بازدید امروز : 93
بازدید دیروز : 118
آقای روحانی گفتید: می دانید مجلس این را از کی شروع کرده است؟ از برنامه دوم و سوم
گفتید: صدقه گرفتن افتخار نیست ، صدقه دادن افتحار است. من کاری می کنم که دولت دستش را به مردم دراز خواهد کرد
احسنت به صداقتتان! عالی بود!
اما نگفتید: چرا در آن دوران کسی شجاعت دادن همین 45000 هزار تومان را نداشت! شجاعت اینرا نداشت که جلوی واریز شدن این بودجه کلان بیت المال و به قول شما صدقه! به جیب ویژه خواران بشه. در همان دورانی که دوستان و هم فکران شما و جناح قدرت شما در کشور در عرصه سیاسی حرف اول را می زد! چرا حالا که کسی غیر از جناح و گروه شما دست به این کار شجاعانه زده ندای مظلومیت و مردم دوستی و صدقه گرفتن مردم پیش کشیده اید. آن روزها که آقازاده ها از همین پول بیت المال برای خودشان بیت الحال درت کرده بودند کجا بودید؟ حالا که افتخار بریدن دست مفسدین نور چشمی از بیت المال نصیب فردی غیر از شما شده دارید دم از تحقیر مردم می زنید؟ این حق مردم است و وظیفه دولت و حاکمیت که در برابر غارت بیت المال و تصاحب بیت المال به دست عده ای اندک و تافته جدابافته آن را به مردم بازگرداند. بله در حال حاضر و با این ساختار معیوب سیستم اداری و دولتی بهترین راه حل برای تضییع نشدن حق مسلم مردم پرداخت مستقیم پول است چرا که اگر دوباره بخواهیم پول را از طریق چرخه معیوب سیستم اداری کشور به مردم برسانیم همان اتفاقات 30 و اندی سال گذشته بر سر مردم خواهد آمد که عده ای از از همین چرخه معیوب به الاف و الوف رسیدند و عده ای هم محتاج نان شب. اقای روحانی! روحانی باشید و به خاطر رای سنجیده تر صحبت کنید. بگذارید مردم با همین به قول شما صدقه بسازند و با فتنه حاصل از ویژه خواری بعضی نور چشمیها نسوزند!
«پرسپولیس هورا - استقلال سوراخ» از سوی اسرای عراقی!
خبرنامه دانشجویان ایران: علی اصغر موذنی جانباز و یادگار دفاع مقدس خاطره زیبایی را در خروجی وبلاگش "کوچکخانه" قرار داده است که تقدیم می شود:
«اوائل فتح فاو من و بهترین دوستم، علی ناهیدی، به دلیل عجیبی به مدت یک هفته با هم قهر کردیم. ما دو تا سر تیم های استقلال و پرسپولیس با هم دعوامون شد. من استقلالی بودم و علی پرسپولیسی. یک هفته قبل از عملیات، طبق معمول ما داشتیم برای هم کرکری میخوندیم و از تیمهای مورد علاقمون حمایت میکردیم که بحث کم کم جدی شد. علی زد به پروین و یک نفس گفت: شیش شیش شیشتایی هاش. من هم کم آوردم و به شروع کردم به بد و بیراه گفتن. بعدهم بیخیال هم شدیم و قهر کردیم. حالا دلم پیش علی مانده بود. از شب قبل و پس از شروع عملیات دیگر علی را ندیده بودم. دلم هزار راه رفت. هی با خودم میگفتم نکنه علی شهید یا اسیر شده باشه. نکند بد جوری مجروح شده باشه. ای خدا اگه چیزیش شده باشه، من جواب ننه باباشو چی بدم. دیگه داشتم رسما گریه میکردم که دیدم بچه دارند میخندند و هیاهو میکنند. یکهو شنیدم عده با لهجه ای فارسیدار شعار میدهند که: « پرسپولیس هورا - استقلال سوراخ!!!» با تعجب سرم را به طرف صدا گرداندم و صحنهای عجیب و باورنکردنی را دیدم. دهها اسیر عراقی پابرهنه و شعارگویان به طرف ما میآمدند. پیشاپیش آنها علی، سوار بر شانههای یکی از درجهدارهای سبیل کلفت عراقی بود و یک پرچم سرخ را تکان میداد و عراقیها با دستور او شعار میدادند: پرسپولیس هورا - استقلال سوراخ
این اولین و آخرین بار بود که به این شعار حسابی و از ته دل خندیدم و شاد شدم. دویدم به استقبال علی و او هم با دیدن من از شانههای آن بدبخت اومد پایین و همدیگر را بغل کردیم و صورت همدیگه را ماچیدیم (بوس کردیم). علی با خنده به من گفت: می بینی اکبر، حتی عراقیها هم طرفدار پرسپولیسند. هر دو غشغش خندیدیم. عراقی ها هم که نمیدانستند دارند چه شعاری میدهند با ترس و لرز فریاد میزدند: پرسپولیس هورا - استقلال سوراخ»
* واکاوی در لجنه (نقش بهائیان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی)
چهل و نهمین جلد از مجموعه کتابهای «نیمه پنهان» با عنوان «واکاوی در لجنه» (نقش بهائیان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی) نوشته خانم مریم صادقی همزمان با برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، منتشر شد.
نویسنده در مقدمه کتاب مینویسد:
«داستان از آنجا شروع شد که یکی از دوستانم در مترو با خانمی مواجه شده بود که سیدی مستندی را با موضوع بهائیت به وی داده بودند.
سرتاسر آن تعریف و تمجید ناروا و به دروغ از بهاء و عبدالبها از قول کسانی مانند «ادوارد براون» انگلیسی همراه با شعارهای حقوق بشری جماعت بهایی بود.
دیدن این سیدی موجب شد من به این فکر بیفتم که درباره بهائیت و ادعاهایی که در آن سیدی مطرح شده بود تحقیق کنم تا برای جوانان و مخاطبانی که با این موضوع آشنا نیستند و ممکن است تحت تاثیر این مطالب دروغ فریب بخورند کتابی پیرامون این مسئله پدید آید.»
در این کتاب روشنگر ابتدا تاریخچه مختصر بهائیت مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و بعد به تفاوت فرقه بهائیت و بابیها پرداخته میشود و اینکه چگونه عبدالبها وصیت «بهاالله» در مورد برگزیدن جانشین خودش را زیر پا میگذارد.
دیگر عناوین کتاب به قرار زیر است:
نگاهی به بیتالعدل اعظم- شبکه بهائیت و سیاست- نفوذ بهائیان در جریان نهضت مشروطه- فعالیتهای تروریستی بهائیان- کمیته مجازات- نفوذ بهائیان در نهضت جنگل- بهائیت در عصر پهلوی اول- بهائیت در عصر پهلوی دوم.
نفوذ بهائیان در عرصه مناصب دولتی و نفوذ بهائیان در ارتش و فعالیت بهائیان در عرصه فرهنگ: مدارس و دانشگاهها- فرخرو پارسای- لیلی آهی- محمد باهری- هوشنگ سیحون- احسان یارشاطر- عباس امانت- قاسم اشراقی- رادیو و تلویزیون و مطبوعات...
بهائیان و فعالیت در عرصه اقتصاد: امین امین- حبیب ثابتپاسال- هژبر یزدانی- کمپانی نفت- فواد روحانی- مهری آهی- علیاکبر فروتن- ذبیحالله قربان
بخش اسناد و تصاویر نیز در پایان کتاب آمده است.
کتاب حاضر همزمان با بیست و ششمین نمایشگاه کتاب تهران همراه با 3 جلد دیگر از جدیدترین آثار دفتر پژوهشهای موسسه کیهان با نامهای «راز قطعنامه» (چرایی و چگونگی پایان جنگ تحمیلی)- فریاد ملت (سیری در زندگی و مبارزات آیتالله کاشانی)، امپراطوری وحشت (ساواک از آغاز تا پایان) توسط انتشارات کیهان واقع در نمایشگاه کتاب، شبستان اصلی، راهرو 19، غرفه 19 در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
منبع: خبرگزاری فارس
«راز قطعنامه» در کمتر از یک هفته به چاپ ششم رسی
کتابی که هاشمی به آن واکنش نشان داد
«راز قطعنامه» در کمتر از یک هفته به چاپ ششم رسید
کتاب «راز قطعنامه» که پرده از علل و چرایی پذیرش قطعنامه 598 توسط حضرت امام خمینی(ره) برداشته است، در کمتر از یک هفته به چاپ ششم رسید. به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از شبکه اطلاع رسانی دانا، کتاب «راز قطعنامه» با عنوان فرعی «چرایی علل پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ تحمیلی» نوشته «کامران غضنفری» یکی از جنجالی?ترین کتابهای امسال کیهان بود که در غرفه این ناشر در نمایشگاه کتاب عرضه شد. کتاب «راز قطعنامه» جلد 48 از مجموعه نیمه پنهان، یکی از چالش برانگیزترین کتابهایی است که از سوی دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان در اختیار تاریخپژوهان و عموم علاقهمندان قرار گرفته است.
کامران غضنفری، نویسنده کتاب، تلاش دارد تا پاسخ سؤالاتی را درباره پذیرش قطعنامه 598، از رهگذر رجوع به مستندات و واقعیتهای آشکار و پنهان به دست آورده و با گردآوری اظهارنظرها و عملکرد افرادی که در آن دوران از حیات سیاسی- اجتماعی برخوردار بودند، خواننده را به کشف حقایق تاریخی رهنمون سازد. به گفته غضنفری دردورانی که مطالب کتاب در بخش پاورقی روزنامه کیهان چاپ میشد، هاشمی رفسنجانی نسبت به آنها عکس العمل نشان داده و مطالب و عناوینی را مطرح کرد که در برخی رسانهها منتشر شد. این کتاب اکنون مورد استقبال مخاطبان و کتابخوانان قرار گرفته و در مدت کوتاهی پس از انتشارش به چاپ ششم رسیده است.
منبع: خبرگزاری فارس
دم خروس اخلالگران بازار سکه و ارز همزمان با ثبت نام هاشمی رفسنجانی بیرون زد!/ حاجآقا آمد که دلار ارزان شد تا دلار ارزان شد که حاجآقا بیاید!؟
حضور اکبر هاشمی رفسنجانی در ساختمان وزارت کشور و ثبتنام برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، علاوه بر اینکه یکبار دیگر دوقطبی "گفتمان سازش – گفتمان اصیل انقلاب اسلامی" را در عالیترین سطح بازآرایی کرد، زمینه را برای شفاف شدن فضا در زمینه اقتصادی فراهم کرد چنانکه برخی نوسانات در بازار مشخص کرد که چه جریانی مدیریت برهم زدن بازار و فضای اقتصادی کشور را به صورت هماهنگ برعهده دارد و اختلالات ارزی و طلا و سایر محصولات را هدایت میکند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از رجانیوز، "منجی نمایی" از رفسنجانی، سناریوی اصلی جریان وابسته به "آقای تکیهگاه" است که در دوره قبلی انتخابات، "نجات از تحجر و انسداد سیاسی" به او نسبت داده شده بود و در این دوره از انتخابات قرار است اکبر هاشمی به عنوان "منجی اقتصادی" کشور معرفی شود؛ رویکردی که نگاهی به فضای رسانههای نزدیک به این جریان به خوبی قابل مشاهده است.
اجرای نمایش "میام، نمیام" از سوی هاشمی، با نمایش همزمان "انتظار بازار برای حضور هاشمی در انتخابات" تکمیل شد و صحنه اقتصاد سیاسی کشور شاهد یک تئاتر تمام عیار از سوی کانونهای قدرت و ثروت برای اعطای نشان شوالیه به رفسنجانی بود؛ موضوعی که با اقدام تبلیغاتی برخی صرافیها کلید خورد و با گزارشهای خبری و یادداشتهای مختلف در رسانههای زنجیرهای دنبال شد.
ابتدا برخی سایتهای خبری با انتشار برخی تصاویر، بازار تهران را در التهاب و هیجان ناشی از علاقه برای حضور اکبر هاشمی در انتخابات و اعلام کاندیداتوری نشان دادند. سپس، روزنامه "شرق" در سرمقالهای با عنوان "لبخند استانبول به هاشمی"، حضور رئیس مجمع تشخیص در انتخابات را "راه نجات اقتصاد ایران" عنوان کرد و این تحلیل، در یکی دو روز اخیر به طور گسترده در رسانههای این جریان منعکس و بازنشر پیدا کرد.
شرق در سرمقاله خود نوشت: "اعلام رسمی نامزدی هاشمی رفسنجانی جان تازه ای به بازار ارز داد. بازاریانی که منتظر حضور هاشمی رفسنجانی بودند با اعلام نامزدی و ثبت نام وی در ساختمان وزارت کشور، با سوت و دست، ورود وی را جشن گرفتند. شادمانی ای که با کاهش نرخ ارز همراه بود. دلاری که صبح با قیمت 3510 تومان پا در معاملات گذاشته بود، بعد از این خبر به قیمت 3450 تومان رسید. ساعت 17:50 دیروز عصر در حالی که صرافان و دلالان بازار به سبک همیشگی در فضای سبز جلوی پاساژ افشاری، واقع در تقاطع خیابان های فردوسی و منوچهری جمع شده بودند، گوش هایشان را تیز می کردند و از تمام مراجع خبری فهرست نامزدهای ثبت نامی را چک می کردند. وقتی خبر ساعت 18 عصر رادیوپیام خبر ثبت نام هاشمی رفسنجانی را مخابره کرد، هسته مرکزی بازار ارز، با کف و سوت، از این حضور انتخاباتی استقبال کردند. بازاریانی که دیروز به خود تعطیلی داده بودند و منتظر این اعلام حضور، دست از معامله کشیده بودند با هیجان این ثبت نام، به کاهش قیمت دلار تن دادند."
اگرچه برنامه و سناریوی جریان فتنه این بود که با طراحی این نمایش، هاشمی رفسنجانی را تنها فردی معرفی کند که قادر به کارگردانی صحنه و مدیریت آن به سوی سامانبخشی است اما این سناریو در همان نطفه، نتیجه عکس داد و از یک واقعیت مهم دیگر پرده برداری کرد و آن پاسخ شفاف و صریح به این سوال بود: "چه کسی یا کسانی به طور مستقیم و سازماندهی شده در بازار و اقتصاد کشور اختلال ایجاد میکنند و نبض بازار را در اختیار دارند؟"
وضعیت یکی دو روز اخیر در بازار نشان داد که بسیاری از تلاطمات سالهای اخیر در اقتصاد کشور که منجر به کاهش ارزش پول ملی، بالا رفتن قیمت طلا با وجود پایین آمدن قیمت جهانی و غیره شد، نه نشانه نابسامانی وضعیت اقتصادی کشور بلکه نتیجه دخالت برخی کانونهای قدرت و ثروت در این زمینه است.
در واقع باید گفت آن چیزی که روزنامه شرق از آن با عنوان "لبخند اقتصاد به حضور هاشمی" یاد کرده، بهبود وضعیت اقتصادی نیست؛ بلکه نشانهای از آن است که دستهای کانونهای متصل به اطرافیان حضرت آیتالله اندکی از آشفته نمایی در فضای اقتصادی کشور کاسته اند تا به صورت مصنوعی، آنها هم قطعهای از پازل منجینمایی از هاشمی را پر کنند.
به نظر میرسد کاندیداتوری اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، تبعات زیادی دارد که یکی از آنها، مشخص شدن عوامل پشت پرده بالا و پایین کردن غیرمنطقی بازار و فضای اقنصادی کشور است تا مشخص شود پشت نامهایی مانند "جمشید بسمالله" چه ارکانها و استوانههایی حضور دارند که زندگی مردم را تحتالشعاع قرار میدهند تا در این دریای گل آلود سیاست و اقتصاد، ماهی خود را بگیرند.
منبع: بولتن نیوز
قسمت دوم: امام خمینی(ره): هاشمی اغفال شده است
به هر صورت اصلا قابل قبول نیست که فردی همانند سحابی از گرایشات مارکسیستی مجاهدین خلق مطلع باشد اما فردی همانند هاشمیرفسنجانی با وجود روشنگریهای حضرت امام(ره) از چنین گرایشاتی بیاطلاع مانده باشد. سیدحمید روحانی، مورخ و تاریخنگار برجسته انقلاب اسلامی در این باره میگوید: «یکی از بزرگترین ویژگیهای امام(ره) این بود که تحتتاثیر فضا قرار نمیگرفت و نفوذناپذیر بود. حمایت بعضی از روحانیون از سازمان منافقین و حرکت مسلحانه در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، نتیجه همین جوزدگی بود. مرحوم سیداحمد خمینی در رنجنامه خود مینویسد: «وقتی به نجف میرفتم یکی از بزرگان به من گفت به امام بگویید هر چه زودتر گروه مجاهدین خلق را تایید کنید که اگر این کار را نکنید ما عقب میمانیم اما امام فرمودند من حاضرم در این آخر عمری در کنج ویرانهای غریبانه بمیرم و برخلاف وظیفهام عمل نکنم».
شاید در نگاه خوشبینانه ماجرای ارتباط هاشمیرفسنجانی با مجاهدین خلق در بوته تفسیر با وجود هشدارهای امام(ره) تنها با واژه سهلانگاری در مبانی نظری و دوگانگی در عمل قابل طرح باشد. وحید افراخته یکی از اعضای ردهبالای سازمان مجاهدین خلق است که ترورهای دهه 50 سازمان را رهبری میکرد و پس از دستگیری او با اعترافات داوطلبانه ضربات سهمگینی را بر پیکره سازمان وقت وارد کرد. برای کسی شکی وجود ندارد که مجموع اعترافات وحید افراخته در ساواک بسیار صادقانه بوده است و او بدون کمترین پنهانکاری یا اغراقگویی حقایق مربوط به اعضای ردهبالا، سمپاتها و حامیان سازمان را بدون کم و کاست در اختیار بازجویان قرار داده است طوری که در همان هفته اول دستگیری او، اعترافاتش منجر به دستگیری حدود 400 نفر از اعضای تشکیلاتی مجاهدین خلق شد و جالب آنکه دستگیری هاشمیرفسنجانی تنها به علت اعترافات وحید افراخته صورت میگیرد که به دلیل مقاومت هاشمی در برابر بازجوها وی تحت شدیدترین شکنجهها قرار میگیرد. افراخته در لحظات پایانی عمر نیز پای چوبه دار در وصیتنامهای که به دستخط خویش نوشته است مدعی میشود اگر اعدامش به تعویق بیفتد حاضر است اعترافات جدیدتری نیز بکند اما ساواک که مطمئن بود او صادقانه هر آنچه را در چنته داشته بیان کرده است بدون توجه به این سخن او را همراه 14 نفر از افرادی که بر اساس اعترافات او دستگیر شده بودند تیرباران میکند.
وحید افراخته از اعضای ارشد سازمان مجاهدین خلق
وحید افراخته درباره هاشمیرفسنجانی با سازمان مجاهدین خلق! اعترافات بسیار جالبی دارد. او مدعی میشود رفسنجانی بارها و بارها به سازمان کمک مالی کرده و همچنین به دلیل اینکه افراد زیادی را جهت جذب شدن به سازمان معرفی کرده است، میتواند با معرفی اشخاص به ساواک کمک کند و هاشمی جزو سمپاتها و حامیان اصلی سازمان است و عامل نفوذی سازمان در جریان روحانیت است. وحید افراخته در اعترافات خود مینویسد: «این فرد (هاشمیرفسنجانی) از سمپاتهای مهم گروه در میان آخوندها میباشد و حداقل یکبار، صدهزار تومان به گروه کمک مالی کرده است. در عین حال از نظر تبلیغ برای مجاهدین در میان مذهبیها و روحانیت یا جمعآوری اخبار و اطلاعات کمکهای دیگر نیز برای گروه مهم بوده و از او به عنوان حلقه رابط مجاهدین با مذهبیها، آخوندها و بازاریها استفاده کردهاند. نظر گروه نسبت به او مثبت بود و در زندان مقاومت زیاد کرده، بسیار فعال است. کسی نیست که دست از مبارزه بکشد، از نظر فکری خوب است و نزدیکی زیاد به افکار مجاهدین و مارکسیستها دارد. محافظهکار نیست و میتوان گفت از چپترین آخوندهاست و به مبارزه مسلحانه کاملا اعتقاد دارد».
در ادامه اعترافات وحید افراخته از ماجرای دیدار هاشمیرفسنجانی با بهرام آرام که یکی از 3 عضو اصلی مرکزیت سازمان است. پرده برداشته و در لابهلای اعترافات خویش جمله عجیبتری را میگوید که تاکنون هاشمیرفسنجانی هیچ عکسالعملی به اعترافات وحید افراخته از خود نشان نداده است که امید میرود با بیان حقایق از سوی هاشمیرفسنجانی نور تازهای بر وقایع دهه50 بتابد.
به هر صورت در شرایطی که دیدار با سران سازمان به دلیل شرایط امنیتی حاکم بر مناسبات ارتباطی سازمان به سختی صورت میگرفت و به گفته حسن ابراری با وجود اصرارهای حسن لاهوتی که جزو افراد مورد وثوق سازمان مجاهدین خلق بوده است برای دیدار با مسؤول تشکیلات او چنین دیداری امکانپذیر نمیشود اما هاشمی ساعاتی قبل از مسافرت به خارج از کشور به راحتی با بهرام آرام که جزو منفورترین چهرههای سازمان است در خانه تیمی قرار ملاقات گذاشته و ساعتی را با بهرام آرام درباره موضوع تغییر ایدئولوژیکی سازمان از اسلام به مارکسیست به بحث و گفتوگو میپردازد و در پایان دیدار، هاشمی که ظاهرا از توضیحات تشکیلاتی بهرام آرام قانع نشده است از وی میپرسد آیا من موضوع تغییر ایدئولوژیکی سازمان را در خارج از کشور اعلام کنم یا نه؟ که بهرام آرام به هاشمی میگوید: نه، ما بعدا طی یک بیانیه موضوع را رسما اعلام خواهیم کرد. به هر شکل کاملا روشن است که در عرف سیاسی مبنای شکلگیری چنین مذاکرات تشکیلاتی صمیمانه تنها اعتماد متقابل طرفین میتواند باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
چند دهه از برگذاری اولین انتخابات نظام مردمی و اسلامی ملت ایران می گذرد. اما نه تنها از حساسیت و اهیمت آن به هیچ عنوان کاسته نشده بلکه در هر دوره ای با جلوه ای تازه از مشارکت مردمی مواجه بوده ایم چرا که برگذاری انتخابات در هر کشوری به آزمونی بزرگ برای پویایی اندیشه آن نظام در میان مردم و محکی جدی بر مقبولیت آن در پیشگاه جامعه بین الملل است.
این انقلاب زمانی به عرصه جهانی پا نهاد که در دل کشاکش قدرت طلبی دو جناح قدرت جهانی شرق و غرب متولد شد. بگونه ایکه این دو قطب بزرگ امپرایالیستی جهان با فراموش کردن دشمنی دیرینه در اتحادی استراتژیک برای نابودی این نظام چه در شاخه نظامی و چه در شاخه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی تمامی نیروهای خود بسیج کردند که دفاع مقدس هشت ساله اوج این تقابل بزرگ و گسترده دو ابرقدرت با نظام نوپای جمهوری اسلامی بود. در داخل نیز بسیاری از خواص (انقلابی یا غیر انقلابی) که پیش از ظهور انقلاب وامدار اندیشه های غربی و شرقی بودند( تقابل اندیشه کمونیستی و سرمایه داری در قالب چپ و راست) و هنوزهم به تئوریهای ماتریالیستی و کاپیتالیستی نجات بخشی در تفکر شرق و غرب چنان ایمان داشتند که نجات بخش بودن اندیشه های اسلامی برایشان به ایمان و باور عمیق تبدیل نشده بود. اینان که اکثرا وجهه مذهبی و انقلابی داشتند توانستند در ساختار قدرت و مدیریت کشور آرام آرام رخنه کنند و بتوانند افکار التقاطی خود را به نام جمهوری اسلامی در کشور پیش ببرند. در همان ابتداء به دلایل مختلف همین افراد به درجات بالایی از شهرت و وجاهت و شخصیت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی دست یافتند به گونه ایکه توانستند جای پای محکمی را در بخشی از بدنه قدرت و حکومت دست و پا کنند.
اینان توانستند با به دست گرفتن شریانهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی کشور( در گلوگاهها) در برابر افکار و اندیشه های مخالف و جریانهای ناب و خالص انقلابی و اسلامی بایستند. بایکوت رسانه ای، نفوذ در نهادها و ارگانها و موسسات دولتی و سیاست گذاری بر اساس خوسته ها و باورهای غیر انقلابی و التقاطی خویش و سنگ اندازی در برابر تصمیمات اصولی و موافق با نیازهای مردمی و انقلابی به آنان فرصت داد تا عرصه را هر چه بیشتر بر مخالفین تنگتر کنند. شاید بتوان با قاطعیت گفت بخش عمده ای از زمینه چینی ها و بستر سازیها برای ترور یاران و مدافعان راستین انقلاب را تسلط همین جریان ها بر ساختار اجرایی فرهنگی و رسانه ای کشور دانست. شهدیانی چون مطهری، بهشتی، رجائی، باهنرو...( که اکثرشان شاگردان بلافصل حضرت امام بودند)اینان که بیشترین مقاومت را در برابر نفوذ این گونه جریانهای التقاطی از خود نشان می دانند را باید اولین قربانیان این توطئه علیه تفکر ناب انقلابی و اسلامی و مردمی دانست. همین تهاجم خاموش برای مهجور کردن و ترور شخصیتی یاران امام و انقلاب، بر میزان آسیب پذیری آنان افزود و انگیزه دشمنان را برای از میدان بدر کردن و ترور فیزیکی و شخصیتی آنان به راحتی فراهم شود. چنانچه با کمی تامل در مبانی فکری گروههای تروریست در آن زمان و اشتراکات بسیارشان با جریانات و گروههای سیاسی طیف قدرت می تواند رمز گشای اسرار زیادی از این توطئه ها علیه نظام و انقلاب باشد.
با پایان دفاع مقدس و روی کار آمدن مقام معظم رهبری با افکار پویای انقلابی و اجتهادی و اندیشه هایی در راستای مطابق اهداف و آرمانهای بلند امام خمینی (ره) سبب شد طیف شیفته قدرت که خود را در برابر رهبری با اندیشه ای جوان و خوش فکر و اما انقلابی و برخواسته از مکتب امام با پایبندی به همان چارچوب ها و آرمانها و با همان اندیشه های ناب ببیند لذا آرام آرام خود را برای مقابله ای بزرگ در قالب گروهها و احزاب سیاسی و نفوذ در ساختار مدیریتی و اقتصادی کشور آماده کنند.
جناح چپ و راست که عمده ترین جریان های سیاسی کشور تشکیل می دادند در عین حالیکه سالهای پس از انقلاب مدام در کوتاه مدت در حال نزاع بر سر تصاحب پستهای مدیریتی کشور در نگاه کلان بودند( ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی) در دراز مدت نیز گوشه چشمی هم به جایگاه ولایت فقیه داشتند که مهمترین آنها را نفوذ باند مهدی هاشمی و تلاش برای قائم مقامی وی را روشن ترین مصادیق این جریان دانست.
در دوران هاشمی پس از پایان دو دوره ریاست جمهوری وی باز هم از طرف جناح تندور چپ نظیر عبدالله نوری نیز تلاشی صورت گرفت برای ریاست جمهوری مادام العمر هاشمی که این حرکت ناکام را هم می بایست در همین راستا شمرد. در دوران خاتمی نیز با تدارک گسترده حملات برای تضعیف جایگاه ولایت فقیه، شورای نگهبان، سپاه پاسداران و...زمینه برای فتنه ای جدید علیه رکن اصلی و اساسی نظام یعنی ولایت فقیه ترتیب داده شد. که این هجمه با جریان کوی دانشگاه در سال 78 به اوج خود رسید. تا اینکه زمینه برای روی کار آمدن دولت نهم که بیشترین و نزدیکترین قرابتها را به آرمانهای نظام و رهبری از خود نشان داده بود از خود نشان داده بود بوجود آمد.
فتنه 88 را باید آخرین تحرک جناح قدرت طلب و سرخورده از رهبری و مردم باید دانست. آنان که مدتها به دنبال بهانه ای بودند تا از نظام و مردم عقده گشایی کنند و 30 و اندی سال عقده های فرو خورده شان در تسلط کامل بر ارکان قدرت و سیاست خالی کنند به بهانه یک مناظره تلوزیونی نه تنها از احمدی نژاد که با ایجاد کودتایی خیابانی آخرین تلاش خود را برای به چالش کشیدن سرمایه های معنوی انقلاب به کار بردند. در این جنگ احزاب دشمنان دیرینه و دستان دیروز دست به همان کاری زدند که اسلافشان در ترورهای اوایل انقلاب انجام می دادند. اما اینبار نه در قالب منفقین و مجاهدین و حملات کور و مخفیانه بلکه با سازماندهی گسترده و با راه اندازی آشوب های خیابانی پرده از ماهیت اصلی خود برداشتند. در این میان پیروزی احمدی نژاد قامی بزرگ و موفقیتی اشکار برای خیل طرفداران حقیقی حکومت اسلامی و نظامی مبتنی بر اسلام ناب بود و نه اسلام آمریکایی.
در این چند سال ریاست جمهوری احمدی نژاد با همه پستی و بلندیهایش و ضعفها و قوتهایش یک چیز بر همگان ثابت شد که جناح چپ و راست و احزاب و گروههای وامدار آنان نظیر کارگذارن، مشارکت، روحانیون مبارز و... دیگر هیچ جایگاهی در میان مردم ندارند. و همین آنان را به فکر انتقامی دیگر فرو برد. هجمه گسترده رسانه ها نشریات و سایتها در همان سالهای آغازین دولت نهم خبر از توطئه ای بزرگ برای کوبیدن اولین دولت خارج از دایره بسته جناح ها وجریانهای سنتی می داد . در این میان حامیان اصلی احمدی نژاد سر سختانه در برابر هجمه ها ایستادند اما با آشکار شدن مواضع سوال برنگیز احمدی نژاد باز هم عرصه بر حامیان دولت احمدی نژاد تنگتر شد.
سران جناحها که به شدت از مردم و رهبری سرخورده بودند و به دنبال بهانه ای بودند تا انتقام سختی از دولت نهم خصوصا احمدی نژاد و حامیانش بگیرند از فرصت بوجود امده بهترین استفاده را کردند. اما در این میان اتفاقات تازه ای در طیف حامیان احمدی نژاد و اعضای دولت بوجود آمد. از طرفی موضع انتقادی حامیانشان چون حضرت آیت الله مصباح یزدی و شاگردانشان علیه احمدی نژاد تندتر شد و رفته رفته از دولت فاصله گرفتندو از طرفی هم بخشی از اعضای دولت که به شعارها و آرمانهای اصیل و انقلابی دولت احمدی نژاد دل بسته بودند در برابر رفتارهای غیر اصولی احمدی نژاد در برابر رهبری و مراجع قانونی به نشانه اعتراض از بدنه دولت جدا شدند و یا از اخراج شدند.
همین تغییر و تحولات سبب شد تا جریانی جدید و مستقل و اصیل از دل این دو حرکت اعتراضی بوجود بیاید. طیف حامیان دولت نهم به رهبری حضرت آیت الله مصباح و طیف جدا شدگان از دولت. جبهه پایداری را باید از این لحاظ بهترین و خالصترین جریان متولد شده از دل جریانهای انقلابی دانست. از آن جهت که به هیچ گروه و جناح و جریان سنتی قدرت و ثروت و ابسطه نبود و از طرف دیگر خود را وامدار نظام و انقلاب و رهبری می دانست. از همه مهمتر اینکه اینان بر گرد کسی جمع شدند که وفادارترین و پایدارترین شخصیت های انقلابی نسبت به رهبری دانست. محبوبیت حضرت آیت الله مصباح در میان قشر جوان از زمانی آغاز شد که وی با سیره اخلاقی خاص خودشان و با صراحت و شجاعت مثال زدنی به دفاع از مبانی نظام و انقلاب پرداختند که در هر دو فتنه مهمترین نقش را برای خنثی کردن نقشه های جریان برانداز ، بر عهده داشتند. آن هم دادن بصیرت و آگاهی نسبت به ریشه ها و ماهیت فتنه بود.
فتنه گران سالها به دنیال این بودند که اهداف والای انقلاب را در قالبهای تنگ حزبی و گروهی کانالیزه کرده و آن را در قالب قدرت نامحدود سیاسی برای عده ای خاص مصادره کنند.و یا به عبارتی نظام و انقلاب را به نفع اهداف و اغراض شخصی هدایت کنند.. اما به ناگاه و ناباورانه شاهد تولد مطهری دیگری بودند که اعتماد جوانان نخبه و وفاردار به رهبری را بر عهده گرفته است و به مرکزیتی برای تشکیل جبهه ای جدید در کنار رهبریو در برابر آنان تبدیل می شود.. کسیکه عَلم انقلاب و نظام را با سبک و سیاق و سیره هم رزمان سابقش چون: شهید مطهری... بالا برده است. با همان شجاعت، با همان صلابت، با همان بینش و بصیرت، با همان حریت و غیرت، با همان تیزبینی و درایت، با همان تفکر منشعب از اسلام ناب و ولایت،...
همین باعث شد تا آنان از ایشان به شدت احساس خطر کنند چرا که کانون قدرت جدیدی از تفکر انقلابی در کشور شکل گرفته است که هیچ تعهدی نسبت جریانهای التقاطی و مدرن و کهنه و نو غیر انقلابی ندارد.
لذا موج تهمت، افتراء، ترور شخصیت، توهین،...از طرف چپ و راست، اصول گرا و غیر اصول گرا، دیندار و بی دین، خودی و غیر خ ودی،...علیه ایشان آغاز شد. آغاز انتخابات 92 ریاست جمهوری بازهم در دل خود حوادث دیگری را به دنبال خواهد داشت چرا که هجوم گروهها و طیفهای مخلف برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری نشان می دهد با با پایان دولت نهم و دهم این گروهها و جناح ها با این تصور پا به میدان گذاشته اند تا در هر دو شکل آن( یعنی چه پیروزی و چه شکست در انتخابات) بار دیگر با برپایی فتنه دیگری نظیر فتنه 88( در صورت محیا بودن شرایط) آخرین تیر خود را به سینه نظام و حامیان حقیقی آن شلیک کنند. در این میان سهم حضرت آیت الله مصباح و جبهه پایداری بیشتر از جریانها و گروهای دیگر خواهد بود چرا که
1. به خاطر قرابتی که به آرامنها و ایده آلهای دولت نهم دارند
2. هنوز هم خطر روی کار آمدن احمدی نژاد دیگری( با شرایط و نقاط قوت بهتر) وجود دارد
3. کانون قدرتی جدیدی را که در برابر آنان در حال شکل گرفتن است به اشکال مختلف نابود و یا تضعیف کنند
4. به قدرت رساندن فردی غیر از تفکر جبهه پایداری مهمترین گزینه آنان خواهد بود چراکه حتی اگر فرد مورد نظر آنان نیز پیروز نشود با ز هم امکان آن خواهد بود تا با کاندیداهای منعطف تر و محافظه کار بتوان به شرایط مطلوب آنان در سالهای گذشته عقب گردی منفعلانه داشت.
5. با روی کار آمدن فردی غیر از تفکر جبهه پایداری روند حرکت عدلت طلبانه مردم و رهبری برای استقرار حکومتی اسلامی و آرمان خواهانه سست و یا متوقف خواهد شد چرا که در دولت نهم پیوند عمیقی میان مردم و نظام و حاکمیت بوجود آمد و مردم از طرفی به جایگاه ولایت فقیه ایمان آوردند و از طرفی دیگر نسبت به جریانهای مخالف و یا زوایه دار نسبت رهبری دید گاهی منفی پیدا کردند. با این شرایط گسستن این پیوند معنوی و عاطفی مبارک میان حاکمیت ولایت فقیه و مردم، اولین و مهمترین استراتژی کانون قدرت و ثروت خواهد بود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک