بازدید امروز : 84
بازدید دیروز : 122
بسم الله الرحمن الرحیم
کتابها را که ورق بزنید، پر است از دل سوزی برای ایران و ایرانی، به نام تاریخ و باستان شناسی و عرق ملی و وطن دوستی و میهن پرستی! اما برای که دلسوزاندهاند؟ برای مردم ایران یا خاصه خواران و مدعیان مالکیت مردم ایران؟ دلسوزی برای خدا یا خرما؟ اگر تاریخ ایرانی است پس این مردم کجای تاریخ این سرزمین پنهان شدهاند؟ شاید دل نازک و طبع لطیف شاهان را را نداشتهاند که دیده شدنشان سخت شده است؟ شاید، شاید،شاید...
اما آنچه را که در وصفاش سخن سرایی کردهاند، مشتی خاک و سنگ و چوب و صنعت دست مردمان آن است. هر چه نوشتهاند یا از زیر خاک پای مردم ایران بوده ـ یا همان اشیاء پیدا شده از گذشتگان این سرزمین و به عبارتی دیگر زیر خاکی! ـ و یا از کمیت زندگی همین مردم ـ که چهها خوردهاند و چهها بردهاند و چهها ساختهاند و چهها اندوختهاند ـ اما سخن از ملت ایران که به میان آمد، ما را برق آسا بردهاند سراغ گورستانهای مجلل و دیوار نوشتهها و کتیبههای شاهانه؛ آن هم در وصف کشورداری و کشور گشائیهایشان!
به قول معروف:
کدام بقالی( یا سوپر مارکتی!) خواهد گفت که: ماست ما ترش است!
هر چه دیدیم از چشم آنان دیدیم! گفتیم و نوشتیم و سرودیم: ای ایران ای مرز پرگهر...
پژواک نام ایران پرده دلمان را به لرزه درآورد و مست تماشای جمال ایرانی شاهانه و شاهنامهای شدیم!
اما کدام ایران؟ ایرانی که بود یا ایرانی که هست؟
کدام ایران واقعیاست، اولی یا دومی؟
ایران از نوع اول:
ایرانی که شاهان و سلاطین ساختهاند ـ به نام ما و به کام خودشان! ـ و مورخینی که برایش شناسنامه و سند و مدرک صادر کردهاند ـ مورخینی که با قیچی قلم و به دستور شاهان و باب میلشان بریدهاند و دوختهاند، برای قامت شاهانه و ملوکانه! نوشتهاند آنچه باید مینوشتند در کتیبههای بی ستون و با ستون! چه در کتابهای با داستان و چه بی داستان. شناسنامه گفتم یادم افتاد خیلی جاهای تاریخ آنقدر متورم است که از کلاش هم بزرگ میآید! انگار کسی بخواهد (بنا به دلایلی)، شناسنامهاش بسیار بزرگتر از خودش باشد!
ایران از نوع دوم:
ایرانی که بوده و هست!
ایران بزرگ بوده زمانی؛ نوش جان صاحبانش! اما آیا ایرانی هم بزرگ بوده؟ ایرانی در کجای این تاریخ پر تمطراق و پرشکوه شاهانه قرار دارد؟ ایرانی بزرگ بوده اما نه با وسعت خاک و عظمت دربار نشینان آن، بزرگ بوده و هست به عقیده و دین و مذهب و فرهنگ و اخلاق مردمانش. تا نسیم روح بخش اسلام به کویر شرک و بت پرستی ایران زمین نوزیده بود، شاه و آتش پاک بودند و مقدس دست نایافتنی! شاه منصب خدایی داشت و مُلک و مِلک و مملکت در قبضهاش. شاهزادگان بودند و چهار دیواری و اختیاری که حدو مرز آن سرزمینی بود به نام ایران یا پرشیا در دستان با کفایتشان!
به مدد ایل و تیر و تبار و طایفه و قبیله و تاخت و تاز شیر و شمیرشبر نشسته و با غضب قبیلهای دیگر از تخت پایین افتادهاند!
سلسلهها سیل آسا آمدهاند و رفتهاند داخلی و خارجی اما دست آخر مردم ماندهاند و جور این آمدنها و رفتنهای جائرانه را که باید سالها خسارت جانی و مالی و روحی و روانی آن را بپردازند! اما از این مردم در هیچ کجای تاریخ نام و نشان و اثری نیست ـ جز آنجا که سفرنامه نویسان اروپایی خوش انصاف خواستهاند عقب افتادگی و بدبختی و بیچارگی ملت ایران را به رخ هم کیشان خود نشان بکشند، برای استعمار و استحمار! ـ تمدن سازان تاریخ هیچگاه مردم را به حساب تمدن خود نگذاشتهاند چرا که مردم برای هر تمدنی حکم ریل قطار تمدنها را داشته به حکم جبر تاریخ و تنازع بقا!
مردم رعیت آمدهاند و رعیت ماندهاند و رعیت رفتهاند، تا تمدن سازها و تمدن بازها فرصت بیشتری برای ساختن بهشت زمینی بی زمان و مکان رویاهای خود پیدا کنند. همان مردمی که در عصر مصر زیر سنگهای عظیم اهرام و در چین و ماچین زیر دیوارهای چین و در ایران آرییائیان در پشت دروازهها و زیر ستونهای تخت جمشید مدفونند!
اما کیست که بپرسد سنگینی اینهمه سنگ خارا و سخرههای خوش تراش امارتهای باشکوه سالها بر گرده کدام کوخ نشنین سنگینی میکرده؟ دستهای پینه بسته قلم کدام برده و اسیر و زندانی و پابرهنه بنّا و سنگ تراش و معماری اینچنین هنرمندانه و زیر زور نیزه و تازیانه، این چنین هنرنمایی کرده است؟
هنر و قدرت و شوکتی که فقط شایسته دیوارهای آرامگاه و خانههای مجلل طبقه ممتاز بوده و بس! جامها و ظروف طلا و نقرهای که زینت بخش مجالس بزم و عیش اشراف وقدرتمندان بوده.
فرشها و پردهها و لباسهای فاخری که فقط برازنده طبقه برتر بوده. اما تاریخی که به دست مردم و برای مردم رقم میخورد، هویت را نه در کاخهای تخت جمشید و پاسارگاد و سعدآباد و نیاوران و...که در کوچه پس کوچههای قدیمی و خاکی جماران و جمکران جستجو میکند.
حالا دیگر برای ایرانی بزرگی و عظمت و هنر و تمدن و فرهنگ نه در زر و زور و زیور تزویر رهبرانش که در سادگی و خاکی بودنشان است. برای این ملت نماد هویت و شخصیت و اصالت، جماران است و جمکران. ایرانی به تمدنی ایمان دارد که او را به آرمانهای الهیاش پیوند میزند.
ایرانی اصالت خود را با سعی خونین انقلاب سرخ جواناناش در دانشگاه معرفت جماران تا جمکران یافته است؛ هویتی که سالها در دالانهای پر پیچ و خم جبر و ظلم جباران گم شده بود اکنون بوی عطر ایمان و اخلاص یاد امام و شهدا را در کوچه پس کوچه های جماران و جمعههای جمکران استشمام میکند.
ایرانی ریشههای درخت تمدن بر را بر خاک سرخ حسینه جماران نشانده است در انتظار به ثمر نشستن میوه انقلاب سبز مهدوی جمکران لحظه شماری میکند. جماران شاه کلید این رمز است برای باز کردن درهای بسته انتظار امام امید مهدوی.
کوچههای جماران با هر قدم زدنی در آن یاد و خاطره کوچههای بنی هاشم را تداعی میکند و یاد آوری انتقامی تاریخی. کوچههایی که میلیونها جوان ایرانی بعد از 1400 سال در کوچه های آن نسیم بهشت را استشمام میکنند. جوان ایرانی که سر از زیر خروارها خرابههای فرهنگی طاق کسرای تاریخ جعلی کسرویها بیرون آورد و چشم باز کرد، تازه فهمید که نه برای قدرت و مکنت و خاک که باید برای انتقام 1400 سال داغ غیرت سیلی خورده شیعه به مبارزه برخیزد.
باید به صحنه مبارزه با قنفذهای زمان و اربابانش بشتابد. حال باید گفت: تمدن و فرهنگ ملت ایران را نه در نقشها و نقشههای خرافی خرابههای باستانی که در دل و روح و حیات و ممات مردم پیرو اهل بیت عصمت جستجو کرد.
آغاز تمدن ایرانی را زمانی باید دانست که خدا و دین و مذهب از سلطه سلاطین و معابد و موبدان و کاهنان خارج شد و به جریان زندگی مردم وارد شد وبا آمدن اسلام تمدن ایرانی با تدینی آسمانی پیوند خورد. امروز برای شناختن ایرانی و فرهنگ و تمدناش نه در پشت دیوار قلعهها و برج و باروی حیات خلوت طاغوتها که در شور حسینیهها و تکایا و هیئتها و مساجد و شعور دینی حوزههای علمیه آن باید جستجو کرد.
از آن روز که نسیم بهاری اسلام بر کویر تفتیده باورهای ملت ایران وزیدن گرفت و باران رحمت الهی از آسمان خلق نبوی بر این سرزمین جاری شد خدایان انسی و جنی و طبیعت و عناصر آن رنگ باختند و همه در یک خدا خلاصه شد. اسلام که آمد، نسیم آزادی معنوی و اعتقادی که بر باغ بی ثمر ایمان مردم ایران وزیدن گرفت آرام آرام ایرانی از خواب سنگین و طولانی چند هزار ساله شرک و جهل و خرافه بیرون آمد و به جستجوی آیین فطرت عترت پرداخت و خانه اهل بیت رسید.
"ایرانی نه با زور سر نیزه و تهدید و تطمیع که با معجزه ایمان و با سرانگشت اشارت مردی از تبار حسین، علی اکبرهای خود را در راه آرمانها و اعتقاداتاش فدا میکند. فداکاری نه برای خاک و سنگ و چوب و نژاد و قومیت که برای عقیده و آرمان اسلامی و قرآنیاش."
ژاپنی که بود، ژاپنی که هست
ژاپن، این شکست خورده از بمب تکنولوژی غرب، امروز به باز هم بپا خواسته با سرمایه فکر و فرهنگ و پول و قدرت اربابان همان تکنولوژی! این بت شرقی کپی برابر با اصل غربیاش، سالهاست که با پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک خود دل د و دین از شرقیان ربوده است، آنقدر که ایرانی جماعت را به هوای زیارت این پدیده عجیب و غریب سر از پا نشناخته دسته دسته عازم اتوپیای(آرمانشهر یا آنتلانتیس فلاسفه غرب) یاکوزاها و شینتویستها و ساموراییهای تازه به دوران رسیده کرد.
البته این شیدایی هنوز هم هست و هنوز هم ایرانی خود را در بهترین حالت با ژاپنی مقایسه میکند، آن هم نه از موضع
آن دوران گذشت و ایرانیها با کلی تجربه فرهنگی و روحی و روانی و حقارت و از خود باختگی فرهنگی به موطن خود بازگشتند اما چه بازگشتنی! که برای ملتی جنگ زده چون ایران چیزی جز این نیز نمیتوانستند ارمغان بیاوردند! چشم و گوش بسته رفتند و دل و دین باخته و زخم خورده از حقارت و کوچکی در برابر ژاپنی بت پرست بازگشتند( وهنوز هم کسی به دنبال بررسی تبعات و تاثیرات مخرب این مهاجرت یکسویه به ژاپن نشد. ایرانی که با خروارها عقده و با جیبی پر از ین و دلار به کشورش باز میگردد چه خواهد کرد؟ و چه خواهد شد؟
رشد این محصول دورگه شرقی غربیاز زیر چتر قاچ سمی بمب هستهای آنچنان بود که همه ملتهای شرقی و حتی غربی را انگشت به دهان گذاشت. کسی باور نمیکند این همان ژاپن وفادار به سنتهای اصیل شرقی باشد که اینگونه خود را در آغوش دشمن دیرینهاش انداخته باشد.
البته ژاپن پاداش تسلیم بی چون و چرا شدناش را از غرب گرفت. ژاپن از زیر خرابه های بمب هستهای به یکباره به پا خواست سایه پیشرفتاش را بر همه جای جهان گستراند. سالهاست که سایه سنگین این بودای مدرن فرهنگ و تمدن شرقی به مدد سحر و جادوی رسانه به موفقترین و برترین الگوی پیشرفت بشری تبدیل شده است. اما از دل این غول زیبای اقتصاد و صنعت و هنر و پشت پرده نقرهای دیوارهای پر زرق و برق رسانهای آن، دنیایی کوچک و حقیر نهفته است. این کودک ناخواسته از پیوند نامشروع ژاپن بودایی بت پرست شرقی با تمدن خدا ستیز انسان پرست غرب به وجود آمده.
این مولود نامشروع دو فرهنگ و تمدن الحادی و شرک آمیز، هر روز و با هر زلزلهای نقابهایش فرو میریزد و از پشت سیمای نقره فامش چهرهای کریه نمایان میشود. این عروسک مصنوعی دست ساز دنیای غرب آرام آرام در حال پوست اندازی است. ریشهها آرام آرام خود را نمایان میسازند. ژاپنی مست از قدرت علمی و صنعتی، هنوز هم باور نکرده که تاریخ مصرف این خدای جعلی نیز لاجرم به زودی به پایان خود خواهد رسید و باید به فکر چارهای دیگری باشد!
باید نشست و منتظر ماند و دید که پس لرزههای بمبی که زمانی فقط چند شهر ژاپن را لرزاند اکنون چگونه میخواهد همه هستی انسانی و اخلاقی ژاپن و ژاپنی را بلرزاند. ژاپنی که با پناه بردن به علم و تکنولوژی افسار گسیخته و با اتکاء به سرمایههای بانکداران آمریکایی و یهودی در تلاش بود تا از تلخی شکست جنگ جهانی فرار کند و عقدههای تحقیر تاریخی خود را اینگونه فراموش کند. باید دید سرانجام یکی از جلوههای با شکوه تمدنی متکی به عقلانیت و اندیشه بشری و گریزان از دین و مذهب و خدا چه خواهد بود.
جام فرهنگی؛ ایندیپندنت نوشت:
تحقیقات جدید شوکه بر انگیز، نشانگر افزایش آمار تجاوز و میل به تماشا و تولید سی دی های فیلم های مبتذل از مردان بالغ با کودکان زیر 12 سال در کشور ژاپن است.
فرماندار پایتخت قدیمی ژاپن "شهر کیوتو کیجی یامادا با افزیش این روند،درصدد برقراری قوانین سخت گیرانه در رابطه با موارد مبتذل بر آمده است بطوریکه مشاهده هرگونه موارد نامشروع پیگرد سخت قانونی در پی خواهد داشت و از سوی دیگر دستور جمع آوری تمام سی دی های مبتذل را صادر کرده بطوریکه پلیس کیوتو در مدت چند ماه اخیر هزاران هزار سی دی غیر مجاز جنسی را از سطح شهر جمع آوری نموده است.
بنا بر نتایج تحقیقات صورت گرفته میزان آمار موارد جنسی منتج به جنایت در طی دهه گذشته در ژاپن پنج برابر افزایش یافته است و از سوی دیگر در طی سال گذشته در حدود 600 کودک نوجوان قربانی کارگردانان و فیلم سازان مستهجن گردیده اند که در این میان نقش اینترنت در ترویج اینگونه دامها برای نوجوانان بسیار بالا بوده است.
با توجه به نقش برجسته ژاپن در توسعه و اقتصاد ، این کشور در رابطه با توسعه و آزادی صنعت انیمیشن و سینما تلاش زیادی کرده و تاکنون نسبت به مسائل جنسی از خود واکنش نشان نداده بطوریکه طبق آمار ده درصد از مردان ژاپن خود به داشتن رابطه جنسی با نوجوانان اعتراف کرده اند و این آمار روز به روز افزایش می یابد تا جائیکه اخیرا مسئولین در رابطه با اعتیاد مردم ژاپن به مسائل جنسی هشدار داده اند.
مراکز تحقیقاتی مبارزه با سوء استفاده جنسی در انگلستان اعلام داشت که در سال 2006 تنها در ژاپن نزدیک به 16250 وب سایت جنسی راه اندازی شده و موسسه کانادائی در سال 2009 اظهار داشت که ژاپن از میان 5 کشور مبتذل جهان از منظر ساخت وب سایتهای سوء استفاده جنسی از کودکان ،چهارمین رتبه را در دنیا از آن خود کرده است بطوریکه بنا به گفته یکی از محققان جامعه شناسی کشور ژاپن با این روند در طی چند سال آینده از کشور آمریکا نیز جلو خواهد زد.
علیرغم اینکه پلیس اف بی آی و بازرسان اطلاعاتی ژاپن اطلاعاتی از سازندگان اینگونه فیلمهای مبتذل به پلیس ژاپن ارائه می کنند ولی آنها در این رابطه سکوت کرده و کاری انجام نمی دهند چراکه در ژاپن فقط برای سازندگان و پخش کنندگان این فیلمها مجازات در نظر گرفته شده که آن هم بیشتر از 5 سال حبس نیست ولی پلیس کیوتو برای اولین بار به دارندگان این فیلمها هم مجازات یک سال زندان و جریمه 500000 ین در نظر گرفته است و با این روش سعی در برخورد شدید حتی با دارندگان این فیلمها را دارد.
شایان ذکر است نفوذ فرهنگ ابتذال و بی بند و باری غربی در کشورهای مختلف جهان روند سقوط اخلاقی و انسانی آنها را به گونه ای سرسام آور افزایش داده است و موجی از ناامنی و بیماری های روانی و جسمانی را موجب شده است.
گفتنی است ژاپن از جمله کشورهایی است که پس از اشغال توسط آمریکا در جنگ جهانی دوم جامعه آن دستخوش غرب زدگی شدید شده است.
آدرس:
http://www.jamnews.ir/fa/Forms/Details/CultureNewsDetail.aspx?NewsId=123051
جام سیاسی؛ شهرام همایون، مدیر شبکه کانال یک(Channel 1) با اشاره به اختلافات میان اپوزیسیون گفت: «در این 33 سال چه کرده ایم؟ چه فرصت هایی را از دست داده ایم؟ فقط به خاطر خودخواهی، غرور، نخوت، کینه و نفرت! همه ما شدیم ماموران جمهوری اسلامی، برای یقه گرفتن از دیگر همراهان و همرزمان خودمان! این چه بساطی است!»
همایون در مورد علت این اختلافات گفت: «مسئله هیچ کدام از ما ایران نیست. مسئله ما شاه است چون جناح شاه منافع ما را تامین می کند. مسئله ما مصدق است، چون جناح مصدق منافع ما را تامین می کند. حیرت می کنم! 33 سال است در جهان آزاد و متمدن زندگی می کنیم اما مغزهایمان در تاریخ فریز شده است. بس کنید! حیا کنید! شرم کنید!»
شهرام همایون با اشاره به گذشت 33 سال از عمر انقلاب اسلامی گفت: «چرا جمهوری اسلامی 33 سال دوام آورده است؟ نکند به خاطر ماست؟! نکند ما جمهوری اسلامی را نگه داشته ایم؟! در این بزنگاه تاریخ به جای تخریب جمهوری اسلامی، دعوای شاه و مصدق راه انداخته ایم! جمهوری اسلامی دمت گرم! کارت را خوب بلدی. انصافاً خوب بلدی.»106
سایه تاریکی | بازخوانی فصلی از خیانت فرقه صوفیه گنابادی
در فتنه 88 دراویش نعمت اللهی نیز به صف جریان برانداز پیوستند و تلاش کردند در کف خیابانها با انقلاب مبارزه کنند.
خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم
در موضع بررسی اعمال فرقه ای و تطبیق تاریخی فرق بی شک کنکاش در فرقه های تصوف خود راهگشای شناخت بهتر از سایر فرقه ها می باشد زیرا به نوعی می توان صوفی گری مهد باروری فرقه گرایی در متن مذاهب اسلامی می باشد....
مصطفی آزمایش کیست ؟
دکتر مصطفی آزمایش که او را سخنگوی سلسله نعمت اللهی گنابادی مینامند پدیده عجیبی در سلسله گنابادی است نامبرده دارای افکار مارکسیستی است که سر رشته این افکار از عقده های کهنه خبر می دهد.
نامبرده با اینکه موفق به اخذ دکتری می شود منتهی با توجه به بنیه علمی کم نمی تواند به آرزوی دیرینه خود که تدریس در دانشگاه های رسمی باشد نائل شود از همین رو مدتی به همکاری با گروهک منافقین می پردازد و مدتی به عنوان سخنپوی فرقه رجوی فعالیت می نماید.
با توجه به حس جاه طلبی با گروهک نفاق نیز به نتایج قابل توجه ای نمی رسد لذا از منافقین جدا شده و سر مجالی درویشی در می آورد.
در اوخر عمر سلطان حسین نامبرده شروع به تفسیر قرآن در مجالس درویشی در منزل خود در پاریس می نماید گرچه این جلسات غیر قانونی بود و بدون اجازه که این سنت دیرینه اقطاب این فرقه است که هر کاری باید با اجازه قطب باشد.
منتهی به علت حال بد سلطان حسین کسی متوجه جلسات آزمایش و میانداری او در پاریس نبود.
بعد از مرگ سلطان حسین با هرج و مرج ایجاد شده در جریانات درویشی و درگیری حاج علی در مسائل داخلی دروایش آزمایش با هماهنگی پازوکی به انتشار فصلنامه عرفان می پردازند که با فضار به حاج علی این فصلنامه در داخل ایران تسوط عوامل فرقه گنابادی توزیع می گردد.
با توجه به خودسری های آزمایش که بر خلاف سنت ماذونیت این فرقه است حاج علی از نامبرده ناراحت شده که در سفر اروپای حاج در آلمان به توبیخ آزمایش می انجامد که همین امر باعث قهر آزمایش از فرقه و بازگشت به پاریش می گردد.
نامبرده با توجه به کینه به دل گرفته بعد از مرگ قصد تجدید بیعت نداشت ولی با تمهیداتی که توسط اطرافیان نورعلی به وی داده شد مانند قول مجاز دانستن وی با نورعلی تابنده بیعت نمود.
اما از دیگر سوی اعضای فرقه که در پاریش با روحیات نمابرده وتخلفات کسترده نامبرده در خصوص عشریه ها درویش داشتند به مخالفت با نامبرده پرداختند.
نامبرده با حمایتهای نورعلی به کسترش دامنه فعالیتهای خود پرداخت و به سخنرانی در اروپا و آمریکا می پرداخت و از سوی دیگر با چاپخانه ای که از تصرفات خود در عشریه های دراویش فراهم نموده بود قدرت چاپ مزخرفات خود را به هر تعداد و تیراژی دارا بود.
یکی از بدعتهای آزمایش ورود عده ای خانم معلوم حال برای نوازندگی در مجالی درویشی بود که مسبوق به سابقه در این فرقه نبود.
با وقوع واقعه قم و تخریب خانه تیمی دروایش آزمایش این موضوع را بهترین فرصت برای مطرح نمودن خود دانست و شروع به شایعه پراکنی و قصه بافی در این خصوص نمود و هر روز پای یکی از محافل رسانه ای ضد انقلاب حضور پیدا نمود و به هر چه بیشتر مطرح نمودن خود اقدام نمود.
همکاری های دیّان علایی بهائی و مصطفی آزمایش
مهمترین حامی مصطفی آزمایش که معمولا وی را به اکثر جلسات و کنفرانس ها دعوت می کند دیان علایی بهائی است.علایی که به دلیل نفوذ فرقه ضاله بهائیت در رسانه های مختلف و حمایت کشورهای استکباری از این فرقه،تبلیغات وسیعی علیه جمهوی اسلامی را ساماندهی می کند توانسته با همراه کردن این عضو فرقه صوفیه گنابادی پیوند محکمی بین این دو فرقه استعماری ایجاد کند.
تقریبا در دوسال گذشته در اکثر مجامع بین المللی و به اصطلاح حقوق بشری این دو عنصر وطن فروش با هم همراه و همکار هستند و در تقسیم کار مشترک علیه جمهوری اسلامی جو سازی می کنند.
امسال در تنظیم قطعنامه های حقوق بشری این دو عنصر فعالیت چشمگیری داشتند و توانستد طبق معمول اربابان آمریکایی و صهیونیست خود را راضی کنند در بیانیه های خود از این دو فرقه ی انحرافی نیز نام ببرند.
آنچه مهم است این که تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنی بهائیان را مسلمان نمی دانند و نور علی تابنده در راستای مخالفت با نظام جمهوی اسلامی به مزدورانش اجازه همکاری با همه گروه ها و فرقه های منحرف حتی بهائیان را داده است.
بیژن بیدآباد
درویش علاقمند به شهرت
یکی دیگر از عناصر فعال در چرخه ی فرقه ی صوفیه ی گنابادی بیژن بید آباد است.سایتهای فرقه و شبکه های ضد انقلابی همچون بی بی سی فارسی و رادیو صدای آمریکا تلاش فراوانی دارند او را به عنوان یک اقتصاد دان معرفی کنند.خودش خیلی دوست دارد مشهور شود.معمولا عکسهای مختلف در ژستهای متفاوت از خود در اینترنت منتشر می کند که بسیار دیدنی است.
اگر چه علاقه فراوان به شهرت دارد اما در رقابتهای درون فرقه ای امثال پازوکی اصلا علاقه ای به بید آباد ندارند و بعضا در جمع های خصوصی علیه او موضع نیز می گیرند.البته بعضی معتقدند او بیشتر جزو باند مردانی است.
سایتهای اصلاح طلب(بخوانید افساد طلب) مصاحبه های مکرری با او انجام داده اند.
یکی از جالبترین نکات مطلبی است که در روزنامه هم میهن در دوم تیر 86 درباره بید آباد منتشر شده است که حتی دراویشی که او را می شناسند را نیز به خنده وا می دارد.
در قسمتی از بیوگرافی وی آمده است که:
او شب ها ذکر می گوید و ریاضت می کشد وروزها جدول می چیند و نمودار می کشد.زمانی که با او تماس میگیریم تا وعده دیدار را تنظیم کند قرار را ساعت چهار صبح تنظیم می کند و.....
قطب آینده فرقه گنابادی
از زمان تاسیس فرقه گنابادی تا کنون خاندان تابنده تلاش کرده اند قطبیت از بین آنها بیرون نرود.سود سرشار عشریه و سایر موقوفات باعث شده این خانواده در رفاه کامل زندگی کنند و فرزندان اکثر اقطاب و حتی مشایخ فرقه خارج کشور تحصیل و زندگی کنند.اگر چه یوسف مردانی از هم اکنون خرقه قطبیت را بر تن کرده ولی از نظر نورعلی تابنده قطب بعدی رضا تابنده فرزند محبوبعلیشاه است.
عکسی از رضا تابنده که هم اکنون ساکن کانادا است را می گذارم تا دراویش محترم فرقه گنابادی حد اقل قطب آینده را از روی عکس بشناسند.
شهرام پازوکی
شهرام پازوکی کیست؟
وی متولد 1335در تهران است.او از نوجوانی عضو فرقه صوفیه گنابادی بود.تحصیلات خود را با حمایت سلطانحسین تابنده قطب فرقه ادامه داد و شایع است که وی قصد تحصیل در رشته راه سازی را داشته اما با ترغیب سلطان حسین تابنده در رشته فلسفه تحصیل کرد.
او یکی از صمیمی ترین افراد حلقه فکری قطب قبلی محسوب می شد و در راه اندازی کتابخانه فرقه در گناباد نقش کلیدی ایفا کرد.فیلم پابوسی قطب فرقه توسط وی در اینترنت منتشر شده است.
از مهمترین فعالیت های وی راه اندازی انتشارات رسمی فرقه گنابادی با نام انتشارات حقیقت با بودجه فرقه و همکاری مصطفی آزمایش (نماینده نورعلی تابنده در اروپا و جاسوس اداره امنیت خارجی فرانسه)بود.
در سایت انتشارات حقیقت که مدیر مسئولی آن با شهرام پازوکی است می خوانیم:
"انتشارات حقیقت در سال 1371 شمسی بنابر تصمیم و همت جمعی از نیکوکاران و نیکواندیشان از اهل عرفان در تهران تاسیس شد و اولین کتابی را که چاپ کرد "تجلی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا " تالیف جناب سلطانحسین تابنده گنابادی بود که چند ماه پس از رحلت ایشان در همان سال منتشر شد .
هدف اصلی انتشارات حقیقت بطور عام نشر کتاب در قلمرو دین و تفکر و فرهنگ دینی و خصوصا عرفان و تصوف اصیل اسلامی است. از اینرو موضوعاتی از حکمت و عرفان تا هنر و ادبیات دینی را در بر می گیرد"
البته همانطور که مستحضرید منظور از این نیکوکاران قطب فرقه و مصطفی آزمایش هستند و منظور از کتب عرفان اسلامی مد نظر آقای پازوکی کتابهای فرقه صوفیه گنابادی است.
وی در سال 1378 با همکاری مصطفی آزمایش نشریه رسمی فرقه گنابادی به نام فصلنامه عرفان ایران را منتشر کرد که تا 34 شماره ادامه یافت و در سال 1386 تعطیل شد.در آغاز هر شماره از فصلنامه قطب وقت فرقه بیانیه ای منتشر می کرد.
ارسال اطلاعات مهم کشور توسط عوامل گنابادی به خارج از کشور
یکی از ویژه گیهای عنصار این فغرقه نفوذ به مجامع علمی،دانشگاه ها و حتی دستگاه های مهم کشور است،که با انتشار نامه مصطفی آزمایش (جاسوس فرانسه و نماینده نورعلی تابنده) به احمد شهید نماینده حقوق به اصطلاح بشر مشخص شد اطلاعات مراکز مهم و دانشگاه های کشور از طریق عوامل این فرقه به خارج فرستاده می شود.
برای نمونه قسمتی از نامه مصطفی آزمایش این عنصر وطن فروش و خائن را بازخوانی می کنیم:
علاوه براین با تجدید سازمان مراکز پژوهشی "مطالعات ادیان" در قم و نیز "انجمن پژوهش حکمت و فلسفه" در تهران و اخراج اساتید صاحب نام از این مرکز و انتصاب آخوندهای کم سن و سال و بیسواد مانند "عبدالحسین خسروپناه" این مراکز را کانون مغزشویی توده های بی اطلاع و متعصب بسیجی قرار داده اند.
نامبرده در جایی دیگر می نویسد:از سه هفته قبل آقای صالح پازوکی را در حین خدمت سربازی دستگیر و زندانی کرده اند و خانواده ایشان را زیر فشار شدید قرار داده اند. پدر ایشان آقای دکتر شهرام پازوکی از اساتید صاحب نام فلسفه و عرفان در سطح بین المللی میباشند.
شهرام پازوکی و حمید رضا مرادی؟
اگر چه مصطفی آزمایش میدان دار اصلی مسائل سیاسی فرقه بود و شهرام پازوکی نیز او را کمک می کرد ولی در 5 سال گذشته رقیب جدیدی وارد میدان شد که مورد علاقه شدید نورعلی تابنده قطب لیبرال فرقه قرار گرفت واو کسی نیست جز حمید رضا مرادی سروستانی.
با نزدیک شدن حمید رضا مرادی سروستانی نورعلی تابنده رقابتی سخت در فرقه آغاز شد.
باند حمید مرادی توانسته بود محبوبیتی فراوان نزد تابنده پیدا کند و همین امر موجب دلخوری شدید مصطفی آزمایش شد.
در این بین حمید رضا مرادی که اصولا عنصری تشکیلاتی بود توانست با کمک نورعلی تابنده فعالیتهای رسانه ای و تشکیلاتی جدیدی را در فرقه آغاز کند و اکثر فراخوان های سالهای اخیر در رابطه با تجمعات و درگیریها کار وی بوده است.
شهرام پازوکی هم برای عقب نماندن از قافله رابطه ی وسیعی را با حمید رضا مرادی آغاز کرد و حتی در جلساتی که در دفتر سایت مجذوبان نور در پاسداران نزدیک منزل نورعلی تابنده برگزار می شد شرکت می کرد.
هجمه های وسیع حمید رضا مرادی و سایت وی به انقلاب اسلامی و حتی ولی فقیه باعث حمایت شدید ضد انقلاب و شخض مریم رجوی از این فرقه شد که تا کنون بارها در رسانه های وابسته به نفاق این فرقه مورد حمایت قرار گرفت.
به هر حال روابط دوگانه شهرام پازوکی با حمید رضا مرادی و از آنسو مصطفی آزمایش بعضا مورد دلخوری این دو نیز واقع شد اما در حقیقت آنچه برای پازوکی مهم است ماندن در قدرت و جلب حمایتهای مالی بیشتر نورعلی تابنده است.
اگر چه به اعضای فرقه گنابادی تلقین کرده اند که این فرقه ظاهرا مانند سایر فرقه های صوفیه سیاسی نیست ولی در حقیقت از نظر نورعلی تابنده این فرقه فقط ابزاری است جهت مخالفت سیاسی با انقلاب اسلامی که نورعلی تابنده با دوستان لیبرال جبهه ملی خود مانند فروهر ها و.. سالها با آن مبارزه کرده اند.
یکی از مهمترین راهبردهای نورعلی تابنده تضعیف نظام اسلامی و ایجاد تشنج در داخل کشور است تا بتواند انقلاب اسلامی را متهم به نقض حقوق بشر کند.
زارا نورانی
زارا نورانی از دراویش گنابادی ساکن انگلستان است.سابقه دوستی دیرینه ای با قطب فرقه دارد.او مانند مصطفی آزمایش مسئولیت تخریب وجهه نظام اسلامی را به عهده دارد.این فرقه برای اینکه بتواند سایر گروه های ضد انقلاب و یا حتی مجامع بین المللی را با خود همراه سازد کمیته ای با عنوان "کمیته حمایت از حقوق دراویش و دانشجویان "را راه اندازی کرده است.البته بماند که مساله دانشجویان چه ربطی به این دراویش دارد.
زارا نورانی اصولا یک آدم لامذهب است که نام خود را از زهرا به زارا تغییر داده است.او در لندن با اعضای گروه های چپ،منافقین و جبهه لیبرال لندن ارتباط دارد.
نمایش موهن سال 89
در سال 1389 نمایش موهنی توسط زارا نورانی و دوستان درویشش در اهانت به نظام اسلامی،روحانیت و سپاه برگزار شد.
در این نمایش موهن که خود زارا نورانی نقش یک درویش را بازی می کرد اهانتهای فراوانی به نظام شد.
ارتباط با بهائیت
وی ارتباط فراوانی با بهائی های مقیم لندن بویژه بی بی سی فارسی دارد.مهمترین عنصر ارتباطی وی بهروز آفاق است.
دلایل رویگردانی خانواده پازوکی از فرقه گنابادی
چندی پیش در رسانه ها خبری منتشر شد مبنی بر بازداشت صالح پازوکی فرزند شهرام پازوکی (از فعالان فرقه گنابادی).
اخبار تکمیلی که منتشر شد مشخص شد صالح پازوکی و همسر شهرام ،عضو فرقه به اصطلاح عرفان کیهانی بوده اند و حتی در منزل شهرام جلسات فرقه برگزار می شده است.خود شهرام نیز جلساتی با طاهری عرفان حلقه داشته است.
فتنه 88 و دراویش گنابادی
با قطبیت آقای نور علی تابنده عضو شورای رهبری جبهه لیبرال به اصطلاح ملی،فرقه گنابادی وارد بازیهای سیاسی جدیدی شد.اگر چه قبل از انقلاب نیز این فرقه کاملا سیاسی بود و بارژیم پهلوی رابطه ی تنگاتنگی داشت اما در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی دراویش این فرقه کمتر به سمت منازعه سیاسی با نظام رفتند.
با فوت محبوبعلیشاه قطب قبلی فرقه سکان این فرقه به دست آقای نور علی تابنده افتاد.او که از دوران برکناری دولت بازرگان در صف اپوزیسیون نظام قرار گرفته بود این بار ابزار مناسبی برای درگیری با نظام پیدا کرده بود.استفاده از چند هزار درویش گنابادی ساکن در ایران ابزار خوبی بود برای فشار سیاسی به انقلاب اسلامی.
با روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد همه ی جریانات فرقه ای کشور همگام با استکبار جهانی به مقابله با این دولت برخواستند و این فرقه نیز از این مساله عقب نماند.
در فتنه 88 دراویش نعمت اللهی نیز به صف جریان برانداز پیوستند و تلاش کردند در کف خیابانها با انقلاب مبارزه کنند.در 25 بهمن امسال استکبار جهانی برای دور کردن اذهان مردم دنیا از مسائل جهان اسلام و قیامهای منطقه از همه ی دشمنان داخلی درخواست کرد که به کف خیابانها بیایند شاید بتوانند موج خبری در دنیا ایجاد کنند وباعث یاس انقلابها شوند.
مصطفی آزمایش نوکر دستگاه امنیتی فرانسه و نماینده فرقه در اروپا شبها در شبکه های مختلف حنجره ی خودرا پاره کرد اما نهایتا در روز 25 بهمن تعدادی از دراویش به همراه بهایی ها،سلطنت طلبها و منافقین به خیابانها امدند که به دلیل کمی جمعیت باعث خجالت اربابان خود شدند.
آدرس:
http://www.javanonline.ir/vdchx6nk623nmid.tft2.txt
سایه تاریکی | بازخوانی فصلی از خیانت فرقه صوفیه گنابادی
در فتنه 88 دراویش نعمت اللهی نیز به صف جریان برانداز پیوستند و تلاش کردند در کف خیابانها با انقلاب مبارزه کنند.
خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم
در موضع بررسی اعمال فرقه ای و تطبیق تاریخی فرق بی شک کنکاش در فرقه های تصوف خود راهگشای شناخت بهتر از سایر فرقه ها می باشد زیرا به نوعی می توان صوفی گری مهد باروری فرقه گرایی در متن مذاهب اسلامی می باشد.
عقده حقارت ریشه فرقه گرایی
به گزارش ندای انقلاب مدعیان عرفان، کسانی هستند که در سکوت عرفان اسلامی در عصر حاضر و عدم آگاهی جوانان دست به کار شده و با تشکیل گروه مریدان و ادعای کرامت، اهداف خود را دنبال می کنند. تحلیل در شخصیت، گذشته و کودکی این افراد منجر به یافتن مولفه های یکسانی در میانشان می شود. به طور کلی انسان در دوران کودکی و حتی نوزادی به دلیل ارتباط با محیط تجاربی را کسب می کند. خاطرات بد، انواع آزارها و کمبودهای دوران کودکی مانند زور گفتن اطرافیان، نوعی احساس ناتوانی و حقارت نسبت اطرافیان را در فرد ایجاد می کند. انسان در برخورد با این احساس حقارت سعی در تغییر آن و ایجاد چارچوبی دارد که طی آن این حس را از بین برده و شخصیت خود را بروز دهد. خیلی از اکتشافات انسان در جهت غلبه بر کمبودها است. بشر چون نتوانست پرواز کند هواپیما را اختراع کرد به دلیل عدم توانایی در ایجاد ارتباط با مسیرهای راه دور، تلفن را ساخت. تمام انسانها این احساس حقارت را نسبت به محیط احساس کرده و برای کنار آمدن با این احساس گرایشهای مختلفی پیدا می کنند که سبک زندگی آنها را شکل می دهد. اما اگر این احساس حقارت تبدیل به عقده حقارت بشود باعث ایجاد برتری جویی های بیمارگونه در فرد خواهد شد.
در مقابل افرادی که قادر به کنترل حس حقارت در وجودشان نمی شوند به انحای مختلف سعی در جلب توجه دارند که از میان این افراد می توان به مدعیان دروغین عرفان اشاره کرد. در مقابل این شفا دهندگان دروغین در طول تاریخ، عارفان بزرگ بسیاری وجود دارند که داستان زندگی آنها نشانگر عرفان حقیقی و سلوکشان است. زندگی این افراد عاری از هرگونه نیرنگ و سرشار از گذشت، ایثار و تعلق پذیری است که زندگی خود را وقف بشریت کردند، اما مدعیان عرفان برای جلب توجه فعالیت می کنند. آنها بدون داشتن علم و طی نکردن مراحل سیر و سلوک، مدعی نجات بشریت هستند. این بدعت گذاران برای جبران کاستی هایشان، دست به داستان سازی ها و ساختن گذشته ای موهوم برای خود می زنند. ریشه این مسائل احساس حقارتی است که این افراد نتوانسته اند به سازندگی و توانایی تبدیل کنند.
چه بسا کسانی که در مسیر کسب عرفان سالها تلاش کرده و پس از طی مراحل سیر و سلوک به معرفت های خاصی دست پیدا می کنند. اما تشخیص این مدعیان کاذب از عارفان حقیقی به آسانی میسر است. عارفان حقیقی با تواضع و عدم تمایل به خود نمایی، مایل به ابراز مراتب عرفان خود و جذب مرید نیستند اما مدعیان دروغین عرفان با استفاده از دروغ، سفسطه و داستان سازی های کاذب سعی در جلب توجه سایرین دارند. این افراد سعی دارند علو درجاتشان را به مردم با حربه هایی تحمیل کنند و از این طریق کسانی را در اطراف خود نگهدارند. مردم نیز باید با شناخت این افراد از ادامه کلاهبرداری هایشان جلوگیری کنند.
تصوف چیست؟
تصوف نوعی ایدئولوژی است که از نظر تا عمل واز بینش تا کنش را در بر میگیرد.تفسیر خاص زندگی و نحوه تعامل با حیات دنیوی است.این تفسیر به ادعای صوفیه با روش کشف وشهودتحصیل میگردد.البته پراکندگی و تنوع فرقه های صوفیه و تضاد وتعارض در این جریان انقدر زیاد است که نمیتوان با یک نظر و یک اندیشه آنها را دسته بندی و نقد کرد.ریشه های تصوف از قرن دوم هجری شروع به رشد کرد ودر میان مسلمین رایج شد.تحقیر دنیا فرار از تتنعمات وتمام شئون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت کشی و تحمل شکنجه ها از نکات بارز این دوره میباشد.ایستادگی تصوف در برابر ائمه اطهار علیهم السلام ومخالفت با سیره و روش آنها نشانه اوج تضاد با تفکرات اسلامی در دوران آغازین رشد این جریان بود.خرده گیری تصوف بر ائمه تا جائی پیش رفت که بر امام رضا علیه السلام تاختند که چرا لباس درشت بر تن نمیکنی و غذای خشن نمیخوری.امام فرمود:یوسف پیامبر خدا لباسهای زربفت و قباهای دیبا بر تن داشت.تصوف بدعتی بود که از بین اهل سنت آغاز شد و کم کم به شیعه هم راه یافت.و نخستین صوفی کسی نبود جز ابوهاشم کوفی که امام صادق علیه السلام به شدت با او مخالفت میفرمود.کم کم توسط مسیحیان تفکرات رهبانیت مسیحی به درون این جریان وارد شد و برای جداسازی این جریان از اسلام ناب در شام توسط یک پادشاه مسیحی اولین خانقاه بنیانگذاری شد.واین دوران آغاز صوفی گری بود که بعدها به تصوف امروزی منجر شد.
واژه صوفی:
درباره معنا و ریشه این واژه اختلافات زیادی وجود دارد؛ برخی معتقدند این واژه از «soph» که واژه ای یونانی است اخذ شده است؛ برخی دیگر آنرا مشتق از «صفه» می دانند. اما با توجه به روایات و منابع تاریخی مشخص می شود این واژه از «صوف» به معنای «پشم» گرفته شده است.
دکتر عبد الحسین زرین کوب می نویسد:
«در میان ریشه شناسی هایی که برای کلمه صوفی پیشنهاد شده است، محتمل ترینشان بیشک آن است که صوفی را از «صوف» به معنای «پشم» مشتق می داند. صوفیان به عنوان نشانه ای از فقر دینی خود، جامه های پشمی خشنی به تن می کردند.»
مکاتب تصوف:
1- مکتب عراق: همان مکتب اولیه تصوف و خواستگاه آن بود.
2- مکتب خراسان: تصوف در ایران به مکتب خراسان شهرت یافت. مکتبی که بر خلاف مکتب عراق روحیه اجتماعی داشت و رهبانیت کمتری در آن به چشم می خورد.
به دلیل ویژگیهای خاص مکتب خراسان و اجتماعی بودن آن،تصوف در آن رشد سریعتری نسبت به مکتب عراق پبدا کرد. استفاده از شعر و ادبیات برای گسترش تصوف برگ برنده صوفیه در مقابل مکتب عراق بود. نزدیکی ایران به هند و آیین های عرفانی هند تاثیرات قابل توجهی بر تصوف ایرانی داشته است؛ هرچند نقش آیین های ایرانی همچون «میترا» و «زردشت» را نمی توان نادیده گرفت.
در مکتب عراق فرقه گرایی کمتر از مکتب خراسان بود. روحیه اجتماعی مکتب خراسان و حضور در بین مردم باعث فرقه گرایی بیشتری نسبت به مکتب عراق شد. برخی فرقه های تصوف ایران در همان سالهای آغازین از بین رفتند و برخی چند قرن به حیات خود ادامه دادند که هنوز برخی از این فرقه ها در ایران فعالیت می کنند.
به دلیل تعدد فرقه های بوجود آمده در ایران شمارش آنها بسیار سخت است اما در اسناد تاریخی و منابع تصوف نام صدها فرقه به چشم می خورد.
اولین صوفی
تصوف در قرن دوم هجری در میان امت اسلامی شکل گرفت. اولین کسی که صوفی نامیده شد «عثمان بن شریک» مشهور به «ابوهاشم کوفی» است.
در روایتی از امام صادق علیه السلام مطلبی در مورد وی نقل شده است که میفرمایند: «ِاّنه کانَ فاسدُ العقیدةِ جداً و هُوَ الذّی ِابتَدَعَ َمذهَباً یُقال َلهُ التَّصَوُفُ وجَعَلَهُ مَفَرّاً لِعَقیدتِهِ الخَبِیثَ?ِ»؛
. کیوان قزوینی (شیخ توبه کرده فرقه گنابادی) می نویسد:
«اوّلین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابوهاشم کوفی بود که رنجها به خود داد تا عِرّاده صوفی به راه افتاد. همانا او(ابوهاشم) انسانی است که جداً عقیده فاسدی دارد و اوست که از روی بدعت مذهبی را بنا نهاد که تصوف نامیده شد وآن را محل فراری برای عقیده فاسد خود قرار داد».
هر چند برخی از متصوّفه تلاش می کنند سابقه تصوّف را به همان سالهای آغازین اسلام برسانند.
عرفان آری-تصوف خیر
پیشوایان راستین اسلام که حافظان دینند ،بیش از همه با افکار انحرافی و بدعت دینی مبارزه می کردند وپیروان خویش را از پیروی صوفیان وهر گروه باطل دیگر بر حذر می داشتند و در این باره احادیث فراوانی از معصومین (ع)وارد شده است تا آنجا که مرحوم «شیخ حر عاملی »(متوفی 1104 ه-ق) صاحب کتاب« وسائل الشیعة» کتابی به نام«الاثنی عشریه»در انکار و نکوهش آنان نقل کرده است وی می نویسد:
«جمیع الشیعه أنکروهم» (أی الصوفیة) و نقلوا عن أ حادیث کثیرة فی مذمتهم و صنف علماءالشیعةکتبا کثیرةفی ردهم وکفرهم منها کتاب الشیخ المفید فی الرد علی أصحاب الحلاج و ذکر فیه أن الصوفیة فی الاصل فرقتان حلولیةو اتحادیة»(الاثنی عشریه ص53)
«تمام شیعیان . فرقه های صوفیه را انکار نموده اند و از امامان خویش احادیث بسیاری در نکوهش آنان نقل کرده اند و علمای شیعه کتابهای بسیاری در رد این فرقه و اثبات کفر آنان تألیف نموده اند که از آن جمله کتاب شیخ مفید در رد براصحاب حلاج است که در آن آمده است :صوفیه در اصل دو فرقه :حلولیه و اتحادیه می باشند».
در اینجا چندین حدیث از کتب معتبر که مورد اعتماد تمام علمای شیعه است ، نقل می کنیم:
1- پیامبر اکرم از پدید آمدن این گروه خبر داده و فرموده است:
«لا تقوم الساعةُ علی اُ متی حتی یقوم قومُُ من اُ متی اسمهم الصوفیة لیسوا منی و اِنهم یَحلَقُونَ للذکر و یرفعون أَ صواتَهُم یَظُنُونَ آنَهُم علی طریقَتی بل هُم آضَلُّ مِنَ الکُفار وَ هُم
آ هلُ النار لَهُم شَهیقُ الحِمارِ»(سفینة البحار ج2 ص58)
« روز قیامت بر امتم بر پا نشود تا آنکه قومی از امت من به نام «صوفیه» برخیزند آنها از من نیستند و بهره ای از دین ندارند و آنها برای ذکر دور هم حلقه می زنند و صداهای خود را بلند میکنند به گمان این که بر طریقت و راه من هستند نه ، بلکه آنان از کافران نیز گمراه ترو اهل اتشند و صدائی دارند مانند عرعر اَلاغ»از این روایت معلوام میشود که صوفیگری در زمان پیامبر (ص)نبوده و آن حضرت به عنوان خبر از غیبت پیشگوئئ کرده است که بعدها چنین فرقه ای در میان امت پیامبر(ص) پیدا خواهند شد و این معجزه دلایل صحت آن حدیث می باشد و دیگر اینکه در این روایت تصریح شده است که آنان بر طریقت پیامبر نیستند از کفار نیز گمراه ترند.
2- پیامبر اکرم (ص) در روایتی از لعن ملائکه بر این گروه خبر داده است ، آنجا که در اثنای سفارشهای خود به« ابوذر»فرمود:
«با اباذر یَکون فی آخر الزمان قوم ُُیلبسون الصُوفَ فی صیفهم و شتائهم یرون الفضل لهم بذالک علی غیرهم اولئک یلعَنُهُم ملائکةُ السماء والأرض»(وسائل الشیعه ج 3 ص362)
«ای اباذر در آخر الزمان قومی پیدا میشوند که در تابستان و زمستان لباس پشمینه می پوشند واین عمل را برای خود فضیلت و نشانه زهد و پارسائئ میدانند ، آنان را فرشتگان آسمان و زمین لعن میکنند »
روشن است قومی که به پشمینه پوشی وخرقه صوف معروف باشند و خود را بهتر از دیگران بدانند ، همین صوفیان و درویشانند .علاوه بر اینکه لباس شهرت است و حرام میباشد ، اخبار زیادی هم به خصوص در مذمت آنها رسیده است.
3- به سند صحیح از «احمد ابن محمد بز نطی» روایت کرده اند که مردی به امام صادق نقل کرد در این زمان قومی پیدا شده اند که به آنها صوفی می گویند در باره انها چه می فرمایید ؟
امام در پاسخ فرمود:
«انهم أعدؤُ نا فمن مال إلیهم فهو منهم و یُحشَرُ معهم و سیکونُ أ قوام یّدعونَ حُبّنا و یمیلون
إ لیهم ویتشبهون بهم و یلقبون أنفسهم بلقبِهِم ویُأوّ لون أ قوالهم ألا فمن مالَ إ لیهم فلیس منا و إنا منه برآءُ و من أ نکرهم و ردّ علیهم کان کمن جاهد الکفار بین یدی رسول الله(ص) »(حدیقة الشیعه ص3 562)
«آنها (صوفیان) دشمنان ما هستند ، پس هر کس به آنها میل کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد و به زودی کسانی پیدا میشوند که ادعای محبت مارا میکنند و به ایشان نیز تمایل نشان میدهند خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود میگذارند و گفتارشان را تأ وبل میکنند .
بدانکه هر کس به ایشان تمایل نشان دهد ار ما نیست و مااز او بیزاریم و هر کس آنان را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر اکرم(ص) با کفار جهاد کرده است»از این روایت چند نکته استفاده می شود:
اولا: تا زمان امام صادق (ع) در میان مسلمانان صوفی نبوده و از آن به بعد پیدا شده است. پس اگر کسی اصحاب پیامبر یا امیر مومنان را صوفی بنامد، دلیل بر بی ا طلاعی او است.
ثانیا این خبر کرامتی از امام صادق (ع) است که از ساده لوحان زمان خبر می دهد در آنجا که می فر ماید :«ادعای محبت ما میکنند و به دشمنان ما مایل هستند»، مراد ، صوفیهای به ظاهر شیعه است که دعوی محبت اهل بیت پیامبر می نمایند.
ثالثا: لقب صوفی بر خود میگذارند و طرز رفتار و ظواهر حال خود را به آنها تشبیه می نمایند .
.4- به سند صحیح از «بز نطی»و« اسماعیل بن بزیع» از امام رضا (ع) روایت کرده اند که فرمود:
«من ذُکِرَ عِندَهُ الصوفیة و لَم یَنکر هُم بِلِسانِهِ وَ قَلبِهِ فلیسَ منا و مَن أنکَرَ هُم فکَأنَما جاهَدَ الکُفار بینَ یدی رسول الله(ص)»(سفینةالبحار ج2 ص57)
«هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و به زبان و دل انکارایشان نکند ، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید گویا این که در راه خدا در حضور رسول خدا(ص)با کفار جهاد کرده است»
از این روایت استفاده میشود هر فرد شیعه موظف است اکر در حضور او از صوفیه ذکری به میان آید با زبان ودل آنها را تقبیح نماید و اگر کسی نسبت به این موضوع بیتفاوت باشد بلکه کلمات کفر و باطل آنها را حمل بر صحت کند ،شیعه و پیرو اهل بیت (ع) نیست.
5- به سند معتبر از « حسین بن سعید» روایت شده است که گفت:
سألت أبا الحسن (ع) عن الصوفیة و قال:«لا یقول أحد بالتصوف الا لخُدعة أو ضلالة أو حماقة و أما مَن سمی نفسه صوفیا للتقیة فلا إثم علیه و علامته أن یکتفی بالتسمیة فلا یقول بشیئ من عقائد هم الباطلة»
از حضرت رضا (ع) سوال کردم از حال صوفیه؟ فرمود « کسی قائل به تصوف نمی شود مگر از روی خدعه و مکر یا جهالت یا حماقت و لیکن اگر کسی از روی تقیه خود را صوفی بنامد ، تااز شر انها در امان بماند بر او گناهی نیست به شرط انکه بر چیزی از عقائد باطلشان قائل نشود.
این روایت صراحت دارد در این که به هیچ وجه جایز نیست کسی خود را صوفی بنامد (مگر از روی تقیه) و مطلق عقائد آنها باطل است و اگر احیانا یک دسته صوفی سالم وجود داشت که عقائد آنها صحیح بود امام می فرمود از آنها بودن اشکال ندارد
صوفی گنابادی
یکی از گروههای صوفی فعال در ایران فرقه نعمت اللهی گنابادی است.هر چند نعمت اللهی ها خود به چند فرقه مثل کوثریه. شمسیه.حجت علیشاهی.و غیره تقسیم میشوند
سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی
نورعلی تابنده که هیچ گاه درویش نبود و یکباره قطب این فرقه شد اقدام به پایه ریزی تشکیلاتی کرد که بر مبنای آن بتواند فرقه را مانند حزب به اصطلاح جبهه ملی به یک جریان سیاسی تبدیل کند.مهره های فراوانی را به کار گرفت.سفرهای مشایخ خصوصا یوسف مردانی را مدیریت کرد و به مرور زمان سیستم تشکیلاتی فرقه را منسجم کرد.
انگلیس،فرقه سازی،کمپانی هند شرقی
وقتی می گوییم بسیاری از فرقه های امروز یا تصوف انگلستان ساخته شده اند ویا تقویت گشته اند به آقایان صوفیه بر می خورد
اما نگاهی به تاریخ تصوف نشان می دهد که اکثر فرقه های صوفیه در طول تاریخ توسط حکومتهای مخالف اسلام حمایت می شدند
ارتباط نزدیک سران صوفیه با حکومتهای وقت همچون بنی امیه وبنی عباس بر کسی پوشیده نیست
اما در دورانهای بعد نیز صوفیان از سوی حکومتهای جور حمایت زیادی شدند وحتی به گفته خود صوفیها اولین خانقاه توسط امیری مسیحی در رمله شام ساخته شد
اما عجیب تر از همه سالهای بین 1200 تا 1330 هجری قمری است.دورانی که انگلستان کمپانی هند شرقی را در هندوستان فعال کرد وبه مرزهای ایران وسایر کشورها نزدیک شد وبا کشورهای اسلامی رابطه بر قرار کرد
اکثر فرقه های موجود بین سالهای 1200 تا 1330 ه.ق تاسیس ویا احیا شده اند.فرقه هایی همچون بابیت(تاسیس.1260 ه.ق.)،بهائیت(ت.1267)وفرقه های مختلف صوفیه نظیر نعمت اللهی صفی علیشاهی(ت.1288)،نعمت اللهی گنابادی(ت.1294)،نعمت اللهی کوثر علیشاهی(ت.1234)،نعمت اللهی منور علیشاهی(ت.1278)واویسه( ت .1305) در این دوران تاسیس شده وفرقه های خاکساریه وذهبیه دوباره احیا گشته وفعالیت خود را گسترش دادند.
البته نباید انصافا از کمکهای خوب سران صوفیه به حکومتهای وقت نیز صرف نظر کرد.به هر حال امروز نیز حماتی جدی غرب از تصوف وفرقه های دیگر نشانگر نیاز غرب به این فرقه هاست
مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد اسلام این گونه بیان می کند:
گسترش همه جانبه خانقاه های دراویش، تکثیر و انتشار رساله ها و کتاب هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها وگوشه گیری سوق می دهد، مانند مثنوی مولوی و احیاء العلوم غزالی» . خاطرات مستر همفر،ص 65.
علت حمایت غرب از تصوف
استفان شوارتز (نویسند ه وتحلیل گر غربی) فاش می کند بر اساس طرحی محرمانه که در پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) بررسی شده است . یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است که به عنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال به شمار می رود.
برنارد لوییس هم در کنفرانسی که در بنیاد نیکسون برگزار شد به دولت بوش پیشنهاد کرد که برای ارتقای سطح گفتگو بین آمریکا و دنیای اسلام با شیخ محمود هشام کعبانی رهبر بزرگ ترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند.
نویسنده آنگاه خصوصیت صوفیه را بررسی کرده و می گوید: ایران به عنوان یکی از کانون های مهم صوفیه در جهان اسلام است.
وی خاطر نشان می کند که بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است . شوارتز می نویسد:پلورالیسم و میانه روی تصوف چه بسا نقش تعیین کننده ای در دوره گذار جهان اسلام داشته است.
توضیح:بنیاد نیکسون یکی از نهادهای عمده تصمیم گیری سیاست های دولت آمریکا است که توسط ریچارد نیکسون (رئیس جمهور اسبق آمریکا) تاسیس گردید ویکی از بزرگان این بنیاد هنری کسینجر(وزیر خارجه اسبق آمریکا) می باشد.
می توان گفت از سال 1945 تا حال هیچ سیاست مدار برجسته آمریکایی وجود نداشته که مدتی در این بنیادها فعالیت نکرده باشد. در واقع این بنیادها به منزله اتاق رختکن ورود به پست های عالی هستند . حیطه عمل و نفوذ آنها از دانشگاه ها گرفته تا مراکز سیاسی فرهنگی اقتصادی علمی و پزوهشی و از داخل تا خارج از این کشور را دربر گرفته است.با توجه به ماهیت وروال کار این کانون ها که وظیفه پاسداری و حفاظت از نظام سلطه را برعهده دارند هم اینک بخش قابل ملاحضه ای از این بنیادها وموسسات زیر مجموعه آنها فعالیت های خودرا حول محور (اسلام زدایی ) در دهها کشور مسلمان و بالاخص مهمترین قطب سیاسی جهان اسلام یعنی (جمهوری اسلامی) و راههای مقابله با نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران از طریق ارتباط با عناصر گروه ها و فرقه های معاند منحرف و بریده از ملت در داخل و خارج از کشور ونیز هدایت سیاسی مادی و پشتیبانی از آنان چهره سازی ایجاد تفرقه وبرپایی تشنج تمرکز کرده اند.
فهرست انحرافات عقیدتی فرقه گنابادیه
بدعتی بنام اجازه نماز؟
استعمال حشیش،تریاک و دود در تصوف
ظلم به امام زمان ( عج) و بالا بردم مقام قطب تا حد معصومین (ع)
تصوف آیینی است التقاطی از سایر ادیان؟
ادعای خدایی؟
قطبیت موروثی
صوفی.مذهب.بی حدی
اعمال خلاف شرع مانند بل کردن سبیل بیش از حد متعارف
بدعتی با نام ولایت منصوص ومقام علما
عدم التزام به عزاداری در واقعه کربلا
بررسی عناصر گرداننده فرقه گنابادی
از جبهه ملی تا قطبیت فرقه گنابادی
نورعلی تابنده کیست؟
نور علی تابنده فرزند محمد حسن تابنده صالح علیشاه، قطب دراویش گنابادی است که پس از برادرش سطان حسین ملقب به رضا علیشاه و پسر برادرش یعنی علی تابنده معروف به محبوب علیشاه به عنوان قطب سی و نهم سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی رسید.
نور علی تابنده تحصیلات خود را تا دریافت دکترای حقوق در خارج از کشور ادامه داد. در مقطعی پس از بازگشت به کشور گرایش شدید روشنفکری پیدا کرده و دارای تفکرات لیبرالی شده و به عضویت تشکیلات «جبهه ملی» که در اول انقلاب به دلیل مخالفت صریح با لایحه قصاص توسط امام خمینی (ره) حکم به ارتداد آنها صادر شد، می شود. به دلیل آنکه گرایشات روشنفکری او، از طرف خانواده اش به نوعی مخالفت با رژیم شاه تعبیر می شد، مورد مخالفت خانواده تابنده و جریان تصوف که پیوند تنگاتنگی با دربار پهلوی داشتند، واقع شد، به طوری که برادرش رضا علیشاه به عنوان قطب فرقه، فرزند خود نور علی تابنده را به عنوان جانشین خود انتخاب می کند و اعتنایی به بر ادرش نور علی نمی گذارد.
وی پس از پیروزی انقلاب و تحت تأثیر تفکرات لیبرالی و به دلیل همراهی با جبهه ملی و نهضت آزادی که پرونده آنها مخصوصاً در دوران 8 ساله دفاع مقدس بسیار سیاه و تاریک است، با نظام جمهوری اسلامی نیز سر ستیز پیدا می کند، به طوری که یک بار در اوایل دهه 70 شمسی به دلیل بعضی از اقدامات، دستگیر و به اتفاق بعضی از سران نهضت آزادی مدت کوتاهی در زندان نظام اسلامی به سر می برد.
همچنان نور علی تا بعد از آزادی، هنوز مراحل صوفیانه را در سلسله خانوادگی خود شروع نکرده بود. در این زمان برادرش رضا علیشاه فوت می کند و قطبیت به پسرش علی تابنده ملقب به محبوب علیشاه می رسد و در این مقطع در اواسط دهه 70 محبوب علیشاه (پسر برادرش) نیز بر اثر عارضه قلبی می میرد و از قضا، قطبیت به نور علی تابنده ای که عاری از تعالیم صوفیانه و درویشی بود، می رسد!!! او هنوز به عنوان قطب این فرقه درویشی به حیات خود ادامه می دهد. وی به گواهی سوابق تحصیلاتی و خانوادگی و اقرار دروایش گنابادی، از سواد اولیه دینی نیز برخوردار نیست، چنانکه در فیلم زیر ناتمبرده در قرائت هر خط از قرآن، چند غلط فاحش اعرابی دارد!!
برادر وی یعنی سلطانحسین تابنده یا رضا علیشاه گنابادی در زمان ریاست خود بر این فرقه، رابطه بسیار حسنه ای با دربار پهلوی داشت. محمد رضا پهلوی دوبار رسماً به بیدخت رفت و شب را به اتفاق اسدالله علم، وزیر سفاک خود و از دوستان تابنده، در منزل او بیتوته کرد. در این رابطه عکس های از ملاقات محمدرضا پهلوی با رضا علیشاه و تعظیم او به شاه پهلوی، موجود است. ارتشبد نصیری رئیس سفاک ساواک که دست او به خون بسیاری از جوانان انقلابی و متدین این مرزو بوم آلوده بود، از دوستان تابنده و از مریدان این فرقه درویشی بود. البته اسناد وابستگی و همراهی اقطاب این فرقه با شاهان ظالم قاجار و پهلوی بسیار زیادتر از این اجمال است؛ چنانکه می توان تنها برای نمونه چند مورد دیگر را اشاره کرد، جمله اینکه میرزا آغاسی از شیوخ فرقه نعمت اللهی و عامل تابلودار استعمار بود که پس از دسیسه چینی در قتل صدر اعظم باکفایت و دانشمند ایران یعنی قائم مقام فراهانی، چندی به نخست وزیری شاگرد سابق خود یعنی محمد شاه قاجار رسید. اسناد رابطه نامشروع این رئیس خانقاه صوفیه با مهد علیاء زن محمد شاه، در تاریخ ثبت است. ظهیر الدوله ملقب به صفا علیشاه، داماد ناصرالدین شاه و وزیر دربار نیز از اقطاب یکی از این فرقه های نعمت اللهیه بود که با بنیانگذاری انجمن اخوت، مایه پیوند رسمی دراویش صوفی با لژهای فراماسونری استعمار شد. عبدالحسین تیمور تاش وزیر دربار رضا خان پهلوی و جاسوس پرونده دار روسیه در ایران که داعیه سلطنت را نیز در سر داشت و عاقبت الامر به این جرم مورد تصفیه حساب خونین رضا خان واقع شد و به قتل رسید، از دراویش نعمت اللهی بود. منوچهر اقبال رئیس شرکت ملی نفت ایران نیز گرایش شدید به تصوّف گنابادی داشت. او یکی از دختران خود را به خانواده تابنده می دهد و یکی دیگر را به خانواده شاه؛ یعنی خاندان پهلوی با خانواده تابنده عجین شده و به همین دلیل در زمان محمد رضا شاه، قدرت اقبال از وزرا هم بیشتر بود.
مصطفی آزمایش
از جمله مواردی که وابستگان به فرقه های طریقتی به آن مدعی هستند آگاهی از مسائلی در هستی می باشد که از آن به ماورای طبیعت تعبیر می گردد این در حالی است که این سخنان چیزی جز گزافه گویی نمی باشد زیرا عارفان حقیقی و متشرع با وجود وصال به درک چنین فضایلی هرکز ادعایی در این خصوص نداشته و مدعی امورات غیبی نشده اند .
سال هاست که این شیاطین با خرقه های صوفیانه به قلندری پرداخته و در لباسی از فرهنگ، وقت و توان جوانان این مملکت را که سرمایه های انسانی این مرز و بوم هستند، وحشیانه به تاراج می برند و آنان را در حیرتی عمیق فرو می برند و با این کار، سال ها بر کرسی ریاست و مرشدی خویش نشسته و بر اهداف پلید خویش دست می یابند و هیچ کس نیست که بر آنها نظارت کند!
یکی از مواردی که فرقه ها ی ضاله هموراه به آن چنگ اندازی نموده اند استفاده از پشتیبانی جریانات خارج نشین و ضد نظام است.
این پشتنیبانی ها به چند صورت متفاوت انجام می گیرد که شامل مورادی همچون پشتیبانی مستقیم از سوی رسانه ها و سازمانهای به اصطلاح حقوق بشری و از سوی دیگر از سوی عواملی می باشد که این فرقه ها به صورت هدفمند به آغوش غربی ها برای پیشبرد اعمال فرقه ای خود گسیل داشته اند یکی از این چهره ها که از سوی فرقه گنابادی با توجه به عدم توفیقات فرقه ای و علمی خود در داخل کشور داشته مصطفی آزمایش است.
آدرس:
http://www.javanonline.ir/vdchx6nk623nmid.tft2.txt
بسم الله الرحمن الرحیم
مدتیاست که عدهای به بهانه وطن دوستی و میهن پرستی و بهانه قرار دادن مباحث تاریخی چون حمله اعراب مسلمان به ایران تلاش دارند تا از ایران قبل از اسلامی تمدنی درخشان و بینظیر و از سلسله منحط شاهی دوران باستان و شخصیتهایی چون کوروش و داریوش و...انسانهایی متمدن و با فرهنگ و انسان دوست بسازند و از اعراب مسلمانی که به ایران حمله کردند چهرهای زشت و کریه و وحشی و تمدن برانداز بسازند( که البته ما به دنبال بررسی و تحلیل صحت و سقم اینگونه ادعاها نیستیم که البته در زمان مناسب به آن خواهیم پرداخت، انشاءالله) اما با کمی مطالعه و دقت نظر و تامل در منابع تاریخی منصف و مستقل خواهیم فهمید که در پس این عرب ستیزی کینه توزانه و نژادپرستانه چیزی جز اسلام ستیزی و تحقیر دست آوردهای تمدنی اسلام در ایران نیست.
گاه بی انصافی این دسته ناسیونالیست و ملی گرای افراطی تا بدانجاست که حتی ضروری ترین و بدیهی ترین دست آوردهای شکوهمند تمدن اسلامی ایرانی را انکار میکنند و کور کورانه به ستایش بقایای مخروبههای معدود کاخهای شاهان ایرانی میپردازند. گویا همه تمدنها با همه طول و عرض و تاریخ و فرهنگ و اعتلایشان در دربار شاهان و کاخ های مجلل و بزرگشان خلاصه میشود.
آنها فراموش میکنند که هر چه کاخهای ظلم و ستم پادشاهان مجللتر و عظیمتر و بلندتر و مستکمتر است سنگینی مالیات آن هم بر گرده مردم طبقه رعیت و فرو دست و بیچاره همان حکام دیکتاتور سنگینی میکرده و از خون جگر و عرق جبین آنان هزینههای کمر شکن چنین ساختمانهای ی باید تامین شود.
در تاریخ ایران بعد از اسلام نیز بیشمار از این تمدنها داریم که همه هیمنه و شکوه جلالشان به مشتی کاخ پر زرق و برق و دربار پر خرج و بیخاصیت آن بسته بود و از این ولخرجیهای شاهانه چیزی جز زجر و درد و شکنجه و فقر و فلاکت و بدبختی دیگری عاید ملتها نشده.
پهلوی اول و دوم از نمونههای بارز این نوع خام اندیشی و مردم فریبی شاهانه هستند! در اینجا برای اثبات حقانیت تاثیر عمیق فرهنگی و علمی و تمدنی اسلام ( که تمدن خود را نه بر پایه کاخ و دربار که بر دلهای مردم بنا کرده است)در کشورهای غربی و شرقی پس از بروز و ظهور اسلام، گوشهای از این حقایق درخشان و پر معنا را از زبان بیگانگان و غربیها میخوانیم تا شاید نمی از یم دریای عظمت اسلام برای دیدگان حق بین آشکار گردد و تا شاید از سردی وسوسههای خناسان و شیاطین درباره اسلام کم شود و شیفتگان و دلدادگان به دین مبین اسلام بعد از این چند قرن ظهور اسلام، از افتخار پذیرش اسلام توسط اجدادشان دلگرمتر گردند.
خوش تر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران...
ویل دورانت:(مورخ مشهور آمریکایی)
...از این میان کسانی که بیشتر نامشان به یاد میماند، مورخانند که همه اطلاعات خود را درباره تمدن اسلام مدیون ایشانیم...فرقه شیعه در تاریخ اسلام اهمیت فراوان دارد...
تاریخ تمدن، ج11، صفحه 305 و 279
گوستاو لوبون:(مورخ، جامعه شناس و پزشک فرانسوی)
ما باید در حقیقت اعتراف کنیم که آنچه آزادی فکری داریم و نام آن را آزادی فکری میگذاریم، ریشهاش از اعراب ـ مسلمین ـ گرفته شده و آنها بودند که دست به این کار زدند.
تمدن اسلام و عرب، صفحه 551
جان دیون پورت:(محقق و مستشرق انگلیسی)
اروپا بیشتر از اینها به اسلام مدیون است...اروپا باید به خاطر داشته باشد که به پیروان محمد دِین دیگری دارد و آن عبارت است از اینکه؛ همین مسلمین تالیفات و تحقیقات عده زیادی از فلاسفه یونان را حفظ کرده، و بسط و نشر مهمترین رشتههای علوم طبیعی و ریاضیات و طب و غیره را بر عهده داشتند؛ و این علوم به مقدار زیادی مدیون زحمات آنهاست.
عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، صفحه 131
فیلیپ ک حتی:(مورخ مسیحی)
باید دانست که اروپاییها در زمینه علوم و صنایع چیزی نداشتند که به مسلمین بیاموزند، مخصوصا در علم طب، معلومات مسلمین با آنها قابل مقایسه نبود، چنانکه یکی از مورخین عرب در آن ایام افسانههای تمسخر آمیزی از جهل اروپاییان در مسایل طبی نقل کرده و امروز در دست است.
تاریخ عرب، ص193
توماس کارلایل:(نویسنده مشهور انگلیسی)
باید نیک تدبیر کنند آن قوهای که این شمشیر را در جزیرة العرب از غلاف بیرون کرده و برق آن را در قله کوههای فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و کنگره مداین تا سمرقند و روی اهرام مصر در دست فاتحین بزرگ ظاهر و نمایان کرد کدام قوه بود. بی شک همان قوه، آیین محمد[صلی الله علیه و آله وسلام] بود.
قهرمانان
جرج برناردشاو:(نویسنده شهیر انگلیسی)
به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد آن را دارد که بتواند با تحولات اعصار مختلف زندگی بشر همگام گردد. من راجع به مذهب محمد پیشگویی میکنم که این مذهب را در اروپای فردا خواهد پذیرفت، همانطوریکه که به نظر اروپاییهای امروز قابل قبول گردده است
مذهب در آزمایشها و رویدادهای زندگی، ص190
دکتر زیگرید هونکه:(مورخ و اسلام شناس آلمانی)
این عادت را ما نیز از اعراب داریم که اعدادشان را تا صد از راست به چپ میخوانند. مانند الفبای خویش که از راست به چپ مینویسند و میخوانند...نه تنها ما، بلکه تمام ملل متمدن امروز از همان اعدادی استفاده میکنند که زمانی مسلمانان به ما یاد دادهاند...البته بهد از آنکه نهرهای علم و دانش از مراکزبلند پایه اسلامی اسپانیا بر اروپا جاری شدند، و از اجتماع آنها سیلابی به وجود آمد، از آن پس امواجی از این سیلاب علم، از مراکز فکری ایتالیایاش شروع به راه یافتن به تمام اروپا کرد.
فرهنگ اسلام در اروپا،ص97
منبع: کتاب اعترافات
بسم الله الرحمن الرحیم
مدتیاست که عدهای به بهانه وطن دوستی و میهن پرستی و بهانه قرار دادن مباحث تاریخی چون حمله اعراب مسلمان به ایران تلاش دارند تا از ایران قبل از اسلامی تمدنی درخشان و بینظیر و از سلسله منحط شاهی دوران باستان و شخصیتهایی چون کوروش و داریوش و...انسانهایی متمدن و با فرهنگ و انسان دوست بسازند و از اعراب مسلمانی که به ایران حمله کردند چهرهای زشت و کریه و وحشی و تمدن برانداز بسازند( که البته ما به دنبال بررسی و تحلیل صحت و سقم اینگونه ادعاها نیستیم که البته در زمان مناسب به آن خواهیم پرداخت، انشاءالله) اما با کمی مطالعه و دقت نظر و تامل در منابع تاریخی منصف و مستقل خواهیم فهمید که در پس این عرب ستیزی کینه توزانه و نژادپرستانه چیزی جز اسلام ستیزی و تحقیر دست آوردهای تمدنی اسلام در ایران نیست.
گاه بی انصافی این دسته ناسیونالیست و ملی گرای افراطی تا بدانجاست که حتی ضروری ترین و بدیهی ترین دست آوردهای شکوهمند تمدن اسلامی ایرانی را انکار میکنند و کور کورانه به ستایش بقایای مخروبههای معدود کاخهای شاهان ایرانی میپردازند. گویا همه تمدنها با همه طول و عرض و تاریخ و فرهنگ و اعتلایشان در دربار شاهان و کاخ های مجلل و بزرگشان خلاصه میشود.
آنها فراموش میکنند که هر چه کاخهای ظلم و ستم پادشاهان مجللتر و عظیمتر و بلندتر و مستکمتر است سنگینی مالیات آن هم بر گرده مردم طبقه رعیت و فرو دست و بیچاره همان حکام دیکتاتور سنگینی میکرده و از خون جگر و عرق جبین آنان هزینههای کمر شکن چنین ساختمانهای ی باید تامین شود.
در تاریخ ایران بعد از اسلام نیز بیشمار از این تمدنها داریم که همه هیمنه و شکوه جلالشان به مشتی کاخ پر زرق و برق و دربار پر خرج و بیخاصیت آن بسته بود و از این ولخرجیهای شاهانه چیزی جز زجر و درد و شکنجه و فقر و فلاکت و بدبختی دیگری عاید ملتها نشده.
پهلوی اول و دوم از نمونههای بارز این نوع خام اندیشی و مردم فریبی شاهانه هستند! در اینجا برای اثبات حقانیت تاثیر عمیق فرهنگی و علمی و تمدنی اسلام ( که تمدن خود را نه بر پایه کاخ و دربار که بر دلهای مردم بنا کرده است)در کشورهای غربی و شرقی پس از بروز و ظهور اسلام، گوشهای از این حقایق درخشان و پر معنا را از زبان بیگانگان و غربیها میخوانیم تا شاید نمی از یم دریای عظمت اسلام برای دیدگان حق بین آشکار گردد و تا شاید از سردی وسوسههای خناسان و شیاطین درباره اسلام کم شود و شیفتگان و دلدادگان به دین مبین اسلام بعد از این چند قرن ظهور اسلام، از افتخار پذیرش اسلام توسط اجدادشان دلگرمتر گردند.
خوش تر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران...
ویل دورانت:(مورخ مشهور آمریکایی)
...از این میان کسانی که بیشتر نامشان به یاد میماند، مورخانند که همه اطلاعات خود را درباره تمدن اسلام مدیون ایشانیم...فرقه شیعه در تاریخ اسلام اهمیت فراوان دارد...
تاریخ تمدن، ج11، صفحه 305 و 279
گوستاو لوبون:(مورخ، جامعه شناس و پزشک فرانسوی)
ما باید در حقیقت اعتراف کنیم که آنچه آزادی فکری داریم و نام آن را آزادی فکری میگذاریم، ریشهاش از اعراب ـ مسلمین ـ گرفته شده و آنها بودند که دست به این کار زدند.
تمدن اسلام و عرب، صفحه 551
جان دیون پورت:(محقق و مستشرق انگلیسی)
اروپا بیشتر از اینها به اسلام مدیون است...اروپا باید به خاطر داشته باشد که به پیروان محمد دِین دیگری دارد و آن عبارت است از اینکه؛ همین مسلمین تالیفات و تحقیقات عده زیادی از فلاسفه یونان را حفظ کرده، و بسط و نشر مهمترین رشتههای علوم طبیعی و ریاضیات و طب و غیره را بر عهده داشتند؛ و این علوم به مقدار زیادی مدیون زحمات آنهاست.
عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، صفحه 131
فیلیپ ک حتی:(مورخ مسیحی)
باید دانست که اروپاییها در زمینه علوم و صنایع چیزی نداشتند که به مسلمین بیاموزند، مخصوصا در علم طب، معلومات مسلمین با آنها قابل مقایسه نبود، چنانکه یکی از مورخین عرب در آن ایام افسانههای تمسخر آمیزی از جهل اروپاییان در مسایل طبی نقل کرده و امروز در دست است.
تاریخ عرب، ص193
توماس کارلایل:(نویسنده مشهور انگلیسی)
باید نیک تدبیر کنند آن قوهای که این شمشیر را در جزیرة العرب از غلاف بیرون کرده و برق آن را در قله کوههای فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و کنگره مداین تا سمرقند و روی اهرام مصر در دست فاتحین بزرگ ظاهر و نمایان کرد کدام قوه بود. بی شک همان قوه، آیین محمد[صلی الله علیه و آله وسلام] بود.
قهرمانان
جرج برناردشاو:(نویسنده شهیر انگلیسی)
به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد آن را دارد که بتواند با تحولات اعصار مختلف زندگی بشر همگام گردد. من راجع به مذهب محمد پیشگویی میکنم که این مذهب را در اروپای فردا خواهد پذیرفت، همانطوریکه که به نظر اروپاییهای امروز قابل قبول گردده است
مذهب در آزمایشها و رویدادهای زندگی، ص190
دکتر زیگرید هونکه:(مورخ و اسلام شناس آلمانی)
این عادت را ما نیز از اعراب داریم که اعدادشان را تا صد از راست به چپ میخوانند. مانند الفبای خویش که از راست به چپ مینویسند و میخوانند...نه تنها ما، بلکه تمام ملل متمدن امروز از همان اعدادی استفاده میکنند که زمانی مسلمانان به ما یاد دادهاند...البته بهد از آنکه نهرهای علم و دانش از مراکز بلند پایه اسلامی اسپانیا بر اروپا جاری شدند، و از اجتماع آنها سیلابی به وجود آمد، از آن پس امواجی از این سیلاب علم، از مراکز فکری ایتالیایاش شروع به راه یافتن به تمام اروپا کرد.
فرهنگ اسلام در اروپا،ص97
منبع: کتاب اعترافات
بسم الله الرحمن الرحیم
دیروز مطهریها، بهشتیها، رجائیها، باهنرها، صیادها....
امروز مصباحها، شریعتمداریها، حاج سعیدها و حاج منصورها...
فردا....
فردا نوبت چه کسیاست؟
فردا نوبت کدام دلسوز نظام و انقلاب هست تا در غوغای پوچ و متظاهرانه منافقان رفیق نما و دوستان دشمن شاد کن به مسلخ انتقام بروند؟
روزگار عجیبی ایست! کسانی که تا دیروز به بهانه مصلحت و مفسده مهر سکوت بر لب، شعار مدارا و توافق و تفاهم و تساهل و مصالحه را زمزمه میکردند و به کنج عافیت طلبی خزیده بودند امروز میدان دار افشاگری و اعتراض به معترضین و منتقدین شدهاند!
آفتاب از کدام طرف دمیده؟ دشمنان دیروز و دوستان امروز؟! دیروز دوست راهزن و امروز رفیق قافله!
باز هم در این بلبشوی تحریم و تهدید و ارعاب دشمنان خارجی، عدهای فرست طلب به بهانه دفاع از رئیس جمهور دنبال چه اهداف پیدا و پنهانی هستند؟
موج سواری به طرف کدام ساحل! دوست یا دشمن؟
این قاراچهای سمی رسانهای از کارگاه فکر کدام حزب و جریان و گروهی به بازار رسانههای ایران سرازیر شدهاند؟
از 18 تیر 78 یا فتنه 88، یا شاید هم جریان انحرافی ویا جریان فتنه...
اما اشتباه نکنیم! با کدهایی که این جریان طی چند هفته اخیر از سایتها و وبلاگهای خود به فضای سایبری میفرستند، میتوان فهمید که شاه کلید ماجرا دست کیست و جریان اصلی از کدام محفل و خانه و خاندان اداره میشود!
شاید قضاوت زود باشد اما گویا نزدیکی انتخابات و تهدیدها و تحریمهای دشمن فرصت خوبی را برای عدهای از زخم خوردگان نظام و انقلاب و انتخابات گذشته فراهم آورده تا از نمد فرصت بوجود آمده برای خود کلاهی بدوزند!
چرا هجمه به افراد خاصی چون آیت الله مصباح و حاج حسین شریعتمداری و...
1. انتقام گرفتن و از میدان به در کردن این دو شخصیت مهم و تاثیر گذار در جریانات فتنههای گذشته و افشای دستهای جریان انحرافی که میخواست آرام آرام خود را به دولت نیز تحمیل کند و تبدیل به دولتی در نهاد دولت شود، بزرگترین هدف مخافین نظام و انقلاب هست. افشاگریهای گاه و بی گاه روزنامه کیهان در بزنگاههای حوادث فتنه گون و اوج دست اندازیها و انحرافات جریان حاکم بر قوه مجریه دولت اصلاحات یعنی:سران جریان دوم خرداد و دنباله آن در فتنه سبز، روزنامه کیهان را به پیشقراول و خط شکن عرصه جنگ نرم و دیدهبان خط مقدم جبهه خودی شده تبدیل کرده بود، لذا اتاق فکر جبهه دوم خرداد برای نابودی این رسانه ارزشی و پر قدرت و پر قدر و قیمت از هیچ روشی دریغ نکردند حتی در به آتش کشیدن کیهان نیز تردید به خود راه ندادند.
موسسه امام خمینی(ره) تحت سرپرستی حضرت آیت الله مصباح و نشریات زیر مجموعه آن خصوصا نشریه "پرتو" نیز به ضلع دیگر مقاومت و دفاع از کیان نظام و انقلاب تبدیل شده بود لذا از این حملات کینه توزانه در امان نماندند. مقالات و سرمقالههای روشنگرانه نشریه "پرتو" که قبل و بعد از هر نماز جمعه زینت بخش دستان مومنین نماز گذار بود توانست جاگاهی ویژه را در سبد تحلیل سیاسی جریان حزبالله پیدا کند. لذا با چاپ هر شماره جدید "پرتو"، جریان فتنه و جبهه حامی آن را به انفعال و واکنشهای انفجاری و احساسی و سراسر بغض وکینه وا میداشت.
2. این دو شخصیت نشان دادند که ذرهای در برابر باج خواهیها و فزون طلبی منافقین و فتنه گران سبز و زرد و سفید کوتاه نمیآیند و حاضر به هیچ گونه معامله و مذاکره و مصالحه بر سر اهداف و آرمانهای نظام و انقلاب نیستند لذا حتی نام این دو نیز لرزه بر اندام اینگونه افراد میاندازد. پس چاره را در این دیدهاند که تا قبل از انتخابات با تخریب چهره این دو بر داشتن دو رقیب سر سخت خود از سر راه چند قام به پیروزی در انتخابات نزدیکتر شوند. با یک تیر چند نشان، هم انتقام و هم فراهم شدن مقدمات پیروزی نماینده یا نمایندگان جریان فرصت طلب و انحرافی برای حضورموثر و در عرصههای حساس و کلیدی تصمیم گیری نظام.
3. تمرکز بر روی سایتها وبلاگها. خصوصا وبلاگ نویسی به ابزاری موثر و کارا و کم هزینه برای این دو جریان یعنی "جریان فتنه" و "جریان انحرافی" تبدیل شده. در حقیقت میتوان گفت: فضای سایبری به ابزاری نیرومند برای همفکری و همراهی و اتحاد نامیمون هر دو جریان منحرف در برابر نیروهای انقلاب و نظام تبدیل شدهاند.
4. اهانت و هتاکی و نقدهای غیر منصفانه همراه با جوسازی و ژورنالیسم و جنگ روانی یکی از ویژگیهای بارز این طیف در میان سایر وبلاگ داران و سایتها هستند. ادبیاتی فوق العاده تند و بی ادبانه و خارج از اصول اخلاقی این طیف را از سایرین کاملا متمایز کرده است. لذا میتوان از لابلای فحاشیها و هتاکیهای این دسته به ماهیت واقعی آنان پی برد.
5. این جریان سعی دارد تا با پنهان شدن پشت نام رئیس جمهور، چسباندن خود به ایشان، سوء استفاده از نام و عنوان و جایگاه وی خود را مدافع رئیس جمهور و حامی وی جلوه دهند. ولی به سادگی میتوان فهمید که حتی شخص رئیس جمهور هیچگاه در برابر مخالفین و منتقدینشان از چنین ادبیاتی استفاده نکردهاند. واین ادبیاتی فرصت طلبانه و کینه توزانه از جایی دیگر سرچشمه میگیرد.
6. سوء استفاده از بیانات مقام معظم رهبری و پخش قسمتی از بیانات ایشان در سالهای گذشته که در دفاع از عملکرد رئیس جمهور بیان شده، صرفا استفاده ابزاری از سخنان ایشان بوده و برای موجه جلوه دادن شیطنتهای سیاسی این جریان است و الا بر کسی پوشیده نیست که این بیانات به سالهای قبل مربوط بوده و نمیتواند کسی را در برابر اشتباهات و سوء مدیریتاش بیمه کند. چنانچه مقام معظم رهبری در جریان مراسم تنفیذ با تیزبینی خاص خویش تاکید کردند:«...بدیهی است که رأی مردم و تنفیذ اینجانب تا هنگامی است که ایشان بر این صراط قویم پایدار باشند.»
حال چرا عدهای اصرار دارند تا از بیانات رهبری اینگونه گزینش شده و جانبدارانه و در این مقطع زمان استفاده کنند؟
7. بیگمان دستور کار جریانات فرصت طلب و سودجو و مخالف نظام و انقلاب و مردم انقلابی ایران در این چند ماه باقی مانده به انتخابات ریاست جمهوری استفاده از همه گزینههای ممکن برای ضربه زدن به افراد و گروههای مدافع اصیل انقلاب خواهد بود، لذا باید از همه جریانهای دلسوز و طرفدار نظام انتظار داشت که هوشیارانه در برابر این گونه هجمههای مخرب و خارج از عرف گفتمان انقلاب دوری کرده بلکه به مقابله رسانهای نیز بپردازند تا مبادا دوباره مکر این بنی ساعده دنیای مدرن رسانه، فضا را علیه جبهه طرفداران انقلاب غبار آلود کرده و از آن ماهی منافع خود را صید کنند.
قطعا تخریب و تحقیر و توهین روشی جز روش دشمنان این ملت نیست و به هر بهانهای هم که باشد آب در آسیاب دشمنان ریختن است. همانطور که طبق وصیت ملکوتی حضرت امام که فرمودند: "نگذارید این انقلاب به دست نا اهلان و نا محرمان بیافتد" در عین حال میتوان این جمله را به گونهای دیگر نیز تفسیر کرد که : "نگذارید این انقلاب از محرمان و اهلان خالی شود". قطعا صدمه خوردن به آبرو و حیثیت مردان راستین انقلاب کمتر از صدمه خوردن به نظام و انقلاب نخواهد بود. سرمایههای انقلاب را قدر بدانیم و بهترین قدردانی حمایت همه جانبه و دفاع از آنها در برابر تهاجم ناجوانمردانه دشمن در هر عرصهای خصوصا جنگ نرم رسانهایست. هر چند ممکن این جنگ به شهادت سرداران ولایت منجر شود اما با سکوت و عافیت طلبی , انفعال ما در این عرصه خطیر و سرنوشت ساز قطعا عاقبت خوبی در انتظارمان نخواهد بود.
حضرت آیت الله خامنه ای، با توجه به نو بودن بحث "سبک زندگی" در ادبیات و فضای گفتمانی کشور، سخنان خود را با نوعی آسیب شناسی عینی ادامه دادند و به طرح سؤالات متعدد پرداختند.
1.چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
2. چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟
3. چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
4.چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
5. الزامات آپارتمان نشینی چیست آیا رعایت می شود؟
6. الگوی تفریح سالم کدام است؟
7. آیا در معاشرتهای روزانه، همیشه به هم راست می گوییم؟
8. دروغ چقدر در جامعه رواج دارد؟
9. علت برخی پرخاش گریها و نابردباریها در روابط اجتماعی چیست؟
10. طراحی لباسها و معماری شهرها چقدر منطقی و عقلانی است؟
11. آیا حقوق افراد در رسانه ها و در اینترنت رعایت می شود؟
12. علت بروز بیماری خطرناک قانون گریزی در برخی افراد و بعضی بخشها چیست؟
13. چقدر وجدان کاری و انضباط اجتماعی داریم؟
14. توجه به کیفیت در تولیدات داخلی چقدر است؟
15. چرا برخی حرفها و ایده های خوب در حد حرف و رؤیا باقی می ماند؟
16. ساعات کار مفید در دستگاهها چرا کم است؟
17. چه کنیم ریشه ربا قطع شود؟
18. آیا حقوق متقابل زن و شوهر و فرزندان در خانواده ها بطور کامل رعایت می شود؟
19. چرا مصرف گرایی، برای برخی افتخار شده است؟
20. و چه کنیم تا زن هم کرامت و عزت خانوادگیش حفظ شود و هم بتواند وظایف اجتماعی خود را انجام دهد؟...
سولات در نوع خود مهم، حساس، و تامل بر انگیز است! چرا باید وضعیت فرهنگی جامعه اسلامی ایران به جایی برسد که شخص اول کشور اینگونه دردمندانه و آن هم در ملاء عام به مباحثی از این دست بپردازد؟ چرا باید ایشان به طرح مشکلات و آسیبها سطوح و لایههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، فرهنگی،.... در این سطح و با این گستردگی بپدارزند؟
قطعا مخاطب این سخنان هم مردم هستند و هم مسئولین. اما کجای کار ایراد دارد؟ چه کسی باید پاسخگوی این معمای بزرگی که در پیشگاه مردم مطرح شده باشد؟ آیا از این عریانتر هم میتوان سخن گفت؟ نهادهای علمی و تحقیقاتی، مراجع فکری و فرهنگی، حوزه و دانشگاه، صدا و سیما، نهادهای نظارتی، آموزش و پرورش، مساجد و هیئات مذهبی، احزاب و گروهها، موسسات پژوهشی و تحقیقاتی، نویسندگان، خبرنگاران، سینما، مطبوعات و...کجای این کشتی بزرگ جامعه ایرانی دچار آسیب شده که ناخدای و فرمانده کشتی هم به سطوح آمده و اینگونه در قالب سوال به طرح معضلات نهادینه شده در بین مردم و مسئولین میپردازند؟
چه کسی مسئول است؟ به نظر میرسد همه مقصر هستند، هر کس به نوعی. اما باید پرسید تا کی باید بارسنگین این رنج و الم و سوز را مقام معظم رهبری به تنهایی باید بر دوش بکشند؟ آیا این هشدارهای نگران کننده حاکی از این نیست که شدت آسیبیها و آلودگیهای تزریق شده از بیرون و درون به بدنه جامعه آرام آرام کشور را به سوی انحطات اخلاقی و فرهنگی میبرد؟
باید پرسید مشکلاتی این چنینی چرا باید حداقل از چشم مسئولین دور مانده باشد؟ عجیب است که آمارهایی که از طرف نهادهای مسئول( غالبا) ارائه میشود حداقل باید برای خود آنان این دغدغه را ایجاد کند که چه باید کرد؟ آنها باید قبلا برای خود و زیر مجموعه خود این مسئله را طرح مسئله میکردند که وظیفه ما به عنوان بخشی از بدنه فرهنگی جامعه در این وظیفه خطیر چیست؟
نکند باز هم عدهای منتظرند تا از طرف مقام معظم رهبری دستوری صادر شود تا اگر وقت کردند و حوصله داشتند نیم نگاهی هم به آن بیاندازند! یا شاید هم تبدیلاش کنند به کاری شعاری و تبلیغاتی و ویترینی جهت تثبیت جایگاه بعضی آقایان!
متاسفانه سستی و رخوت عجیبی که در میان مردم و مسئولین (مخصوصا) نسبت به آسیبهای اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی وجود دارد رهبری را برآن داشته تا در یک اجتماع مردمی اینچنین از سر درد نهیب بزنند تا شاید عدهای از خواب خرگوشی بیدار شوند و به خود آیند و فکری به حال جامعه بکنند.
نزول اخلاقی و فرهنگی تا این سطح نشان میدهد جامعه ما از یک بی نظمی و ناهنجاری در مدیریت صحیح، متمرکز و اصولی در حوزه مسائل فرهنگی و اخلاقی رنج میبرد.
در اینجا میتوان دلایل بسیاری را بر شمرد اما با توجه به جایگاه و اهمیت کتاب در فرهنگ و تمدن ایران اسلامی و تاکیدات فراوان مقام معظم رهبری بر این مسئله ما را بر این داشت تا نیم نگاهی به این ابزار فرهنگ ساز داشته باشیم.
شاید یکی از دلایل اصلی ضعف اخلاقی و فرهنگی جامعه را باید در عدم توجه لازم و کافی به سرمایه گذاری نهادهای فرهنگی مسئول در حوزه فکر و اندیشه و فرهنگ یعنی: کتاب خوانی دانست. سالهاست که مقام معظم از عدم رغبت مردم و جامعه به فرهنگ کتاب و مطالعه ابراز نارحتی و نگرانی میکنند و شاید بیانات ایشان گویاترین در این مسئله مهم باشد:
« من هر زمان که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعهی خودمان میافتم، قلبا غمگین و متاسف میشوم...باید کتاب حد اقل ده برابر این میزان، رواج و توسعه و حضور داشته باشد. ...چون اسلام پرچمدار کتابخوانی است....برای یک ملت، خسارتی بزرگ است که افراد آن با کتاب سر و کار نداشته باشند؛...من تعجب میکنم که چرا ما به عنوان دولت جمهوری اسلامی، آن مقداری که به کتاب اهمیت میدهیم، ده برابر آن را اهمیت نمیدهیم؟!»
ایشان درباره کم کاری و ضعف در ارائه مبانی فکری انقلاب میفرمایند:« این انقلاب، با این عظمت و ابعاد و آثار علمی، از لحاظ ارائهی مبانی فکری خودش، یکی از ضعیفترین و کم کارترین انقلابها و بلکه تحولات دنیاست!»
خلاء عظیم حضور رسانهای بزرگ و موسری همچون کتاب در امر ترویج فرهنگ انقلاب و اسلام به عنوان یکی از پایههای تمدنساز و فرهنگ ساز میتواند در بلند مدت آسیبهای جدی را بر روند حرکت جامعه به سوی تمدنی درخشان و پایدار و موفق وارد نماید. البته دلایل دیگری همچون ضعف سیستم آموزشی و عدم عرضه صحیح و مناسب کتاب و حضور رسانههای رقیبی همچون تلوزیون و سینما و فیلم و اینترنت در بغرنجتر شدن وضعیت مطالعه و کتاب بی تاثیر نباشد، اما مقوله کتاب باز هم به تنهایی در میان سبد فکری خانوادهها آنقدر خالی است که عدم اقدام به موقع و توجه مسئولین به این امر خطیر موجب خواهد شد تا در آیندهای نه چندان دور شاهد انحطاط فرهنگی، ابتذال فرهنگی و در آخر تغییر سبک زندگی مردم به نفع بیگانگان باشیم..
«دهها سؤال و مسئله اساسی دیگر نیز وجود دارد که همه آنها با سبک و فرهنگ زندگی مرتبطند و به علت اهمیت این مسائل در زندگی انسان است که قضاوت در مورد یک تمدن با توجه به پیشرفت آن در بخش سبک و فرهنگ زندگی صورت می پذیرد.
حضرت آیت الله خامنه ای، پس از تبیین اهمیت عینی «سبک و فرهنگ زندگی»، به مبانی کارگشای این مبحث از منظر اسلام پرداختند و تأکید کردند: اسلام، «خردورزی، اخلاق و حقوق» را مایه های اصلی فرهنگ صحیح می داند و ما نیز باید بطور جدی به این مقولات بپردازیم وگرنه پیشرفت اسلامی و تمدن نوین اسلامی شکل نخواهد گرفت»
بیایید ندای هل من ناصر مقام معظم رهبری را لبیک بگوییم و او را در تحقق اهداف و آرمانهای والای انقلاب یاری دهیم. نگذاریم باز هم مکر دشمنان، اینبار در عرصه جنگ نرم فرهنگی و اخلاقی این نظام مقدس را به زانو در آورد!
. من و کتاب، صفحههای آغازین
. همان
. آدرس لینک: www.leader.ir
بسم الله الرحمن الرحیم
ما موسسات تکنولوژی فکری غرب، شبانه روز در حال تلاش و فعالیت هستیم تا جهان شما را با کاهنان لابراتوارها و به مدد سحر و جاودی علمی و تکنولوژیکی بهتر ادراه کنیم! پس به قدرت جادویی علم و تکنولوژی ما ایمان بیاورید تا رستگار شوید!
ما میتوانیم با نرم افزارها و الگوریتمهای پیچیده، ادیان انبیاء الهی را برای شما تجزیه تحلیل و مشابه آن را به دلخواه شما و باز سازی و پیاده کنیم! به قدرت دنیایی ما ایمان بیاورید تا غیر ممکنها را برای شما ممکن کنیم!
ما به شما میآموزیم با اعتماد و اتکاء به نفس، خودتان خدای خودتان باشید! شما میتوانید! به ما ایمان بیاورید تا جهانی بدون خدا را جذابترتجربه کنید! شریعت کمتر لذت بیشتر!
ما با آخرین فن آوریهای روز دنیا به آسودگی شما از خدا و آخرت میاندیشیم! با کمک تکنولوژیهای ما آسودهتر بخورید و بخوابید و از زندگی لذت ببرید!
ما به دنبال فرصتهای طلایی کشف و استخراج منابع جدیدی از هوسهای پنهان شما هستیم، هر روز شهوانیتر از دیروز! با ما در دریای لذت و شهوت غرق شوید!
عملیات باسازی مناطق فرسوده و کهنه ایمانتان و عقیدهتان را به تربیت شدگان روشنفکر ما بسپارید! ساختمان فکر و اندیشه خود را در به دست مهندسین دهکده جهانی بسپارید!
با دینی جدید به استقبال دنیایی جدید بشتابید!
اربابان جدید جهان در راهند! بشتابید تا از قافله جدید تمدن غرب عقب نمانید! درهای سینما و صنعت به روی شما همیشه باز هست تا شما را به پیشگاه اسطورههای جدید جهان ماده سوار بر پایههای" ماده و انرژی" ببرند، پس برای کشف و شهود اربابان جدید جهان خود را به عینک سینما و صنعت مجهز کنید!
با ما همه روزه تولد الهه جدیدی از مادر مدرنیته را در آغوش جعبه جادوی هنر و صنعت، جشن بگیرید و به برتری ما ایمان بیاورید!
نرم افزارهای خوش ساخت و جدید عرفان و معنویت با کاربری آسان، بدون محدودیت در نصب بر روی هر نوع باور واعتقادات دینی و مذهبی، شما را در رسیدن به آرامش و رهایی از عوارض گناه و عذاب وجدان یاری میرساند.
با نرمافزارهای معنوی ما آسودهتر گناه کنید. با این نرم افزار میتوانید همه دغدغههای دینی خود را پاک کرده. این برنامه معنوی رد پاهای بجا مانده از گناهان گذشته و آینده شما را به دست فراموشی خواهد سپرد. دیگر نگران ویروسها و تروجانهای شیطان و نفس اماره نباشید. این نرم افزار شما را با هر نوع ویروس معصیت آشنا و هماهنگ میسازد!
با خود باش تا با خدا باشی! فیلمها، بازیها، برنامههای کامپیوتری، شبکههای ماهوارهای،...برای خود باوری و خودبینی شما طراحی شدهاند. نفس خود را در آیینه برنامههای بی پرده ما ببیند!
ما با سابقه چندین هزار ساله در برهنه کردن انسانها از پردههای مزاحم عفت و حیاء را شما را در رسیدن به آزادی کامل یاری میرسانیم. ما قسم خوردهایم شما را با سیر و سلوکی نفسانی در این دنیا تنها نگذاریم، اطاعت از شما، هدایت از ما! ما همیشه به سرنوشت شما میاندیشیم!
جاده شریعت به دست کارشناسان غربی در دست تعمیر است، از تردد در این مسیر جدا خودداری فرمایید!. مسیرهای فرعی مناسبتری جهت عبور و مرور شما تدارک دیده شده! به ما اعتماد کنید! زودتر رسیدن بهتر از گرفتار شدن در ترافیک امر و نهی شریعت است!
به دروازههای تمدن غرب خوش آمدید! بدون طهارت وارد شوید! ما شما را به تماشای آرمانشهر فرعون و قارون با چاشنی علم و فن آوری دعوت میکنیم! شکست فرعون و قارون تاریخ را با ما به فراموشی بسپارید! ما شما را در لذت پیروزی پول و جادو و شهوت بر انسان سهیم میکنیم! با ما به قلههای لذایذ حیوانی سفر کنید!
شرایط ثبت نام در باشگاه اندیشه غرب:
برای عضویت در باشگاه تمدن غرب از به همراه داشتن هر گونه نشانهای از هویت مذهبی و دینی خود اجتناب کنید! برای نزدیک شدن به ما از هویت خود فاصله بگیرید!
تذکر: از پذیرش مسلمانان اصول گرا و متعهد معذوریم!
......................
از سرعت دنیا زدگی خود بکاهید! سراشیبیهای لغزش با احتمال انحراف به چپ و راست و پرت شدن در درههای بدعتها و خرافات و.. در انتظار شماست!با دنده سنگین احتیاط شریعت و عقلانیت و فطرت حرکت کنید!
فاصله نسلها نشانه وخامت حال و سلامت فرهنگ جامعه و خانواده است، مفهوم آن این است که، غفلت همیشه مایه پشیمانیست جوانان و نوجانان آسیب دیده خود را هر چه سریعتر به آغوش بخش فوریتهای عاطفی خانواده برسانید!
علامتی که هم اکنون میشنوید علامت اخطار بوده و به این معناست که بمباران فتنههای آخر الزمان شبانه روز در حال انجام است، به پناهگاههای قرآن و عترت بروید!
عمر باطری زندگی شما رو به قیامت است برای اطمینان از سلامت آن به نزدیکترین ایستگاه معرفت قرآنی مراجعه کرده خود را بیمه کنید. با شارژرهای معارف معنوی قرآن تا قیامت آسوده برانید!
آنتی ویروس اخلاق خود را همه روزه با یوزر پسورد: توبه، استغفار و توکل آبدیت کنید، برای شناسایی ویروسهای فرهنگی حتما فایروال بصیرت و تقوای خود را فعال نگه دارید!
توقف بیجا در برابر خدا، مانع کسب رحمت است، از زحمت خود کم کنید و بر رحمت خدا بیافزایید!
به دعوت نامههایی با پسوند "ذلیخایی" ترتیب اثر ندهید، ورود به تالار هوس ذلیخا را تجربه، نکنید، شاید قفلهای توبه برای"یوسف" شما باز نشود!
به آیینه نفس خود اعتماد نکنید، قیامت به شما نزدیکتر از آن است که تصور میکنید!
به سراشیبی عمر نزدیکتر میشوید، از سرعت دنیا زدگی خود بکاهید!
تور سیاحتی معنوی سفر به جزیره رمضان:
این تور زیارتی و سیاحتی همه ساله با سفر به جزیره کیش گناه، شما را با پدیده دوستی با خدا آشنا میکند! با ثبت نام همه ساله در این تور استثنایی و شرکت مداوم در برنامههای شاد و جذاب عرفانی آن، از میلیاردها اجر و پاداش معنوی همراه با جوایز ارزنده برخوردار گردید!
جاده زندگی بر اثر بارش مداوم باران نعمتهای الهی ـ خانه، ماشین، پول، پست، مقام، شهرت، شهوت، بچهدار شدن، زیبایی، جوانی،...ـ به شدت لغزنده است، درههای غرور و غفلت منتظر یک لحظه غفلت شماست با سرعت نفس مطمئنه برانید!
. یا بَنِی آدَمَ لَا یفْتِنَنَّکُمُ الشَّیطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ینْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ(الأعراف/27)
ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را میبینند از جایی که شما آنها را نمیبینید؛ (اما بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمیآورند!
. قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ(ص/82)
گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد»
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک