهان ایرانی از یکی-دو لغت فراتر رفته و به 3 لغت یا با جملات طولانی به درازا کشیده شد بدانید ادامه داستان را دارید از زبان مترجم میخوانید! این اتفاق در ترجمه های ذبیح الله منصوری ، مرتضی ثاقب فر و رضا مشایخی زیاد اتفاق افتاده است تا جاییکه امروز محققین بی طرف ایرانی ما که ترجمه های ایشان را با اصل آثار مقایسه کرده اند متوجه ناهمخوانی ها و اضافات بسیاری شده اند، "کوروشنامه گزنفون" با ترجمه مشایخی و "تواریخ هرودوت" با ترجمه ثاقب فر و مجموعه "سرزمین جاوید" با ترجمه ذبیح الله منصوری از نمونه های برجسته این دستکاری ها و اضافات هستند.

همانطور که دیدیم از طرف امیرمهدی بدیع بیان شد :

« (ایران) تمدنی است که در برابر (بخوانید کل دنیا ) ایستاده و زوال آنها را شاهد بوده است ، بی آنکه چیزی از محاسن و فضایل اساسی خود را از دست بدهد و بی آنکه هیچگاه از اینکه تمدنی ایرانی باشد بازایستد» (ج1 ، برگه های 24-25)

آیا واقعاً چنین است ؟ آیا  صرف "ثبات" دارای ارزش است ؟ در اینصورت قبایل بدوی از ایران برترند چون ایرانیان پس از تمدن اسلامی به زوال رفتند و پس از هخامنشیان قدم به قدم وسعت امپراطوری آنان کم و کمتر شد تا اینکه امروز حتی از عربستان (تازیان) هم کمتر است ، درحالیکه برخی قبایل امروزی آمازونی یا آفریقایی چندین هزار سال است از "ثبات کامل" برخوردارند. ولی قطعاً آقای بدیع چنین چیزی را در نظر ندارند ،

ایشان بر یک روحیه ایرانی گری که همچون "اثیر" بر بستر تاریخ ایران تا به امروز روان بوده تأکید دارند ، شاید چیزی شبیه به حفظ "هویت ملی" ، ولی آیا مثلاً مصریان یا یونانیان از چنین چیزی بی بهره بودند ؟ آیا به صرف اینکه یونان توسط روم اشغال شد به منظور پایان روحیه ملی یونانیان است ؟ آیا مصریان و بابلیان که در طول 230-250 سال امپراطوری هخامنشی بیش از 6 بار علیه حکومت پارسی به پا خاستند و هربار معابدشان بطور کامل (بجز معابد یهودی) ویران میشد و مردمشان بلافاصله سرکوب میشدند ، از "هویت و تمدن ملی" برخوردار نبودند ؟ "بابل و مصر و لیدیا" شکوهمند که تا پیش از ورود کوروش در بین النهرین بساط تمدنی سترگ برای خود داشتند چگونه است که یکباره با ورود هخامنشیان از صحنه تاریخ خارج میشوند و "بابل و شوش متمدن" میشوند "بابل و شوش شورشی" و مصر فقط دوباره زمانی در عرصه فرهنگ سربر می آورد که "ناجی مصریان" (تلقی خود مصریان) الکساندربزرگ به امپراطوری ایرانیان خاتمه می دهد و اسکندریه روی رونق بخود میگیرد ؟ امپراطوری ایران (از هخامنشیان تا ساسانیان) همواره ملل زیر سلطه شان را با سرکوب و زور تحت انقیاد در می آوردند ، 


 
نویسنده: مهدی ::: یادداشت ثابت - دوشنبه 94/2/29::: ساعت 12:40 صبح

 

http://s2.picofile.com/file/7729343866/Cabiria_poster.jpg

ظهور کوروش و آغاز تأثیرگذاری پارسیان بر معادلات جهان قسمت دوم     

کودکان لیدیایی به فرمان کوروش کبیر برای پیشکشی به بت بعل ، در آتش انداخته میشوند (تصویر نمادین) 

در اسناد بابلی (سال نهم سلطنت نبونید) می خوانیم :

« در ماه نـیـسـانـو، کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و در پایین‌تر از شهر اَربیل  از رود دجـلـه گذر کرد. در ماه آجَـرو  او بسوی کشور لـیـ . . . (لـیـدیـه/ لـیـکـیـه؟) پیش تاخت. شاه آنجا (کرزوس) را بکشت و دارایی‌های او را بگرفت. او در آنجا پادگانی برای خود بنیان نهاد. آنگاه شاه و سپاهیانش در آن پادگان بماندند.»(ترجمه دکتر غیاث آبادی)

ظاهراً هرودوت علاوه بر اینکه در مورد سرنوشت نهایی کرزوس و 14 نونهال لیدیایی اشتباه کرده است در مورد چگونگی رهایی کرزوس از آتش نیز اشتباه می کند و می نویسد :

«مترجمان گفته های کرزوس را به کوروش عرضه کردند ، سرگذشت آن مرد پادشاه(کوروش) را متأثر ساخت و با خود اندیشید که وی نیز فردی فانی است پس چه جای سوزاندن کسی است که چون خودش روزی دارای نفوذ و جلال پادشاهی بوده است ، این اندیشه و همچنین بیم از عاقبت کار و توجه به بی اعتباری دنیا او را از سوزاندن کرزوس منصرف ساخته ، پس فرمود آتش را خاموش کنند و کرزوس را با چهارده نونهال از بالای تل فرود آوردند»(کتاب اول: 53)

کتزیاس به این روایت اینگونه معترض میشود که : «کرزوس خواست خدعه کند و به این علت ؛ (به فرمان کوروش) پسرش را در برابر چشمانش به قتل رساندند. مادر این پسر که شاهد ناله و التماس او(فرزندش) بود خود را از حصار به زیر انداخت و کشته شد »(فوتیوس : 33)

و نیز می نویسد : «به دستور کوروش او را (کرزوس) سه بار در غل و رنجیر بستند و هربار به طرزی معجزه آسا از بند رها شد ... همزنجیران کرزوس را به اتهام کمک به رهایی او سر بریدند ، کرزوس را باز در قصرش دستگیر کرده  و این بار استوارتر از پیش بستند ، در این وقت ناگهان رعد و برقی زد - باز هم رها شد . با این وصف کوروش خلاف میل باطنی خود ، مجبور به آزادی او شد» (فوتیوس :33-34)

چنانچه پیشتر نیز بیان شده بود این رفتار روانپریشانه از سوی بابابزرگ حقوق بشر دارای تکرار تاریخی هم می باشد ، کتاب «رویدادنگاری» که «میهائیل موکسا» (Mihail Moxalie) در سده شانزدهم میلادی( دهم ایرانی) آنرا بر اساس روایت های ملی و نیز گزارشهای منابع کهنتر بیزانسی و مولداویایی، همچون اثر منظوم کنستانتین مناسِس (Constantin Manasses) از سده یازدهم میلادی(پنجم ایرانی) تألیف و تدوین کرده است ، نقل شده که : «عده‌ای از پادشاهان مغلوب بجای اسب به گردونه کورش بسته شده بودند!»[آقای دکتر غیاث آبادی این گزارش را "افسانه" دانسته اند ولی این قسمت از سخنشان از قوت منطقی چندانی برخوردار نیست]

پس از تسخیر سارد و لیدیه ، همانطور که هرودوت می گوید کوروش فرمان به غارت شهر می دهد و سربازان پارسی شروع به چپاول اموال شهر سارد میکنند ، کرزوس با استفاده از حکمت و درایت خود که ظاهراً از تجربه ملاقات با سولون کسب شده بود کوروش را با این بهانه که سارد هم متعلق به اوست و نیازی به غارت اموال این شهر نیست ، راضی میکند که از ادامه چپاولگری خود دست بکشد ، بدین ترتیب کرزوس حداقل نزد کوروش جایگاه خود را حفظ کرد تا جاییکه کوروش "پسر نیمه دیوانه اش کمبوجیه" (تعبیر ویل دورانت در مورد کمبوجی) را سفارش اکید به حفظ کرزوس می کند. کرزوسی که هرودوت معرفی میکند ، در دربار کوروش همان نقش تمیستوکلس در دربار خشایارشا (یا اردشیر) را بازی می کرد ، هر دوی اینها در واقع با نزدیک شدن به دشمن مشترک ملتها در آن دوران یعنی "هخامنشیان" شدت ضربات آنها را کنترل و مهار یا حداقل کم اثر میکردند ، کرزوس و تمیستوکلس هر دو با وجود حضور در دربار هخامنشی تا پایان عمر به موطن اصلی خود وفادار ماندند.

پس از تسخیر سارد توسط کوروش ، وی پاکتیس را برای مراقبت از ارگ در شهرمی گذارد ولی پاکتیس علیه کوروش به پا می خیزید و سارد را تصرف میکند ، خبر به کوروش می رسد و بسیار خشمگین میشود ، کرزوس از بیم ِ آنکه موطنش سارد با خاک یکسان نشود کوروش را پیشنهاداتی می فریبد .

(به دستور کوروش) انقلابیون ِ سارد برده وار فروخته میشوند (کتاب اول :  80)

"پاکتیس" همان کسی بود که هرودوت میگوید به دستور کوروش : "کار مصادره و تحویل گنجینه های کرزوس و سایر لیدیها و انتقال آن به اکباتان" (کتاب اول : 79) را برعهده داشت. پس از سقوط کرزوس ، آئولیها و ایونیها که اقوام یونانی ِ آسیای صغیر بودند سفیرانی را نزد کوروش فرستادند تا با او نیز به مثابه کرزوس "پیمان دوستی" برقرار کنند . کوروش ناراحت از اسپارتیها خواست از یونانیان ِ آسیای صغیر انتقام بگیرد و بجای فشردن دست دوستی یونانیان ِ آسیا ، ضمن حکایتی گستاخانه پاسخی به آنان داد که برای 250 سال آینده ای تیره و تار را برای آسیا و اروپا رقم زد ، کوروش به آنان نوشت : «یک روز نی زنی در کنار دریا چند ماهی دید و شروع به نی زدن کرد به این امید که ماهیان با نوای نی ِ او پیش آیند ، وقتی که از این راه نتیجه ای بدست نیاورد توری برگرفت و مقدار زیادی ماهی صید کرد ، در این حال وقتی جست و خیز ماهی ها را دید خطاب به آنان گفت : حالا دیگر رقصیدن چه سودی دارد ، می بایستی وقتی که نی می زدم برقصید» (کتاب اول، برگه 77)

هارپاگ به دستور کوروش یونانیان و مقدونیان آسیای صغیر را مطیع می کرد ، برخی اقوام یونانی را در جنگ شکست داد و برخی مثل ملطیه خود با او صلح کردند ، ولی خود ِ همین هارپاگ چنانچه دکتر شاپور شهبازی میگوید : «فرمانروای لیکیه شد و خاندانش بنام هارپاگوسیان در آنجا سلطنت یافتند و نیمه یونانی مأب شدند» لیکیان یکی از اقوام یونانی بودند که بیشترین مقاومت را در برابر هارپاگ ، سردار کوروش کردند ، بنحوی که هرودوت میگوید :  "تا آخرین زن و مرد آنان تا آخرین نفر - در برابر سپاه کوروش- تن به کشتن دادند"(کتاب اول :87)

پس از انقیاد ایونیا ، توجه کوروش به بابل جلب میشود ، او بابل را هم تصرف کرد ولی از تصرف مصر بازماند. یکی از رویدادهای مهم در نبردهای حوالی ِ بابل مسئله کشتار گسترده اپیس یا اکد است .

در رویدادنامه بابلی در سال هفدهم (538) با ترجمه دکتر غیاث آبادی اینطور می خوانیم :

"در ماه تَـشـریـتـو (مهر)، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او  همه مردمان شهر را از دم بکشت" خانم "آملی کورت" در کتاب "هخامنشیان" می نویسد که : «اغلب ترجمه ها از سالنامه بابلی "قتل عام از مردم اکد" را ترجیح داده اند»

پروفسور پیربریان در کتاب "تاریخ امپراطوری هخامنشی (از کوروش تا اسکندر)" می نویسد :

«این پیروزی برسپاه بابلی ، با انتقال غنایم عظیم و قتل عام کسانی که سعی در مقاومت داشتند ، ادامه پیدا کرد»

چنانچه دکترغیاث آبادی در مقاله خود گفته اند در میان تاریخ پژوهان عموماً این نسل کشی منسوب به کوروش بوده است - . دکترغیاث آبادی مانند پریچارد و ریچارد فرای در مقاله مذکور مدعی این هستند که این نبونید بوده است که این کشتار را به سرانجام رسانیده است! در وقایع سال هفدهم پس از واقعه مورد نزاع (کشتار بدست کوروش یا نبونید) بلافاصله می آید که :

"در روز پانزدهم "سیپار" (30 کیلومتری شمال بابل) "بدون مقاومت" تصرف میشود." کوروش در استوانه اش - بجز یکبار – در بقیه موارد از "اکد همراه با سومر" یاد می کند : 11-مردم سرزمین سومر و اکد 18- تمامی سرزمین های سومر و اکد 20- منم کوروش ... شاه ِ سومر و اکد 24- ... نگذاشتم کسی در سومر و اکد  33- خدایان سرزمین سومر و اکد

این نشان می دهد که "اکد" (که ممکن است بغداد امروزی باشد) شهر بزرگ و مهمی بوده است.

هرودوت در کتاب اول میگوید کوروش به رودخانه Gyndes (که میگویند "دیاله" امروزی (Diyala River) است) رسید که این رود به دجله ریخته و از وسط "شهر اپیس" عبور میکند . در مورد فتح بابل رویدادنامه بابلی و استوانه کوروش میگوید بابل بدون جنگ  فتح شد ولی هرودوت و گزنفون و پالینس از مقاومت بابلیان خبر می دهند ، در این مورد احتمالاً سخن گروه دوم به حقیقت نزدیکتر باشد زیرا نویسنده رویدادنامه احتمالاً از کاهنان نبو یا بل است که مدام تأکید بر عدم حضور و توفیق این دو بت میکند و کوروش را بخاطر بازگردانیدن این دو بت می ستاید.

"پالینس" (Polyaenus) نویسنده مقدونی قرن دوم ، دو روایت متفاوت از هم در مورد فتح بابل دارد ، یک روایت آن تقریباً موافق و بازنویسی گفته هرودوت است ولی در روایت دیگر میگوید که کوروش در حین محاصره بابل ترتیبی داد تا آب آشامیدنی رود فرات که از وسط بابل میگذشت و مردم بابل از آن برای آشامیدن استفاده می کردند کثیف شود و بدین ترتیب مردم آبی برای آشامیدن نداشتند و بالاجبار دروازه های خود را به روی کوروش گشودند.

ماتیاس شولتس در اشپیگل نوشته اند :

«نیروهای کوروش مسیر دجله را پیمودند و نخست اوپیس (Opis) را تسخیر کرده و تمام اسیران را کشتند. سپس به سوی بابل سرازیر شدند. آنجا نبونید، پادشاه پیر 80 ساله پشت دیوار 18 کیلومتری پیرامون شهر سنگر گرفته بود ، همین زمان روحانیون خدای مردوک در بابل طرح خیانت به سرزمین خود را می ریزند. آنها که از این که پادشاه شان قدرت روحانیون را محدود ساخته بود، عصبانی بودند، به گونه ای نهانی دروازه های شهر را گشودند و نمایندگان پارسیان دشمن را به شهر راه دادند. نبونید به تبعید فرستاده شد و پسرش کشته شد. سپس تبانی بر سر تسلیم بدون جنگ شهر صورت گرفت. کوروش آزادی همه هموطنان خود را که در جنگ های پیشین به اسارت گرفته شده بودند را خواستار شد . او همچنین تندیس های خدایان را که دزدیده شده بودند را بازپس گرفت. این بخش ها بودند که از سوی شاه به گونه ای دیگر به عنوان رد عمومی برده داری بازتفسیر شدند. اما در حقیقت کوروش تنها زنجیرهای هم وطنان خود را گشوده بود. روحانیون برای این خدمت خیانت کارانه پول و زمین دریافت کردند. در پاسخ آنها کوروش را کبیر و عادل و در اساس او به عنوان کسی که همه جهان را از نیاز و دشواری رها می سازد»

این نظر در مورد خدایان بخصوص "بل" که یکی از بتهای قدرتمند بود و رویدادنامه می گوید مورد بی مهری نبونید قرار گرفته بود و" نبو" (فرزند مردوک) تا سال یازدهم به بابل نیامده بود و شاید در تبعید یا بی احترامی به سر می برد درست است، خیانت کاهنان پیرو نبو و بل دور از ذهن نیست ، 

رویدادنامه میگوید که پیش از این بتها در محذور بودند . ولی در سال هفدهم :

" نَـبـو از شهر بـورسـیـپـا برای مشایعت ‌کنندگان از بِـل برفت. "

آیا کوروشی که بعل پرست است ، براستی میتواند فردی درستکار و ذوالقرنین باشد درحالیکه خداوند در قرآن در سوره الصافات آیه 125 در مورد بعل میفرماید :

  أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ ?125? 

آیا "بعل" را مى ‏پرستید و بهترین آفرینندگان را وامى‏ گذارید (125)

سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ ?130?

درود بر پیروان الیاس (130)

به یاد دارم چند سال پیش در ماه رمضان از شبکه 1 (که ما اصرار داشتیم آرم این کانال از نمادهای فراماسونری است) یک سریال تلویزیونی پخش میشد که در آن کسی که نقش "شیطان" را بازی میکرد با نام "الیاس" شناخته میشد ، جالب است چون خداوند در آیه 123 تا 125 سوره الصافات میفرماید :

و به راستى الیاس از فرستادگان [ما] بود (123)

چون به قوم خود گفت آیا پروا نمى‏دارید (124)

آیا بعل را مى‏پرستید و بهترین آفرینندگان را وامى‏گذارید(125)

بعل پرستان و کوروش پرستان و فراماسونهای نفوذی امروزی در صدا و سیمای ایران برای شخصیت شیطان ، نام الیاسی را برمیگزینند که دقیقاً در قرآن قومش را بخاطر بعل پرستی و مردوک پرستی سرزنش میکند و جالب است که قضیه را می خواهند برعکس جلوه دهند و :

«الیاس میشود شیطان»  و «کوروش میشود ذوالقرنین» !

در تناخ یهودیان (تورات) نیز"قربانی کردن انسان به مثابه آداب بربرانه بعل پرستی" نهی شده است. نکته بسیار مهم اتفاق و شورشی است که در زمان داریوش روی می دهد ، اگر این دکتر غیاث آبادی درست باشد که اکد همان بابل باشد و اگر چنانچه نبونید این جنایت هولناک را مرتکب شده باشد پس چگونه بابلیان یا اخلافشان (اکدیان) دوباره به فرزندی (ولو واهی) از نبونید چنان پناه می برند و چرا خشایارشا بعد از پدرش با بل یا مردوک بسختی بدرفتاری میکند که حتی گفته میشود معبد مردوک را ذوب میکند و چرا بابلیان در انتظار نجات دهنده آنهمه الکساندر بزرگ را ادب و احترام کردند ؟

"برسوس" ، کاهن معبد مردوک ثبت کرده است که :

«نبونئید به تبعید در کارمانیا (کرمان) فرستاده شد»

(Gwendolyn Leick , Nabonidus : Who"s who in the Ancient Near East , Routledge :  1999 ,  page : 112)

"پروفسور لیک" در همین کتاب می نویسد :

«در سال 539 کوروش به سمت پائین رود دیاله پیشروی کرد و در خلال نبردی با بابلیان ِ شهر اوپیس که منجر به تسلیم شدن سیپار شد ، فتحی پیروزمند کرد » (Ibid)

پروفسور "آملی کورت" در عنوان معنادار کتابش بنام "غصب : استیلا و تشریفات : از بابل تا پارس" با اشاره به قتل عام و غارت بابلیان توسط ارتش کوروش دوم میگوید که:

«پیروزی در جنگ –برای پارسیان- احتمالاً با سختی به دست آمده است»(برگه 48)

سخن پروفسور آملی کورت حظُ وافری از واقعیت دارد ، ما یک گزاره تاریخی بزرگ در اینباره داریم . "یوزفوس" از قول "برسوس"(کاهن مردوک) میگوید که  :

«به دستور کوروش دیوارهای محافظ بابل ویران شد ، این دیواری بود که بخت النصر از فرات به دجله کشیده بود.»

این دقیقاً همان اتفاقی بود که اسپارت پس از شکست ِ آتن در جنگهای پلوپونزی با آتن انجام داد ، دیوار حائلی که با درایت تمیستوکلس در آتیکا کشیده شده بود با غلبه اسپارت بلافاصله ویران شد تا در صورت نزاع مجدد فتح این شهر راحت باشد . ویران شدن دیوار بابل هم نشان می دهد که فتح بابل برخلاف نوشته رویدادنامه بابلی ، با سختی و نبرد بدست آمده است وگرنه دلیلی نداشت دیوارهای محافظ بابل ویران شود.

اگر نبونئید بابلیان را کشتار بیرحمانه ای کرده باشد آیا معقولانه است که چنانچه در کتیبه بیستون آمده همین بابلیان به اسلاف و اخلاف او پناه ببرند ؟ نبونئید به کرمان یعنی "در پارس و دور از بابل" تبعید می شود و همانجا می میرد ، این "تبعید" مسئله مهمی است ، بروسوس کاهن معبد مردوک در پاره های مختصر اما با ارزشی که از وی برجای مانده است گزارش می دهد که کوروش با نبونئید با مهربانی رفتار کرد و "اوزه بیوس" میگوید که "نیابت سلطنت کرمان به نبونید" داده شد ، این رفتار کوروش به قول پروفسور ویسهوفر "سیاست هویج و چماق" (carrots and sticks) کوروش است که به نوعی "باج به نبونئید" هم تلقی میشود ، محقق و تاریخ پژوه امروزی بایستی دقیق باششد و تحت تأثیر رفتار به ظاهر مهربانانه یک سیاستمدار زیرک در 2500 سال پیش قرار نگیرد ، برسوس کاهن مردوک اگرچه میگوید :

"کوروش با نبونئید با مهربانی(Kindness)رفتار کرد"

ولی در گزارش مهمی دیگر میگوید :

«کوروش کله شق(Stubborn) بود و دستور به برانداختن دیوارهای بیرون شهر داد»

مشابه این سیاست در تاریخ معاصر هم زنده است ، حکومت های توتالیتر یا دیکتاتور ، شخصیتهای سیاسی که محبوب مردم هستند را نمیکشند زیرا این کار سبب طغیان یا محبوبیت بیشتر و تشویش اذهان و افکار عمومی میشود بلکه به تبعید می فرستند ، تبعید نبونئید نشان می دهد که او از محبوبیت مردمی - که این محبوبیت نبایستی انتظار داشته باشیم لزوماً برای کاهنان معابد هم وجود داشته باشد - برخوردار بوده است ، چه اینکه در زمان داریوش با استفاده از نام او میتوانستند مردم را تشویق به انقلاب کنند ، "تخریب دیوار محافظ بابل" که بیشتر به دلیل مقاومت مردم اوپیس در کشور بابل بوده و "تبعید نبونئید" و "بیعت مردم با آرمانهای فرزندی از طایفه وی" و "قیام های پی در پی مردمی بابل علیه حکومت هخامنشیان" مجموعاً نشان می دهد که کسی جز کوروش کشتار وحشیانه مردم بابل را مرتکب نشده بود .

اوزه بیوس از قول گزارش های عبری می گوید که که داریوش شاه نبونئید را از کرمان هم تبعید کرد ،  به هر حال صرفنظر از این گفته اخیر ، این نبونئید که قدم به قدم تبعید میشود محبوب است و مسئول کشتار نیست. گفتیم که "یوزفوس" از قول "برسوس"میگوید که  :

«به دستور کوروش دیوارهای محافظ بابل ویران شد ، این دیواری بود که بخت النصر از فرات به دجله کشیده بود.»

از طرفی اوپیس در امتداد همین دیوار استراتژیک که Median Wall نامیده شده و توسط بخت النصر (نبوکدنصر) ساخته شده بود قرار داشت پس تلاش کوروش برای نابودی این دیوار با توجه به کشتار اوپیس بی دلیل نیست.

پروفسور "ماریا بروسیوس" استاد تاریخ باستان در دانشگاه نیوکاسل انگلستان ، با این تلقی منطقی همداستان است. در تحلیلی بسیار عالی در کتاب "پارسیان" (The Persians) می نویسد :

«ما دیگر هیچ سندی از لشکرکشی های کوروش در سالهای بعد از این در اختیار نداریم تا زمان فتح بابل در سال 539 ، ولی اینطور به نظر می رسد که وی سپاه خود را به طرف شرق برد ، به قصد تصرف سرزمینهای شرقی مانند کارمانیا ، گدروسیا و سیستان در جنوب و درنگیانه و آراخوسیا و ساتاگیدیه و گنداره در شرق . در سال 540 وی آماده شده بود تا سپاه خود را به طرف غرب برای نبرد با بابل ببرد ، در سال 539 سپاه کوروش شهر اوپیس مجاور رود دجله را تصرف کرد . او از شهری که سعی در مقاومت در برابر سپاه پارس ها را داشته باشد نمونه ای مثال زدنی برجا گذاشت ، سکنه شهر بیرحمانه کشته شدند و شهر غارت شد . در نتیجه شهر سیپار مجاور رود فرات و سر ِ راه پایتخت یعنی بابل دروازه های خود را بدون مقاومت به روی این قدرت ظاهراً شکست ناپذیر گشودند.»(برگه 22)



 
نویسنده: مهدی ::: یادداشت ثابت - دوشنبه 94/2/29::: ساعت 12:39 صبح

جنایات کوروش

ظهور کوروش و آغاز تأثیرگذاری پارسیان بر معادلات جهان قسمت اول      

شاید تفکیک اصلی قوای سیاسی جهان به دو قسمت اروپا و مشرقزمین که تا به امروز نیز ادامه دارد به معنای واقعی کلمه با سیاستهای رادیکال کوروش آغاز شده باشد . گرچه در کتب دینی زردشتی و سنت ایرانی دروغگویی در ایران امری نکوهیده محسوب میشود و مورخان یونانی نیز بر این مسئله تأکید دارند ولی کردار و کارنامه تاریخی ِ ایرانیان هیچ تناسبی با مفاهیم نظری آنان نداشت . با توجه دقیق در آثار هرودوت ، کتزیاس و دیگر وقایع نویسان موارد بسیار زیادی از دروغگویی را می توان لیست کرد. شهریاران هخامنشی به کرات از "راستی" ستایش و از "دروغ" بیزاری میجویند ولی  کارنامه آنان چیزی متفاوت از شعارهای ظاهری شان را نشان می دهد ، طبق گفته های هرودوت در کتاب اول ، هنگامیکه کوروش برای تصاحب قدرت ، با تحریک هارپاگ و برای گرفتن انتقام سختی هایی که در سالهای کودکی و نوجوانی بخاطر دور بودن از دربار کشیده بود ، میخواهد از آستیاگ انتقام بگیرد ، برای این منظور "نامه ای جعلی و دروغین " تدارک دیده که در آن ادعا شده بود آستیاگ او را بعنوان "سردار ایران" برگزیده بود و اقوام پارسی (گزنفون میگوید 12 قوم بودند ولی شمار 10 قوم صحیح است) را که دامدار و بسیار فقیر بودند را با وعده و وعید رسیدن به ثروت و رفاه برضد آستیاگ می شوراند. در مورد تولد کوروش سه روایت عمده توسط تاریخنگاران یونانی و رومی نقل شده است  ، معروفترین روایت ، روایت هرودوت است که او را از طرف مادری نوه آستیاگ پادشاه مادی می داند و از طرف پدر از قبایل پارسی تحت سیطره مادها ، کتزیاس منکر این نسبت خانوادگی با آستیاگ است و میگوید کوروش از قبیله مردها بود و پدرش راهزن بود و کوروش به سبب زندگی سخت کارهای پست انجام می داد و شلاق می خورد ، محققین عمدتاً اینکه کوروش از ایل مردها باشد را نپذیرفته اند ولی سخن کتزیاس را مبنی بر نبود رابطه خانوادگی میان کوروش و آستیاگ را پذیرفته اند ، ژوستین دانشمند رومی در قرن اولی میلادی می نویسد :«شبان به در خواست زنش برای دیدن نوزاد (کوروش) برای دیدن نوزاد به کوهستان رفت و دید ماده سگی کودک (کوروش) را از خطر جانوران حفاظت نموده و بچه را شیر می دهد. شبان کودک را به خانه آورد ، سگ هم با حالتی ناراحت و نگران به دنبال او راه افتاد» در دشت و دمن گذاشتن نوزادی که بعداً پادشاه شده است و شیر دادن طفل به وسیلة حیوانی غیرقابل تصور ، از ویژگی های جاری و گرامی در افسانه های همانند سرزمین های شرقی است. انتخاب سگ ماده برای دایگی و پرورش کوروش با احترامی که در کیش زردشتی نسبت به سگ پاسبان دارند بی تناسب نیست ، از این رو نام یکی از پسران سکائیان در تلفظ آشوری ایشپاکا با اسپکو مندرج در تاریخ هرودوت ریشة مشترک دارد و به معنی سگ ماده است. همین داستان در تاریخ روم باستانی نیز هست که رمولوس و رموس را ماده سگی شیر داده و سپس همان سگ بصورت زن درآمده است(لارنس ، حاشیة ص71 : برگه های 110 و111 تواریخ هرودوت)

" پی یر بریان " می نویسد : «داستان خواب آستیاگس و افسانه کوروش و تولد او ، روایتی بوده که توسط مادها درباره ظهور کوروش نشأت گرفته بود و روایات دیگری هم درباره کوروش شاه نجیب زاده بر سر زبانها بود که برآمدن او را از خاندانی فرو دست توصیف میکرد که پس از اینکه ارتمبر پای او را به دربار مادها گشود ، عاقبت به سلطنت رسید»(برگه های 74-75)

این عقیده را " پروفسور راولینسون" و "دکتر ماسپرو" باستان شناس معروف فرانسوی ، پیش از "پروفسور پی یر بریان" بیان کرده بودند.

"دینو" در روایتی درباره کوروش می نویسد :

«یکی از شاعران در بزمی که اژی دهاک پادشاه ماد (آستیاگ) هنگامیکه کوروش نیز در ماد بود (به روایتی کوروش در پارس سرگرم جنگ بود و چون شاه ماد احضارش کرد موضوع را دریافت و در ماد حاضر نشد) برپا کرده و به عیش نشسته بود ُ سرودی را که حاکی از پیشگویی بود قرائت کرد : می نگرم جانوری درشت پیکر را که سهمگین است چونان گراز ، به پیش می آید پس از پیروزی های فراوان که بر همه پهنه کشور نیرویش استوار می گردد. اژدی دهاک می پرسد این جانور کیست ؟ و پاسخ می شنود: کوروش پارسی»(رضی ، آئین مغان :190 )

اگرچه کوروش ممکن است در جوانی راهزن نبوده باشد ، ولی از استوانه وی برمی آید که حداقل در بزرگسالی "باج بگیر" شده است :

بند 30 از استوانه کوروش بزرگ :

باج سنگینشان را به شوانه آوردند و بر پاهایم بوسه زدند ، از بابل تا شوش و آشور. (ترجمه از : "موزه بریتانیا")

در هرصورت تولد و زندگی کوروش در دوران جوانی محل ابهام است و بطوریکه هرودوت می گوید :

«اگر می خواستم امکان داشت که در باب شرح حال کوروش سه روایت دیگر نیز نقل کنم و هر سه با آنچه در این جا شرح می دهم تفاوت دارد(کتاب اول : 95)

اگر این سخن دقیق باشد در نتیجه در مجموع "فقط" از دید یک مورخ بنام هرودوت 4 روایت در مورد شرح حال تولد و جوانی کوروش وجود داشته و ظاهراً هر یک از مورخین به این 4 روایت یا روایات دیگر استناد جسته اند. کرزوس پادشاه ِ متمول لیدیا ، از قدرت گیری همسایه پارسی اش احساس خطر میکند و به یونانی ها بخصوص اسپارت پیشنهاد دوستی و اتحاد می دهد ، هرودوت دو دلیل برای اقدام پیشگیرانه کرزوس علیه کروش یاد می کند :

 1-علاقه مندی کرزوس به توسعه قلمرو

 2- گرفتن انتقام ِ آستیاگ که شوهرخواهر کرزوس بود

کرزوس به مصر و اسپارت سفیرانی فرستاد و آنان را دعوت به اتحاد علیه قدرت نوپا گرفته هخامنشی کرد ، اسپارت و مصر پیشنهاد او را پذیرفتند ، پذیرش این این دعوت از سوی اسپارتیها هیچ ربطی به دشمنی ِ اسپارتیها با کوروش نداشت ، برخی از محققین ایرانی اصرار دارند که بگویند یونانیها (اسپارتیها) از قدرت گیری کوروش احساس خطر کردند و برای همین علیه او با کرزوس متحد شدند ، تواریخ هرودوت به وضوح این ادعای مضحک را رد می کند و به ما میگوید که حتی پس از تسخیر حکومت بزرگی مثل لیدیه توسط لشکر هخامنشی ، باز هم اسپارتیها کوروش را رقمی محسوب نمی کردند !

سند بزرگ ما برای این ادعا هم کتاب اول تواریخ هرودوت است که در آن میخوانیم :

«وقتی کوروش پیام قاصد (قاصد اسپارتی بنام "لاکرین" که به کوروش اخطار کرده بود هر نوع صدمه ای به هر یک از بلاد یونانی –احتمالاً منظور یونانیان ِ آسیای صغیر باشد- وارد شود سبب رنجش اسپارت خواهد شد) را شنید از چند نفر یونانی که اتفاقاً در اردوگاه بودند پرسید این اسپارتها چگونه مردمانی هستند و تعداد آنها چیست که به خود جرأت داده اند چنین پیامی بفرستند؟»(کتاب اول :78)

این سخن نشان می دهد که اسپارتیان که از قدیم الایام به تربیت مردمانی قوی و کارآزموده و بسیار قانونگرا شهرت داشتند اتحادشان با کرزوس بواسطه "ترس از کوروش" نبوده است . سند بزرگ دیگر برای این ادعا باز اطلاعات گرانقدری است که هرودوت به ما می دهد علت دوستی اسپارت با کرزوس یکی ارشاد هاتفان بود و دلیل مهمتر :

«این اقدام از طرفی هم به واسطه امتنانی بود که ایشان از طرف و همراهی قبلی کرزوس داشتند و آن وقتی اتفاق افتاده بود که نفراتی را به ساردس فرستاده بودند تا برای ساختن مجسمه آپولو ، طلا خریداری کنند ، کرزوس طلا را به رایگان داد ، به این مناسبت و نیز چون کرزوس از میان همه یونانیان ایشانرا برای دوستی و اتحاد برگزیده بودند ، اسپارتیان به یاری وی برخستند»(کتاب اول : 44)

سپس کوروش یونانیان (مقصود اسپارتیان) را از همراهی کرزوس برحذر می دارد اما اقدامش نتیجه ای دربر ندارد. کوروش در حمله کرزوس پیشدستی میکند ولی جنگ نتیجه ای ندارد ، روز بعد کرزوس که می بیند کوروش حمله نکرد ادامه جنگ را بی فایده می بیند و به ساردس برمیگردد تا پس از زمستان و فرارسیدن بهار دوباره نبرد را آغاز کند ولی کوروش جنگ را ادامه می دهد و به ساردس (پایتخت لیدیا و کرزوس) حمله میکند ، کرزوس و کوروش در دشتی مقابل سارد صف آرائی میکنند و کوروش برای شکست سواره نظام کرزوس که برگ برنده او نیز محسوب میشد از شتر استفاده میکند و اینکه بوی شترها گویا اسب را آزار می دهد ! کرزوس که اوضاع را سخت می بیند قاصدی به اسپارت میفرستد و تقاضای کمک فوری میکند ، اسپارتیان خود در آن هنگام در حال نبرد با آرگوسیان بودند ، هنگامیکه بر آرگیوها فاتح آمدند خواستند به جنگ کرزوس و کوروش راهی شوند که خبر رسید ساردس تسلیم و کرزوس اسیر شده است ، برای همین دیگر برای کمک دیر شده بود.

ژنرال سرپرسى سایکس در مورد جنگ بین کرزوس و کوروش مى نویسد :

«این جنگ البته اهمیت دارد چه اگر کرزوس سفاهت نکرده بود، پیروز مى شد و مجراى تاریخ عوض مى شد و اوضاع دنیا به کلى دگرگون مى شد.»(تاریخ ایران ، ج1 ، برگه 200)

پس از فتح سارد ماجرای معروفی به روایت هرودوت در مورد کوروش و کرزوس شکل میگیرد که به تسلیم شدن کوروش انجامید و باران رحمت خداوند که برای کرزوس نازل شده بود بر آتش اهریمنی انتقام کوروش غالب گشت: «کوروش فرمورد او (کرزوس) را در غل و زنجیر کنند و با چند نوجوان لیدیایی بر تل هیزمی که به فرمانش فراهم شده بود قرار دهند» (کتاب اول : 52) این تعداد که استاد وحید مازندرانی بصورت نامشخص با بیان "چند نوجوان لیدیایی" مطرح کرده است بالغ بر 14 نفر بوده است.

در متن راولینسون :

   Then the Persians who had made Croesus prisoner brought him before Cyrus. Now a vast pile had been raised by his order , and Croesus , laden with fetters , was placed upon it , and with him twice seven of the sons of the Lydian’s : Book One , 91   

در ترجمه معتبر دیگر ، یعنی ترجمه A. D. Godley نیز می توان این تعداد را مشاهده کرد :

  who erected a pyre and mounted Croesus atop it , bound in chains, with twice seven sons of the Lydians beside him  

در ترجمه بنده استاد وحید مازندرانی بنحو احتمالاً مشکوکی ، تعداد این 14 نفر را در صفحه 52 که شرح جنایت کوروش است ذکر نمی کند و با ذکر "چند نوجوان لیدیایی" بسرعت از آن می گذرد ولی جالب است در برگه بعدی یعنی 53 که شرح آزادی کرزوس به دستور کوروش است بلافاصله می نویسند :

"(کوروش فرمان داد) کرزوس را با 14 نونهال لیدیایی از بالای تل فرود آوردند"

(!) Godly ترجمه میکند :

  He (Cyrus) ordered that the blazing fire be extinguished as quickly as possible, and that Croesus and those with him be taken down, but despite their efforts they could not master the fire   Rawlinson نیز ترجمه میکند :    So he bade them quench the blazing fire as quickly as they could, and take down Croesus and the other Lydians  

خیلی عجیب است چون در ترجمه دقیقا شیوه تاریخنگاری هرودوت و ترجمه های معتبر آن ، به نحو معناداری معکوس شده است ، یعنی آنجایی که به گمان ِ مترجم  ، کوروش قرار است محکوم شود از روش ابهام و کلی گویی استفاده میشود و آنجایی که بحث "آزادی اسرا" پیش می آید بلافاصله اعداد و ارقام سربرمی آورند !

این اقدام کوروش برای انقیاد و شکست روحیه مردم سارد بوده است، اقدامات بعدی کوروش نیز در فتح سارد همین نظریه را تقویت میکند.

بنحوی که "منتسکیو" پدرقانون اساسی و حقوق اروپا و آمریکا در اثر کلاسیک خود "روح القوانین" می نویسد :

«سیروس وقتی لیدی را فتح کرد ، قانونی وضع نمود که اهالی لیدی غیر از مشاغل پست حق نداشتند شغل دیگری داشته باشند ، بعقیدة من این قانون ِ خوبی نبود زیرا سیروس بعد از فتح لیدی عجله داشت که ملت مغلوب یعنی لیدی ها را مطیع سازد و از طغیان آنها جلوگیری نماید ، غافل از اینکه ممکن بود ملل دیگری تهاجم کنند و لیدی و پارس و هر دو را بگیرند و بر اثر اختلاط دو ملت ، ایرانیان هم مانند لیدیها دارای مشاغل پست و دنائت طبع شوند ، بعقیدة من باید بوسیلة قوانین مخصوصی خشونت ملت فاتح حفظ شود نه اینکه بوسیلة این قبیل قوانین مثل قانون سیروس سستی و بی حالی ملت مغلوب بجای خود باقی بماند و در ملت فاتح هم تأثیر نماید . آریستودم حاکم جبار گوم سعی میکرد که رشادت جوانان را کم کند و تبدیل به خفت نماید ، او دستور می داد که نوجوانان مانند دوشیزگان بایستی زلفهایشان را بگذارند دراز شود و موهایشان را با گلها آرایش کنند و پیراهن های رنگارنگ که تا پای آنها بیاید بر تن نمایند ، وقتی نزد معلم رقص و موسیقی می روند زنها برایشان چتر و بادبزن و عطر ببرند و در گرمابه به آنها شانه و آئینه بدهند ، این طرز پرورش تا بیست سالگی ادامه داشته باشد آیا این اعمال به مردانگی آنها لطمه نمی زند؟! » (منتسکیو ، روح القوانین ، انتشارات امیرکبیر ، برگه های 282-283)

اگر چه پیشنهاد مزبور را کرزوس حاکم لیدی به کوروش داده بود ولی هرودوت می نویسد : این بدین خاطر بود که کرزوس بیمناک شده بود که : «مبادا ساردس به ویرانه ای مبدل شود» (کتاب اول : 79)

در واقع مقصود کوروش از این اعمال و رفتارهایی مانند سجده کردن و بوسیدن پاهایش ، برای تثبیت حاکمیت خود استفاده می کرد. کوروش در کتیبه اش علاقه زیادی دارد که مدام از تسلط و فرمانروایی اش بر "همه" و "ملتهای مختلف" نام ببرد ، دائم تکرار میکند : "همه مردم فلان و فلان" ، "تمامی سرزمینهای فلان و فلان" ، این  "اعلان حضور" ، خودش بخشی از برنامه سیاسی او بوده است.

در اینجا بایستی لحظه ای درنگ کنیم ،

هرودوت میگوید کرزوس با معجزه ای از مرگ نجات یافت ، کتزیاس نیز با کمی اختلاف به زنده ماندن کرزوس "منتها بر خلاف خواست کوروش" دلالت میکند ولی اسناد بابلی سال نهم سلطنت نبونید به کشته شدن-پخته شدن- کرزوس (و منطقاً 14 پسر لیدیایی) به فرمان کوروش دلالت دارند.

دیونیسیوس(Dionysios) که بین 1 تا 150 سال پیش از میلاد می زیست نیز در ضمن خبری به سوخته شدن کروسوس یا کرزوس - در حضور زردشت و در عین مخالفت وی برای بازداشتن از چنین کاری - اشاره کرده است. دیونیسیوس این گزارش را از قول "خسانتوس" مورخ بزرگ لیدیایی که در قرن 4 یا 5 پیش از میلاد در سارد می زیست نقل می کند. خسانتوس اثر بزرگی داشته است به نام "مسائل لیدیا" (Genuine Ludiaka) که بدبختانه از میان رفته است ، دیونیسیوس میگوید که گزارشش را از قول این خسانتوس نقل کرده است ، گرچه هاشم رضی در کتاب "آئین مغان" مدعی است که انتساب این خبر به خسانتوس جعلی است ولی چنانچه خودش می گوید "ولکر" (Wekler) موردی برای پذیرش قاطع جعل آثار خسانتوس بوسیله دیونیسیوس پیدا نکرده است.(هاشم رضی ، "آئین مغان : پژوهشی درباره دین های ایرانی" ، برگه های 18 و 19)

در اسناد بابلی سال نهم سلطنت نبونئید آمده : «کوروش بسوی کشور لیدیه پیش تاخت ، پادشاه (کرزوس) را بکشت و دارایی‌های او را بگرفت» "اوزه بیوس" (مورخ رومی) در : "کتاب اول"  از "وقایع نگاری" (Chronicle یا Chronicon) در بخش" The Lydian Chronicle " می نویسد :

  Cyrus killed Croesus, and destroyed the empire of the Lydians

"کوروش ، کرزوس را کشت و امپراطوری لیدیایی را ویران کرد."

و یا در تقریری دیگر :

Cyrus killed Croesus and eliminated the Lydian empire

"کوروش ، کرزوس را کشت و امپراطوری لیدیا را محو کرد"

مسئله مهم دیگری که بایستی دقت کنیم چنین است که هرودوت در برگه های 52 و 53 از کتاب اول خود مطالبی را در مورد نیت ِ این عمل کوروش به وی نسبت می دهد که با "شاید" و "اما" مطرح می کند . یکی از این شاید و اماها به اعتقاد اینجانب بسیار مهم و حائز اهمیت است و ظاهرا کمتر مورد توجه قرار گرفته است ، آنجاییکه هرودوت می نویسد :

«کوروش فرمود کرزوس را در غل و زنجیر کنند و با 14 نوجوان لیدیایی بر تل هیزمی که به فرمانش فراهم شده بود قرار دهند و گویا می خواست اینها را در پیشگاه یکی از خدایان معبود خویش قربانی کند»

قسمت اخیر که برجسته شده است را در ذهن خود نگاه دارید زیرا اکنون بایستی به سراغ استوانه بابلی کوروش برویم ؛ بیاناتی از کوروش در مورد خدایش مردوک بزرگ : 1-  مردوک ،  پادشاه همه آسمان ها و زمین.

2-  با دانایی گسترده ، کسی که گوشه های جهان را زیرنظر دارد.

3-  به ترس از مردوک ، شاه خدایان ، پایان داد.

4-  انلیل خدایان (= مردوک) از شکوه (گلایه) ایشان بسیار خشمگین شد.

5-  دل ِ مردوک بلند پایه برحم آمد.

6- او (=مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کورش) به

7- کرنش درآورد و همه مردمان سرسیاه (=عامه مردم) را که (مردوک) به دستان او (=کورش) سپرده بود.

8- مردوک، سرور بزرگ، که پرورنده مردمانش است، به کارهای نیک او (=کورش) و دل راستینش به شادی نگریست

9- فرمان داد تا بسوی شهرش (=شهر مردوک ) بابل ، برود.

10- (مردوک) او را بدون جنگ و نبرد به درون شواَنّه(=بابل) وارد کرد.

11- (مردوک) سروری که با یاری اش به مردگان زندگی بخشید

12- به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به س?مت. این تمام سخنان کوروش در استوانه اش در مورد "مردوک" است که از ترجمه موزه بریتانیا استفاده شده است.

"مردوک" کیست و آیا قربانی کردن کرزوس و 14 نوجوان لیدیایی ارتباطی با مردوک دارد ؟

ظاهراً پاسخ بلی است.

"جیمز جرج فریزر" دانشمند بریتانیایی در کتاب نفیس و کلاسیک خود بنام "شاخه زرین" پرده از این راز برمی دارد :

«نویسنده گفتگویی منسوب به افلاطون می افزاید که بعضی ها حتی پسرانشان را برای بعل قربانی میکردند . در میان کنعانیان یا ساکنان بومی فلسطین که اسرائیلیان ِ مهاجم شکستشان دادند اما نابودشان نکردند ، گویا  رسم ِ مخوف سوزاندن فرزندان بخاطر بعل یا مولوک- Moloch - مرتباً اجرا میشده است ، به نظر بهترین نمایندگان اقوام عبری که مؤلفان متون گرانقدر آنان نیز هستند اینگونه آئین ها نفرت انگیز بود و به هموطنان خود هشدار می دادند که از شرکت در آنها بپرهیزند : "وقتی به سرزمینی رسیدی که ذات باری خدایت به تو ارزانی می دارد ، نباید از زشت کارهای آن ملت تبعیت کنی ، همراهی نخواهی کرد با کسی که پسر یا دخترش را به گذشتن از آتش وا می دارد،" 

نیز می خوانیم :

"و کسی از اولاد خود را برای مولوک در آتش نخواهی انداخت" ، زبور نویس (حضرت داود) می نالد که قوم ِ خطاکارش : "با ملتهای دیگر درآمیختند و آداب ِ آنان را فراگرفتند ، بت های آنان را پرستیدند که دام شان افکند ، آری پسران و دخترانشان را برای شیاطین و اجنه قربانی کردند و خون بیگناهان ریختند ، حتی خون پسران و دخترانشان را ، و برای بت های کنعان قربانی شان کردند و سرزمین به خون آلوده شد" ، انبیا و زبورنویسان عبرانی در این اعتقاد خود که اسرائیلیان این –قربانی برای بعل مردوک- و سایر خرافات مشئوم را صرفاً از طریق تماس با ساکنان قدیم آن سرزمین فراگرفتند ..چقدر به حق بودند.»(برگه 327)

و نیز می نویسد :

«رسم قربانی کردن سالیانه فرزندان نخست برای بعل یا مولوک» (برگه 329)

یک نکته عذاب دهنده در سخن " پروفسور فریزر" در کتاب نامبرده وجود دارد :

«یونانیان ، کرونوس را با بعل ِ بی رحم قوم سامی تطبیق می دادند که از قربانی  گرفتن انسانها بویژه کودکان شادمان میشد»(برگه 666)

و در انتهای فقره 26 استوانه کوروش می خوانیم :

« مردوک ، سرور بزرگ ، از رفتار -من- شادمان گشت»    

ویکیپدیا می نویسد :

  In the Hebrew Bible, Gehenna was initially where apostate Israelites and followers of various Ba"als and Caananite gods, including Moloch, sacrificed their children by fire (2 Chr. 28:3, 33:6; Jer. 7:31, 19:2-6).

اکنون دانستیم بل/بعل مردوک(آن سرورهای بزرگ lord ) چرا و چگونه از رفتارهای کوروش شادمان شده است : "قربانی کردن کرزوس و کودکان لیدیایی"

"راس" (W. H. D. Rouse) در کتاب چهلم از NONNUS, DIONYSIACA  مینویسد که : "بعل" (ba’al) یا "بل" (Bel) نامی سامی برای سرور یا Lord بود ."

اگر این ایده درست باشد (که تا حدود زیادی هم همینطور است )، کوروش شاید لزوماً برای "بعل مردوک" (که "یکی از بعل ها بوده") قربانی نکرده باشد و برای مردوک یا مولوک های دیگری قربانی کرده باشد ، هرچند به گفته ویکی پدیا "بل Bel"(بعل) فقط برای خدای بابلی مردوک استفاده شده است و نه دیگر خدایان.


http://s2.picofile.com/file/7729343866/Cabiria_poster.jpg

  کودکان لیدیایی به فرمان کوروش کبیر برای پیشکشی به بت بعل ، در آتش انداخته میشوند (تصویر نمادین) 



 


 
نویسنده: مهدی ::: یادداشت ثابت - یکشنبه 94/2/28::: ساعت 11:32 عصر

 

تاریخ : شنبه ششم آبان 1391
نویسنده : بزرگـمهر
 

    «به نیکی دانسته شد که این ایل (پارسیان) ؛ پس از     مقهور و ذلیل ساختن بسیاری از کشورها با نیروی قهریه و زور ، قلمرو خود را تا دور   دستها تا پروپانتیس و تراکیه گسترش دادند ، لیکن متعاقباً [این قلمرو] کاهش یافته شد و به بلایا و مصائب عظیمی گرفتار آمد ؛ به دلیل تکبر فرمانروایان جاه طلب که تاخت و تازهای هرزه [یورشهای شهوانه *] و اوباش گونه خود را به ممالک دوردست گسیل می داشتند. از این قبیل می توان از عملکرد کوروش یاد کرد که از بسفور (**) با یک لشکر عظیم و افسانه ای گذر کرد اما تماماً توسط تومیریس ملکه سکاها که بگونه ای وحشتناک انتقام فرزندان خود را گرفت ، نابود شد . »

 

 

Source :

 Ammianus Marcellinus, Book XXIII , vi , 7

 

داخل پرانتز : آمیانوس در فقره ای دیگر (vi.40) از کوروش با عنوان amiable king [ شاه دلپذیر ! ] یاد می کند، ولی در گزارش دیگر که نقلش آمد از : "شهوت قدرت" و "تاخت و تاز اوباش گونه" وی یاد می کند.

 

(*)

اشاره مارسلینوس به "یورشهای برخاسته از شهوت" ( licentious inroads) با توجه به ادامه جمله و اشاره وی به لشکرکشی به سرزمین سکائیه ، اشاره به ماجرایی است که هرودوت نیز بدان اشاره کرده و بر پایه آن کوروش به تومیریس ملکه سکاها دلبستگی پیدا کرد. شرح کامل ماجرا را در اینجا بخوانید .

 

 

(**)

مارسیلینیوس واقعه ای که هرودوت و دیودوروس و ژوستین و دیگران هم آنرا نقل کرده اند صحیح ذکر میکند تنها در ذکر نام "بسفور" دچار سهوی میشود.

 

 http://archive.org/stream/theromanhistoryo28587gut/28587.txt

http://www.tertullian.org/fathers/ammianus_23_book23.htm

 


 
نویسنده: مهدی ::: یادداشت ثابت - یکشنبه 94/2/28::: ساعت 11:24 عصر

تاریخ : یکشنبه سیزدهم مرداد 1392

نویسنده : بزرگـمهر

 

http://s2.picofile.com/file/7878526127/ok.jpg


مجازاتهای کوروشی :

"هرکس از دستورات من تمرد کرد ، او را به صلابه بکشید و بکشید

و اموالش را هم به نفع من مصادره کنید !"


فلاویوس ژوزفوس مورخ بزرگ رومی-یهودی می نویسد :

»شاه کوروش به سیسنس و ساترابازنس سلام می فرستد :

من دستور دادم که کاهنان یهودی نیز بایستی همچون دیگر مردم یهود ، طبق قوانین موسی در اورشلیم قربانی کنند ، و هنگام انجام این کار برای حفظ شاه )کوروش) و خانواده اش به سوی خدا دعا کنند تا شاهنشاهی پارس ادامه داشته باشد !

اما اراده من اینطور است کسانی که از این احکام نافرمانی کنند بایستی به صلیب کشیده شوند و اموالشان به سود خزانه سلطنتی ثبت و ضبط شود !

 

Josephus , Antiquities of the Jews , Book 11 , Chapter 1-3


ژوزفوس در جای دیگر (11,4,6) میگوید داریوش این دستور کتبی کوروش را یافته بود ، این کتاب در اکباتان نگهداری میشد و داریوش آنرا در میان "پرونده های سلطنتی" (royal records) یافته بود.

 

ژوزفوس در این بخش به طور واضحتر از "ضبط اموال" میگوید ، در فقره قبل از استفاده شده که معنی "خزانه شاهی" میدهد و  شاید معنی "بیت المال" به ذهن متبادر شود ، ولی در این بخش بطور دقیقتر میگوید که این اموال دقیقاً "برای استفاده شاه" [ to the king"s useمصادره میشد !

یک نکته دیگر این است که ژوزفوس برای شکنجه های کوروشی ، از اصطلاح?νασταυρωθ?ναι با تلفظ (anastaurôthênai) استفاده کرده که مصدر مجهول از فعل "?νασταυρ?ω" است (سند)

 

بسیار جالب است که این واژه در پیش از دوره روم معمولاً به معنی impale بوده است ! (سند)

ما پیشتر در مقاله "داریوش و جنایت علیه بشریتبه این نوع شکنجه خاص اشاره کرده بودیم.



http://s3.picofile.com/file/7878436448/6666666.jpg


یک نکته جالب دیگر در گزارش ژوزفوس هم تطابقی است که قسمتی از گزارش او با منشور کوروش دارد :


سخن کوروش به نقل از ژورفوس :

من دستور دادم که کاهنان یهودی نیز بایستی همچون دیگر مردم یهود ، طبق قوانین موسی در اورشلیم قربانی کنند ، و هنگام انجام این کار برای حفظ شاه)کوروش) و خانواده اش به سوی خدا دعا کنند تا شاهنشاهی پارس ادامه داشته باشد !

 

سخن کوروش به نقل از منشور کوروش :

- ]مردم و کاهنان ؟ ] هر روز در برابر بل و نبو ، عمری طولانی برایم خواستار شوند ! (فقره 35)



آیا آنطور که اسرائیلیان و یهودی ها گمان میکنند ؛ کوروش قلباً به یهودیان علاقه و شیفتگی داشت ؟

 

 

ژوزفوس مورخ بزرگ یهودی در فقره ای بسیار مهم مینویسد که کمبوجیه پس از اینکه تحقیقی از دو نفر پیرامون نیت واقعی یهودیان برای تجهیز استحکامات اورشلیم دریافت میکند ، ضمن پیام تشکری به ایشان ، میگوید :

»من تحقیقاتی که از سوی شما برایم فرستاده شده را خواندم ، پس

من بر آن شدم که در میان کتب نیاکانم در اینباره جستجویی انجام شود ، و در آنجا اینطور یافتم که این شهر -اورشلیم- همواره دشمن پادشاهان بوده است و ساکنان آن همواره فتنه و جنگ به راه می اندازند ؛ لذا من دستور دادم یهودیان به ساخت شهر اورشلیم و بنای کشور یهودیه [country of Judea]مجاز نمی باشند«

 1-1 Flavius Josephus , Antiquities of the Jews , Book 11 , Chapter 1


همانطور که روشن هست در کتب نیاکان و پادشاهان هخامنشی به وضوح ذکر شده بود که یهودیان در امپراطوری فساد می کنند و دشمن شاهان هستند ، کوروش نیز اینرا می دانسته و لذا تئوری دوست یهود بودن با این افشاگری ارزشمند ژوزفوس ، باطل است .

یک مسئله که شاید گفتنش خالی از لطف نباشد این هست که احتمالاً این کتب شاهانه ، همان دفاتر سالانه هخامنشیان است که مواردی در آن ثبت و ضبط میشده است و دیودوروس سیسیلی درباره کتزیاس می نویسد :

»کتزیاس همچنانکه خود به ما میگوید با دقت دفاتر شاهی را که پارسیان در آنها تاریخ خویش را بر اساس قانونی ثبت می کردند بررسی کرد»(2:32)

این دفاتر سالنامه های پادشاهان بودند ، مجله هایی که عذرا و استر هم از آنها یاد کرده اند .

 

جالب اینکه کوروش احتمالاً به همین دلیل (بیم از فتنه انگیزی در حکومت) یهودیان را از کشور خودش اخراج کرد [با بهانه تجدیدبنای اورشلیم و معابد]

کوروش میگوید :

»من بسیاری از یهودیانی که در کشورم ساکن بودند را با احترام به کشور خودشان ترک دادم ! ، به منظور بازسازی شهرشان و ساخت معبد خدا در اورشلیم !همچنانکه پیش از آن بود«

 

 

 Ibid , Chapter 1-3

 

کوروش و کشتار مردم بابل

در بین مورخین ، فقط گزنفون شرح مفصلی از ستیز و کشتار مردم شهر و کشور بابل توسط کوروش و سپاهیانش دارد ، کوروش در منشورش که یک پروپاگاندای و دروغنامه ای وقیحانه است در تحریف آشکار حقیقت می نویسد :

فقره 24 - سپاهیان گسترده ام با آرامش درون بابل گام برمیداشتند ! نگذاشتم کسی در همه سومر و اکد هراس آفرین باشد .

فقره 25 - در پی امنیت بابل بودم

 

در "رویدادنامه نبونید-کوروش" که سفارشی نوشته شده در وقایع سال هفدهم می خوانیم : 

گئوبروه فرماندار گوتیوم، همراه با سپاه کورش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد و نگاهبانی از نیایشگاه اِسَگیلَه به سپرهای گوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای مقدس آن پا بگذارند. از آن پس، آیین‌ها و مراسم به مانند گذشته برگزار ‌شدند.

کورش به بابل اندر آمد. به پیش گام‌های او، شاخه‌های سبز افشانده می‌شداو با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد

 

اکنون شرح واقعی ماجرا از زبان کسانی که "زر و زور کوروش" به قلم ایشان جهت نمی داد :

«سپاه کوروش وارد بابل شد و هرکه را میدیدند میزدند و میکشتند و قتل عام میکردند !

عده ای از مردم به خانه هایشان گریختند و برخی دیگر داد و فغانشان بلند شد ، اما گوبریاس و مردانش با فریادهایشان صدای التماس و شیون و زاری مردم را ساکت کردند ... »

 Xen. Cyr. 7.5.2

 

 

http://s1.picofile.com/file/7878445050/vlad_tepes_impaled.jpg

تأییدیه ضمنی توسط تواریخ رومانیایی ::

وقایع نگاری در زبان رومانیایی را Hronograf میگویند ؛ وقایع نگاری از نظر ادبی در بیزانس روم و در طی سه دوره از قرن ششم تا دوازدهم میلادی تکامل یافت و با اثر منظوم کنستانتین ماناسس Constantin Manasses به اوج تکامل خود رسید ، ترجمه و اقتباسی که از این اثر بین سالهای 1340-1331 به زبان اسلاوی انجام شد در قرن 16 مورد استفاده وقایع نگاری ملداوی قرار گرفت ، چنانچه بسیاری از فصول آنرا میهائیل موکسا Mihail Moxa یا موکسالیه Moxalie ادیب رومانی به زبان رومانیایی ترجمه و به کتاب وقایع نگاری خود اضافه کرد ، موسا به چهره های تاریخی مثل اسکندرکبیر و کوروش توجه نشان داده بود و هچنین از آوردن عناصر غیرواقعی و خیالی احتراز کرده است (یافته های ایران شناسی در رومانی ، دکتر ویورل باجاکو ، برگه 75-76)

در این بخش به ترجمه دقیق فصل مربوط به امپراطوری کوروش از کتاب میهائیل موکسا در سال 1620 میپردازیم ، این متن برای اولین بار به وسیله هاشدئوB.P.Hasdeu با الفبای سریلیک به چاپ رسیده است :

»کوروش kir از پارس Persida با عموی خود داریوش مادی Darie Mideanul برخاست و امپراطوری بابل Vavilon را در هم شکست و آنرا به بدترین وضعی از بین برد به این جهت کوروش امپراطور بزرگ جهان شد و سی سال سلطنت کرد ... کوروش آنچنان قدرتی داشت که بر اغلب امپراطوران چیره شد و مملکت و دارائی آنان را از آن خود کرد ، همه آنان را دستگیر کرد و همه را زندانی کرد و مورد بازخواست قرار داد و برای تنبیه و آزارشان آنان را در زندان نگاه می داشت ، کوروش گردونه گرانبهائی که تمامی آن از طلا بود برای خود و امیرانش ساخته بود و هنگام گردش و تفرج در گردونه می نشست و این امپراطوران را بجای اسب افسار می زد و به گردونه می بست ! این چنین آنان را هر روز خفت و آزار می داد» (همان منبع ، برگه77)


مردوک کوروش و کوروش ِ یهوه ؟!

 

از کتاب ارمیای نبی می توان دانست که خداوند  نسبت به مردوک نظر منفی دارد :

Prophecy against Babylon

The word which the Lord spoke concerning Babylon, the land of the Chaldeans, through Jeremiah the prophet:2 “Declare and proclaim among the nations.Proclaim it and lift up a standard.Do not conceal it but say,‘Babylon has been captured,Bel has been put to shame, [a]Marduk has been [b]shattered;Her images have been put to shame, her idols have been shattered

 

 ]پیشگوئی های] نبوی علیه بابل:

پیام خداوند به بابل (سرزمین کلدانیان : کاهنان) از طریق پیامبرش ارمیا : ای ارمیا در میان مردم آنرا اعلان کن و این اعلامیه را به اهتزاز دربیاور و بلند آوازه ساز : بابل تصرف شده است ؛]خدایان ِ شما] بل [بعل] به شرم درآمده است و [بت] مردوک شکسته شده . تندیس های ایشان به شرم گراییده و بتهایشان شکسته گشته .

 

درحالیکه از متن صریح کتاب مقدس پیداست نظر منفی نسبت به مردوک و بتها وجود دارد .پس چگونه می توان از قول قسمت دیگری از کتاب مقدس ، کوروش را مسح شده یهوه و شبان خداوند دانست ؟ اینطور میتوان میان این دو جمع کرد که فقط عمل کوروش در آزادسازی حدود 70 هزار یهودی بابل مورد تقدیر عهدعتیق قرار گرفته ، ولی این بر خلاف رفتار محققین وطنی ، قابل بسط به شخصیت "کوروش" نیست .


 
<      1   2   3   4   5   >>   >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لینک دوستان

EMOZIONANTE
نسیم معرفت
کانون فرهنگی شهدا
به سوی فردا
بانوی دشت رویا
عاشق آسمونی
سید احمد قتیل زاد
دلنوشته های قاصدک
در انتظار آفتاب
مهربانترین
دل نوشته ها
لنگه کفش
شین مثل شعور
ولی امر مسلمین جهان امام مطلق سید علی س
رز صورتی
upturn یعنی تغییر مطلوب
سیب سرخ
دانشجو
دیار عاشقان
فرزانگان امیدوار
عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال
فرهنگی هنری و عامیانه
اهل البیت[علیهم السلام]
در سایه سار ولایت
به سوی نور
دلتنگ...
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
عطرظهور
آخرالزمان و منتظران ظهور
لیلای بی مجنون
قاصدک

اظهرالمن الشمس
هشتمین ستاره
برادرم ... جایت همیشه سبز ...
تنها مثل مادرم
مطلب جالب و خواندنی
alone
ஜ کــــــــلبه ← اف1 ஜ
*** سلام ***
فرج نزدیک است
نظرمن
جاده های مه آلود
قیدار شهر جد پیامبراسلام
عصر پادشاهان
سر فراز باشی میهن من
غفلت
ir-software
سایه
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید
چم مهر
دیــــــوانـــــــــه حــــــــــسین ودلـــــباخــــــته حـــسین
سرباز ولایت
مدیریت MIS
.::نهان خانه ی دل::.
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
پرواز تا یکی شدن
سکوت ابدی
ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
فتوبلاگ حسین کارگر
•°•°•کلبه تنهایی من•°•°•
بلوچستان
دخترک خنده رو :)
خیابون موسیقی
هم نفس
سیب خیال
داروخانه دکتر سلیمی
آسمون آبی
محفل آشنایان((IMAN))
««««« شب های تهران »»»»»
لباس شخصی
اسپایکا
فروشگاه بیستِ بیست
►▌ استان قدس ▌ ◄
تصویر نور
صندوق قرض الحسنه الهادی علیه السلام عاشق آباد
نگارستان خیال
حرف هایی از زبان منطق و احساس
نشریه حضور
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
رقصی میان میدان مین
وبلاگ شخصی حامد ذوالفقاری
نگاهی نو به مشاوره
PARANDEYE 3 PA
طب سنتی@
سرچشمه : سرچشمه همه خوبیها مهدی (عج) است
فریاد بی صدا
اکبر پایندان
پیربابا
ساده دل تنها
****شهرستان بجنورد****
مشاور
سـرچشمـــه فصـــاحـت
عشق الهی
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
دلدارا
پناه خیال
عاطفانه
عکس های زیبا
دینی، مذهبی و اسلامی
به خوبی فکر کن ...
آقاشیر
اتشنشانی بنادر کشور
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
امامزاده میر عبداله بزناباد
دریچه ای متفاوت در دنیای وب
صراط مستقیم
برترین لحظه ها
♥ ♥ ♥ عشق در کائنات ☺
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سروش دل
وبلاگ بایدهلو باشد
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید
هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر
حس لطیف من
مقبلی جیرفتی
نمایندگی دوربین های مداربسته
طراوت باران
اشک یخ
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
Note Heart
هــم انــدیشـی دینــی
خبرگزاری پارسی نیوز
مهپا
ستاره
خاطرات دکتر بالتازار
عشق مشعلدار
پروانگی
اس ام اس پیامک پ ن پ
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
عشقکده
رضویّون - دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد
کارشناس مدیریت بازرگانی: مهران حداد
بیصدا ترازسکوت...
.: شهر عشق :.
مــــــ هـــــ ر بـــا ن
صبح نزدیک
تراوشات یک ذهن زیبا
چیز با حال
رویای شبانه
روزهای بارانی دلم
پیامنمای جامع
رویاهای خیس
قاصدک ولایت
بادصبا
حامیان دکتر محمد باقر قالیباف
راز رسیدن به شادی و سلامتی
تخته سیاه
بود نبود
فرق بین عشق و دوست داشتن
ایران اسلامی

دلتنگ همیشگی
ღღتبسمـــــیـ بهـ ناچارღღ
ماتاآخرایستاده ایم
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
نرگس 1
بهانه دل
کارشناس مدیریت دولتی
عکس های عاشقانه
منتظر مفرد مذکر غایب
المهدی قزوین آبیک 1450
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
شیخا
داریوش آریا
مطالب جالب
شهیدباکری میاندوآب
ابـــــــــــرار
تاریخچه های تلفیقی محمدمبین احسانی نیا
ستاره سهیل
انسان جاری
ღღتنهاییღღ
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
*bad boy*
سرزمین رویا
دل نوشته
چون میگذرد غمی نیست
غزل عشق
پارسی نامه
فرمانده آسمانی من
ریحانة المصطفی
حرف دل
تمهیدات
کریستیانو بال پر کار رئال
جوجولی
خون شهدا
مذهبی اعتقادی
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
بچه های خدایی
مرام و معرفت
خوش آمدید
هدهد
جاده خاکی عشق
موسسه فرهنگی تبلیغی سلام
من.تو.خدا
به دنبال چیزی می گردم!!!
محمدرضا جعفربگلو
صدای دل...
شبستان
یادداشت های یک متفکر
دل شکسته
ناودان
*نترس تنهات نمیذارم*
*** علوم و معارف اسلام ***
دنیای پیچیده ی امروز
♥ღ تنــــهایــــی من ღ♥
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
welcome to my profile
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
به‌دونه
صوفی نامه
هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها جوی آباد محله بختیاری ها
سعادت نامه
سربازها حمله
فطرس
من و اریکان
کلبه تنهایی
.:: دلنوشته های یک فروند چریک ::.
استاد همه چی دون
به تلخی عسل
طوفان اشک
وبلاگ
زندگی شیرین
جرانوش
پا توی کفش شهدا
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
سعید جندالمهدی
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
روی بال فرشته ها
عمومی
دل پرخاطره
ترخون
Manna
* عاشقانه ای برای تو *
بانوی آسمانی
مصطفی
آشیانه سخن
دریایی از غم
♥Deltangi
کانال اخبار انتخابات مجلس
زیبا ترین وبلاگ
به یاد رزمندگان لشکر 41 ثارالله
شهید
وبلاگ رسمی هیات اسکواش شهرستان میاندرود
زشت است بی تو زندگی زیبای عالم
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
بهشت بهشتیان
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
مشکات نور الله
در آغوش خدا
سکوت باران....
اواز قطره
محمد قدرتی
اســــرارِ وجـــود
گل یا پوچ2؟
شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک دلـــــــــــــــــــتنگی
سحر یه دختره تنها
پسران علوی - دختران فاطمی
چهارفصل
موسسه فرهنگی-مذهبی امام سجاد(ع) ری
گوشی نوکیا 1110، خرید اینترنتی گوشی نوکیا 1110
sajadb.tk
و....الهــــــه
تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل
بزرگترین سایت خنده بازار
اصلاحات
وبلاگ شخصی محمد
my dear
عمارمیاندواب
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
گل خشک
از همه جا
جیغ بنفش در ساعت 25
شورای دانش آموزی شهرستان
نت سرای الماس خانلق
اس ام اس
شاره کم سنه
Royapardazi
هرکس منتظر است...
☆ ❀ ماه و مهــــر❀ ☆
جایی برای خنده وشادی و تفریح
سلام محب برمحبان حسین (ع)
profosor
خدا،عشق،خنده
حدیث نفس
فالوده یزدی
ره توشه
 

لوگوی دوستان

 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

جشن پوریم یهودیان هولوکاست ایرانیان خشایارشاه اسرائیل پیامبران س[2] . آمریکا[2] . اسرائیل[2] . انگلیس آفریقا آمریکا خلیج فارس بهائی استثمار عبدالبهاء سلمان رشد[2] . امامت عبدالرزاق لاهیجی تشیع تسنن ریاست عامه تاریخی کلامی پیامبر[2] . پیامبر یهودی ابراهیم زرتشت ایرانی‌تورات قرآن شجره محمد تثنیه اذا[2] . تصوف درویش تلقین قشیری فرقه یهودی شعوبی نسفی اویس قرنی عرفان درو[2] . تصوف صوفی گنابادی شهرام پازوکی فرقه روحانیت سپاه استکبار انقلاب[2] . فلسفه الحاد خدا اعتماد علی آدم عربستان علم صنعت ذکاوت جهان کعبه[2] . مرغ ایمان استخدام بنزین شغل فقر موبایل حج بیت الله الحرام کارخان[2] . یوگا شیطان پرستی فراماسون منجی مانترا ورزش عرفان شیوا مدیتیشن ای[2] . مدرنیسم پست مدرنیسم مکتب انیشتین سنت ستیزی رئالیسم اصلاح طلب دار[2] . فراماسونری نماد کراوات فتنه امپراتوری خلافت ولایت عباسی اموی امی[2] . فرزند یک کاندیدا: عملا من رئیس‌جمهور خواهم بود/ قانون اساسی را ت . فرقه انحرافی قم بروجرد بیدخت اطلاعاتی امنیتی اصفهان جذب درویش فر . فرهنگ باستانی و نقش آن در ملیت و هویت ایرانی . فریب های کوروشی [Cyrus' dummies] . فضای مجازی ، سایبر ، اینترنت ، جنگ نرم ، تصاویر مستهجن ، هرزه نگ . فلسطین سوریه امنیت وهبیت فرقه انگلیس ترور جاهلیت عراق آمریکا سعو . مدیران بروکرات تکنوکرات نئوکرات سازمان عزت نفس کارگزار سنجش تعهد . مذاکره اروپائی سیرک شغال آمریکا سیرک شیر . مذاکره دشمن اسب تروا صلح میرعلی تحفه محاصره . مربی اسبق تیم ملی فوتبال ایران به اسلام گروید گروفان ویرا جام جه . مرتاض اسلام عارف عرفان شیخ انصاری امام زمان هندی خارق العاده غیب . مردمی . مردوک کوروش یهودی بابل رومی اورشلیم پارس ژوزفوس . یکه‌تازی روحانی در میدان بی‌رقیب و قهرمان‌نمایی هسته‌ای از خود ت . کابالا امام عصر یوسف زهرا شیاطین مسجد کریستف کلمب یهودی مخفی ماس . کاخ امام خمینی جماران سید حسن کمیته امداد مستضعف . کتاب تکوین تشریع قرائت‌ آسمانی سپاه رسالت اسلام مسلمانی نسخه خطی . کربلا موسی طور گلو کلیم خدا گریه گندم ری نان داغ اعظم نیزه گدا خ . کره لیبرال صهیونیسم اقتصاد آمریکا مدل چادر حجاب برتر . کعبه بکه ابراهیم خانه خدا اصحاب فیل ابرهه بیت عتیق امام صادق اسل . کمپین فیس بوک امام نقی تقی هادی سریال پایتخت شاهین نجفی فیلم موه . کنترل صدا و سیما شیطان دیو خانواده ایوب کانال مقاومت عقاب تلویزی . کوچک زاده ظریف مجلس حمله خائن دولت . کورش هخامنشی غیاث آبادی پهلوی پاسارگاد ساسانی . کوروش اوپیس پارسی بابلیان دجله سیروس اکد اسرائیل . کوروش بابل نبونید هخامنشی اوپیس دجله پارس لیدی . کوروش بابل هخامنش زردشت گزنفون پارسی روم یونان . کوروش چنگیزخان امپراتوری پارسی مغولستان یاسا برده . کوروش صهیونیست ایران باستان شیمعون پـِرِس مشرق . کوروش طاغوت یهود قوم شیعه امام علی تورات تاریخ تحریف تولی تبری . کوروش لیدی غیاث ابادی هرودوت اردشیر کمبوجی . کوروش ندوشن آتن اکباتان لیدی مصر بابل شوش افلاطون . کوروش هخامنش زرتشتی یهودی پاسارگاد . کوروش هخامنشی اوپیس دجله فرات غیاث ابادی بابل . کوروش هخامنشی غیاث ابادی یونان تخت جمشید آکرو پولیس . کوروش یهود آمریکا اسراییل کشتار ایرانیان عهد عتیق لوح حقوق بشر ک . کوسه های گرسنه طعمه رفتار دوستانه طعمه . مسئول هنر پیشه فوتبالیست دعا نویس جادوگر انفجار اطلاعات محمد حسی . مسئولیت مردم عشق محبت ایثار شجاعت ولی فقیه نظام انقلاب خواص مردم . مسجد گنبد گلدسته چادر پیره مرد پیره زن ستارگان کهکشان . مسلمان شدن پروفسور فرعون موریس بوکای مومیایی محمد کشورهای اسلامی . مسلمانم تجاوز دمکراسی قوانین شرع رسانه قرآن ماشین اسلام یهودی دی . مسیحیت یهود عرفان کابالا یحی زکریا یعقوب اسلام لوط پیامبر شیطان‌ . مصباح هاشمی بعثت نشریه یازده نفره حوزه علمیه مصباح یزدی . مصلحی وزیر اطلاعات بسیج دانشجو سناریو جلیلی هسته ای . مقاله منابع و مآخذ مقاله یوگا پرستش شیطان . مقام معظم رهبری اویس قرنی قرن ولایت حوزه علمیه استاد قم فقه . مقاومت . ملی پوش آرسنال فیلیپ سندروس اروپا مسیحیت اسلام تشهد باشگاه فولام . من مادر هستم شرابخوار انصار حزب‌الله فیلم‌فارسی مبتذل اخلاق سینم . منشور کوروش اشپیگل یابل هخامنشی موزه بریتانیا . منشور کوروش مردوک خشایار بابلی هخامنشی بریتانیا . منصور حلاج مدعی دروغین مهدویت صوفی جنید شطح دعوی ربوبیت شیعه اما . مهدی هاشمی . مهر نبوی مصطفی محمد علوی اشرف مخلوقات معلم روحانیت طهارت فرشته ت . مهربانی حیوانات داعش کتاب مقدس یهود منجی آخرالزمان . مهندسی معماری آپارتمان انبوه‌سازی انسانی اسلامی قفس‌ آهنین فیلسو . موجودات فضایی سازمان ملل مخابرات شاخه زیتون حضرت علی منشور کوروش . موفقیت تقاوی جنسی شادمانی حجاب جاذبه روحانی وقار هیبت پوشش مصونی . مولوی صوفی سنی ناصبی . مولوی محمد شریف زاهدی امام جماعت اهل سنت و تشرف به تشیع . میرزا کوچک جنگلی پاتریس لومومبا انقلاب جهاد شهادت صدا و سیما روح . ناخدا تک سرنشین عشق بستان داستان نسیه قیامت ورشکستگی شیطان دل دل . ناسیونالیسم تهران هویت معماری جامعه شناسان بهارستان لاله زار تمر . نامه سرگشاده احمد توکلی به روحانی . نامه سرگشاده ده نمکی هاشمی امیر کبیر دزد آمریکا . ناموس شراب تازیانه زهراء صورت سیلی حیدر میراث نبوت شرک کفر اولی . نذر فاطمیه سوگ ایام مسجد روحانی سید اذان صبح السلام علیک الیتها . نژاد آریایی سامی نازی سفید پوست کمپانی هند شرقی . نژاد پرستی ایران کوروش پارسی شاهنامه اعراب عربستان کرد . نسل سوم ارتباطات رایتل تکنولوژی اینترنت موبایل کامپیوتر فرهنگ تم . نسل کشی مردم نظریه "مورگنتای" یهودی تالیدومید داروسازی فاجعه جنگ . نفوذ یهود در ایران- بدل یهودی ناصرالدین شاه . نقد انتقاد مخاطب صبر تحمل بردباری ائمه معصومین الگو نظر دوستانه . نقدی بر یک نقد چاوز احمدی نژاد استکبار دولت آمریکا اسرائیل طاغوت . نماد پرستی کعب‌الاحبار عبدالله کابالا یهود فراماسون فیلم گنجینه . نمادشناسی پنتا گرام مساجد اسلامی رسانه های غربی . هاشمی اغفال شده امام خمینی سازمان مجاهدین مارکسیست بهرام آرام . هاشمی اقتصاد طلا ارز اقتصاد سیاست کاندیداتوری بازار تئاتر روزنام . هاشمی امام خمینی منتظری ابراهیم امینی قاوم مقام . هاشمی رفسنجانی قطعنامه 598 محمد خاتمی میر حسین موسوی امام محسن ر . هاشمی رفسنجانی مقاومت اسلامی صهیونیسم سوریه مشرق حماسه سازان جنب . هخامنشی تخت جمشید داریوش برده فروشی غیاث آبادی . هخامنشی گرایی تاریخ کهن ایران سلیمی نمین باستان گرائی . هشدار رهبر انقلاب خطرات پیری جمعیت کشور . والت دیزنی ماسون هم‌جنس‌باز هالیوود سینما افشاگری Order of DeMol . واکاوی در لجنه نقش بهائیان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی ادوارد . وحشی گری در ایران پیش از اسلام تیر در مقعد دشمن، بریدن بینی و گو . وزیر فرهنگ و جنگ با فرهنگ جنتی مقام معظم رهبری . وقتی بمب فساد اخلاقی در خانقاه درویشان منفجر میشود عرفان . ولی‌فقیه حاکمیت قوه مقننه مجریه قضائیه مجلس شورای اسلامی . وهابی که پس از تشیع، پدرش برای سرش جایزه تعیین کرد! . یمن . یهود عشق به فوتبال جنگ آخرالزمان شیعه محمود الصرخی . یهود وهابیت سلفی ابن‌تیمیه قرآن کریم پدر معنوی صهیونیسم حزب الله . یهود، پاسارگاد، تاریخ، ایران، باستان، جعل، جاعلی، مورخین غربی، ه . یهودی ایرانی تبار قاچاق عثمانی‌ها ایوبی‌ها الله سفر آمریکا ناصر . یهودیان آنوسی حوزه‌علمیه موسیقی پزشکی طبیب حاخام حکیم سید استر ک . یهودیانی که از اسرائیل تا کانادا تحت تعقیب و آزارند فرقه‌های یهو . فمینیسم همسر مادر طلاق کنترل جمعیت فرزند جامعه . فیس بوک یهود صهیونیسم وال‌استریت پوکر شستشوی مغزی تلویزیون انحرا . فیلم آواتار علمی تخیلی تئوسوفی کابالا دین نوین جهانی پست مدرن مت . فیلم ملک سلیمان بحرانی قطام بلقیس سکولاریسم اخراجی‌های مریم مقدس . فیلم: انتقاداتی‌که موجب‌ تعطیلی سمت‌خدا شد شریعتی ماندگاری . فیلیپین صلیب مراسم مذهبی حضرت مسیح عروج مغرفت گناه سرباز خودآزار . قتل اکبر هاشمی رفسنجانی . قرآن امام سلسله باستانگرایی ایدئولوِِژی شاهنشاهی منشور ایران‌گرا . قصه جهنم خدا فیلم سینما رمان نقاشی ماهواره . قمه زنی محرم قرائتی قرآن یهود . کارتون صهیونیستی شیخ الانبیاء یوگی و دوستان انیمیشن حضرن نوح توه . کراوات اسلامی تشیع اسلام عربستان ذوالفقار پرچم کشور مشروب قمار ع . کراوات نماد ماسونی فراماسونری بنی امیه قلاده . کسالت اقتصادی مجاهدت اقتصادی جنگ نرم ایران ژاپن پشت‌کار دلسوزی و . کشتی حضرت نوح ایلیا شبر شبیر ران وایت ترکیه فسیل موشک دانشگاه پا . کلیسا، استخانهای مسلمانان اوسوآری اروپا شقاوت قتل بربریت مسیحیت . کنبد طلایی صورت مهربان شیطنت ساعت یخ خدا عروسک روبان قرمز اسباب . کوچ تکفیری‌ها برای جنگ در اوکراین . کوروش رواداری دینی خشایارشا اردشیر مصر گاو مقدس مردوک دانشگاه آک . کیارش یشایاری یهودی میدان فردوسی تهران ندای انقلاب شان ملت یاران . گاندی محمد کارل مارکس شریعتی برنارد شاو گوستاو لوبون تولستوی گوت . گرایش آئیین زرتشت صداقت اندیشه گفتار کردار پندار نیک نژاد پرستی . گرایش اسلام مذاهب انگلستان منچستر مرکز اسلامی فیلیپ فوتبالیست مذ . گناه شبکه من و تو قبح انگلیسی جوانان بی بند و باری ایرانی کشتن آ . گوساله سامری, یهود, بعل, هخامنشیان, تخت جمشید دولت یهود بابل مجس . لانه جاسوسی MI6 موساد CIA ناجیه غلامی سفارت مامور آموزش‌زبان انگ . لبنان . لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت ایران هسته ای ایران هراس . لندن مسلمان دگرگون پنس امتحان کرایه راننده مسجد اسلام . مادر فاطمه زخم پهلو شکسته مدینه قنون دعا شب قدر قبر مخفی جانماز . مادر نژاد انسان ها میمون خانواده پدر مادر خدا آفرینش . مارسیلینیوس هرودوت دیودوروس ژوستین کوروش بسفور . مالکوم شباز، نوه مالکوم ایکس ترور شد اداره تحقیقات فدرال آمریکا . مجلس رهبری ولایت فقیه اصل مفاسد اقتصادی . محب فاطمه لعنت سقیفه خرقه بدعت دشمن علی مغیره قنفذ قبیله سلمان غ . محراب و منبر تازیانه کوثر مهر جنان نبی اسلام دخت اشرف خلق ارث نب . مختارنامه شبستان میراث گنجینه مطالعه اندیشه تحریف تاریخ عاشورا ن . مدرنیته تکنولوژی پیشرفت انسان تور زیارتی و سیاحتی بنی آدم یوسف ف . تصوف کارهای خارق العاده اهل بیت استفغار تمسک مسجد خلیفه خدا احکا . تصویری ناراحت کننده از خانه خدا عربی سعودی ابراج البیت فراماسونر . تعطیلی دانشگاه‌ها در ایام انتخابات خلق حماس محمدیان . تعلیق غنی سازی انرژی هسته ای رسایی مجلس شورای اسلامی . تقدیر پوتین از خانواده‌های پر جمعیت . تکنولوزی پیشرفت اسرائیل غاصب جاسوسی جنجالهای سیاسی مسئولین پروان . تلوزیون دجال رسانه مغز شویی سینما رسانه هالیوود رایانه ارتباط اط . تلوزیون دجال رسانه مغز شویی سینما رسانه هالیوود رایانه ارتباط ان . تمدن ابلیس شیطان التیام شجره طیبه جنگ مردان خدا پرچم شریان مقدس . توزیع انجیل تورات در ایران مبلغان تبشیری ادیان ناتو یهودی مسیحی . توهین بی‌سابقه مولوی عبدالحمید به مرجعیت شیعه! ایت الله مکارم . تکفیر . جاسوسی گوگل آژانس امنیت ملی اطلاعات آمریکا . جایات کوروش هخامنشی المیزان طباطبائی ابوالکلام آزاد . جبهه حق باطل عمار شهروند فرهنگ اخلاص دشمن رسانه جهاد شیطان اکبر . جبهه صلح و سازش و صفا با شیاطین . جریان انحرافی تاکتیک انتخاباتی دکتر احمدی نژاد مشایی مهندس تطهیر . جریان انحرافی تخریب آیت الله مصباح یزدی را کلید زد . پینوکیو اسرار مکتوم لایه های پنهان نینوا فلسطین اشغالی اسطورها ع . تئوریسین جنگ نرم دانشجو عدالت نظام جمهوری اسلامی کیهان گفتمان رو . تاریخ پژوه دکتر پرویز رجبی ایران پرستان رفتارها افتخار پادشاه حم . تاریخ علی ظالم وطنی صراط مستقیم رمان مورخ شاه عاشق عبرت بصیرت ره . تبلیغ صدا و سیما برنامه سمت خدا سانسور یخچال ساید بای ساید فیلم . تحلیلی بر نقش کانون های قدرت و ثروت در فتنه های انتخاباتی هاشمی . تخصص بدون تعهد شهید دکتر چمران بی تقوا . ترافیک بوق انفجار هسته ای مغول موسیقی اتوموبیل شاه عباس تاریخ ای . ترجمه های خدایان گاو روا گیتی بارور جهان جهانیان پارسایان کارگرا . ترک شهید مهدی باکری سیدعلی قاضی تبریزی عارف علامه طباطبایی امینی . ترکیه توریست ایران آزادی دمکراسی قفقاز دیاربکر استانبول اسلامبول . تصوف حلاج حلول وحدت وجود جبر وسوسه شیطان ذکر جلی ذکر خفی حلال حر . امامت ولایت قراملکی ولی اولیاء نبی فقیه امام متکلمان دینی سیاسی . امیرالمومنین امام صادق اژدها منبر جن شهادت باب الثعبان باب الفیل . انبیاء اولیاء امر به معروف و نهی از منکر شهید مطهری . انتخاب نام ایرانی اسلامی لقب کنیه صادق علی زهرا زینب ریحانه محمد . انتشارات سوره مهر, تقریظ ره بر, حاشیه کتاب, رزمندگان غواص, لشکر . اندیشه نیک، گفتار نیک، رفتار نیک زرتشت مسلمان گاتها روایات اسلام . اندیشه و گفتار و کردار نیک، شعاری ایرانی نه زرتشتی دکتر جلیل دوس . انسان جامعه مسئولیت انشاءالله آقابیا مسجد تلوزیون قفل دل زیبایی . انصار حزب‌الله من مادر هستم حکومت اسلامی کینه امر به معروف و نهی . انصاریان شیعه دانشمند هسته‌ای کشیش مسیحی مکتب اهل بیت وهابی سنت . انقلاب . انقلاب قیام نور دهه فجر علمدار اسلام طالبان اندیشه هشید هسته‌ای . انگلیس . اهانت به مقدسات خلیج فارس شلوار جین فیلم 300 غیرت دینی . ایران . ایران باستان پهلوی تاریخ سازی علامه طیاطبائی باستان یهود . ایمان کلبه کرامت ولایت خدا امام نبی غیب هالیوود فیلم موهن کشتی ن . اینوگرافی 20 توصیه انتخاباتی به اصحاب رسانه شورای نگهبان اتهام ه . اکثر رسانه های دنیا جلیلی را بارزترین کاندیدای فعلی می دانند . باب بهاء روچیلد زرسالاران آریاگرایی تئوسوفی بلاواتسکی هند سرویس . بابیلون، شرکت اسرائیلی، جنگ نرم، جاسوس، جادوگر غربی، جام جم، سرق . باربی شوالیه ناتوی فرهنگی عروسک سلاح جنگ فرهنگی سبک زندگی آمریکا . باربی غفلت نیمه عریان عشق ورزیدن الگو سازی سلاح موثر عروسک . باربی، تهاجم فرهنگی، جنگ نرم، عفت، دینداری، مدل، عروسک، برتز، فت . باربی، جاسوس، آمریکا، اسرائیل، جاسوس، دهکده جهانی، برهنگی، دیوار . باستان گرایی داریوش کوروش تعصب ناسیونالیسم زرتشت عرب . باغ‌ وحش انسانی در اروپا . باکو سلطه یهود اسرائیل آذربایجان صهیونیسم آلکس شاپیرو سلیمان ترک . بانکهای ربوی دیگر نمیگذارد نمازهای جماعت ما اثر کند علامه جوادی . بخشی از انحرافات گنابادیه امیرمومنان علی علی اللهی . بسیج . بسیج جوان اسارت پهلوی دیر صهیون خون قیام انقلاب سرمایه بمب هوشمن . بسیج دانشجویی صدا و سیما مسئول روشنفکر ابتذال دیکتاتور انحصارگرا . بسیجی نوجوان امدادگر بچه یا زهرا رزمنده خمپاره جگر شیر گلوله حیا . بشار اسد شورشیان سوریه ترکیه عربستان . بصیرت ولایت فقیه حسنی و حسینی علوی رایحه خوش خدمت فتنه 88 18 تیر . بی‌بی‌سی فارسی امپراطوری استعمارگر ملکه آمریکا صدا و سیما نخبه ف . بی‌بی‌سی مناطق زلزله زده ضد انقلاب شبکه‌ امنیت ملی علیه نظام عضو . پائولو کوئلیو پروتکل داشنوران صهیون اومانیسم کلیسیا فراماسونری ص . پاچه خواری فرهادی مستند مخملباف آمریکا صهیونیست کارگردان سیا موس . پاسخ عبدالله شهبازی به یونسی واقعا فکر می کنید حکومت اسرائیل حکو . پاور لیفتینگ بدنسازی ورزشکار قهرمان طاغوت شهید ماشین اسپورت . پپسی نستله آسوشیدت‌پرس اسرائیلی دولت عربی اوکلاهاما سناتور رالف . پترائوس کلینتون موساد اسرائیل سازمان سیا پنتاگون دختر یهودی نظام . پرتاب کفش در ایران صفر هرندی دوم خردادی حامی میرحسین موسوی . پرسپولیس هورا - استقلال سوراخ از سوی اسرای عراقی یادگار دفاع مقد . پروفسور قدس پروژه صهیونیستم دولت اسرائیل یهودی بن گورین نخست وزی . پژوهشی در تعارض ذاتی حاکمیت ولایت الهیه با تکنوکراسی . پهپاد حشرات جاسوس دشمن غرب MAV خبرگزاری مینیاتوری آکسفورد ماشین . پول جمع کن پول پرست لعن نفرین کتاب گینس قدرت کت و شلوار فاتحه مل . اسرائیل آذربایجان یهود سفارت ملی معنوی آمریکا مالزی سوروس دموکرا . اسلام شناس دکتر دارو و درمان قرآن مدعی ولایت باب و نائب امام زما . اسلام ناب مشائی فراماسونری پیام فضلی نژاد مکتب امام اومانیسم فلس . اسلامی . اطلاعات دقیق مصلحی در مورد هاشمی وزیر اطلاعات همینطوری حرفی نمی . افسانه آتش سوزی کتابخانه‌های ایران اسکندریه مسیحیان مسلمانان مصر . افشاگری تکان دهنده رئیس سابق علامه طباطبایی ترویج فساد . افغانی نژاد پرستی بی بی سی عرب نازی هیتلر . افلاطون ارسطو هگل کانت آتلانتیس فیلسوف هالیوود روزگار سینما فردی . امام خمینی شاهان ایران باستان انوشیروان آمریکا صحیفه . امام خمینی شاهان باستان پان ایرانیسم تاریخ گبر . امام خمینی(ره): هاشمی اغفال شده است. مارکسیست . امام زمان یاسین گمشده دیدار نور ظلمت دختر کبریت فروش عشق سرما آس . NASA انگلیس آمریکا جاسوس اسرائیل MI6 Brioni Gucci عینک Ray-Ban ک . آتش پرست زرتشت باستانی مجوس تشیع وهابیت سعودی یهودی نوروز یلدا چ . آتنش نشان شهید مقام شهید رهبری صدا و سیما فتنه گر هاشمی . آخرالزمان سینما یهود هالیوود صهیونیسم شیعی زایان انیمیشن ولایت آ . آرامش تلوزیون سینما هنر قلب دل خانه روحانی خدا اهل بیت پروسه پرو . آرگو 11 سپتامر حزب اللهی بسیجی نقد فیلم 300 تحریف تاریخ لانه جاس . آرگو فیلم ضد ایرانی اسکار سیاسی میشل اوباما جیمز باند هویت اسلام . آرماگدون فیلم کتاب ایلای الهی قرآن انجیل صلیبی صهیونی اوانجلیسیت . آریایی فردیریش ماکس مولر هند فارس رومن اسلاو سلت آسیا نژاد تمدن . آقای یونسی! «باباجون» شکارچی شنبه کلیمی صهیونیست 300 . آل خلیفه و سیاست عقیم کردن شیعان بحرینی . آل سعود ال یهود شجره نامه ناصر السعید ملک فهد کتاب تاریخ رژیم اس . آمریکا، ایران، تجهیزات نظامی، جنگ علیه ایران، رویکرد ضد شیعی، سی . آموزش عکاسی کمپوزیسیون همچینی زبانى دیدارى معمارى موسیقى سینما . آموزش و پرورش قبله ماسون ژاپن روستا دهاتی دانشگاه شهرنشینی انقلا . آیت آلله خامنه‌ای مخملباف اختلالات پارانوئید شخصیت ولی فقیه عمود . آیت الله بهجت مسجد روضه عزاداری هیات ها محرم . آیت الله مرعشی نجفی، امام زمان صفت رذیله بخل . ابراهیم خلیل بهشت موسی ملک الموت امام صادق باقر ختنه نماز اسماعی . ابن عربی آیت الله بهجت شطح ثقلین بایزید جنید غزالی سنی مخالف اهل . اپوزوسیون . اثر پینوکیو گوگل تیپ روانشناسی تاندون ویبراتور چشم بسته فریب خرو . احمد الکبیسی مفتی اهل سنت داعش اسرائیل سعودی . احکام روحانیت فقاهت اجتهاد فتوا اجتهاد اخلاق سروش شریعتی . اخراج آریایی ها از ایران پرست تمدن نژاد عرب مهاجرت سیبری اصیل قو . اخراجیها ده‌نمکی میر‌شکاک سینما منتقد تصوف شریعت‌گریز مثنوی سید . ادیان کهن ابوریحان دکتر جلیل دوستخواه گاتها فلسطین کتاب آسمانی ژ . اردوزبان هند شبه قاره شیوه عزاداری توحش وصی نبی عراق ایران حسینی . از آتشکده به مسجد تشرّف یک زرتشتی به اسلام سوشیانت موبدان حقانیت . از کجا آورده‌اید کاندیدا بنگاهی رهبری انتخابات حکومت مکر بنی ساع . ازدواج استقراضی زرتشتی ساسانی گات دینکرد روایت پهلوی واگذاری زنا . استاد شهید مطهری هویت ایرانی زرین کوب دو قرن سکوت عرب اسلام . استاد قرائتی برای خدا بنویسید . استاد قرائتی فلسفه احکام دین سمت‌خدا منبر قانون نماز . استاد مرید شاگرد معنویت عرفان ثروت قدرت سیر و سلوک ترکیه دبی حلا . استعمار میوه شیرینی آجیل خدا اخیار ابرار کالا ماه مبارک مواد مخد . استفاده ابزاری از هنر, اسلام‌ستیزی, انجیل شیطانی, سایت ویکی لیکس . استقامت و پایداری رمز حماسه ای دیگر جبهه انتخاب اصلح . اسحاق نیوتن نیروی جاذبه زمین مکاشفات یوحنا کیمیاگری یهودی اورشلی . جلادان مقدس مدینه منوره مجاهد قتل مقدس قرآن کریم جنازه زن و کودک . جمگ نرم ایدئولوژی سوریه اسلام غرب تاکتیک عملیات جنگ نرم حزب الله . جمهوری اسلامی شهرام همایون اپوزیسیون جناح شاه مصدق متمدن مغزها ب . جمکران جماران عترت مهدوی سرزمین‌ایران اهل‌بیت زر زور تزویر امام . جنگ دفاع مقدس شهادت نبرد ظلمت ظلم نور امام حسین زهرا جهاد غارت م . جنگ نرم بچه رزماری پولانسکی فرقه سینما جان فورد سمبل شیطان پرستا . جنگ نرم حج جورج واشنگتن آبلیسک کوفه عراق فراماسون آخرالزمان دکتر . جنگ نرم رسانه روانی براندازی انقلاب مخملی ناتوی فرهنگی فتنه رنگی . جنگ نرم فدائیان حضرت ماه . جهود یهود تصوف صوفی قطب درویش یاحق یاهو هاخام فرقه اسلامی مرید ه . چرا پیش از نماز، اذان و اقامه مستحب است؟ . چرا شیعیان در اذان «اشهد ان علی ولی الله » را میگویند؟ . چقدر خنده داره عبادت فوتبال مسجد مسابقه ورزشی سریال طنز 90 امام . حاتمی کیا سلیمانی جبهه داعش سپاه قدس . حاتمی کیا شهید چمران انقلاب روشنفکری پاوه سیاست . حاج رحیم ارباب نماز عربی فارسی سوره حمد نجس کافر علمی فیزیک مثلث . حج، جبهه، بسیج، شهادت، سعودی، رزمنده، جهاد، ایثار، اخلاص، امام . حجاب استراتژیک مرد سالاری صدا سیما منحرف رضا خان نامحرم زن چادری .
 

اشتراک