بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 122
جاسوسی تلویزیونهای سامسونگ از بینندگان
به گزارش مشرق ، شرکتی فعال در زمینه امور امنیتی، نقطه آسیبپذیری را در تلویزیونهای ساخت شرکت سامسونگ کشف کرده که به نفوذگران اجازه میدهد به طور غیرقانونی به اطلاعات موجود در آن دسترسی پیدا کنند. در صورت برطرف نشدن این نقص، میتوان از میکروفن و دوربین این تلویزیونها برای جاسوسی از بینندگان آن استفاده کرد.
تلویزیونهای هوشمند شرکت سامسونگ، مانند کینکت ایکسباکس برای کاربران امکان کنترل آن توسط حالتهای فیزیکی و صدای خود را فراهم میکند. همچنین از دوربین این تلویزیون – با وضوح بالا – برای گفتگوی تصویری در اسکایپ استفاده میشود. تلویزیونهای سامسونگ همچنین از فناوری تشخیص چهره نیز برخوردار است. با این وجود، برخی افراد میتوانند از چنین ویژگیهایی سوء استفاده کنند: مسئلهای که تلویزیونهای مذکور را به نمونههای امروزی آنچه جورج اورول "صفحههای سخنگو" میخواند، تبدیل کند.
این شرکت امنیتی ( واقع در مالتا ) با ارسال رایانامهای به پایگاه اینترنتی Security Ledger اعلام کرده که حفره امنیتی "روز صفر" که پیش از این شناسایی نشده، تلویزیونهای هوشمند استفاده کننده از آخرین نسخه نرمافزاری شرکت سامسونگ – که در سیستم عامل لینوکس اجرا میشود - را تحت تاثیر خود قرار میدهد. این حفره به مهاجمان اجازه میدهد تا بتوانند اطلاعات موجود در دستگاه ( و یا فایلهای موجود در قطعات جانبی متصل به آن، مانند حافظههای USB ) را سرقت کنند. در تحولی که شبیه داستانهای جرج اورول است، از حفره فوق میتوان برای دسترسی به دوربین و میکروفن تعبیه شده در این تلویزیونهای هوشمند به منظور جاسوسی از بینندگان آن از راه دور استفاده کرد.
این حفره امنیتی از سوی شرکت ریولن کشف شده است. این شرکت همچنین به این نکته اشاره کرده که حفره مزبور بدون لغو ضمانت نامه این تلویزیونها قابل برطرف شدن نیست. در فیلم زیر محققان شرکت ریولن نشان میدهند دسترسی به اطلاعات اصلی و رمزهای عبور و اطلاعات مربوط به شبکههای اجتماعی در آن و نسخهبرداری از تمامی محتوای حافظه سخت این تلویزیون تا چه حد آسان است.
شرکت ریولن موافقت کرده تا اطلاعات خود را تنها در اختیار کسانی میگذارد که بابت آن پول پرداخت کنند. شرکت سامسونگ به درخواست برای اظهار نظر پیرامون این موضوع پاسخ نداد.
در آمریکا هم در بخش خصوصی و هم در بخش دولتی، استفاده از میکروفن برای ضبط مکالمات از لحاظ حفظ حریم شخصی افراد به مسئله پیچیدهای تبدیل شده است.
در حال حاضر تمامی تلویزیونها، کامپیوترها و تلفنهای همراه، به منظور [شناخت تمایل کاربران] و بمباران آنها با آگهیهای هدفمند و مزاحم، به فناوری ضبط مکالمات مجهز میشوند. وریزن نیز که به تازگی گوگل را الگوی خود قرار داده، خواستار ثبت امتیاز بهرهبرداری از جعبه بازیهای رایانهای است که عملا از آمریکاییها در خانه خودشان جاسوسی میکند.
اکنون ارائهکنندگان برنامههای کاربردی در شبکه اندروید نیز تنها در صورتی برنامهها را در اختیار کاربران قرار میدهند که آنها موافقت خود با برخی شرایط جدید – که ضبط صدا از طریق میکروفن دستگاههای تلفن همراه و دیگر وسایل هوشمند را مجاز میسازد – را اعلام کنند. در متن این موافقتنامه آمده است: چنین موافقتی اجازه میدهد تا برنامه یاد شده صدای موجود را در هر زمان و بدون تایید شما، ضبط و ارسال کند.
تقریبا هر وسیله فناورانه جدیدی که ساخته میشود و با اینترنت مرتبط است، از توانایی ضبط مکالمات و ارسال آن به شرکت مرکزی خود برخوردار است. بنابراین جای هیچگونه تعجبی نیست، وقتی که دیوید پترائوس، رییس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا خبر از آغاز [دوران] "خانههای هوشمند" داد و آن را تسهیلکننده کشورداری مخفیانه دانست.
پیشتر در این هفته گزارش شد که مسئولان در سراسر ایالات متحده در حال برنامهریزی برای نصب میکروفن در اتوبوسها هستند تا بتوانند از مکالمات مسافران استراق سمع کنند. در حال حاضر شبکه هوشمند روشنایی در خیابانها نیز در سراسر آمریکا در حال نصب است و به طور مشابه از قابلیت نظارت بر افراد ( با استفاده از دوربینهای فیلمبرداری ) و ضبط مکالمات ( با استفاده از میکروفن ) برخوردار است.
منبع: مشرق نیوز
اینجا ترکیه است؛ سرزمین دوست داشتنی
گردشگران غربی...!
* فرزاد صمدزاده
جمهوری اسلامی ایران ، بدون اغراق دموکراتیک ترین کشور در میان کشورهای جهان اسلام و نیز یکی از کشورهای مهم دموکراتیک عرصه بین المللی است. وقتی که پس از مدتی دوری از ایران ، وارد جمهوری اسلامی می شوید آزادی و شمیم اخلاق را همچون نسیم صبحگاهی برگونه های داغ از سیلی ظلم و فساد و آلودگی در کشورهای دیگر، با لذت و شعف حس می کنید.
حتی وقتی شهروندان دیگر کشورهای مسلمان نشین مانند ترکیه ، ایران شمالی و ... قدم در قلمروی ملی ایران می گذارند دمکراسی دینی و حیات ملی پویای آن را تحسین می کنند. آنها علاوه بر قوانین دموکراتیکی که در کشور خود شاهد ان بودند درایران با ملتی بسیار صمیمی، خونگرم و وطن دوستی روبرو می شوند که عموما به مسافر می گویند: " به میهن ما خوش آمدید!"
لازم به ذکر است که در این کشور اتباع کشورهای مسلمان همسایه مانند ایران شمالی و ترکیه ، هرگز احساس غربت نمی کنند و ایرانیها نیز آنها را هم وطن خطاب می کنند. زیرا بر اساس مستندات تاریخی ایران شمالی و مناطق دیگر قفقاز و مناطقی از ترکیه مانند دیار بکر در طول تاریخ در ترکیب ایران قرار داشته اند اما من در ترکیه دیدم که این کشور را فساد و تباهی فرا گرفته است . در استانبول از خیابانها که عبور میکنی ، کارگران بارها و مراکز فساد با پررویی تمام برای معاشقه با زنان و دختران ترک آدم را دعوت میکنند . ترکیه که سالانه میلیاردها دلار از توریسم در آمد دارد ، این در امد را مدیون هزاران توریست خوشگذرانی است که نامو.س و غیرت ترکها را با دلار میخرند و هنگام بازگشت زاضی به کشور خود بازمیگردند !!! آری ، تا کسی به کشورهای دیگر نرود قدر محیط سالم ایران را نخواهد دانست . ایران محیط امن و سالم برای خانواده است و خانواده به تعبیر فیلسوفان ، هسته اصلی جامعه بشری است .
فساد فراگیر در ترکیه باعث شده تا تورکیه مقصد گردشگری دهها میلیون نفر در سال باشد. گردشگران معتقدند ترکیه از نظر سواحل فساد مانند آنتالیا ، هتلهای ارزان قیمت که اتاق هایی سرشار از " ایدز " دارد ، مدهای لباس، رقص های گوناگون، غذاهای لذیذ و متنوع، محیطهای خوشگذرانی و عیاشی ... در عرصه جهان کم نظیر و بعضا منحصر بفرد است.
شما در این کشور فساد را با تمام وجود را حس می کنید. برخی می گویند:" ترکیه حوقوق دئولتی دیر." یعنی تورکیه یک دولت حقوقی است. این کشور براساس قوانینی اداره می شود که هدف از آن دفاع از حقوق آتا ترکی است. تحت همین قوانین حقوقی استانبول به شهر جیب برها شهرت یافته است . استانبول که روزی " اسلامبول " یعنی شهر اسلام و شهر هزار مسجد بود اکنون به شهر فساد و شهر هزاران کاباره و شهر عیاشان اروپا ، شهر فاحشه های باکو و زنان بدکاره روس شهرت یافته است . در این شهر اغلب مردم از وضع موجود ناراضی هستند و به همین سبب چند سالی است که دیگر به ناسیونالیستها و پان ترکیستها در انتخابات رای نمیدهند و به امید نجات به اسلامگراها رای میدهند .
در اینجا خانواده ها به کودکان یاد میدهند که جسارت مدنی(مدنی جیسارت) داشته باشند. اگر با موضوعی مخالفند "نه"، و اگر با موضوعی موافقند "آری" بگویند. شما در ترکیه همانگونه که مختارید شارکی(ماهنی و یا ترانه)، مدل موی سر، طرز لباس و نوع غذای مطلوب خویش را انتخاب کنید حق دارید عضو حزب یا سندیکای مورد نظر شوید و از آن دفاع کنید. یک پدر حق ندارد به دختر خود بگوید که شب به خانه برگرد . در بازارهای مختلف استانبول زنان قاچاق شده از شهرهای محتلف و روستاها به فروشندگی مشغول هستند . صاحبان مغازه ها شناسنامه و اوراق هویت فروشندگان را میگیرند و انها را پیش خودشان نگه میدارند.قانون نیز در این خصوص پشتیبان آنها است.پلیس ترکیه در رشوه خواری میان پلیس های کشورهای جهان شهرت دارد.
همین امر باعث شده که پلیس ترک، همیشه تظاهرات علیه آمریکا و اسراییل را با جسارت سرکوب کند و به احزاب سیاسی اجازه تظاهرات آزاد در سطح شهرها را ندهد.
برخی مقامات ترک میگویند بدون دمکراسی نمی توان زندگی کرد فقط می شود زنده ماند. اما به اعتقادات و فرهنگ ملی و باورهای دینی مردم اهمیت نمیدهند . زیرا آمریکا این نکته را در ذهن آنها فرو کرده که تورک نمی تواند غیر دمکرات باشد.ترک باید مجازات زنا را از قوانین حقوقی حذف کند تا گردشگرانی که از کشورهای دمکراتیک غربی به ترکیه میروند راحت باشند !!! گرایش عمومی به اسلامگرایان در انتخابات حاکی از ان است که مردم ترکیه از لاییسم و دمکراسی غربی به تنگ آمده اند .شهروندان تورکیه اگر چه تحت فشار قرار دارند اما آشکارا آتا ترک را به سبب ضد اسلامی بودنش سرزنش میکنند .آتاترک از اهالی سالونیک یونان و یهودی الاصل بود و این نکات رفته رفته با گسترش طبیعی آزادی و شل شدن زنجیرهای نظام مبتنی بر نظامیگری ترکیه فاش میشود . ( در مرکز ترکیه مجسمه آتاترک و رضا شاه قرار دارد . آتا ترک کشف حجاب را در ترکیه اجباری کرد و رضا شاه بعد از سفر به ترکیه و ملاقات با آتا ترک ، دستور کشف حجاب را در ایران صادر کرد . به این میگویند اتحاد پان فارسیسم و پان ترکیسم علیه اسلام ).
در 22 تموز بیست و سومین انتخابات پارلمانی در ترکیه برگزار شد . به یقین این انتخابات یکی از مهمترین انتخابات تاریخ تورکیه محسوب میشود. برخی از احزاب پان ترکیستی ترکیه ارزش این انتخابات را هم سنگ با جنگ ترکیه در زمان آتاترک می دانستند !. در این انتخابات هم اکثریت رای دهندگان به اسلامگراها رای دادند و بار دیگر مخالفت خود را با نظام استبدادی و لاییک آتاترکی نشان دادند .
به اذعان همه کارشناسان، خاورمیانه امروز در کانون تحولات جهانی است. افغانستان و عراق زیرورو شده اند و حملات آمریکا در حال حاضر متوجه ایران، سوریه و لبنان است. ترکیه مسلمان، با جمعیتی هفتادو پنج میلیون نفری و اقتصادی که شانزدهمین اقتصاد عظیم جهان است مستعد برپای یک حکومت اسلامی است . اصولا نه تنها در ترکیه بلکه در همه ی کشورهای اسلامی که تحت سیطره امریکا قرار دارند میل به استقلال و برپایی حکومت دینی و مردمسالار افزایش یافته است . در ترکیه حقوق کردها و آذریها ( که به انها جعفری میگویند ) بخصوص حقوق علویها ی شیعه همواره پایمال میشود . دولت ترکیه تا چند سال قبل وجود بیست میلیون کرد را در ترکیه منکر میشد و مقامات لاییک و سران ارتش ترکیه از کردها به عنوان " ترکهای کوهستان " یاد میکردند . نسل کشی " درسیم " که طی آن دهها هزار تن از اکراد و شیعیان قتل عام شدند در زمان آتاترک صورت گرفت . مناطقی مانند دیار بکر که شیعه نشین هستند جزو خاک ایران بود که در زمان تجاوز ترکهای عثمانی به خاک ایران پس از تناسیس حکومت وحدت ملی شیعه توسط شاه اسماعیل صفوی و وقوع جنگ چالدران به اشغال عثمانیها در آمد. اذری های ترکیه که تعداد آنها پنج میلیون نفر میباشد حق انتشار روزنامه و کتاب به زبان آذری را ندارند . آنها فقط آزاد هستند که به زبان ترکی استانبولی حرف بزنند و روزنامه منتشر کنند .همچنین امامان جماعت مساجد در نواحی شیعه نشین که از سوی سازمان دیانت دولت ترکیه منصوب میشوند سنی مذهب هستند در حالی هرگز در ایران با چنین محدودیتهایی برای پیروان مذاهب اسلامی روبرو نیستیم . در ترکیه دانشجویان دختری که حجاب دارند نمیتوانند به دانشگاه وارد شوند . به همبن سبب اردوغان نخست وزیر ترکیه دخترش را برای تحصیل به امریکا فرستاده است زیرا در امریکای مسیحی آزادی بیشتر از ترکیه اسلامی است !.....آنگاه که گام بر خاک پاک ایران مینهم دوست دارم به سجده بیفتم و خدا را شکر کنم که مرا ایرانی آفریده است .
منبع: ایران شمالی
روابط دولت باکو و رژیم صهیونیستی
· احمد کاظمی
فروپاشی اتحاد شوروی سابق، خلأ ژئوپلیتیکی قابل توجهی در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی که یک منطقه حائل مهم میان چین، روسیه، دنیای اسلام و اروپا میباشد، ایجاد نمود. هجوم سیاسی کشورهای غربی به منطقه قفقاز و آسیای مرکزی به ویژه پس از حادثه یازدهم سپتامبر، یادآور خاطره تلخ رقابت روسیه و انگلیس در قرن نوزدهم بر سر این منطقه میباشدکه آن را در تاریخ «بازی بزرگ» نامیدهاند. اما این بار تعداد بازیگران به طور قابل ملاحظهای افزایش یافته است. امروز، علاوه بر روسیه و انگلیس، آمریکا، چین و ترکیه، کشورهایی نظیر هند، پاکستان، عربستان، ژاپن و برخی کشورهای دیگر غربی و رژیم صهیونیستی به عنوان بازیگران جدید در این صحنه رقابت وارد شدهاند.
در میان این بازیگران جدید، رژیم صهیونیستی یکی از طرفهای فعال محسوب میشود. پس از فروپاشی شوروی، اسرائیلیها به منظور گسترش نفوذ در منطقه، فعالانه در جستوجوی دوستان جدید میباشند. ایران شمالی(جمهوری آذربایجان)، گرجستان، ازبکستان و قزاقستان در این خصوص جزء اولویتهای رژیم صهیونیستی به شمار میروند. چنانچه تجربیات گذشته و حال خاورمیانه نشان میدهد، وجود رژیم صهیونیستی در هر منطقه تنشزا میباشد. از اینرو، حضور رژیم صهیونیستی در قفقاز و آسیای مرکزی نیز عامل ناامنی در این منطقه به شمار میرود. یکی از مهمترین وجهههای حضور رژیم صهیونیستی در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی که میتواند به عنوان یک عامل مهم تنشزایی و ناامنی مطرح باشد، مربوط به همکاری مشترک رژیم صهیونیستی با ترکیه و ایران شمالی است.
در حالی که هنوز اتحاد جماهیر شوروی فرونپاشیده بود، رژیم صهیونیستی برای حضور در ایران شمالی که اکثریت جمعیت آن را شیعیان تشکیل میدهد، تلاش میکرد. در این راستا نیز اسراییل، حتی پیش از فروپاشی شوروی و تشکیل دولت باکو، در سال 1369 به تأسیس انجمنی موسوم به «انجمن دوستی آذربایجان» ـ اسراییل اقدام کرده است. از همان زمان و از طریق این انجمن، یهودیهای ساکن در ایران شمالی با جوامع یهودیان آمریکا و رژیم صهیونیستی روابط نزدیکی دارند. رؤسای جوامع یهودیان ایران شمالی بارها با رؤسای شش سازمان پیشروی یهودی آمریکا ملاقات کردهاند.
باید گفت، نفوذ رژیم صهیونیستی در ایران شمالی از دوران حکومت ملیگرایان افراطی جبهة خلق بر این کشور آغاز شد. ابوالفضل ایلچیبیگ، رئیس جبهة خلق، چندان در اوهام و رؤیاهای تشکیل «توران بزرگ» از ترکیه تا چین غرق شده بود که تصور میکرد با حمایت رژیم صهیونیستی همة رؤیاها در آیندهای نزدیک به واقعیت خواهد پیوست. حکومت جبهه خلق و نیز رژیم صهیونیستی در دشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران، دیدگاه مشترکی داشتند و همین موضوع، زمینه حضور تلآویو در ایران شمالی را در سال 1371 (1992 میلادی) هرچه بیشتر فراهم نموده بود. پس از سقوط ایلچیبیگ، حیدرعلیاف نیز با این تصور که بدون رابطه با رژیم صهیونیستی نمیتواند از حمایت آمریکا بهرهمند شود، روابط خود را با صهیونیسم بینالملل گسترش داد. به باور کارشناسان سیاسی، روابط رسمی بین دولت باکو و رژیم صهیونیستی با سفر معاون نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی به باکو در 1992 آغاز شد و طی آن مقاولهنامه افتتاح سفارت رژیم صهیونیستی در باکو و قرارداد دایر کردن خط هوایی باکو ـ تلآویو منعقد شد. روابط رسمی دولت باکو و رژیم اشغالگر قدس در سال 1371 (1992 میلادی) با معرفی الیزیوتواب1 به عنوان کاردار موقت رژیم صهیونیستی برقرار شد. وی یک سال بعد به عنوان سفیر رژیم صهیونیستی در دولت باکو ارتقای مقام یافت.
همکاریهای امنیتی رژیم صهیونیستی و دولت باکو به ویژه در سال 1374، با سفر هیأتی از کارشناسان امنیتی رژیم صهیونیستی به باکو برای آموزش نیروهای امنیتی این کشور افزایش یافت. این روابط در سال 1376 (29 اوت 1997) با سفر نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی به باکو گسترش یافت. در ادامه، گروه پارلمانی به اصطلاح دوستی مشترک اسرائیل، آمریکا و ایران شمالی اواخر سال 1378 تشکیل شد. رضا عباداف، رئیس کمیسیون روابط بینالملل مجلس ملی رژیم باکو، ریاست این گروه به اصطلاح دوستی را برعهده داشت. به دنبال این گونه تحرکات رژیم صهیونیستی و آمریکا، شرایط به گونهای گردید که تا چند سال پیش، مقامات دولت باکو اظهاراتی به دور از واقعیات در مورد رژیم صهیونیستی عنوان میکردند. برای نمونه، حیدر علیاف، رئیس جمهور وقت دولت باکو، 15 ژانویه 2001 (1380) در دیدار با ماسالخ، معاون وزیر امورخارجه اسرائیل، در باکو تأکید کرد، در مشکل خاورمیانه موضع باکو این است که رژیم صهیونیستی دوست ماست و فلسطین هم خاک وطن اسرائیلیهاست! گفتنی است در دی و بهمن 1380 (دو ماه اول سال 2001)، معاون وزیر امورخارجه اسرائیل دو بار از باکو دیدار کرد. حیدرعلیاف همچنین در سال 1378 (دسامبر 1999 ) در دیدار با معاون وزیر امور دفاع رژیم صهیونیستی، وضعیت ارضی ایران شمالی را با وضعیت ارضی رژیم صهیونیستی یکسان دانسته و بدین ترتیب، رژیم صهیونیستی را از طرفی متجاوز، به طرفی مورد تجاوز قرار گرفته تبدیل نمود. الهام علیاف، رئیس دولت باکو، نیز در سال 1383 (آوریل 2004) در سالروز تأسیس رژیم غاصب قدس، تأسیس این رژیم در سال 1327 را یک حادثه بزرگ تاریخی عنوان کرد!
در راستای همین موضع انفعالی باکو و نفوذ ایادی رژیم صهیونیستی در ردههای عالی رتبه تصمیمگیری رژیم باکو، با آغاز انتفاضه جدید در سرزمینهای اشغالی که با جنایات ددمنشانه نظامیان رژیم صهونیستی علیه مردم بیدفاع فلسطین همراه بود، باکو موضع سکوت را در پیش گرفت. رژیم باکو حتی چندین بار اقدامات شهادتطلبانه فلسطینیها را یک اقدام تروریستی قلمداد کرده و آن را محکوم نمود. همچنین درسال1380 ( 24 آوریل 2001) نیز با برگزاری «همایش بینالمللی یهودیان قفقاز» در باکو همزمان با برگزاری «همایش بینالمللی حمایت از انتفاضه» در تهران به نوعی در راستای خواستههای رژیم صهیونیستی و آمریکا حرکت کرد. با چراغ سبر مقامات باکو هر سال مراسم روز به اصطلاح تأسیس اسرائیل و جشنواره فیلمهای اسرائیلی در باکو برگزار میشود.
یکی از مهمترین نتایج حضور رژیم صهیونیستی در قفقاز و آسیای مرکزی که میتواند یک عامل مهم تنشزایی باشد، مربوط به همکاری مشترک اسرائیل با ترکیه و دولت باکو به ویژه با ترکیه است. این همکاری به شدت مورد حمایت آمریکا بوده و هدف نهایی آن گسترش دادن اتحاد نظامی 1375 ترکیه و اسرائیل به ایران شمالی و منطقه قفقاز در راستای طرح به اصطلاح «خاورمیانه بزرگ» است که هدف خارج کردن اسرائیل از انزوای منطقهای را دارد.
در یک نگاه کلی به فعالیتهای رژیم صهیونیستی در ایران شمالی ، میتوان گفت که این رژیم به طور کلی از دو حربه برای گسترش نفوذ در ایران شمالی استفاده میکند: یکی مسائل اقتصادی و دیگری از طریق نهادهای به اصطلاح اشاعهدهنده دموکراسی.
باید گفت، در ایران شمالی با توجه به حساسیتهایی که مسلمانان دارند، اسرائیل بیشتر کوشیده است، محور حضور خود را در این کشورها مسائل اقتصادی و یا همکاریهای علمی و فنی مطرح کند تا از این طریق خود را حامی توسعه این کشورها نشان داده و حساسیتها را کاهش دهد. از اینرو، طی سالهای گذشته کمتر شاهد بودیم که اسرائیل برخلاف آمریکا و ترکیه، آشکارا توافقنامه همکاری نظامی با رژیم باکو امضا کند. اگرچه این روند پس از حادثه یازدهم سپتامبر آمریکا و بهانه قرار گرفتن مبارزه با تروریسم تا حدودی تغییر پیدا کرده است. اسرائیل میکوشد که اهداف امنیتی و نظامی خود را در ایران شمالی از راههای بسیار پنهان و در پوششهای اقتصادی دنبال کند. برای نمونه، به بهانه کشاورزی، اراضی جنوبی ایران شمالی را در نزدیکی مرز ایران اجاره کند و دستگاههای شنود جاسوسی در آنها مستقر نماید.
طی سالهای گذشته، نفوذ اقتصادی اسرائیل در ایران شمالی نیز از دو طریق صورت گرفته است: نخست اینکه، دولت نامشروع اسرائیل خود اقدام به عقد قرارداد با دولت باکو کرده است. همانند قرارداد اجاره صدها هکتار از زمینهای کشاورزی ایران شمالی به ویژه در نزدیکی مرزهای ایران و همچنین قرارداد شرکت هواپیمایی دولتی باکو موسوم به «آزال»2 با شرکت هواپیمایی رژیم صهیونیستی موسوم به «عل عال» در اواسط شهریور 1380 در خصوص برقراری خط پرواز بین باکو ـ تلآویو.
دوم، از طریق عقد قراردادهای به ظاهر اقتصادی میان شرکتهای اسرائیلی با شرکتهای ایران شمالی. در این خصوص میتوان به قراردادی که در سال 1381 ( مارس 2002) در خصوص ساخت دستگاه کولر میان دو شرکت معروف اسرائیلی و ایران شمالی منعقد شد، اشاره نمود. در راستای این روند، اتحادیه تجاری باکو ـ تلآویو به ریاست ادوارد چرنین3 تأسیس شده است. اسرائیل طی سالهای پس از فروپاشی شوروی کوشیده است پیوندهای اقتصادی خود را با رژیم باکو گسترش دهد. گسترش روابط اقتصادی با ایران شمالی به ویژه در بخش کشاورزی، آبیاری، مدیریت آب و کشت پنبه در سرلوحه اقدامات اقتصادیاش در منطقه، به تدریج عمق استراتژیک نفوذ خود را در این منطقه افزایش دهد. در این راستا، اسرائیل علاقهمند به پیشرفت مسائل انرژی منطقه در چارچوب منافع آمریکاست. چنانچه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر وقت اسرائیل، در دیدار1376 ( 29 اوت 1997) با رئیس جمهور وقت دولت باکو، ایران شمالی را تدارکدهنده نفت اسرائیل توصیف کرد و بر پیشبینی یک پروژه، با اضافه کردن خط لولهای به خط لوله باکو ـ جیحان از زیر دریا به اسرائیل تأکید نمود. اشموئل راویل، نماینده بخش سوم وزارت امورخارجه اسرائیل، نیز طی سخنانی در کنفرانسی که به همت Caspian Integration Club در سال 1383 ( 29 آوریل )2004 در مرکز بینالمللی مطبوعات باکو برگزار شد، با اشاره به پتانسیلهای موجود در همکاریهای بین رژیم باکو و اسرائیل، عامل نفت را مهم خواند و گفت که با تحقق طرح باکو ـ تفلیس ـ جیحان موفقیتهای بسیاری به دست خواهد آمد.
از جمله دیگر راهکارها و شگردهای رژیم صهیونیستی برای گسترش نفوذ در کشورهای قفقاز به ویژه در ایران شمالی ، غیر از تشکیل بنیادهای به ظاهر خیریه یهودی که در میان آوارگان مناقشه قرهباغ فعالیت میکنند، تأسیس مراکز به اصطلاح اشاعهدهنده دموکراسی در ایران شمالی است. طرح ماشاو، باشگاه سلام ـ شالوم و بنیاد سوروس از جمله ابزارهای دیگر نفوذ رژیم صهیونیستی در ایران شمالی میباشد.
باشگاه صهیونیستی سلام ـ شالوم مجری طرح ماشاو در ایران شمالی است. طرح ماشاو که یکی از ابزارهای نفوذ رژیم صهیونیستی در کشورهای مختلف محسوب میگردد، از سال 1372 در ایران شمالی توسط رژیم صهیونیستی اجرا میشود. گفته میشود برنامه ماشاو توسط رژیم صهیونیستی از سال 1373 در 140 کشور جهان با هدف آموزش هزاران نفر در سال، اجرا میگردد. مقامات رژیم صهیونیستی مدعی هستند که هدف از اجرای این برنامه، آشنا کردن کشورها با توسعه فناوری رژیم صهیونیستی و توانایی علمی و اقتصادی این رژیم و تبادل تجربیات در زمینههای علمی، آموزشی و تحصیل و امور فرهنگی و کشاورزی است. اما از دید کارشناسان، برنامه ماشاو اهداف دیگری دنبال میکند. در واقع رژیم صهیونیستی از این گونه برنامهها و به بهانه تبادل اطلاعات علمی و فعالیتهای اقتصادی، به عنوان پوششی برای رسیدن به اهداف توسعهطلبانه خود به ویژه در کشورهای مختلف استفاده میکند. با توجه به حساسیتی که درکشورهای اسلامی نسبت به رژیم صهیونیستی وجود دارد، این رژیم همواره سعی دارد حضور خود را در این کشورها با بهانههای اقتصادی و یا به بهانه اشاعه دموکراسی(؟!) توجیه کند. حال آنکه این رژیم خود مصداق تروریسم دولتی و بزرگترین نقضکننده حقوق بشر در جهان است. برنامه ماشاو مدعی کمکهای علمی ـ اقتصادی به کشورهایی نظیر ایران شمالی است. همانگونه که بنیاد صهیونیستی سوروس نیز مدعی تلاش برای اشاعه دموکراسی است. حال آنکه نگاهی گذرا به روند فعالیت این گروهها نشان میدهد که آنها در اصل اهداف دیگری را دنبال میکنند.
باید گفت، ماشاو یک سازمان و تشکیلات صهیونیستی است که دارای ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی واجتماعی میباشد. این سازمان با حمایتهای آشکار و پنهان رژیم صهیونیستی اداره میشود و وظیفه عمده آن، استخدام نخبگان و مقامات کشورهای اسلامی برای خدمت به اهداف اسرائیل و یهود میباشد. رژیم صهیونیستی با فعال کردن سازمانهای صهیونیستی مانند ماشاو و سوخنوت در ایران شمالی و ایجاد تشکلهایی مانند انجمنهای دوستی کوشش میکند تا نه تنها مانع از حمایت مسلمانان ایران شمالی از ملت فلسطین شود، بلکه فضایی به وجود آورد که موجودیت نامشروع اسرائیل نیز مانند موجودیت سایر کشورهای جهان قانونی تلقی شود. ایران شمالی کشوری اسلامی و شیعی و دارای پیوندهای عمیق تاریخی، مذهبی، فرهنگی و قومی با ایران و جهان اسلام است. رژیم صهیونیستی با فعال کردن سازمانهای صهیونیستی مانند ماشاو و سوخنوت به دنبال تقویت گروههای ضداسلامی، تضعیف باورهای اسلامی و گروههای مخالف رژیم صهیونیستی در ایران شمالی است.
طی سالهای اخیر، باشگاه سلام ـ شالوم مجری برنامه ماشاو در ایران شمالی با شیوههای مختلف از جمله کارهای مالی و وعدههای متعدد به خانوادههای فقیر، برگزاری مراسمهای مختلف به تبلیغ یهودیت در ایران شمالی پرداخته و کوشش میکند با جذب مسلمانان ایران شمالی ، تعداد یهودیان را در این کشور افزایش دهند. گفتنی است آنها ایران شمالی را یکی از خاستگاههای اصلی قوم یهود معرفی میکنند! تبلیغ رژیم صهیونیستی و انحراف افکار عمومی از جنایات رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی از جمله محورهای فعالیت باشگاه سلام ـ شالوم در این کشور است. در این راستا نیز هر سال برنامه موسوم به «روز اسرائیل» با تلاش مشترک سفارت اسرائیل در باکو و سازمان جهانی یهودی «سوخنوت» و باشگاه سلام ـ شالوم در باکو برگزار میشود. در این میان، تلاشهای باشگاه سلام ـ شالوم برای نفوذ در سیستم آموزشی ایران شمالی و حضور در مدارس، حاکی از تلاش رژیم صهیونیستی برای تأثیرگذاری روی نسل جوان ایران شمالی و ترویج تفکرات صهیونیستی در میان آنهاست.
باشگاه سلام ـ شالوم به بهانه کمکهای تحصیلی و در چارچوب برنامه ماشاو هر سال در مدارس باکو و دیگر شهرستانهای ایران شمالی ، مراسمهایی را برگزار و در حاشیه آن غرفه اسرائیل را به نمایش میگذارد. در این مراسم از به اصطلاح موقعیت جغرافیایی و تاریخی اسرائیل، همچنین فرهنگ و آداب و رسوم آن گفتوگو میشود. حال آنکه رژیم نامشروع صهیونیستی با غصب اراضی اجدادی فلسطینیان ایجاد شده و اساساً موجودیت آن مشروع نیست. با وجود این، باشگاه سلام ـ شالوم به دنبال گسترش فعالیتهای خود در ایران شمالی است. در این راستا نیز فرهاد رحماناف، رئیس باشگاه سلام ـ شالوم، طی سخنانی در گردهمایی سال 1384 (فوریه 2005 ) این باشگاه تأکید کرد: این باشگاه در چارچوب برنامه ماشاو سمینارهایی با هدف رفع مشکلات جوانان ایران شمالی تشکیل داده است و به مبادله دانشآموز میان ایران شمالی و اسرائیل کمک میکند. این در شرایطی است که برخی از نشریات ایران شمالی از دست داشتن رژیم صهیونیستی در قاچاق کودکان آذری خبر دادهاند.
تاکنون صدها تن در ایران شمالی در چارچوب برنامه ماشاو آموزش دیدهاند. رژیم صهیونیستی در شرایطی ادعای کمکهای علمی و اقتصادی به کشورهای مختلف از جمله ایران شمالی را دارد که پروژة نسلکشی ملت فلسطین توسط رژیم صهیونیستی وارد مرحلهای شده است که در آن با حمایت سیاسی آمریکا، تظاهرکنندگان بیدفاع فلسطینی با موشک و هلیکوپترهای جنگی به خاک و خون کشیده میشوند. در واقع طی سالهای اخیر، رژیم صهیونیستی در ایران شمالی نیز به دنبال منافع صرف خود بوده است و کوشیده است در چارچوب نهادها و مؤسسات مختلف در همة بخشهای حساس این کشور نفوذ کند. رژیم صهیونیستی همواره از تقویت گروههای اسلامی در قفقاز و آسیای مرکزی به ویژه ایران شمالی و آشکار شدن جنایات این رژیم برای مردم نگران بوده و از همگرایی ایران شمالی با کشورهای منطقه ناخرسند است.
طی سالهای اخیر، این رژیم نه تنها در عمل به حل معضلات اقتصادی ایران شمالی کمک نکرده، بلکه کوشیده است از مسائل اقتصادی در جهت رسیدن به اهداف سیاسی استفاده کند. نهادهایی نظیر ماشاو، سوخنوت، سوروس و بنیاد مارشال هر کدام نهادهایی هستند که با ظاهری جذاب و شعارهای فریبنده، مسئول اجرای بخشی از اهداف توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی در ایران شمالی ، زدودن هویت ملی ـ اسلامی این کشور و وابسته کردن آن به رژیم صهیونیستی هستند. در این میان، افزایش فعالیتهای باشگاه سلام ـ شالوم در ایران شمالی به موازات افزایش تحرکات سوروس صورت میگیرد.
بنیاد صهیونیستی ـ آمریکایی سوروس نیز از جمله پوششهای رژیم صهیونیستی برای نفوذ در ایران شمالی است. برای اولین بار بیشتر در سال 1376 و در جریان بحران ورشکستگی مالی و اقتصادی کشورهای جنوب شرق آسیا نام بنیاد سوروس بر سر زبانها افتاد. در این بحران بیشتر کشورهای عضو آ. سه . آن به ویژه اندونزی و مالزی، تحت اقداماتی که سوروس انجام داده بود، متضرر شدهاند. به باور کارشناسان، بنیاد سوروس با داشتن پشتوانه مالی و سیاسی به عنوان یکی از ابزار فشار و نفوذ آمریکا و رژیم صهیونیستی در مناطق مختلف ایفای نقش میکند. این بنیاد از طریق ارتباط با احزاب مخالف، مطبوعات و جمعیتها و سازمانهای منتقد دولت در کشورهای مورد نظر، سعی در برآوردن اهداف واشنگتن و تلآیو دارد. ایران شمالی از جمله کشورهای قفقاز است که بنیاد سوروس بلافاصله پس از فروپاشی شوروی به دلایل مختلف کوشید حضور خود را در این کشور افزایش دهد: نخست اینکه، ایران شمالی تنها کشور اسلامی در قفقاز محسوب میشود. دوم اینکه، ایران شمالی با داشتن منابع قابل توجه انرژی به عنوان یک کشور ثروتمند در قفقاز و دارای موقعیت استراتژیک شناخته میشود. در چنین شرایطی است که پس از روی کار آمدن حیدرعلیاف در سال 1372 (1993 میلادی)، بنیاد سوروس نیز فعالیتهای خود را در این کشور گسترش داد و «انستیتو جامعه باز سوروس» با ادعای اشاعه دموکراسی در ایران شمالی فعالیت خود را در این کشور اسلامی آغاز کرد. بنیاد سوروس همسو با اهداف رژیم صهیونیستی برای از هم پاشیدن بنیانهای اجتماعی و مذهبی در این کشور نیز فعالیت میکند. در راستای سیاست نفوذ رژیم صهیونیستی، روزنامه 525 ، چاپ باکو، در 24 آوریل 2004 نوشت: «گردهمایی تأسیس جمعیت دوستی جوانان اسرائیل و آذربایجان با حضور نمایندگان سازمان بینالمللی یهودی سوخنوت و کارمندان سفارت اسرائیل برگزار شد. هدف این جمعیت توسعه دادن به ارزشهای تاریخی، ملی و معنوی میان ملتهای ایران شمالی و اسرائیل است!!». در واقع تأسیس این گونه جمعیتها و انجمنهای دوستی از جمله دیگر شگردهای رژیم صهیونیستی برای گسترش نفوذ در ایران شمالی است.
منبع: ایران شمالی
1. Eliz Youtoab
2. Azal
3. E. Chernin
هم پیمانی اجباری باکو با رژیم صهیونیستی
به رغم افرایش انزجار از رژیم صهیونیستی در میان مردم مسلمان ایران شمالی، اقدامات این رژیم برای گسترش نفوذ در ایران شمالی به منظور تبدیل این خطّه به پایگاه منطقهای صهیونیسم در حال افزایش است. به طوری که مناسبات به اصطلاح دیپلماتیک و سیاسی با رژیم صهیونیستی بیشترین جایگاه را در مناسبات سیاست خارجی باکو به خوداختصاص داده است.
در این راستا آلکس شاپیرو سلیمان، معاون اول مجمع بینالمللی «آذربایجان ـ اسراییل» و سرمایهگذار یهودی ، اخیراً اعلام کرد: دولت باکو به مدت طولانی هم پیمان استراتژیک مهمی برای اسراییل خواهد بود.
به گفته وی، در حال حاضر، مناسبات سیاسی و اقتصادی بین دولت باکو و رژیم صهیونیستی در سطح عالی رشد میکند و مقامات عالی دو طرف سفرهای متقابلی انجام میدهند تا علاوه بر این رژیم صهیونیستی از خط لوله «باکو ـ تفلیس ـ جیحان» نفت وارد کند. واردات نفت اسراییل از دولت باکو، بخش عمدهای از نیازهای رژیم صهیونیستی را تأمین میکند.
وی معتقد است روابط اسراییل ـ با دولت باکو چشمانداز خوبی دارد. گفتنی است مجمع بینالمللی «اسراییل ـ آذربایجان» چهار ماه پیش در چارچوب اهداف توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی ایجاد شد و در هفتههای اخیر تحرکات خود را گسترش داده است. در این راستا اخیراً نمایندگان این مجمع با نمایندگان جوامع «ترکها» در فلسطین اشغالی ملاقات کردهاند. در این دیدار «لواسپیواک» مدیرکل مجمع بینالمللی «اسراییل ـ آذربایجان» مدعی دوستی مردم ایران شمالی و یهودیان ساکن در فلسطین اشغالی شده و آن را به عنوان الگوی دوستی معرفی کرد!!
واقعیت این است که با گذشت حدود 15 سال از مناسبات دولت باکو با رژیم صهیونیستی این رژیم نمیتواند علایق خود در ایران شمالی را پنهان سازد. رژیم صهیونیستی در طیف سیاسی ، اقتصادی ، امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی اهداف تنشزایانه در ایران شمالی دنبال میکند و برای رسیدن به این اهداف توسعهطلبانه از جمله برای اجرای طرح ترویج تفکرات صهیونیستی و حذف اسلامگرایی در ایران شمالی ، تسلط بر منابع انرژی این کشور، در اختیار گرفتن خاک و فضای ایران شمالی برای ایجاد مراکز نظامی، جاسوسی و استراق سمع و تقویت موقعیت یهودیان ساکن در اطراف باکو، نیاز به حضور گسترده در این کشور دارد. رژیم صهیونیستی برای زمینهسازی جهت تحقق این حضور گسترده نیز مدعی وجود روابط استراتژیک میان دولت باکو و رژیم صهیونیستی است. این در شرایطی است که بین مردم مسلمان و رژیم صهیونیستی کوچکترین وجه اشتراکی وجود ندارد و اساساً سخن گفتن از منافع مشترک دو طرف بیهوده است. رژیم صهیونیستی با حمایت لابی ارمنی در عمل از تداوم مناقشة قرهباغ حمایت میکند و با عناوین فریبنده صدها جوان آذری را برای مزدوری و انجام کارهای پست به فلسطین اشغالی برده است. این رژیم مزدورانه به تحریف تاریخ ایران شمالی به منظور یهودی کردن فرهنگ و تاریخ این خطه میپردازد و تلاش دارد با تحریک دولت باکو به اتخاذ سیاست پانآذریستی ـ صهیونیستی بلایای سال 1992 را این بار در سطح وسیعی برای مردم ایران شمالی تکرار کند.
بیشک چنین رژیم تجاوزکاری که در پشت همه توطئهها علیه جهان اسلام قرار دارد، نمیتواند شریک راهبردی برای ایران شمالی باشد. آنهایی که در باکو از گسترش مناسبات با رژیم صهیونیستی و از به اصطلاح روابط راهبردی با این رژیم سخن میگویند و پشت سرهم نهادهای مشترک به اصطلاح دوستی و همکاری میان رژیم صهیونیستی و دولت باکو تشکیل میدهند و نوعی همپیمانی اجباری میان باکو و تلآویو ایجاد میکنند، باید به این سئوال مردم ایران شمالی پاسخ دهند که این رژیم به اصطلاح دوست، طی پانزده سال اخیر کدام کمک فنی ، اقتصادی و نظامی را به ایران شمالی کرده است؟ در کدام عرصه بینالمللی با قاطعیت از ایران شمالی دفاع کرده است؟ آیا جز این است که بزرگترین به اصطلاح افتخار اقتصادی و صنعتی رژیم صهیونیستی در ایران شمالی مستقل کردن کارخانههای شرابسازی برای تباهی نسل جوان بوده است؟
مطمئناً کسانی که امروز با اتخاذ سیاست وادادگی، زمینه را برای جولان صهیونیسم در ایران شمالی فراهم ساختهاند، فردا پاسخگوی مردم مسلمان این خطه خواهند بود که بارها اعلام کردند صهیونیستها را دشمن خود میدانند و مخالف مناسبات با آنها هستند.
دوره حکومت سلسلة قاجار (1173 تا 1304 شمسی) ، یکی از تاریکترین دورههای تاریخ ایران است. در دورة حکومت قاجار، بخشهای بزرگ و مهمی از خاک ایران به اشغال بیگانگان درآمد. یکی از مهمترین علل مخالفت بزرگان علمای شیعه با حکومت قاجار، ناتوانی این حکومت در حفظ تمامیت ارضی کشور بود. پس از انعقاد عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمانچای و اشغال شدن سرزمینهای قفقازی ایران توسط روسیه، و نفوذ شگفتآور روس و انگلیس در ایران به علت بیکفایتی حکومت، روحانیت شیعه در سطح مرجعیت به مخالفت با حکومت برخاست. قدرت مرجعیت در مخالفت با حکومت و مقابله با نفوذ بیگانگان با «فتوای تحریم تنباکو» که توسط میرزای شیرازی صادر شد، آشکارتر شد. مبارزه روحانیت در طی زمان، به انقلاب مشروطیت انجامید که رهبری آن را علما و بخصوص آیت الله العظمی ملا محمد کاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی (1218 ـ 1290 شمسی)، شاگرد برجسته میرزای شیرازی بر عهده داشت. با رهبری حرکتهای مردمی توسط علما و بخصوص آخوند خراسانی، مظفرالدین شاه مشروطیت را پذیرفت و مجلس شورای ملی تأسیس گردید، اما اندکی نگذشت که محمدعلی شاه با غرور و نخوت پیمان پدر را زیر پا نهاد و مجلس را به توپ بست. در این زمان، آخوند خراسانی نامهای به محمدعلی شاه نوشت، نامهای که میتوان آن را محاکمهنامة سلسلة قاجار نامید که چگونه تمامیت ارضی مملکت شیعه را پاس نداشتند. آخوند خراسانی خطاب به محمدعلی شاه نوشت:
«از بدو سلطنت قاجاریه ، صدمات فوقالطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالک شیعه از حسن کفایت (!) آنان به دست کفار افتاده. قفقاز ، شیروانات، بلاد ترکمان، بحر خزر، افغانستان، بلوچستان ، بحرین، مسقط و غالب جزایر خلیج فارس و عراق عرب و ترکستان، تمام از ایران مجزا شد. دو ثلث تمام از ایران رفت و این یک ثلث باقی مانده را هم به انحای مختلف، زمامش را به دست اجانب دادند. گاهی مبالغ هنگفت قرض کرده و در ممالک کفر خرج نمودند و مملکت شیعه را به رهن کفار دادند. گاهی به دادن امتیازات منحوسه، ثروت شیعیان را به مشرکین سپردند... گاهی خزاین مدفونة ایران را به ثمن نجس (مبلغ ناچیز) به دشمنان دین سپردند. یکصد کرور بیشتر خزینه سلطنت که از عهد صفویه و نادرشاه و زندیه ذخیره بیتالمال مسلمین بود، خرج فواحش فرنگستان شد و آن همه اموال مسلمین را که به یغما میبردند، یک پولش را هم خرج اصلاح مملکت، سدّ باب احتیاج رعیّت نمودند. به حدّی شیرازه ملک و ملت را گسیختند که اجانب علناً مملکت را مورد تقسیم خود قرار داده.
این منکر دین! ای گمراه! پدرت دستور (مشروطه) را صادر کرد. اما از روزی که تو به سلطنت نشستی، همه وعدههای مشروطه را زیر پا نهادی... تو دشمن دین و خاین به مملکت هستی. من به زودی به ایران میآیم و اعلام جهاد میکنم»
از متننامه آشکار است که «حفظ تمامیت ارضی مملکت شیعه» و مقابله با نفوذ دولتهای خارجی در اندیشة آخوند خراسانی (و روحانیت شیعه) جایگاه بلندی داشت و یکی از علل مهم و اساسی مرجعیت شیعه با حکومت قاجار، ناتوانی و بیکفایتی این حکومت در حفظ تمامیت ارضی مملکت شیعه بود. آخوند در نامه به محمدعلی شاه، انزجار خود را نه فقط از شخص او، که از سلسلة قاجار نشان میدهد که چگونه دو سوم از خاک ایران را به اشغال بیگانگان دادهاند...
در آن زمان ، روس و انگلیس ، عملاً ایران را به سه منطقه (منطقة جنوب تحت اشغال انگلیس، منطقة شمال تحت اشغال روسیه، و منطقة مرکزی و کویری که نیروهای نظامی روس و انگلیس در آنجا حضور نداشتند.) تقسیم کرده بودند. هنگامی که ایران به دو بخش نفوذ روس و انگلیس تقسیم میشود، آخوند خراسانی با ارسال تلگرافی به دولتهای روس و انگلیس اعتراض شدید خود را ابراز میدارد.
انحراف مشروطیت و قبضة حکومت توسط عوامل بیگانگان و دشمنان دین و مملکت از یک سو، و حضور نیروهای بیگانه در کشور از سوی دیگر، تهدیدی بزرگ را متوجه تمامیت ارضی مملکت میکند. آخوند خراسانی که به شدّت از برباد رفتن «دو ثلث از خاک ایران» در دورة قاجار و پاره پاره شدن مملکت بزرگ شیعه ناراحت بود، گویی احساس میکند که بار دیگر تمامیت ارضی ایران در معرض مخاطره قرار گرفته است.
اینجاست که آخوندخراسانی، مرجع بزرگ جهان تشیع ، برای حفظ ایران ، دفع ستم خارجی و داخلی و مبارزه مستقیم با اشغالگران حکم جهاد میدهد، آقا نجفی قوجانی، صاحب «سیاحت شرق» که خود از یاران آخوند خراسانی بوده و در نزد ایشان حضور داشته، نوشته است: «چون روس ظلم و تعدیات جابرانه خود را از حد برد... آقای آخوند در نیمة آخر ذیحجة هزار و سیصد و بیست و نه ، عازم ایران و دفاع از روس (دفاع در مقابل روسیه) گردید.
طلاب در مسجد عمران، ناطقین به منبر میکردند و مردم را تحریض و ترغیب بر دفاع از روس و حفظ بیضة اسلامی مینمودند... آخوند تمام علما را با هم متحد ساخت در حرکت نمودن ... رؤسای عشایر با آخوند بیعت میکردند و قول میدادند که هر کدام با چند هزار تفنگچی که داشتند، حرکت نمایند. در ظرف دو روز عدد تفنگچیهای عشایر که ملتزم حرکت شدند به دویست هزار رسید و از حدود کرمانشاه، از داودخان و شیرخان و سایر خوانین تلگراف رسید که ما همه در رکاب ظفر انتساب حاضریم و تمام علمای نجف و طلاب نیز عازم به حرکت بودند...»
به راستی اگر آخوند با صدها هزار سرباز وارد میدان مبارزه با روسیه میشد، چه اتفاقی رخ میداد؟
دویست هزار سرباز فقط از اعراق در رکاب آخوند خراسانی بودند و اگر پای آخوند به ایران میرسید، صدها هزار سرباز دیگر به سپاه او میپیوستند.
بیگمان نه تنها روس از خاک ایران اخراج میشد، بلکه به احتمال زیاد، اراضی قفقازی ایران نیزکه با انعقاد عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمانچای به اشغال روسیه درآمده بود، آزاد میشد. میتوان گفت که حرکت جهادی آخوند خراسانی، تداوم حرکتی بود که علما و روحانیت شیعه پس از عهدنامه گلستان آغاز کردند و از عباس میرزا در جنگ با روسیه و آزادسازی اراضی اشغالی حمایت کردند و با فتوای جهاد علما و حضور آنان در صف جهادگران، اراضی اشغالی آزاد گردید. اما به علت بیکفایتی حکومت قاجار و در نتیجة بازیهای سیاسی انگلیس و روس، عهدنامه ننگین دیگری به نام ترکمانچای رقم خورد...
اسناد وزارت خارجة انگلستان حاکی از آن است که در دورة انقلاب مشروطیت، دولتهای روس و انگلیس با یکدیگر توافق کردند که به منظور آرام ساختن مردم، علما را از صحنة فعالیتهای سیاسی دور کنند، از این رو دو دولت یاد شده طی یک یادداشت مشترک از آخوند خراسانی و سایر علمای عراق خواستند که فعالیت سیاسی خویش را متوقف کنند. آخوند این درخواست را نپذیرفت و پس از آن در مطبوعات انگلستان مطالبی شدیداً خصمانه علیه آخوند انتشار یافت. روسها نیز از عزم ایشان در اعلام جهاد و سفر ایشان با صدها هزار سرباز شیعة فدایی به ایران، به شدت مضطرب و نگران بودند.
آنها میدانستند که آخوند نه تنها توانایی اخراج روسها از ایران را دارد، بلکه قادر است سرزمینهای قفقازی ایران را نیز آزاد سازد و ....
مرحوم آقا نجفی قوچانی مینویسد: « پنجاه هزار قشون و رجال عثمانی و سفرای دول تماماً حاضر بودند برای تماشا (تماشای شکوه و عظمت حرکت آخوند و صدها هزار سرباز داوطلب شیعه). قوت و شوکت اسلام (را) آن وقت فهمیدم، و سفیر روس ترسان و لرزان بود.»
آقا نجفی که خود شاهد ماجرا بوده ، مینویسد: «آقای آخوند مقرر داشتند که فردا میرویم به مسجد سهله. توسلی به جا میآوریم ، پس از آن حرکت مینماییم... آقای آخوند در آن شب به واسطة کثرت زوار عربی نتوانست در رواق برود و نماز بخواند، در همان بیرونی منزل مشغول به نماز گردید و ماها هم اقتدا نمودیم. بعد از نماز متفرق شدیم، من آمدم به منزل...
صبح قبل از آفتاب رو به دروازه کوفه رفتیم (برای رفتن به کربلا)، سیدعربی از رفقا پرسید: کجا؟ ، گفتم ... کربلا؛ گفت: من شنیدهام آقای آخوند ناخوش است، نمیتواند حرکت کند.
گفتم: دروغ است، دیشب صحیح و سالم بود. گفت: بلکه میگویند مرده.
گفتم: خدا دهنشان را بشکند. این چه فایده دارد که نیم ساعت دیگر کذب این حرف آشکار شود.
او از من گذشت و من رو به دروازه رفتم. نهایت از کوچهای رفتم که منزل آخوند سر راه بود. به در منزل که رسیدم. شنیدم صدای گریه از منزل بلند است...
راستی راستی آخوند مرده ... احرار یتیم شدند. خاک بر سر شدند... آخوند کجا رفت...
عصر برگشتم به خانه . با چشم گریان ... اهل بیت گفتند؛ با اشک ریزان مگر تو نمیروی؟ گفتم، آخوند تنها رفت، هیچکس را نبرد، قابل نبودیم، آدم نبودیم. الان برو، تمام نجف ببین هیچ نقطهای بیگریه و زاری میبینی ؟ بیسوز و گداز میبینی؟ مرد گریه میکند، زن گریه میکند، ... زمین گریه میکند، آسمان گریه میکند...
در ربیع دوم 1330 خبر آمد که روس ... بقعة مطهرة حضرت رضا(ع) را به توپ بستند و با اسب وسگهای خود وارد صحن و رواق شدند...»
محققان نوشتهاند که آخوند خراسانی را جاسوسان انگلیسی و روسی مسموم کردند و بدین گونه رهبری بزرگ از رهبران شیعه، در مقابله با دولتهای استعماری روس و انگلیس و در تلاش برای حفظ مملکت شیعه به شهادت رسید...
آخوند خراسانی، و بعد از وی صدها و هزاران عالم شیعه در عراق، ایران شمالی (سرزمینهای قفقازی ایران)، ایران و ... به شهادت رسیدند. بدون رهبری و مجاهدت علمای شیعه ، آزادی عراق از چنگ انگلیس، شکلگیری نهضت مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت در ایران، پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی در ایران ممکن نبود. در طول تاریخ شیعه و ایران، علما همواره رهبری جریانها و حرکتهای ضد اشغالگری و آزادیبخش را برعهده داشتهاند. از این روست که روسها، پس از اشغال سرزمینهای قفقازی ایران، بیدرنگ به کشتار و تبعید علما دست زدند و در نخستین ایام تجاوز به اراضی ایران و اشغال شهر گنجه، علما و سادات را در مسجدی جمع کرده و همه آنها را کشتند ... بعد از سرنگونی نظام تزاری و برپایی نظام کمونیستی نیز نخستین اقدام کمونیستها، قتل عام و بازداشت و تبعید علمای ایران شمالی بود که در جریان آن صدها تن از علمای شیعه به شهادت رسیدند. نظام کمونیستی روسیه، حوزههای علمیه را برچید و مساجد را تعطیل، و آموزش قرآن و معارف اسلامی را ممنوع کرد. کمونیستها میدانستند که با وجود علما و حوزههای علمیه، تداوم اشغال اراضی قفقازی ایران که عمدتاً شیعهنشین میباشد، به آسانی میسر نخواهد بود.
پس از فروپاشی شوروی، که آشفتگی سیاسی بر ایران شمالی حاکم بود و کشمکش بین قدرت طلبان و حاکمیت جویان به شدت ادامه داشت، مساجد بازگشایی و حوزههای علمیه در سراسر ایران شمالی از نخجوان تا باکو و گنجه دایر شد. اما در پی استیلای خاندان علیاف و به دستور حیدرعلیاف حوزههای علمیه دوباره تعطیل گردید. آموزش قرآن در مساجد ممنوع شد. جوانانی که برای آموزش علوم اسلامی به حوزه علمیه قم رهسپار میشدند. تحت تعقیب و فشار قرار گرفتند. فعالان حرکت اسلامی زندانی شده و برخی از آنها به شهادت رسیدند... و اکنون، الهامعلیاف (رییس گروه حاکم بر ایران شمالی) پخش اذان از مساجد را نیز ممنوع کرده است!...
آری، هنگامی که ظالمان بر مردم مسلط میشوند، اینگونه رفتار میکنند. چه کسی میتواند باور کند که در ایران شمالی که پارهای از مملکت شیعة ایران است، پخش اذان از مساجد ممنوع شده است؟ و در مدارس دولتی، آموزش شطرنج و تخته نرد آزاد است. اما آموزش قرآن کریم ممنوع!...
با این حال ، به نظر میرسد، اینگونه اقدامات نمیتواند روند آزادی ایران شمالی و الحاق دوبارة آن به مملکت شیعه را دچار سکون سازد. چرا که حرکت آزادیبخش ایران شمالی که یک حرکت تاریخی و مردمی است، از حمایت علمای بیدار و پیشتاز شیعه برخوردار است. در آغاز دور دوم جنگهای ایران ـ روس که به فرماندهی عباس میرزا برای آزادی سرزمینهای تحت اشغال روس، آغاز شد، عموم علما از آیت الله کاشف الغطاء تا آیت الله مجاهد فتوای جهاد دادند... پس از فروپاشی شوروی نیز علمای بیدار شیعه در ایران همواره توجه خاصی نسبت به شیعیان ایران شمالی و عموم شیعیان قفقاز داشته و همواره نسبت به رژیم باکو معترض بودهاند. چنانکه وقتی در دورة حاکمیت حیدرعلی اف و تدوین قانون اساسی ضداسلامی برای ایران شمالی، از معرفی «اسلام» به عنوان «دین رسمی» در این قانون فرمایشی خودداری کردند، علما و حوزههای علمیه تبریز و اردبیل و ... به اعتراض برخاستند... یا در موارد دیگری مانند دستگیری و شکنجه فعالان حزب اسلامی در باکو، تخریب مسجد «کؤهنه گونشلی» ، تعطیلی مسجد جمعة باکو و تعطیلی حوزههای علمیه در ایران شمالی، علمای شیعه در ایران واکنش نشان دادند. سال گذشته نیز هنگامی که نشریة غربگرای «صنعت» در باکو، مقالهای اهانتآمیز نسبت به پیامبر اسلام را منتشر کرد. حرکت گستردهای در ایران بخصوص در مناطق آذربایجان وتهران علیه رژیم باکو شکل گرفت که رهبری این حرکت نیز با روحانیت بود.
حرکت امروز روحانیت بیدار شیعه بخصوص علمای آذربایجان در حمایت از شیعیان مظلوم قفقاز و ایران شمالی، رهبری معنوی حرکت آزادیبخش ایران شمالی و مقابله با سیاستها و اقدامات ضد اسلامی رژیم باکو، حرکتی در امتداد حرکت بزرگانی چون میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و امام خمینی است و ریشه در تاریخ حرکتهای آزادیبخش روحانیت شیعه دارد و تردیدی نیست که رهبری مستمر علمای شیعه میتواند به آزادی ایران شمالی و پیوستن دوبارة آن به مملکت شیعه و قلمرو حاکمیت دولت شیعی منجر شود. هنگامی که شاه اسماعیل صفوی دولت فراگیر شیعی و دولت وحدت ملی را در ایران تشکیل داد، نخستین اقدام وی آزادسازی شیروانات و ایران شمالی بود...
منبع: ایران شمالی
متن کامل اظهارات حسن عباسی در گفتوگویی عجیب درباره سینمای ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
مدتی قبل در مقالهای با عنوان"چرا نیروهای ارزشی وجود لانه جاسوسی انگلیس را بر نمی تابند؟" را منتشر کردم. در این مقاله سعی کردم درباره نقش سازمانهای اطلاعاتی انگلیس و آمریکا و موسسات و نهادهای وابسته به آن مطالبی را مطرح و اثبات کنم؛ تا اینکه امروز به داستانی جالب در یکی از سایتهای اینترنتی برخورد کردم که میتواند مویدی باشد بر صحت آنچه که به دنبال اثبات آن بودیم.
مضافا بر اینکه این داستان( هرچند ممکن است واقعیت هم نداشته باشد) ثابت میکند که فعالیتهای غیر متعارف جاسوسی این سازمانها تحت پوشش موسسات و شرکتهای خدمات مشاورهای(اقتصادی و غیر اقتصادی)...برای ملتهای اروپایی به امری بدیهی و عادی تبدیل شده تا آنجاکه یک چوپان هم در دور افتاده ترین نقطه اروپا و بیرون از محیط شهری هم میتواند به راحتی تشخیص دهد که یک به ظاهر مشاور(اما در حقیقت کارمند ASA یا MI6) به دنبال چیست و چه کاره هست و چه تواناییهایی دارد( هر چند ممکن است نداند و یا به روی خود نیاورد که چنین فردی با چنین تواناییهای خارقالعاده و غیرمتعارفی میتواند عامل سرویسهای اطلاعاتی انگلیس باشد).
مطلب دیگر اینکه در این داستان به اهمیت فوقالعاده فضای سایبری بیشتر پی خواهیم برد وقتی که بفهمیم سیستم تار عنکبوتی فضای سایبری و تکنولوژی برتر غربی، نقش مهمی در افزایش دقت و سرعت این سازمانها در دست یابی به کوچکترین و ریزترین اطلاعات کاربران و حتی غیر کاربران دارند( تمامی کشرهایی که به نوعی با شبکه جهانی اینترنت ارتباط دارند و یا ماهوارهها با کمک تکنولوژی GPS و به مدد دسترسی به اینترنت می توانند هر گونه تحرکی را در سرزمینهای بیگانه رصد کنند) اینترنت با همه مزایا و نقاط مثبت آن (که بسیار فریبنده است) تبدیل به ابزار جاسوسی با قدرت نفوذ بسیار بالا و در خدمت اشراف اطلاعاتی کشورهای استعماری چون انگلیس و آمریکا و اسرائیل بر همه جهان در آمده. بخوانیم:
داستان جالب “شغل عجیب !”
چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروکله ی یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جادههای خاکی پیدا میشود. رانندهی آن اتومبیل که یک مرد جوان با لباس Brioni ، کفشهای Gucci ، عینک Ray-Ban و کراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگویم که دقیقا چند راس گوسفند داری، یکی از آنها را به من خواهی داد؟
چوپان نگاهی به جوان تازه به دوران رسیده و نگاهی به رمههاش که به آرامی در حال چریدن بود، انداخت و با وقار خاصی جواب مثبت داد.
جوان، ماشین خود را در گوشهای پارک کرد و کامپیوتر Notebook خود را به سرعت از ماشین بیرون آورد، آن را به یک تلفن راه دور وصل کرد، وارد صفحه ی NASA روی اینترنت، جایی که میتوانست سیستم جستجوی ماهوارهای ( GPS ) را فعال کند، شد. منطقه ی چراگاه را مشخص کرد، یک بانک اطلاعاتی با 60 صفحهی کاربرگ Excel را به وجود آورد و فرمول پیچیدهی عملیاتی را وارد کامپیوتر کرد.
ادامه در لینک زیر
بالاخره 150 صفحه ی اطلاعات خروجی سیستم را توسط یک چاپگر مینیاتوری همراهش چاپ کرد و آنگاه در حالی که آنها را به چوپان میداد، گفت: شما در اینجا دقیقا 1586 گوسفند داری.
چوپان گفت: درست است. حالا همینطور که قبلا توافق کردیم، میتوانی یکی از گوسفندها را ببری.
آنگاه به نظاره ی مرد جوان که مشغول انتخاب کردن و قرار دادن آن گوسفند در داخل اتومبیلش بود، پرداخت. وقتی کار انتخاب آن مرد تمام شد، چوپان رو به او کرد و گفت: اگر من دقیقا به تو بگویم که چه کاره هستی، گوسفند مرا پس خواهی داد
مرد جوان پاسخ داد: آری، چرا که نه!
چوپان گفت: تو یک مشاور هستی.
مرد جوان گفت: راست میگویی، اما به من بگو که این را از کجا حدس زدی؟
چوپان پاسخ داد: کار ساده ای است. بدون اینکه کسی از تو خواسته باشد، به اینجا آمدی. برای پاسخ دادن به سوالی که خود من جواب آن را از قبل میدانستم، مزد خواستی. مضافا، اینکه هیچ چیز راجع به کسب و کار من نمیدانی، چون به جای گوسفند، سگ مرا برداشتی.
منبع:انجمن علمی کوروش
افشاگری پیام فضلینژاد با استناد به سخنرانی علامه مصباح یزدی:
نسبت «مشایی» و «فراماسونری»
افشاگری یک سرباز خودسر امام زمان
اصلیترین گزاره «فرقه مشائیه» یعنی شعار «خدا شدن انسان» (اومانیسم اسلامی) کپیبرداری کهنهای از تئوری «اسلام آمریکایی» برای «تجزیه دین» است ... کسی که حامی بازگشت «سیدحسین نصر» (رییس دفتر سابق فرح پهلوی و عضو فعلی بنیاد اشرف پهلوی) به ایران است، «اسفندیار رحیممشایی» بود نه آقای حداد عادل...
"عماریون"- سایت ارزشی صراط نوشت:
پیام فضلی نژاد - پژوهشگر موسسه کیهان:
سخنرانی آیت الله «محمد تقی مصباح یزدی»را پیرامون بازتولید تشکیلات فراماسونری در ایران که روز 24 فروردین 1390 در جمع مسئولان «شورای عالی زنان» ایراد شد، باید یکی از مهمترین سخنرانیهای تاریخ سیاسی معاصر دانست؛ چه اینکه نمادها و نشانههای معرفتی- سیاسی دو دهه گذشته حکایت از ظهور پدیدهای به نام «کودتای ایدئولوژیک ماسونها» در ایران دارد که در تحلیلهای امنیتی، موفقیت چنین کودتایی را «شرط لازم» برای «سقوط فیزیکال» یک نظام سیاسی میدانند. هر چند دو ماه پیش نیز یکی از نزدیکان آیتالله مصباح یزدی در گفتگویی خبر از نقطه نظرات ایشان پیرامون «افزایش نفوذ جریان فرهنگی فراماسونری در بدنه دولت» داده بود، اما اینبار اشارات صریح رییس «موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)» به شاخصهای این فرقه نفوذی و مقایسه تطبیقی آن با رویکردهای شبهمعرفتی مانند «مکتب ایرانی» و «ملیگرایی» سبب شد تا دوباره حساسیت پیرامون کارکرد فراماسونری در ایران از حاشیه بحثهای تئوریک به متن مسائل سیاسی کشور بیاید.
گویی تاریخ هم برای «آیتالله» - که نه تنها «فقیه» بلکه «فیلسوفی الهی» است – و هم برای ما تکرار میشود. او یکبار پیشتر در پایان دهه 1370 با ارائه سلسله گفتارهای انتقادی خود پیش از خطبههای نماز جمعه تهران علیه گفتمان ماسونی اصلاحطلبان شوریده بود و اکنون نیز در روزهای آغازین دهه 1390 بار دیگر با اتخاذ موضعی بههنگام علیه بازتولید ایدئولوژی و تشکیلات فراماسونری در ایران به میدان آمده است. با این تفاوت که یک دهه پیش، آیتالله «مصباح یزدی» به «خودیها» پیرامون نفوذ «غیرخودیها» هشدار داد، اما نگرانی امروز او از «نفوذ ماسونها در جریان خودی» است؛ هر چند محور هر دو هشدار آیتالله به فاصله یک دهه، ظهور قرائتهای التقاطی دینی از «اسلام سکولار» و «نسبیگرایی» تا «مکتب ]اسلام[ ایرانی» و «ملیگرایی» است. هشدار آیتالله روشن است: نزاع میان «اسلام آمریکایی» با «اسلام ناب محمدی(ص)» با صورتی نوین و ماهیتی ثابت برای «تجزیه دین» - این بار توسط فرقه مشائیه- ادامه دارد و بنابر آموزههای امام خمینی(ره) نباید از این دشوارترین «جنگ عقیدتی» میان حق و باطل غافل بود. برای همین آیتالله مصباح یزدی میگوید: «خطری که من احساس میکنم شدیدترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذیهایی است که در بین خودیها در حال رشد هستند.»
فراماسونری؛ از لندن تا تهران
ظهور لژهای سری فراماسونری را در جهان باید در دهههای 1650 و 1660 میلادی در «دانشگاه آکسفورد» انگلستان جستجو کرد؛ دانشگاهی که هفته گذشته نیز نامش به سبب حمایت از «مهدی هاشمی» در صدر اخبار جنجالی قرار گرفت. دانشمندانی مانند «اسحاق نیوتن» و فلاسفه تجربهگرا مانند «جان لاک» - که تئوری «جامعه مدنی» او در نیمه دهه 1370 به شعار اصلاحطلبان و دولت «سیدمحمد خاتمی» بدل گشت - از نخستین کسانی بودند که با تاسیس انجمنهای مخفی زمینههای رشد فراماسونری را فراهم ساختند و با تولید «مبانی نظری سرمایهداری» به تدوین ایدئولوژی ماسونی کمک کردند. فراماسونری در اروپای قرن هفدهم، از یک سو مبنایی ایدئولوژیک و زیربنایی معرفتی یافت که پروتستانهای مسیحی آن را بر شاخصهای «لیبرالیسم کلاسیک» (با تکیه بر مالکیت خصوصی و مشروعیت سرمایهداری) و «اومانیسم الحادی» (با تکیه بر انسانمحوری و انکار فطرت الهی) بنا کردند؛ پیشروان آن شعار «عشق به انسان» و واژگان سهگانه «آزادی، برابری، برادری» را با نوعی از «معنویت یهودی» (کابالیستی/ صهیونیستی) و «تساهل مذهبی« درآمیختند و سرانجام از دل رواج این مبانی تئوریک، در دهه 1680 یک تجدیدنظرطلبی بزرگ و سپس کودتایی ایدئولوژیک علیه آئین مسیحیت آغاز گشت که به تحولات موسوم به «انقلاب باشکوه» 1688.م انگلستان رسید؛ این اولین «انقلاب مدرن» به روایت اصلاحطلبان سکولار، اما در واقع نخستین «کودتای ماسونی» در جهان بود و از قضاء توسط «حزب سبزهای انگلستان» (حزب ویگها) و سرمایهداران یهودی به وقوع پیوست و نخستین حلقه از کودتاهایی بود که موج آن به فرانسه و سپس آمریکا در سال 1789.م رسید.
دین و فراماسونری در ایران معاصر
اگرچه موج ترویج ایدئولوژی ماسونی با دستور «جرج سوم» پادشاه انگلستان به «سر گوراوزلی» (سفیر وقت بریتانیا در تهران) به ایران نیز رسید، اما تاسیس «انجمن مخفی فراموشخانه» توسط «میرزا ملکم خان ارمنی» را در سال 1275ه.ق نخستین تکاپوی رسمی- تشکیلاتی فراماسونرها میدانند که برای ساخت طبقه روشنفکران سکولار (غیردینی/ عرفی) و گسترش فلسفه اومانیستی پدید آمد تا به روایت ملکمخان، این روشنفکران از دل قرآن و با استفاده ابزاری از اسلام به صورتبندی گفتمان لیبرالیستی بپردازند؛ گفتمانی التقاطی که با شعار «رنساس اسلامی» به پیدایش «اسلام لیبرال» انجامید و در تحولات منتهی به «انقلاب مشروطه» نیز نقشآفرین بود. یکی از کلیدیترین بخشهای سخنرانی آیتالله مصباح یزدی معطوف به همین بازه زمانی و شیوه عمل ماسونها است، چنانکه این فیلسوفِ متأله معاصر از رهگذر مقایسه تطبیقی میان دوران مشروطه با عصر پس از انقلاب اسلامی میگوید: «امروزه در درون جامعه ما تشکیلات فراماسونری در حال شکل گرفتن است و همانطور که در دوران مشروطه، فراماسونری با شعار قرآن و اسلام پیش آمد، امروز نیز فراماسونری با شعارهای اسلام و انقلاب جلوه میکند و تحت پوشش آن حرف خود را بیان میکند، یعنی قالب را حفظ و محتوا را عوض میکند.»
ماسونهای ایران هیچگاه از روش میرزا ملکمخان برای «استفاده ابزاری از دین» عدول نکردند و در طول سه دهه تاریخ انقلاب اسلامی کوشیدند تا اصول موضوعه گفتمان لیبرال سرمایهداری را از دل اسلام استخراج و استنتاج کنند و تئوریهای ماسونی را با مستندات قرآنی درآمیزند تا تجدیدنظرطلبی ایدئولوژیک خود را به نام «اصلاحطلبی دینی» پیش ببرند، چرا که به روایت «مصطفی ملکیان» (ایدئولوگ جریان موسوم به روشنفکری دینی) هیچ گفتمانی در ایران بدون اتکاء به ادبیات دینی رشد نخواهد کرد و حتی لائیکها نیز برای گسترش آراء خود راهی جز استفاده از ادبیات مذهبی ندارند. این همان روشی بود که «عبدالکریم سروش» و «محمد مجتهد شبستری» برای صورتبندی تئوری »دین سکولار» از پایان دهه 1360 در حلقه ماهنامه «کیهان فرهنگی» پیش گرفتند. سروش از اردیبهشت 1367 تا هنگام توقف انتشار «کیهان فرهنگی» در زمستان 1369 به انتشار سلسله گفتارهای «قبض و بسط تئوریک شریعت» پرداخت که در آن تمام ارکان ایدئولوژی ماسونی، از هرمنوتیک متن قدسی تا نسبیگرایی دینی تحت عنوان «قرائت رحمانی از اسلام» جمع شده بود و دیری نپائید که در پائیز 1370 با انتشار ماهنامه «کیان» کوشش مستمر برای گسترش تفسیر سکولار از اسلام انسجام و صورت تازهای یافت. حلقه کیان، در نیمه اول دهه 1370، از یک سو با مشارکت مروجان فراماسونری (مانند رامین جهانبگلو) به نهادینه ساختن تئوری جامعه مدنیِ «جان لاک» (از نخستین فلاسفه فراماسون) پرداخت و از سوی دیگر، با انتشار آراء جناح موسوم به «روشنفکران دینی» مانند «عبدالکریم سروش»، «محمد مجتهد شبستری»، «محسن کدیور»، «محمدتقی فاضل میبدی» و... به قرائتسازی از متن قدسی قرآن روی آورد.
گفتمان «اسلام سکولار» یک «کودتای ایدئولوژیک» علیه فلسفه انقلاب اسلامی بود و نزاع میان «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی(ص)» را کلید زد؛ نزاعی سرنوشتساز که امام خمینی(ره) آن را پیچیدهترین و دشوارترین «جنگ عقیدتی» در جبهه حق و باطل دانستهاند. رهبران فکری «اسلام آمریکایی» (دین سکولار) در ایران صرفاً مترجمانی دست سوم به شمار میرفتند که با کپیبرداری از تئوریهای فیلسوفان یهودی مانند «هانا آرنت»، «سر کارل پوپر»، «سر آیزایا برلین»، «ریمون آرون» میخواستند «تئوری ماسونی علم» را از محافل آکادمیک به عرصه عمومی بکشند. کار به جایی رسید که «سیدمحمد خاتمی» نیز سال 1373 در کتاب «از دنیای شهر تا شهر دنیا» فلاسفه فراماسون از «جان لاک» تا «دنی دیدرو» (سردبیر دایرهالمعارف فرانسه، ارگان فکری فراماسونری فرانسه) را آزادیخواه و دیندار معرفی کرد و شعار «جامعه مدنی» را به عنوان اصلیترین رکن تبلیغات انتخاباتی خود در انتخابات ریاستجمهوری دوم خرداد 1376 برگزید. پیروزی اصلاحطلبان در دوم خرداد 1376 از سوی سروش به «پیروزی روشنفکران دینی» تعبیر گشت، اما هیچگاه عصر اقتدار سیاسی ماسونها در ایران فرا نرسید؛ حتی اهداء «جایزه اراسموس» در سال 1383 از سوی «کلوپ سری بیلدربرگ» (مجمع عالی فراماسونری جهانی) و توسط «پرنس برنهارد» (ولیعهد هلند) به «عبدالکریم سروش» نیز بر دایره نفوذ این نحله سیاسی در کشور نیافزود. سروش در دهه 1380 از سوی بیلدربرگیها به لقب «پرنس اومانیستها» ملقب شد، اما اکنون چه کسی گزینه ماسونها برای دریافت پنهان یا آشکار این لقب درایران است؟!
اسلام آمریکایی؛ از دین سکولار تا مکتب ایرانی
مرگ گفتمان اصلاحات در ایران، اما پایان تکاپوهای ماسونها برای کودتای ایدئولوژیک علیه انقلاب اسلامی نبود و صورتبندی «اسلام آمریکایی» در چهرهای دیگر پدیدار گشت. سال 1386، به پیشنهاد «مایکل لدین» (کارشناس ارشد CIA و نظریهپرداز یهودی موسسه امریکن اینترپرایز) چاپ قرآن سکولار در دستور کار «پنتاگون» قرار گرفت. یکسال بعد «عبدالکریم سروش» نیز از کنار کاخ سفید، برای مخدوش ساختن اصالت متن و مرجعیت قرآن، وحی را به الهام و پیامبر را به شاعر تشبیه کرد و همان هنگام «اکبر گنجی» با انتشار رساله «قرآن محمدی» در «رادیو زمانه» به ارائه تفسیری اومانیستی از اسلام پرداخت، اما ناگهان در ایران نیز از درون دولت اصولگرا یک فرقه انحرافی موسوم به «فرقه مشائیه» ظهور کرد که با اتکاء آشکار به تئوریهای «ریچارد فرای» (ایرانشناس فراماسون و عضو رسمی سازمان اطلاعات نظامی ایالات متحده) از تریبونهای رسمی به ترویج یک «قرائت» جدید از «اسلام» دست زد: «اسلام ایرانی» و «مکتب ایرانی»، همان تفکری که در کتاب «عصر طلایی فرهنگ ایران» به عنوان «قرائتی رحمانی از اسلام در ایران» ستایش شده و روی دیگر سکه «تجدیدنظرطلبی اسلامی» و «تجزیهطلبی دینی» است.
تنها عملکرد سیاسی «فرقه مشائیه» محل نقد و تأمل نیست؛ وقتی سال 1388 عنصر اصلی این فرقه در دولت بر اهداء جایزه «حکمتانه بوعلی سینا» به «سیدحسین نصر» - که از مبلغان اسلام آمریکایی و تصوف انحرافی در دانشگاه آمریکایی «جرج واشنگتن» است- اصرار میکند و سرانجام رییس دفتر «فرح پهلوی» در دهه 1350 به واسطه کوشش این دولتمرد دل ربوده از ریاست محترم جمهوری «برای فعالیتهای برجسته همبستگیساز دانش و معنویت در ارتقا کیفیت زندگی» ستوده میشود، باید از سطح یک بحث سیاسی به درون یک مساله معرفتی رفت. تبلیغات «فرقه مشائیه» عین تفکر اومانیستی برخاسته از غرب سکولار است؛ چنانکه اصلیترین عنصر این جریان حاشیهساز در سخنرانیهای خود گفت «تعظیم به انسان برابر تعظیم به خداوند است» و وعده «خداشدن انسان» را داد؛ وعدهای که چهار قرن پیش در عصر موسوم به «روشنگری» فراماسونرهایی مانند اصحاب دایرهالمعارف فرانسه دادند و نتیجه آن جز فروپاشی ارکان پروژه مدرنیته نبود.
فرجام فروپاشی مدرنها به آنجا رسید که سال 2005 «ریچارد رورتی« (بزرگترین فیلسوف آمریکا) با اعلام «مرگ فلسفه غرب سکولار» از «تراژدی غرب مدرن» گفت و حالا، هنگامی که مرگ ایدئولوژیک ایالات متحده آمریکا رقم خورده و بیداری اسلامی خاورمیانه تحقق یافته است، «فرقه مشائیه» در پوشش ادبیات مذهبی بر ترویج «مکتب ایرانی» (قرائت ایرانی از تشیع) اصرار میورزد. اصلیترین گزاره این فرقه، یعنی شعار «خدا شدن انسان» (اومانیسم اسلامی) که هر از گاهی با عبارات «سلام بر انسان» و «عشق به انسان» در هم میآمیزد، ترجمه دست چندم و کپیبرداری کهنهای از تئوری «اسلام آمریکایی» برای «تجزیه دین» است. این گزاره لاجرم به «همسانپنداری» و چه بسا «همذاتپنداری» انسان و خدا می انجامد و از حیث معرفتی مغایر با اندیشه «فقر ذاتی انسان» است که در مکتب اسلام ناب امام خمینی(ره) متجلی است. این فرقه که میکوشد خود را با عرفان و معنویت اسلامی گره بزند، رودررو با حقیقت عرفان و سلوک «عارفان مبارزه جو» است که در آن حضرت روحالله میفرمایند: «ما همه هیچیم و هرچه هست از او و به سوی اوست.»
شعارهای تبلیغاتی «فرقه مشائیه» نه تنها یادآور نقطه آغازین فلسفه اومانیستی و مشرب لیبرال سرمایهداری در غرب، بلکه تداعیگر یک گفتمان ناقصالخلقه ماسونی است. این فرقه نوظهور اگرچه نه خاستگاه اصیل فلسفی و نه پتانسیل عمیق اجتماعی دارد، اما نباید مواجهه انتقادی با آن را صرفاً به سطح یک جدال سیاسی تنزل داد و از خطر معرفتی آن برای «اسلام ناب محمدی» غفلت کرد. این هشدار تاریخی آیتالله «محمدتقی مصباح یزدی» به ما و دکتر «محمود احمدینژاد» است؛ رییس جمهوری که حضرت استاد، مهمترین نقش را در دفاع از وی در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری داشته است و اکنون نیز ایشان درباره خطر نفوذیها در دولت اصولگرا میگویند: «خطری که من احساس میکنم شدیدترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است.»
منبع: نوابیان
لعنت به آنکه پایه گذار سقیفه شد
لعنت به هر کسی که به ناحق خلیفه شد
لعنت به آنکه بر تن اسلام خرقه کرد
این قوم متحد شده را فرقه فرقه کرد
تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست
هر کس محب فاطمه شد قوم و خویش ماست
قران و اهل بیت نبی اصل سنت است
هر کس جدا ز این دو شود اهل بدعت است
ما هم کلام منکر حیدر نمی شویم
با قنفذ و مغیره برادر نمی شویم
ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
ما را نبی قبیله سلمان خطاب کرد
روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد
از ما بترس طایفه ای پر اراده ایم
ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم
شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود
وقتی که حرف کوچه ودیوار می شود...
منبع: zarbateheydar
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
امروزه هدف در جنگ نرم تسخیر قلب و ذهن انسانهاست اما محوریت اصلی آن هجوم به ارزش های فرهنگی و تضعیف حجب وحیا در میان مردم و بخصوص جوانان ایرانی است که متاسفانه این هجوم ارزش های ملی و مذهبی را نیز نشانه رفته. جنگ نرم دارای شش گونه است که دو مورد از آنان عبارتند از : تفرقه اندازی میان مسلمانان و ایجاد فرقه های نو ظهور. حال می خواهیم ببینیم که در دوره ی آخرالزمان, دشمنان برای برآورده شدن اهداف خود چگونه از این گونه ها وارد میدان می شود ؟
آنان ابتدا با ایجاد تفرقه و هم چنین افزایش ظلم بر مردم , سعی کردند اذهان عمومی را برای ظهور امام زمان ( عج ) اماده کنند. پس از آن فتنه های بابیه و بهاییه را بوجود آوردند که تا دوره ای هم پیروز بودند اما پس از مدتی مجبور به فرار سوی اورشلیم شدند.وامروزه سالهاست که از آن روزها می گذرد و آنها راهی دیگر برای اهداف خود پیدا کرده اند که در گونه شناسی جنگ نرم آنرا ایجاد فرقه های نو ظهور می نامد. به اعتقاد بسیاری از مهندسین و افسران جنگ نرم , دشمن به ظهور امام زمان از ما معتقد تر است. لذا تمام توان خود را به کار گرفته تا بتواند زمان ظهور , با ارتشی جهانی جلوی ایشان بایستد. برای این کار فرقه های شیطان پرستی به وجود آمدند که گردانندگان جهانی آن ها فراماسونرهای جهانی هستند. این فرق دارای علامت ها و نماد های بسیاری است که در اکثر مکان های عمومی حتی در تهران قابل رؤیت هستند. هدف از این کار , القای وجود شیطان یا دجال در همه جای عالم است و از نظر روانی نیز در فرد ذهنیتی مثبت در مورد شیطان یا دجال به وجود می آورد. لازم به ذکر است که بنا بر یک تئوری دجال یا خود شیطان است یا بهترین بنده ی آن.
معنی کلمه ی آخرالزمان چیست؟
معنی کلمه ی آخرالزمان از امور نسبی به شمار می آید به این معنا:
زمان فعلی را که مدت هزار و چهارصد واندی سال از هجرت پیامبر (ص) میگذرد نسبت به آن زمانی که آن حضرت مبعوث به رسالت و پیغمبری شده میتوان گفت آخرالزمان است و مدت پانصد یا هزار یا دو هزار سال آینده را نسبت به زمان فعلی ما میتوان گفت آخرالزمان است و...
بنابراین آخرالزمان یک زمان معلوم و محدودی نیست تا بتوان گفت فلان زمان آخرالزمان است. همانطور که نمیتوان آخرالزمان را معلوم و محدود کرد.
البته از یک طریق تا اندازه ای میتوان معنی کلمه آخرالزمان را دریافت و آن این است: وقتی کلیه آن موضوعاتی که پیامبر اسلام (ص) وآل اطهر آن حضرت خبر داده اند عملی شوند.چنانکه قسمتی از آنها عملی شده آن زمان را میتوان آخرالزمان گفت و در انتظار ظهور مهدی (عج) بود.
روایات پیرامون ظهور
در مورد علائم ظهور، روایات وارده گوناگون و متنوع است و با زبان های مختلف سخن گفته است زیرا بعضی از این روایات جوّ اجتماعی و به ویژه وضع جوامع اسلامی را پیش از ظهور تشریح میکند و برخی دیگر حوادثی را که نزدیک به ظهور واقع می شوند شرح میدهند برخی هم بروز حوادث عجیب را بیان میکند و بعضی روایات هم به حوادث پس از ظهور اشاره دارند.
برخی از آن ها به شرح زیر است :
عمل نکردن به دستورات الهی
حذیفه می گوید دیدم رسول خدا (ص) پرده کعبه را گرفته و گریه میکند. عرض کردم یا رسول الله! چه چیزی شما را به گریه آورده است؟ فرمودند: ای حذیفه!دنیا از بین رفته مثل اینکه تو در این دنیا نبودی. عرض کردم پدر و مادرم به قربانت باد! آیا علائمی هست که دال بر وقوع چنین وضعی در دنیا باشد؟ فرمودند : آری ای حذیفه!مطالبی که می گویم به قلبت بسپار و با چشمانت ببین و با انگشتانت شمار کن (آنگاه حضرت علائم آخرالزمان را بیان میکند که برخی از آنها به شرح زیر است):
1.
وقتی امت من نماز را ضایع کنند.
2.
و از شهوت پیروی کنند.
3. و خیانت مردم زیاد شود.
4. و امانت داری کم شود.و...
با این اوصاف میتوان گفت آخرالزمان وقتی است که دنیا به وضع وحشتناکی تغییر میکند حال مسبب این اوضاع کیست؟ آیا خود مردم به دست خودشان این اتفاقات را رقم میزنند؟ یا نه دستانی پشت پرده این کارها را انجام میدهند؟
فراماسونری و دجال
این مبحث را با یک سوال شروع میکنیم آیا تا به حال دقت کرده اید که چرا در اطراف ما اعدادی مثل 9 و 11(مخصوصا مضرب 3 عدد 11) و یا اشکال خاصی تکرار میشوند؟ چرا کشور اسرائیل در مختصات 33 درجه عرض شمالی و 33 درجه طول شرقی ویا چرا 11 سپتامبر روز 11 ماه 9 اتفاق می- افتد؟؟ ویا جنگ لبنان 33 روز به طول می انجامد؟؟؟و از این قبیل مثال ها بسیار است.
شیطان پرستی از ابتدای خلقت انسان وجود داشته. در این جا یک داستان وجود دارد که یک سری از نماد های این گروه به این داستان بر میگردد:
بعد از خلقت انسان خداوند به تمام موجودات جهان دستور میدهد که به انسان سجده کنند ولی شیطان که از جنیان بوده از دستور الهی سر باز میزند. وقتی حضرت آدم و حوا در بهشت بودند شیطان به صورت یک مار دور پای یک تاووس میپیچد و وارد بهشت میشود (نماد مار و یا علاقه داشتن گروهی به مار) بعد به سوی حضرت آدم میرود به او میگوید از این درخت ممنوعه بخور ولی ادم میگوید خدا گفته از این درخت نخور شیطان میگوید میدانی خدا چرا گفته از این درخت نخور؟ چون میترسیده که مثل او عالم شوی ومثل خود خدا بشی (شیطان اسم این درخت رو میذاره درخت معرفت و زندگی) اگر در فیلم اواتار دقت کرده باشید کل فیلم حول یک درخت به اسم درخت زندگی کارگردانی میشود.
حال این درخت چه درختی بوده؟ یهودی ها وفراماسونر ها اعتقاد دارند که این درخت،درخت سیب بود (اگر سیب را به طور افقی از وسط قاچ کنید شکل بدست آمده یک ستاره 5 پر خواهد بود)
آیا شیطان پرستان(فراماسونرها)فرشته ها را میپرستند؟ خیر در قرآن آمده که خدا از ملائکه میپرسد آیا این جهنمیان شمارا میپرستند؟ فرشتگان میگویند خدایا پاک و منظهی، بلکه اینها جنیان را میپرستند وبه آنها ایمان دارند(سوره ی سبأ آیه ی 40)
چگونه میتوان با جنیان ارتباط بر قرار کرد؟
به دو صورت جنیان با انسان ها ارتباط برقرار میکنند:
روش اول
در این روش رفتار انسان باید بسیار خوب باشد تا جنیان خدمتگذار او شوند. درواقع اینجا جنیان اند که به سراغ انسان می آیند.
روش دوم
در این روش رفتار انسان باید آنقدر بد شود که بتواند با اجنه ارتباط بر قرار کند. درواقع در این روش انسان است که یه سراغ اجنه و شیاطین میرود.مثلا این انسان ها 40 شبانه روز قرآن به کف پای خود وصل میکنند البته در این مورد ارتباط انسان با شیاطین بسیار خطرناک بوده.
بازگشتی داشته باشیم به دوران پرستش خدایان در یونان ،اخیرا محققان با بررسی اسناد باقی مانده از آن دوران به این نتیجه رسیدند که تمامی آن خدایان از اجنه بوده اند.این بحث به همین دوران ختم نمیشود چون همین موضوع در مصر و هند باستان هم بوده. در همین زمان بود که حضرت یوسف (یکی از بنی اسرائیلیان) به مصر برده میشود و بعد از اینکه به مقامی در مصر میرسد باقی بنی اسرائیلیان را هم به مصر دعوت میکند از همان جا بنی اسرائیلیان با دیدن تمدن مصر جذب آنها شده و از برخی از آن ها آموزش هایی برای ظاهر کردن جنیان از مصری ها می بینند البته این فرهنگ (فرهنگ مصری ها) کابالا نام داشته ،بعد از آنکه حضرت موسی یهودیان را به فلسطین باز میگرداند آن ها این تعلیمات را وارد دین خود میکنند (البته بعد از فوت حضرت موسی) در همان دوران یک جریانی ایجاد شد که شیطان و اجنه را میپرستیدند ولی از بعد از پرستیدن گوساله ی سامری تا به حال مخفی بوده و امروز گرداننده ی اصلی جهان است که اسم آن :فرا ماسونری است ((free masonry
این واژه به معنای "بنّاهای آزاد" است البته فراماسونری این آدم ها نیستند بلکه در واقع اتاق فکر آنها است فراماسونرها آدم هایی هستند بشدت نمادگرا چون تمدنی که اینها تفکرات خود را از آن گرفته اند که همان مصر باستان باشد بشدت نماد گرا بوده و حتی خط آنها هم اشکال و نماد بوده (هیروگیف)
امروزه شما هر فتنه ای را که ببینید امکان ندارد که قبل و بعد آن نماد گرایی فراماسونرها نباشد. البته این نماد گرایی خیلی دقیق و ریز است و هرکسی هم نمیتواند این نماد ها را تشخیص بدهد.
حال مقصد و خواسته ی این افراد چیست؟
بعد از حضرت موسی (ع) یکی از پیامبران یهودیان حضرت سلیمان پیامبر است ویژگی خاص این سلیمان حکومت بزرگ وی بر جن و انس است. همان طور که میدانید یکی از کارهای بزرگ ایشان ساختن یک معبد به نام بیت-المقدس (بیت المقدش در عبری) است فراماسونرها و یهودیان آرزو دارند بار دیگر این معبد را ساخته تا بتوانند بر جن و انس حکومت کنند.
اکنون نگاهی داشته باشیم به جنگ های صلیبی و ارتباطش با این گروه در زمان خلفای مصری یهودیان اروپایی ها را برای بدست آوردن سرزمین های اسلامی مخصوصا بیت المقدس میشورانند.بعد از فتح بیت المقدس مسیحیان به دو دسته تقسیم میشوند:شوالیه های تمپلر و شوالیه های هاسپیتالر
تاریخ نویس مسیحی ریمون آگیل در آن دوره می نویسد: صحنه های جالبی اتفاق افتاده کوه هایی از سر،دست،پاو بدن ها جداگانه درست کرده ایم هفتاد هزار مسلمان کشتیم صحنه ی بسیار جالب صحنه ی معبد سلیمان بود (بیت المقدس) خون تا لجام اسب هایمان بالا آمده بود.
شوالیه های تمپلر وارد معبد شدند در آنجا خاخام های یهودی تعلیماتی به آنها می دهند که موضوع یک سری از فیلم ها میشود مثل فیلم گنجینه ی ملی با بازی نیکلاس کیج همان طور که در این فیلم دیده میشود نیکلاس کیج میگوید ما در معبد طلا و پول پیدا کردیم ولی در واقع منظور از گنج آموزش های جادوگری است. همان طور که رهبر تمپلرها می گوید ما در آنجا با مسائلی آشنا شدیم که قدرت محض است. در روایات ما هم آمده وقتی حضرت سلیمان به پیامبری رسید تمام وسایل جادوگری را جمع کرد و زیر تخت خود قرار داد
امروزه کندکاری هایی که در اسرائیلی ها در معبد سلیمان انجام میدهند به این نتیجه رسیده اند که قبل از آنها هم حفاری هایی شده بوده.
پس از شکست مسیحیان در مقابل مسلمانان تمپلرها به اروپا بر میگردند و پادشاه فرانسه دستور اعدام رهبر تمپلرها را میدهد به جرم خوردن خاکستر مردگان،هم خوابی با شیاطین و احضار جن. بقیه رهبران تمپلرها با دیدن این صحنه به اسکاتلند فرار میکنند از همان دوران تا به حال یک فتنه ی زیرزمینی شکل میگیرد و اثرات این فتنه تا الان هم ادامه دارد این گروه همان هایی هستند که در قرن هشتدهم فراماسونری را پایه گذاری کردند. این گوه از همان زمان شروع به ساخت لوژهایی کردند که توانستند پس از 100 سال خود را جهانی کنند مثال مهم این قسمت همان بریتانیای کبیر است شایان ذکر است لوژهایی که این گروه در ایران دارند به بیش از 50 عدد میرسد.
تفکرات و نمادهای فراماسونرها
نمادها:
الف) اعداد:
1. عدد 9
2. عدد 72 (عدد قدرت)
3. دستکش سفید دلیل: هیرام بنّایی که از نظر ماسون ها معبد را برای سلیمان ساخت ولی یک سری از افراد برای بدست آوردن حقوق او او را کشتند و این دستکش نماد این است که ما جزء آن افراد نیستیم این نماد را میتوان درکارتون های: سونیک،میکی موس، گوفی و بازی ماریو(قارچ خور) دید
4. 11 مهمترین عدد دلیل:زیرا درِ ورودی معبد سلیمان 2 ستون داشت به نام های: ستون چپ گوازسفید و ستون راست جاشین قرمز مثل پرچم آمریکا که یکی قرمز یکی سفید است.
5. تمام اعدادی که اگر بچرخانیم معنا دارد برای این ها مقدس است 666=999 و 52=25 و 11=11 و 69=69 و...
6. عدد 6 در زبان لاتین= هگزا و هگز در این زبان یعنی جادو.
7. عدد 13
8. عدد 33 بالا ترین مقام ماسون ها مقام شماره ی 33 است.(مثال هایی از ماسون های شماره 33 در ایران : محمد علی فروغی و کمال الملک
ب) اشکال:
1. ستاره ی 5 پر و 6 پر و هر ستاره ای که از اشکالی ساخته شود که معنی داشته باشند.
توضیحاتی در مورد ستاره ی شش گوشه:خدایی برای خلقت وجود ندارد و این خود طبیعت است که انسان را به وجود آورده و از لحاظ ارزش عددی (ابجد) خدا=یهو=45 و حضرت آدم=آدام کتمر= 45 (البته این حروف در زبان عبری همچین ابجدی دارند)
اگه دقت کنید در تمام دنیا دو رنگ و جود دارد که روبروی هم قرار میگیرند آبی وقرمز مثل : تیم های فوتبال چلسی و منچستر یونایتد ، استقلال و پرسپولیس .مثلث رو به بالا آبی رنگ است نماد مرد و مستحکم است و مثلث رو به پایین قرمز است و نماد زن است و نماد توازن در نوکش مشخص است
2. تک چشم (چشم Ra خدای مصری) در واقع این همان چشم دجال است. در اینجا روایتی از پیامبر (ص) وجود دارد که میفرماید: دجال فردی است که فقط یک چشم چپ دارد این چشم فاقد گودی زیر چشم است و مثل ستاره ی شب تابان است و لکه ای قرمز رنگ در وسط آن قرار دارد. روایت دیگری هم هست که میفرماید: وقتی شیطانقصد گمراه کردن حضرت ابراهیم را داشت حضرت ابراهیم برای دور کردن او با یک سنگ به چشم راست او زد و از همان موقع شیطان تک چشم میشود و چشم چپ او به سمت چشم راستش متمایل است (تقریبا وسط صورت)
3. گونیا و پرگار و حرف G در وسط: حرف G در زبان انگلیسی اول کلمه ی Goat به معنی بز است،یهودیان اعتقاد داشتند هنگامی که اجنه بر آنها ظاهر میشدند به صورت یک بز با بدن انسان بوده اندو یک طرف بدن آنها زن و طرف دیگر مرد بوده است و سم داشته و اسم این بز هم بز بوفمت است. گونیا و پرگار هم نماد بنایی است. در بالای این نماد چشم شیطان هم دیده میشود.
4.مستطیل طلایی: هر مستطیلی که نسبت طول آن به عرضش برابر 1.618 باشد.البته این مستطیل تنها به وسیله ی گونیا و پرگار امکان رسم دارد.
5.سلام با دست: این سلام با دست راست به صورت عکس زیر است و باید دست راست را بالا گرفت ولی با دست چپ باید دست پایین باشد و شصت هم باز باشد.
6. نمایش حرف X با دستان: همان طور که کاهنان معبد ها در مصر کف دستان را به حالت X روی سینه برای احترام میگذاشتندالبته این نماد نماد احترام به شیطان است و آنها اعتقاد داشتند که خود ابلیس را احضار میکردند و مستقیما از او دستور میگرفتند.
7. سوستیکا: همان نمادی که اکثراً به نام نماد هیتلر یا صلیب شکسته میشناسیم.
8. استخوان و جمجمه(SKULL&BONS): یکی از شاخه های فراماسونری گروه استخوان و جمجمه دقت داشته باشید در این نماد استخوان ها زیر جمجمه هستند. جرج بوش هم عضو همین گروه هست.
9.سطح شطرنجی: ماسون ها اعتقاد داشتند که کف زمین معبد سلیمان شطرنجی بوده برای اینکه جنیان را بتواند ببیند البته امروزه در ایران هم برای احضار جن از این صفحات استفاده میشود.علت حرام بودن بازی شطرنج و نگاه کردن به سطح شطرنجی که توسط عموم مراجع اعلام شده ممکن است همین باشد.
10.بز بافومت: اگر در عکسی که از این بز موجود است دقت کنیم به نماد های زیادی پی میبریم که در تمامی قسمت های عکس پخش هستند مثلا طرز قرار گرفتن دست ها.
11. جن آبی ( یکی از بزرگ ترین راز های ماسون ها)
این جن را میتوان در کارتون ها و فیلم های مختلف دید
12.هرم قدرت
نشانه های فراماسونری در آمریکا
1. شباهت عموسام(پدر بزرگ آمریکایی ها) به بافومت.
2. اولین پرچم های آمریکا
3. اولین رئیس جمهور آمریکا فراماسون بود
4. پرچم جدید آمریکا 13 خط سفید و قرمز به نشانه ی دو ستونی که در معبد سلیمان بود که قرمز و سفید بودند و 13 هم عدد مقدس است 33،عدد ستاره هم در آن وجود دارد
5. پرچم FBI که 13 ستاره دارد و در مرکز آن ستون های سفید وقرمز مشخص شده است
6. پرچم CIA که 13 ستاره و باز هم ستون دارد
7. Darpa موسسه ی اطلاعات نظامی آمریکا که نماد هرم نورده است
8. تمامی رئیس جمهوران آمریکا از جورج واشینگتن تا باراک حسین جونیور اوباما همه ماسون بودند به جز سه نفر
9. نماد های موجود در دلار
شعار های ماسون ها
1. nothing is true every thing is perimmited(هیچ چیز درست نیست و هر چیزی ممکن است)
2. brother hood (برادری)
3. freedom (آزادی)
هدف فراماسونرها
1.اجرا کردن نظم نوین جهانی
2. تسخیر دنیا
3.به حکومت رساندن دجال
سفیانی
سفیانی کیست؟
در روایات ما آمده سفیانی فردی با چهره ای شیطانی و زشت است وی در آخرالزمان قیام میکند و هزاران نفر از مسلمانان وبه خصوص شیعیان کوفه و عراق را میکشد.
با در نظر گرفتن روایات میتوانیم بگوییم تا حدودی این مشخصات در شاه اردن یعنی "عبدالله الثانی بن حسین" دیده میشود.
عبدالله جدا در جد ماسون هستند و عضو گروه order of the both است که خود او این گروه را ایجاد کرد برای فراماسونرهای خاور میانه ای که شاه عربستان هم عضو این گروه است.
آبلیسک و رمی جمرات
نماد آلت تناسلی شیطان است که در یکی از واجبات حج
دراسلام سنگ زدن به همچین چیزی است یعنی همان رمی
جمرات است که در سلام هم نماد شیطان است. این نماد در مقبره ی خدایان مصر باستان هم بوده و در مقبره ی جورج واشینگتن هم وجود دارد جالب اینجاست که در اکثر میادین دنیا از جمله کشور کوچک واتیکان هم در تنها میدانشان همچین نمادی وجود دارد.برج ایفل نیز یک آبلیسک فانتزی است که هم آبلیسک است و هم هرم.
نکته ی جالب اینجاست که یکی از مفتی های وهابی عربستان با دستوری که از یکی از ماسون ها به نام"سر نورمن فاستر" داشته رمی جمرات را که به صورت آبلیسک بوده به بهانه ی اینکه برای مردم سنگ زدن به آن زحمت دارد آن را از جا کنده و بجای آن یک دیوار گذاشته است. از اقدامات دیگر این ملعون ینی سر نورمن فاستر این است که یک ساختمان که شبیه به ساعت بیگ بن است در مکه ساخته برای اینکه در روز 21 ماه دسامبر سال 2012 میلادی در سا عت 11:11 سایه ی این ساختمان که همان ساختمان شیطان باشد روی کعبه که خانه ی توحید است قرار گیرد.(نظم نوین جهانی در این تاریخ اجرا خواهد شد).
فرا ماسونر ها درواقع در حال ساختن ظهور اند به این معنی که با انجام کار هایی که در روایات و کتاب های اصلی خودشان آمده میخواهند ظهور را به طور جعلی بسازند البته بعضا میگویند شیطان گفته است که ظهور جعلی بسازند چون قرار است بعد از ظهور واقعی سر شیطان از تن او جدا شود.
توجه داشته باشید که در بسیاری از دانشگاه های آمریکا مدرکی داده میشود تهت عنوان دکترای آخرالزمان شناسی و باز هم باید گفت که اعتقاد آنها به آخرالزمان از بعضی از شیعیان بیشتر است
منبع: antifreedajjal
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک